📜 عارفی میگوید:
روزی دزدان قافله ما را غارت کردند، پس
نشستند ومشغول طعام خوردن شدند.
یکی از آنها را دیدم که چیزی نمیخورد،
به او گفتم که چرا با آنها در غذا خوردن
شریک نمیشوی؟
گفت :من امروز روزه ام!
گفتم : دزدی و روزه گرفتن؟ عجب است!
گفت: ای مرد! این راه، راه صلح است که
با خدای خود وا گذاشته ام، شاید روزی
سبب شود و با او آشنا شدم.
آن عارف میگویدکه سال دیگر او را در
مسجد الحرام دیدم که طواف میکند و
آثار توبه از وی مشاهده کردم؛
رو به من کرد وگفت:
دیدی که آن روزه چگونه مرا با خدا آشنا
کرد...
🔻 برگرفته از کشکول شیخ بهایی
#حکایت
✨@avayeqoqnus✨
با دستهای خالی به دنیا آمده.ایم
با دستهای خالی هم
از دنیا خواهیم رفت
پس،
نگران چیزهایی که آرامش را
از تو می گیرند نباش...
نگرانی، مشکل فردای تو را
از بین نخواهد برد،
اما آرامشِ امروزت را قطعا
از تو خواهد گرفت...
ﻧﮕﺮاﻥ ﻓﺮﺩاﻳﺖ ﻧﺒﺎﺵ...
ﺧﺪاﻱ ﺩﻳﺮﻭﺯ و اﻣﺮﻭﺯﺕ،
ﻓﺮﺩا ﻫﻢ ﻫﺴﺖ...
بسپر به خودش رفیق... 🌺
شبتون خوش 🌙🪴
#خدا
✨@avayeqoqnus✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح، بیشک شمهای از طرح
لبخند خداست
آفتابش گوشهی رخسار دلبند
خداست
صبح بخیر و نیکی رفقا 🌞🌸
لبخند خداوند روزی امروزتون 🪴
✨@avayeqoqnus✨
گـــــاهی نـــــه گریـــــه آرامت می کنــــد
و نـــــــــــه خنــــــــده
نــــــــه فریـــــــــاد آرامــت می کنــــــــد
و نـــــــه سکــــــــوت
آنجـــــاست کـــــه بـــا چشمانی خیس
رو بـــه آسمـــــان می کنی و می گویی
خدایــــــا تنهـــــا تــــو را دارم
تنهـــــــایم نگـــــــذار... 🙏🌼
#مناجات
#خدا
✨ @avayeqoqnus ✨
.
📕 کاسه یخ ننه نخودی
ننه نخودی پیرزنِ تنهای محل ما بود که هیچ وقت بچهدار نشده بود.
بچه که بودم آرزو داشتم خیلی پولدار شوم و اولین چیزی هم که دلم میخواست بخرم یک یخچال برای "ننه نخودی" بود.
میگفتند در جوانی شاداب و سرحال بود و برای بقیه نخود میریخت و فال میگرفت.
پیر که شد، دیگر نخود برای کسی نریخت ؛ اما "نخودی" مانده بود تهِ اسمش.
زمستان و تابستان آبیخ میخورد، ولی یخچال نداشت.
ننه شبها میآمد درِ خانهی ما و یک قالب بزرگ یخ میگرفت.
توی جایخیِ یخچالمان، یک کاسه داشتیم که اسمش "کاسهی ننه نخودی" بود.
ننه با خانهی ما ندار بود.
درِ خانه اگر باز بود بدون در زدن میآمد تو ، و اگر سرِ شام بودیم یک بشقاب هم میآوردیم برای او.
با بابا رفیق بود!
برایش شالگردن و جوراب پشمی میبافت و در حین صحبت با پدر توی هر جملهاش یک "پسرم" میگفت.
یک شب تابستان که مهمان داشتیم و توی حیاط جمع بودیم ؛ ننه ، پرده را کنار زد و وارد حیاط شد.
بچهی فامیل که از دیدن یک پیرزن کوچولوی موحنایی ترسیده بود ، جیغ زد و گریه کرد.
ننه بهش آبنبات داد.
ولی نگرفت و بیشتر جیغ زد.
بچه را آرام کردیم و کاسهی ننه نخودی را از جایخی برایش آوردیم.
بابا وقتی قالب یخ را توی زنبیل ننه انداخت، آرام بهش گفت: "ننه! از این به بعد در بزن!"
ننه، مکث کرد و به بابا نگاه کرد؛ به ما نگاه کرد و بعد بیحرف رفت...
بعد از آن، دیگر پیِ یخ نیامد.
کاسهی ننه نخودی مدتها توی جایخی یخچالمان ماند و روی یخاش، یک لایه برفک نشسته بود..
یک شب، کاسه را برداشتم و با بابا رفتیم درِ خانهی ننه.
در را باز کرد.
به بابا نگاه کرد.
گفت: "دیگه آبِ یخ نمیخورم، پسرم!"
قهر نکرده بود؛ ولی نگاهش به بابا غریبه شده بود.
او توی خانهی ما کاسه داشت، بشقاب داشت و یک "پسر".
یک درِ آهنی، یک در نزدن و حرف پدر، ننه را برد به دنیای تنهایی خودش و این واقعیت تلخ را یادش آورده بود که "پسرش" پسرش نبوده!
ننه نخودی یک روز داغ تابستان از دنیا رفت...
توی تشییع جنازهاش کاسهی یخ ننه را انداختیم توی کلمن و بابا قدِ یک پسرِ مادر مرده اشک ریخت و مدام آب یخ خورد.
یک حرف، یک نگاه، یک عکس العمل چقدر آثار تلخی به همراه دارد....
کاسه یخ؛ انگار بهانه ی عشق و مهربانی بود...
خدا میدونه کاسه یخ هر کدوم از ما کِی، کجا و در یخچال دل چه کسانی هزار بار برفک گرفت و شکست و خورد شد و دیده نشد...
حواسمان به یکدیگر باشد.
در پیچ و خم این روزگار، هوای دل همدیگر را داشته باشیم و محبت و مهربانی را به بوته فراموشی نسپاریم. 🌸
نگذاریم گل محبت، پشت درِ نامهربانی پژمرده شود... 🌿
#داستان
#داستان_کوتاه
#داستان_آموزنده
✨ @avayeqoqnus ✨
از همه کس گذر کنم
از تو گذر نمی شود 🌸
مشکل تو وفای من
مشکل من جفای تو
#مولوی
✨@avayeqoqnus✨
-
🌿🍃🌺🍃🌿
☆● قدر اونایی که به خاطرتون
صبر میکنن رو بدونید؛
☆● اونایی که برای دیدنتون؛
برای حرف زدن باهاتون
برای داشتنتون تلاش میکنن...
☆● باور کنید خیلی کم پیش میاد
کسی شما رو با همهی نقصهاتون
دوست داشته باشه...
☆● کم پیش میاد کسی نبودن شما رو
به بودن یکی دیگه ترجیح بده!
☆● کم پیش میاد کسی اونقدر
دوستت داشته باشه که
همیشه نگرانِ شما باشه و
شما رو با بهتر از شما عوض نکنه...
☆● اگه از این آدما اطرافتون دارید
قدرشو بدونید...
#دلنوشته
✨@avayeqoqnus✨
🌸 خنده از لطفت حکایت میکند
🍀 ناله از قهرت شکایت میکند
🌸 این دو پیغام مخالف در جهان
🍀 از یکی دلبر روایت میکند
#مولوی
✨@avayeqoqnus✨
🪴
ساکنان قلبت را به دقت انتخاب کن
زیرا هیچ کس به غیر از تو
بهای سکونتشان را نخواهد پرداخت…
#جبران_خلیل_جبران
#بیو
#استوری
✨ @avayeqoqnus ✨
.
ای کاش جان بخواهد معشوق جانی ما
تا مدعی بمیرد از جان فشانی ما 🥀
#فروغی_بسطامی
✨ @avayeqoqnus ✨