.
الهی؛
امروزمان آغازی باشد
برای شکر بیکران از نعمتهای الهی
قلبمان جایگاه مهربانی
زندگیمان سرشار از آرامش
و روحمان غرق از محبت الهی
آمین 🙏🌹
#مناجات
#خدا
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
📕 هدیه ای به مقصد بهشت
روزی دخترکی که در خانواده بسیار فقیری زندگی میکرد از خواهرش پرسید: مادرمان کجاست؟
خواهر بزرگش پاسخ داد: مادر در بهشت است.
دخترک نمیدانست که مادر آنها به دلیل کار زیاد و بیماری صعب العلاج، چشم از جهان فرو بسته بود.
کریسمس نزدیک بود و دخترک مدام در مقابل ویترین یک فروشگاه کفش زنانه لوکس میایستاد و به یک جفت کفش طلایی خیره میشد.
قیمت کفش ۵۰ دلار بود و دخترک افسوس میخورد که نمیتواند کفش را بخرد.
کریسمس فرا رسید و پدر دو دختر که در معدن کار میکرد مبلغ ۴۰ دلار را برای هر کدام از بچهها کنار گذاشت تا این که در هنگام تحویل سال به آنها بدهد.
دخترک بسیار آشفته شد و فردای آن روز سریع کیف و کفش قدیمیش را به بازار کالاهای دست دوم برد و آن را با هر زحمتی که بود به قیمت ۱۰ دلار فروخت. سپس فورا به سمت کفش فروشی دوید و کفش طلایی را خرید.
در حالی که کفش را به دست داشت، پدر وخواهرش را راضی کرد تا او را تا اداره پست همراهی کنند.
وقتی به اداره پست رسیدند، دخترک به مامور پست گفت: لطفا این کفش را به بهشت بفرستید.
مامور پست و خانواده دخترک خیلی تعجب کردند.
مأمور با لبخند گفت: برای چه کسی ارسال کنم؟
دخترک گفت: خواهرم گفته مادرم در بهشت است. من هم برایش کفش خریدم تا در بهشت آن را بپوشد و در آنجا با پای برهنه راه نرود، آخر همیشه پای مادرم تاول داشت. 🥺❤️
#داستان
#داستان_کوتاه
✨ @avayeqoqnus ✨
🍃🍁🪴🍃🍁🪴
هر آن که جانبِ اهلِ خدا نگه دارد
خُداش در همه حال از بلا نگه دارد
حدیثِ دوست نگویم مگر به حضرتِ دوست
که آشنا، سخنِ آشنا نگه دارد
دلا مَعاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشتهات به دو دستِ دعا نگه دارد
گَرَت هواست که معشوق نَگْسَلد پیمان
نگاه دار سرِ رشته تا نگه دارد
صبا بر آن سرِ زلف ار دلِ مرا بینی
ز رویِ لطف بگویش که جا نگه دارد
چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت؟
ز دستِ بنده چه خیزد؟ خدا نگه دارد
سر و زر و دل و جانم فدایِ آن یاری
که حقِّ صحبتِ مهر و وفا نگه دارد
غبارِ راهگذارت کجاست؟ تا حافظ
به یادگارِ نسیمِ صبا نگه دارد
🔻 غزل ۱۲۲ از دیوان حافظ
#حافظ
✨ @avayeqoqnus ✨
دیوان صوتی حافظ 122 با صدای خانم مدرس زاده.mp3
2.72M
.
✨ دیوان حافظ را درست بخوانیم
🔸 خوانش غزل ۱۲۲ از دیوان حافظ
🔸 با صدای خانم فریبا مدرس زاده
#حافظ
#خوانش_غزل
✨ @avayeqoqnus ✨
.
میتراود مهتاب
میدرخشد شبتاب
نیست یک دم شِکَنَد خواب به چشمِ کس و لیک
غم این خُفتهی چند
خواب در چشم تَرَم میشکند 🥀
#نیما_یوشیج
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
هوایِ خودت را که داشته باشی
جمعه بهترین روزِ هفته است
و پاییز زیباترین فصلِ سال ...
فقط کافیست حالِ دلت خوب باشد !
حال دلتون خوبِ خوب رفقا 🌹
عصر جمعه تون بخیر 🌼
#نرگس_صرافیان_طوفان
✨ @avayeqoqnus ✨
.
❇️ این متن سمبلیک و انگیزشی رو حتما بخونید
گروهی از قورباغه های کوچک تصمیم گرفتند که با هم مسابقه دو بدهند.
هدف مسابقه رسیدن به نوک یک برج خیلی بلند بود.
جمعیت زیادی برای دیدن مسابقه و تشویق قورباغه ها جمع شده بودند و مسابقه شروع شد.
کسی توی جمعیت باور نداشت که قورباغه های به این کوچکی بتوانند به نوک برج برسند.
از بین جمعیت جمله هایی این چنینی شنیده می شد: «اوه، عجب کار مشکلی!!»، «اون ها هیچ وقت به نوک برج نمی رسن» یا «هیچ شانسی برای موفقیت شان نیست. برج خیلی بلنده!» و ...
قورباغه های کوچک یکی یکی شروع به افتادن کردند به جز بعضی که هنوز با حرارت داشتند بالا و بالاتر می رفتند.
جمعیت هنوز ادامه می داد: «خیلی مشکله! هیچ کس موفق نمی شه!» و تعداد بیشتری از قورباغه ها خسته شده و از ادامه دادن منصرف می شدند.
ولی فقط یکی به رفتن ادامه می داد؛ بالا، بالا و باز هم بالاتر. این یکی نمی خواست منصرف شود!
بالاخره بقیه از بالا رفتن منصرف شدند به جز آن قورباغه کوچولو که بعد از تلاش زیاد تنها قورباغه ای بود که به نوک برج رسید!
بقیه قورباغه ها مشتاقانه می خواستند بدانند او چگونه این کار رو انجام داده؟ پس از او پرسیدند که چطور قدرت رسیدن به نوک برج و موفق شدن را پیدا کرده؟
مشخص شد که برنده مسابقه ناشنوا بوده.
وقتی هدفی دارید فقط پیش بروید و در مقابل نظرات و حرف های مردم ناشنوا باشید. 👌
#تلنگر
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
حکایت رفاقت،
حکایت سنگ های کنار ساحله ...
#دکلمه
✨ @avayeqoqnus ✨