.
بایزید بسطامی فرمود: سي سال بود كه
می گفتم ؛ خدايا ! چنين كن و چنان ده ؛
چون به قدم اول معرفت رسيدم
گفتم : الهی تو مرا باش
و هر چه می خواهی كن. 🙏🌿
#خدا
#مناجات
✨ @avayeqoqnus ✨
.
دنیا آنقدر جذابیتهای رنگارنگ دارد
ڪه تا آخر عمر هم بدوی
چیزهای جدیدی هست
ڪه هنوز می توانی حسرتشان را بخوری
پس یڪ جاهایی در زندگی
ترمز دستیات را بڪش
بایست و زندگی ڪن. 🌸
#دلنوشته
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
بار دیگر صبح شد بیدار شد این زندگی
ای تمام حس بودنهای من صبحت بخیر
صبح بخیر و شادی 🌞🪴
هفته پرباری داشته باشید رفقا 💐
#نادر_احدزاده
✨ @avayeqoqnus ✨
.
خدای مهربانم؛
ای آنکه با کمال زیبایی و نورانیت خویش،
آنچنان تجلی کردهای
که عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده
نگاه خود را از ما مگیر…
آمین 🙏🌹
#خدا
#مناجات
✨ @avayeqoqnus ✨
.
📕 می دانم که می آیی ...
دوست دیرینه اش زخمی در وسط میدان جنگ افتاده بود؛ می توانست بیزاری و نفرتی که از جنگ تمام وجودش را فرا گرفته بود کاملا حس کند.
سنگر آنها توسط نیروهای دشمن محاصره شده بود و راه گریزی نبود.
رو به مافوقش که یک ستوان بود کرد و پرسید که آیا می تواند برود و خودش را به منطقه مابین سنگرهای خودی و دشمن برساند و دوستش را که آنجا افتاده بود بیاورد؟
ستوان جواب داد: "می توانی بروی اما من فکر نمی کنم که ارزشش را داشته باشد، دوست تو احتمالا مرده و تو فقط زندگی خودت را به خطر می اندازی."
حرف های ستوان را شنید ، اما تصمیم گرفت برود.
به طرز معجزه آسایی خودش را به دوستش رساند، او را روی شانه های خود گذاشت و به سنگر خودشان برگرداند.
ترکش هایی هم به چند جای بدنش اصابت کرد.
وقتی سرباز و دوستش با هم روی زمین سنگر افتادند، فرمانده نگاهی به سرباز زخمی کرد و گفت: "من گفته بودم ارزشش را ندارد، دوست تو مرده و تو هم در این رفت و برگشت زخمی شدی."
سرباز گفت: "ولی ارزشش را داشت."
ستوان پرسید: "منظورت چیست؟ او که مرده."
سرباز پاسخ داد: "بله قربان! اما این کار ارزشش را داشت ، زیرا وقتی من به او رسیدم او هنوز زنده بود و به من گفت: می دانستم که می آیی…"
همیشه نتیجه کار مهم نیست. مهم آن شخصی یا آن چیزی است که باید به خاطرش کاری انجام دهیم، همین...
#داستان
#داستان_کوتاه
#داستان_آموزنده
✨ @avayeqoqnus ✨
.
ای ساقی اگر سعادتی هست توراست
جانی و دلی و جان و دل مست توراست
اندر سرِ ما عشق تو پا می کوبد
دستی میزن که تا ابد دست توراست
#مولوی
#مولانا
✨ @avayeqoqnus ✨
.
بیتو به سامان نرسم،
ای سر و سامان همه تو 🌼
ای به تو زنده همه من،
ای به تنم جان همه تو 💛
#حسین_منزوی
✨ @avayeqoqnus ✨
.
پاییز
شعری ست که
دست های من و " تو " 🍁
قافیه ی
آخر آن می شود
سخت و محکم و گرم عاشقانه 🧡
عصر زیبای پاییزیتون بخیر رفقا 🪴
#عاشقانه
✨ @avayeqoqnus ✨
.
#بریده_کتاب
انسان مدام باید مشغول کار باشد.
سازندگی کند، وگرنه از درون پوک میشود.
و بیکاری بدتر از تنهایی است.
آدم بیکار در جمع هم تنهاست.
♦️ از رمان "سمفونی مردگان"
نوشته زنده یاد عباس معروفی
✨ @avayeqoqnus ✨