eitaa logo
آوای ققنوس
8.3هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
607 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. سلام صبح شده، شیشه مه گرفته زندگیت رو پاک نمی کنی؟ منظره قشنگی در انتظارته... صبح زیباتون پر از لبخند و امید رفقا 🌞🌻 ☀️ @avayeqoqnus ☀️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. امیدی هست چون خدایی هست... بسپر به خودش رفیق 🌷🌿 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 📜 حکایت شرط بندی ملانصرالدین !! در نزدیکی ده ملانصرالدین مکان مرتفعی بود که شب ها باد می آمد و فوق العاده سرد می شد. دوستان ملا گفتند: ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن تپه بمانی، ما یک سور به تو می دهیم و گرنه تو باید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی. ملا نصرالدین قبول کرد، شب در آنجا رفت و تا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح که آمد گفت: من برنده شدم و باید به من سور دهید. گفتند: ملا از هیچ آتشی استفاده نکردی؟ ملا گفت: نه، فقط در یکی از دهات اطراف یک پنجره روشن بود و معلوم بود شمعی در آنجا روشن است. دوستان گفتند: همان آتش تو را گرم کرده و بنابراین شرط را باختی و باید مهمانی بدهی. ملا قبول کرد و گفت: فلان روز ناهار به منزل ما بیایید. دوستان یکی یکی آمدند، اما خبری از ناهار نبود. گفتند: ملا، انگار نهاری در کار نیست. ملا گفت: چرا ولی هنوز آماده نشده. دو سه ساعت دیگر هم گذشت باز ناهار حاضر نبود. ملا گفت: آب هنوز جوش نیامده که برنج را درونش بریزم. دوستان به آشپزخانه رفتند ببینند چگونه آب به جوش نمی آید. دیدند ملا یک دیگ بزرگ به طاق آویزان کرده، چند متر پایین تر یک شمع کوچک زیر دیگ نهاده. گفتند: ملا این شمع کوچک نمی تواند از فاصله دو متری دیگ به این بزرگی را گرم کند! ملا گفت: چطور شمعی از فاصله چند کیلومتری می توانست مرا روی تپه گرم کند؟ شما بنشینید تا آب جوش بیاید و غذا آماده شود!! @avayeqoqnus
🍁 عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل که تو‌ ای عشق همان پرسشِ بی زیرایی 🧡 @avayeqoqnus
. بگذار دوام آوردن هنر تو باشد. 🌱 @avayeqoqnus
. با تو خوشبخت ترین آدمِ این قافله ام ❤️ گم نشو ، دور نشو ، بی تو جهانم خالیست بی تو دنیایِ من از درد ، به هم می پیچد بی تو سهم من از این حادثه ، بی اقبالیست 🕊 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. کمی قهوه بنوشید. یک کتاب خوب بخوانید. به یک موسیقی فوق العاده گوش دهید. و دقایقی به هیچ چیز فکر نکنید؛ شاید معنی زندگی همین باشد. 🍁🍂 ✨ @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. این که دعوی می کند که "من دوستم" و نیست پرخطر است. 🔸 برگرفته از "مقالات شمس تبریزی" @avayeqoqnus
🪴🌹🪴 دل می‌رود ز دستم صاحب‌دلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا کشتی‌شکستگانیم ای باد شُرطِه برخیز باشد که باز بینم دیدار آشنا را ده‌روزه مِهر گردون، افسانه است و افسون نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا در حلقه‌ی گل‌ و مُل خوش خواند دوش بلبل هاتِ الصَّبُوحَ هُبّوا یا ایُّها السُکارا ای صاحب کرامت شکرانه‌ی سلامت روزی تَفَقُّدی کن درویش بی‌نوا را آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا در کوی نیک‌نامی ما را گذر ندادند گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را آن تلخ‌وَش که صوفی ام‌ُّالخَبائِثَش خواند اَشهی لَنا و اَحلی مِن قُبلَةِ العَذارا هنگام تنگ‌دستی در عیش کوش و مستی کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد دلبر که در کف او موم است سنگ خارا آیینه‌ی سکندر، جام می است بنگر تا بر تو عرضه دارد احوال مُلک دارا خوبان پارسی‌گو، بخشندگان عمرند ساقی بده بشارت رندان پارسا را حافظ به خود نپوشید این خرقه‌ی مِی‌ْآلود ای شیخ پاک‌دامن معذور دار ما را 🔸 غزل شماره ۵ از دیوان حافظ @avayeqoqnus ✨