eitaa logo
آوای ققنوس
8.5هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
601 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
کُجاست بارشی از ابر مهربان صدایت؟ که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه هایت به قصه‌ی تو هم امشب درون بسترِ سینه هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت تُهی است دستم اگر نه برای هدیه به عشقت چه جای جسم و جوانی که جان من به فدایت چگونه می‌طلبی هوشیاری از منِ سرمست که رفته‌ایم ز خود پیش چشم هوش رُبایت هزار عاشقِ دیوانه در من است که هرگز به هیچ بند و فُسونی نمی‌کنند رهایت دل است جای تو تنها و جز خیالِ تو کس نیست اگر هر آینه ، غیر از تویی نشست به جایت هنوز دوست نمی‌دارمت مگر به تمامی؟ که عشق را همه جان دادن است اوج و نهایت @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ این دو بیتی از مولانای جان چه زیباست: من دردِ تو را ز دست آسان ندهم دل بَر نَکَنم ز دوست تا جان ندهم از دوست به یادگار دردی دارم کآن درد به صد هزار درمان ندهم @avayeqoqnus
حمایت‌گری چون خدا ما را بس است...@avayeqoqnus
روزی گنجشکی عقربی را دید که در حال گریستن است. از او پرسید برای چه گریه می‌کنی؟ عقرب گفت می‌خواهم آن سمت رودخانه بروم اما نمی‌توانم… گنجشک او را روی دوش خود گذاشت و پرید… وقتی به مقصد رسیدند گنجشک دید پشتش می‌سوزد به عقرب گفت من که کمکت کردم برای چه نیشم زدی؟ عقرب گفت خودم هم ناراحتم ولی چکار کنم ذاتم اینه…!! حکایت بعضی از ما آدمهاست…… از دست رفیقان عقرب صفت… هم نشینی با مارم آرزوست… 👈 مراقب رفاقت‌هایمان باشیم @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شادی، عطری است که باید آن را به خود زد تا دیگران هم از بوی آن بهره مند شوند. صبح آخرین روز پاییز بخیر و شادی رفقا 🌞🌺 ✨ @avayeqoqnus
یک روز... جایی در زندگیم می‌ایستم و می‌گویم خدا با من بود که دوام آوردم... که ادامه دادم..‌. و رسیدم. خدایا شکرت 🙏🌸 @avayeqoqnus
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی چه خیال می‌توان بست و کدام خواب نوشین به از این درِ تماشا که به روی من گشادی @avayeqoqnus
روزی باد به آفتاب گفت: من از تو قوی ترم. آفتاب گفت: چطور؟ باد گفت آن پیرمرد را می‌بینی که کتی بر تن دارد؟ شرط می‌بندم من زودتر از تو کتش را از تنش در می آورم. آفتاب در پشت ابر پنهان شد و باد به صورت گردباد هولناکی شروع به وزیدن کرد. هرچه باد شدید‌تر می‌شد، پیرمرد کت را محکم‌تر به خود می‌پیچید... سرانجام باد تسلیم شد. آفتاب از پس ابر بیرون آمد و با ملایمت بر پیرمرد تبسم کرد و طولی نکشید که پیرمرد از گرما عرق کرد و پیشانی اش را پاک کرد و کتش را از تن درآورد. در آن هنگام آفتاب به باد گفت: دوستی و محبت قوی‌تر از خشم و اجبار است. 🔆 در مسیر زندگی گرمای مهربانی و تبسم از طوفان خشم و جنگ راه گشاتر است. @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. آخر پاییز شد، همه دم می زنند از شمردن جوجه ها!! اما بیا بشماریم، تعداد دل هایی را که به دست آوردیم؛ تعداد لبخند هایی را که بر لب دوستانمان نشاندیم؛  تعداد اشک هایی که از سر شوق و غم ریختیم؛ پاییز فصل زردی بود، ما چقدر سبز بودیم؟ جوجه ها را بعدا با هم می‌شماریم. عصر آخرین روز پاییزی شما بخیر و سلامتی 🍁🪴 ✨ @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بوی را می‌شنوی؟ انتهای خیابان آذر… باز هم قرار پاییز و زمستان... قراری طولانی به بلندای یک شب.. شب بازی برگ و برف… پاییز چمدان به دست ایستاده! عزم رفتن دارد… آسمان بغض کرده و می‌بارد... خدا هم می‌داند فصل ها چقدر دوست داشتنیست…❤️ کاسه ای آب میریزم پشت پای پاییز… و… تمام می‌شود... 🍂🍂 پاییز، ای آبستن روزهای ، رفتنت به خیر… سفرت بی خطر... 🥺 🍂🍂 ✨@avayeqoqnus