.
سر بر شانه خدا بگذار
تا قصه عشق را چنان زیبا بخواند
که نه از دوزخ بترسی
و نه از بهشت به رقص درآیی
قصه عشق “انسان” بودن ماست ... 🌻
#دلنوشته
✨ @avayeqoqnus ✨
هدایت شده از آوای ققنوس
.
به كسي كينه نگيريد! دل بي كينه قشنگ است!
به همه مهر بورزيد به خدا مهر قشنگ است!
دست هر رهگذري را بفشاريد به گرمي،
بوسه هم حس قشنگي است!
بوسه بر دست پدر، بوسه بر گونه مادر
لحظه حادثه بوسه قشنگ است!
بفشاريد به آغوش عزيزان پدر و مادر و فرزند به خدا گرمي آغوش قشنگ است!
نزنيد سنگ به گنجشك، پر گنجشك قشنگ است!
پر پروانه ببوسيد! پر پروانه قشنگ است!
نسترن را بشناسيد، ياس را لمس كنيد! به خدا لاله قشنگ است !
همه جا مست بخنديد! همه جا عشق بورزيد
سينه با عشق قشنگ است!
بشناسيد خدا را
هر کجا یاد خدا هست سقف آن خانه قشنگ است!
#فریدون_مشیری
✨ @avayeqoqnus ✨
5.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🔸 دکلمه شعر "دل بی کینه قشنگ است"
🔸 شعر از فریدون مشیری
با صدای مصطفی خلاق
#فریدون_مشیری
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
"صبح" مسافری ست
با چمدانی پر از لبخند
کافیست عاشقانه
به استقبالش بروی
"طلوع آفتاب" امروز
گرمابخش وجودتان... 🌞
صبح تون پر از امید و لبخند رفقا 🙏🌹
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
الهی یک دل پُر درد دارم
و یک جان پُر زجر،
خداوندا این بیجاره را چه تدبیر،
بار خدایا در ماندم از تو لیکن در ماندم در تو،
اگر غایب باشم گویی کجایی،
و چون به درگاه آیم در را نگشایی.
الهی دریاب که می توانی 🙏🌱
#مناجات
#خواجه_عبدالله_انصاری
✨ @avayeqoqnus ✨
.
دزدیده چون جان می روی اندر میانِ جان من
سرو خرامانِ منی ای رونقِ بستان من 🌹
#مولوی
#مولانا
✨ @avayeqoqnus ✨
.
📕 برخورد قاطع کریم خان با مرد چاپلوس
یک روز مردک حقه باز و چاپلوسی به دربار کریم خان زند آمد و همین که چشمش به او افتاد شروع به های و های گریستن کرده و سیلاب اشک از دیدگان فرو ریخت.
مرد طوری گریه می کرد که هق و هق هایش اجازه سخن گفتن به او نمی داد.
شاه که خود را وکیل الرعایا می نامید دستور داد او را به گوشه ای برده، آرام کنند زان پس به حضور برسد.
مردک حقه باز را بردند و آرام کردند و در فرصت مناسب دیگری به حضور کریم خان آوردند.
کریم خان قبل از آنکه رسیدگی به کار او را آغاز کند نوازش و دلجویی فراوانی از وی به عمل آورد و آنگاه از خواسته اش جویا شد.
مرد گفت: “من از مادر کور و نابینا متولد شدم و سالها با وضع اسف باری زندگی کرده و از نعمت بینایی محروم بودم تا اینکه روزی افتان و خیزان و کورمال خود را روی زمین کشیدم و به سختی به زیارت آرامگاه پدر شما رفته و برای کسب سلامتی خود، متوسل به مرقد مطهر ابوی مرحوم شما شدم.
در آن مزار متبرک آنقدر گریه کردم که از فرط خستگی و ضعف، بیهوش شده و به خواب عمیقی فرو رفتم!
در عالم خواب و رویا، مردی جلیل القدر و نورانی را دیدم که سراغ من آمد و گفت: ابوالوکیل پدر کریم خان هستم.
آنگاه دستی به چشمان من کشید و گفت برخیز که تو را شفا دادم! از خواب که بیدار شدم، خود را بینا دیدم و جهان تاریک پیش چشمانم روشن شد! این همه گریه و زاری امروز من از باب تشکر و قدردانی و سپاسگزاری از والد ماجد شما بود!”
مردک حقه باز که با ادای این جملات و انجام این صحنه سازی مطمئن بود کریم خان را خام کرده است، منتظر دریافت صله و هدیه و مرحمتی بود که مشاهده کرد کریم خان برافروخته شده، دنبال دژخیم می گردد!
موقعی که دژخیم حاضر گردید کریم خان دستور داد چشمان مرد حقه باز را از حدقه بیرون بکشند!
درباریان و بزرگان قوم زندیه به دست و پای کریم خان افتادند و شفاعت مرد متملق و چاپلوس را کرده و از وکلیل الرعایا خواستند از گناه او در گذرد.
کریم خان که ذاتا آدم رقیق القلبی بود، خواهش درباریان و اطرافیان را پذیرفت، ولی دستور داد مرد متملق را به فلک بسته، چوب بزنند!
در این هنگام کریم خان خطاب به او گفت: “مردک پدر سوخته! پدر من تا وقتی زنده بود در گردنه بید سرخ، خر دزدی می کرد؛ من که به مقام و مسند شاهی رسیدم عده ای متملق برای خوشایند من و از باب چاپلوسی برایش آرامگاهی ساختند و مقبره ای برپا کردند و آنجا را عنیان ابوالوکیل نامیدند.
اکنون تو چاپلوس دروغگو آمده ای و پدر خر دزد مرا صاحب کرامت و معجزه معرفی می کنی؟!
اگر بزرگان مجلس اجازه داده بودند دوباره چشمانت را در می آوردم تا بروی برای بار دوم از او چشمان تازه و پر فروغ بگیری!”
#داستان
#داستان_تاریخی
#کریمخان_زند
✨ @avayeqoqnus ✨
.
آخر نگهی به سوی ما کن
دردی به ارادتی دوا کن
بسیار خلافِ عهد کردی
آخر به غلط یکی وفا کن
ما را تو به خاطری همه روز
یک روز تو نیز یاد ما کن
این قاعده خلاف بگذار
وین خوی مُعاندت رها کن
برخیز و درِ سرای در بند
بنشین و قبای بسته وا کن
چون انس گرفت و مِهر پیوست
بازش به فراق مبتلا کن
سعدی چو حریف ناگزیر است
تن دَر دِه و چشم در قضا کن
شمشیر که میزند سپر باش
دشنام که میدهد دعا کن
زیبا نَبُود شکایت از دوست
زیبا همه روز گو جفا کن
#سعدی
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
کسانی که عقاید احمقانه ای دارند
و آنها را ابراز میکنند،
همیشه خیلی حساسند.
هر قدر عقاید کسی احمقانهتر باشد،
باید کمتر با او مخالفت کرد. 👌
🔸 از کتاب "خداحافظ گاری کوپر"
نوشته رومن گاری
#بریده_کتاب
✨ @avayeqoqnus ✨
.
دلخوش نشسته ام که تو شاید گذر کنی
لعنت به شایدی که مهیّا نمی شود 🍁
#شمس_لنگرودی
✨ @avayeqoqnus ✨