تا زمانی که از عمقِ دوست داشتنِ
طرف مقابلت مطمئن نشدی
عمیقانه دوست نداشته باش؛
چرا که عمق عشق امروز
همان عمق زخم فردای توست...
#نزار_قبانی
✨@avayeqoqnus✨
🌿🌹🌿
#حکمت
و گفت: مردمان سه گروهند؛
یکی ناآزرده با تو آزار دارد
و یکی بیازاری بیازارد
و یکی که بیازاری نیازارد.
🔻 برگرفته از تذکرة الاولیا عطار نیشابوری
#عطار
✨@avayeqoqnus✨
خوشا به حالتان که میتوانید
بخندید... گریه کنید ...
همین است
برای زندگی، بیهوده به دنبال معنای
دیگری نگردید...
#حسین_پناهی
✨@avayeqoqnus✨
.
نه گُزیرست مرا از تو،
نه امکانِ گریز
چاره صبرست
که هم دردی و هم درمانی 💗
#سعدی
✨ @avayeqoqnus ✨
و گاهی
حتی اگر شده هر از گاهی
رویاهایت را
مثل یاس های سفید كوچك
روی تنِ شب بکش
آنها فردا سبز می شوند...
شبتون بخیر 🌙🪴
✨@avayeqoqnus✨
روزمان را آغاز میکنیم
با نام خدایی
که همین نزدیکی هاست...
خدایی که در تار و پود ماست
خدایی که عشق را در وجود ما نهاد
و عاشقی را در سفره دل ما جای داد
صبح بخیر 🌞🌹
الهی به امید تو...
✨@avayeqoqnus✨
یک روز...
جایی در زندگیم میایستم و میگویم
خدا با من بود که دوام آوردم...
که ادامه دادم...
و رسیدم.
خدایا شکرت 🙏🌸
#شکرگزاری
✨@avayeqoqnus✨
🤍 هوشم نه موافقان و خویشان بردند
🌷 این کج کُلَهانِ مو پریشان بردند
🤍 گویند چرا تو دل بدیشان دادی
🌷 والله که من ندادم ایشان بردند
🔻 رباعیات نقل شده از ابوسعید اباالخیر از دیگر شاعران
✨@avayeqoqnus✨
📘 #داستان
دو بیمار در یك اتاق بستری بودند.
یكی از بیماران اجازه داشت كه هر روز
بعد از ظهر یك ساعت روی تختش كه
كنار تنها پنجره اتاق بود بنشیند، ولی
بیمار دیگر مجبور بود هیچ تكانی نخورد
و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت
بخوابد.
آنها ساعتها با هم صحبت میكردند؛
از همسر، خانواده، خانه، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف میزدند و هر روز
بعد از ظهر، بیماری كه تختش كنار پنجره
بود، مینشست و تمام چیزهایی كه
بیرون از پنجره میدید را برای هم اتاقیش
توصیف می كرد.
پنجره، رو به یك پارك بود كه دریاچه
زیبایی داشت.
مرغابی ها و قوها در دریاچه شنا
میكردند و كودكان با قایق های تفریحی
شان در آب سرگرم بودند.
درختان كهن، به منظره بیرون، زیبایی
خاصی بخشیده بودند و تصویری زیبا از
شهر در افق دور دست دیده می شد.
همان طور كه مرد كنار پنجره این جزئیات
را توصیف میكرد، هم اتاقیش چشمانش
را میبست و این مناظر را در ذهن خود
مجسم می كرد و روحی تازه می گرفت.
روزها و هفته ها سپری شد. تا اینكه روزی
مرد كنار پنجره از دنیا رفت و مستخدمان
بیمارستان جسد او را از اتاق بیرون بردند.
مرد دیگر كه بسیار ناراحت بود تقاضا كرد
كه تختش را به كنار پنجره منتقل كنند. پرستار این كار را با رضایت انجام داد.
مرد به آرامی و با درد بسیار، خود را به
سمت پنجره كشاند تا اولین نگاهش را به
دنیای بیرون از پنجره بیندازد.
بالاخره می توانست آن منظره زیبا را با
چشمان خودش ببیند ولی در كمال
تعجب، با یك دیوار بلند مواجه شد!
مرد متعجب به پرستار گفت كه هم
اتاقیش همیشه مناظر دل انگیزی را
از پشت پنجره برای او توصیف می كرده
است.
پرستار پاسخ داد: ولی آن مرد كاملا نابینا
بود!
#داستان_کوتاه
✨@avayeqoqnus✨
.
کاش می شد خنده را تدریس کرد
کارگاه خوشدلی تاًسیس کرد
کاش می شد عشق را تعلیم داد
ناامیدان را امید و بیم داد
شاد بود و شادمانی را ستود
با نشاط دیگران ، دلشاد بود
کاش می شد دشمنی را سر برید
دوستی را مثل شربت سر کشید
دشمن بی رحمی و اجحاف بود
دوستدار نیکی و انصاف بود
کاش می شد پشت پا زد بر غرور
دور شد از خود پسندی، دور دور
با صفا و یکدل و آزاده بود
مثل شبنم بی ریا و ساده بود
از دو رنگی و ریا پرهیز کرد
کینه را در سینه حلق آویز کرد
کاش می شد ساده و آزاد زیست
در جهانی خرم و آباد زیست
✨ @avayeqoqnus ✨
○●~~●○
ما به آدمهایی محتاج هستیم که خود را
مدیون زندگانی بدانند نه طلبکار آن.
به آدمهایی محتاج هستیم که به زندگانی
عشق داشته باشند نه کینه.
به آدمهایی محتاج هستیم که به آینده
بچههایشان فکر کنند نه به گذشته
پدرهایشان...
📔کلیدر
✍ محمود دولت آبادی
#بریده_کتاب
✨@avayeqoqnus✨
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی
به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی
چه خیال میتوان بست و کدام خواب نوشین
به از این درِ تماشا که به روی من گشادی
#هوشنگ_ابتهاج
✨@avayeqoqnus✨
همواره زمانی فرا میرسد که باید میان
تماشاگر بودن و عمل یکی را برگزید؛
این معیار انسان شدن است.
#آلبر_کامو
✨@avayeqoqnus✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من نمی دانستم
معنیِ «هرگز» را
تو چرا بازنگشتی دیگر...؟
🔻 شعر و دکلمه زیبای زنده یاد
هوشنگ ابتهاج
#دکلمه
#هوشنگ_ابتهاج
✨@avayeqoqnus✨
حواسمان باشد
به کوتاهی زندگی
زندگی به همین آسانی میگذرد...
بیاییم مهربان باشیم
و آرامش به یکدیگر هدیه دهیم...
صبحتون زیبا و سرشار از آرامش
رفقا 🌞🌺
✨@avayeqoqnus✨
🕊 الهی؛ پایی دِه
🌸 که با آن کوی مهرِ تو پوییم
🕊 و زبانی دِه
🌸 که با آن شکر آلای تو گوییم.
● آلاء: نعمتها
#خواجه_عبدالله_انصاری
#مناجات
✨@avayeqoqnus✨
💜
بر رهگذرِ بلا نهادم دل را
خاص از پیِ تو پای گُشادم دل را
از باد مرا بوی تو آمد امروز
شکرانهی آن به باد دادم دل را
#مولوی
#مولانا
✨ @avayeqoqnus ✨
وقتی کریستف کلمب، از سفر معروف و
پرماجرایش برگشت، ملکهی اسپانیا به
افتخارش مهمانی مفصلی ترتیب داد.
درباریان که سر میز ناهار حاضر بودند با
تمسخر گفتند: کاری که تو کردهای
هیچکار مهمی نیست. ما نیز همه
میدانستیم که زمین گرد است و از هر
سویی بروی و به رفتن ادامه دهی، از آن
سوی دیگرش برمیگردی.
ملکهی اسپانیا پاسخ را از کریستف کلمب
خواست.
کریستف تخم مرغی را از سر میز برداشت
و به شخص کناری خود داد و گفت: این را
بر قاعده بنشان !
او نتوانست. تخم مرغ دست به دست
مجلس را دور زد و از راست ایستادن و بر
قاعده نشستن اِبا کرد.
گفتند: تو خودت اگر میتوانی این کار را
بکن!
کریستف ته تخممرغ را بر سطح میز
کوبید، ته آن شکست و تخم مرغ به
حالت ایستاده ایستاد.
همگی زدند زیر خنده که ما هم این را
میدانستیم!
گفت: آری شاید میدانستید اما انجام
ندادید، من میدانستم و عمل کردم.
زندگی پر است از آدمهایی که میگویند
من هم میتوانم فلان کار را انجام دهم
فلان جور باشم و...
اما فقط تعداد اندکی عمل میکنند، و
موفق میشوند!
#داستان
✨@avayeqoqnus✨
اندک اندک خیلی شود و قطره قطره
سیلی گردد. یعنی آنان که دست قوّت
ندارند، سنگ خرده نگه دارند تا به وقت
فرصت دمار از دماغ ظالم برآرند.
اندک اندک به هم شود بسیار
دانه دانه است غله در انبار
🔻 از باب هشتم گلستان سعدی
#سعدی
✨@avayeqoqnus✨
چو صبح از روی نورانی نقابِ تار بگشاید
نسیم از هر طرف صد نافه تاتار بگشاید
نباشد حاجت مطرب حریفان صبوحی را
چو مرغ صبحگاهی ناله های زار بگشاید
خوش آن عاشق که خوابش برده باشد در پس عمری
چو خیزد ناگهان، دیده به روی یار بگشاید
غلام خواب آن شوخم کز آواز خوش ساقی
به صد ناز و کرشمه نرگس بیمار بگشاید
دلت نگشاید، الا با لب و روی بتان، خسرو
دل هر کس، ولی از سبزه گلزار بگشاید
#دهلوی
✨@avayeqoqnus✨