.
📚 عینک سیاه
در آخرین لحظات سوار اتوبوس شد.
روی اولین صندلی نشست. از کلاسهای ظهر متنفر بود اما حداقل این حُسن را داشت که مسیر خلوت بود.
اتوبوس که راه افتاد نفسی تازه کرد و به دور و برش نگاه کرد. پسر جوانی روی صندلی جلویی نشسته بود که فقط میتوانست نیمرخش را ببیند که داشت از پنجره بیرون را نگاه میکرد.
به پسر خیره شد و خیال پردازی را مثل همیشه شروع کرد: چه پسر جذابی! حتی از نیمرخ هم معلومه. اون موهای مرتب شونه شده و اون فک استخونی. سه تیغه هم که کرده حتما ادوکلن خوشبویی هم زده… چقدر عینک آفتابی بهش میاد…
یعنی داره به چی فکر میکنه؟ آدم که اینقدر سمج به بیرون خیره نمیشه! لابد داره به نامزدش فکر میکنه… آره. حتما همین طوره. مطمئنم نامزدش هم مثل خودش جذابه.
باید به هم بیان (کمی احساس حسادت)… میدونم پسر یه پولداره… با دوستهاش قرار میذاره که با هم برن شام بیرون. کلی با هم میخندند و از زندگی و جوونیشون لذت میبرن؛ میرن پارتی، کافی شاپ، اسکی… چقدر خوشبخته!
یعنی خودش میدونه؟ میدونه که باید قدر زندگیشو بدونه؟
دلش برای خودش سوخت. احساس کرد چقدر تنهاست و چقدر بدشانس است و چقدر زندگی به او بدهکار است. احساس بدبختی کرد. کاش پسر زودتر پیاده میشد…
ایستگاه بعد که اتوبوس نگه داشت، پسر از جایش بلند شد. مشتاقانه نگاهش کرد، قد بلند و خوش تیپ بود.
پسر با گامهای نا استوار به سمت در اتوبوس رفت. مکثی کرد و چیزی را که در دست داشت باز کرد… یک، دو، سه و چهار…
لولههای استوانه ای باریک به هم پیوستند و یک عصای سفید رنگ را تشکیل دادند…
از آن به بعد دیگر هرگز عینک آفتابی را با عینک سیاه اشتباه نگرفت و به خاطر چیزهایی که داشت خدا را شکر کرد…
#داستان
#داستان_کوتاه
#داستان_آموزنده
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
ای توبهام شکسته از تو کجا گریزم
ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم
ای نورِ هر دو دیده بیتو چگونه بینم
وی گردنم بِبَسته از تو کجا گریزم
ای شش جهت ز نورت چون آینهست شش رو
وی روی تو خجسته از تو کجا گریزم
دل بود از تو خسته جان بود از تو رَسته
جان نیز گشت خسته از تو کجا گریزم
گر بندم این بصر را ور بسکلم نظر را
از دل نهای گسسته از تو کجا گریزم
#مولوی
#مولانا
✨ @avayeqoqnus ✨
Alireza Ghorbani - Az To Koja Gorizam (320).mp3
13.51M
.
🔸 "از تو کجا گریزم"
با صدای علیرضا قربانی
شعر از مولوی
#مولوی
#مولانا
#علیرضا_قربانی
✨ @avayeqoqnus ✨
.
رها باش
در میانه عصر تابستان
که رنگ ها
زیر آفتاب می درخشند
و تو
آفتابی باش
به قامت تمام عصرهای تابستان
و به دل های مه گرفته ی سخت
بگو
بیایید
برایتان نور آورده ام 🍀
عصرتون آفتابی و دلپذیر دوستان 💐
✨ @avayeqoqnus ✨
.
ﻣُﺸﮏ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﮏ ﻋﯿﺐ ﻫﺴﺖ،
ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﯿﻨﯽ
ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﻫﯽ.
گفت : ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻧَﻨﮕَﺮﻡ ﺑﺎ ﮐﯽ ﺍﻡ،
ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﻨﮕﺮﻡ ﮐﻪ ﻣﻦ ﮐﯽ ﺍﻡ! 👌🌱
🔸 برگرفته از فیه مافیه مولانای جان
#مولوی
#مولانا
#فیه_مافیه
✨ @avayeqoqnus ✨
.
وصل با دلدار میباید مرا
فصل از اغیار می باید مرا
چون نِی ام از اصل خود ببریده اند
ناله های زار می باید مرا
من کجا و رسمِ عقل و دین کجا
مستِ یارم یار می باید مرا
بی وصالِ او نمیخواهم بهشت
دار بعد از جار میباید مرا
عشق از نام نکو ننگ آیدش
عاشقم من عار می باید مرا
عقل دادم بستدم دیوانگی
شیوه ی این کار میباید مرا
تا به کی این راز را پنهان کنم
مستی و اظهار میباید مرا
سر زِمَن سر میزند بی اختیار
محرمِ اسرار میباید مرا
گفتگو بگذار فیض و کار کن
در رهِ او کار میباید مرا
#فیض_کاشانی
✨ @avayeqoqnus ✨