eitaa logo
آوای ققنوس
7.5هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
660 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
با خلق چنان مَزی که گر فعلِ تو را هم با تو عمل کنند، رنجیده شوی @avayeqoqnus
۶ دی ۱۴۰۳
. 📜 ذوالنون و مرد عابد ذوالنون عارف نامداری بود. روزی شنید مرد عابدی هست که در صومعه‌ای زندگی می‌کند و هر سال یک‌بار از صومعه‌اش بیرون می‌آید و لشگری از معلولان را شفا می‌دهد. منتظر او نشست، تا از صومعه بیرون آمد، معلولان را شفا داد و خواست به درون صومعه برگردد. ذوالنون دامن او را گرفت و گفت: دامنت گرفتم پس نزنی دست مرا، من بیمار جسمی ندارم. بیمار روحی‌ام، بگو چه کنم چون تو شوم؟ عابد گفت: دامن مرا رها کن که مرا عجیب گرفتار می‌کنی و شیطان را متوجه من می‌سازی و من گمان می‌کنم، کسی شده‌ام. اگر دوست (خدا) ببیند که به دامان غیر او چنگ زده‌ای، و غیر از او نظری داری، تو را به آن کسی که التماسش می‌کنی می‌سپارد... @avayeqoqnus
۶ دی ۱۴۰۳
دل نزد تو است، اگر چه دوری ز برم جویای توام، اگر نپرسی خبرم 🥀 خالی نشود خیالت از چشم تَرَم در کوزه تو را بینم اگر آب خورم 💔 @avayeqoqnus
۶ دی ۱۴۰۳
پنج شنبه که می‌شد مادربزرگ شیرینی پنجره‌ایی درست می‌کرد، با سلیقه می‌چید داخل ظرف بلور و برای همسایه‌ها می‌برد. چای زعفران دم می‌کرد، داخل فنجان‌های گُل صورتی انگلیسی می‌ریخت، کنارش یک تکه نبات می‌گذاشت و چند دانه شیرینی پنجره‌ایی. زیر لب فاتحه‌ایی می‌داد و می‌گفت: "ننه شب جمعه، مرده‌ها چشم انتظارن" حالا من شیرینی پنجره‌ای می‌پزم. چای زعفران دم می‌کنم و در استکان گل صورتی انگلیسی می‌ریزم... مادربزرگ چشم انتظار است... "چه کسی می‌گوید؛ با یک فنجان چای نمی‌شود دلتنگی کرد؟" ✍ شیرین طاهری ✨@avayeqoqnus
۶ دی ۱۴۰۳
وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم بند را برگسلیم از همه بیگانه شویم جان سپاریم دگر ننگ چنین جان نکشیم خانه سوزیم و چو آتش سوی میخانه شویم سخن راست تو از مردم دیوانه شنو تا نمیریم مپندار که مردانه شویم در سر زلف سعادت که شکن در شکن است واجب آید که نگونتر ز سر شانه شویم بال و پر باز گشاییم به بستان چو درخت گر در این راه فنا ریخته چون دانه شویم گرچه سنگیم پی مهر تو چون موم شویم گرچه شمعیم پی نور تو پروانه شویم... @avayeqoqnus
۶ دی ۱۴۰۳
من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم...   اگر به خانه ی من آمدی برای من ای مهربان! چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم ... @avayeqoqnus
۶ دی ۱۴۰۳
اگه کسی به تو لقب بدی داد، لازم نیست بهت بربخوره! این لقب به تو صدمه نمی زنه، برعکس نشون میده که خود گوینده از لحاظ اخلاقی، چقدر فقیره! 📕 کشتن مرغ مینا 🖋 هارپر لی @avayeqoqnus
۶ دی ۱۴۰۳
📜 جوانی خردمند از فنونِ فضایل حظّی وافر داشت و طبعی نافر. چندانکه در محافلِ دانشمندان نشستی، زبان سخن ببستی. باری پدرش گفت: ای پسر! تو نیز آنچه دانی، بگوی. گفت: ترسم که بپرسند از آنچه ندانم و شرمساری برم. 🍂🌼🍂🌼 حظی وافر: بهره‌ی فراوان نافر: گریزان 🔻 برگرفته از باب چهارم گلستان سعدی @avayeqoqnus
۶ دی ۱۴۰۳
در آسانی‌ها را بخوان تا در سختی‌ها صدایت برایش نا آشنا نباشد...@avayeqoqnus
۶ دی ۱۴۰۳
دنیا مانند یک زمین بازی است. می شود با سرسره، تاب و چرخ و فلکش بازی کنی و با بچه ها بگویی و بخندی... می شود هم قهر کنی و کنجی با حسرت و ماتم، شادی دیگران را نگاه کنی... می شود از همان ابتدا سرِ جنگ برداری؛ نه بازی کنی، نه لذت ببری... دنیا دقیقاً همین است؛ تلاش برای زیاد داشتن و لذت نبردن، بیهوده است... تلاش برای راضی کردن همه، بیهوده است... بلند شو، تا هنوز  جانی و توانی داری، از پله ها بالا برو، تاب بخور ، بچرخ، دیوانه باش و لذت ببر... @avayeqoqnus
۶ دی ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۷ دی ۱۴۰۳
پیش از آن که دانه ای جوانه بزند و به نور برسد ریشه ها تاریکی را تجربه می کنند... صبح بخیر و شادی رفقا 🌞🌹 روزتون مملو از نور و امید 🪴 @avayeqoqnus
۷ دی ۱۴۰۳