فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امید مانند ستاره است.
در آفتاب تابان دیده نمیشود،
فقط در شبهای تاریک و سخت است
که کشف میشود...
شبتون زیبا و پر از امید 🌙🦋
✨@avayeqoqnus✨
کاش هر صبح
تو بخندی
و من از خنده تو
سیب بچینم ❤️ 💫
صبحتون زیبا و دلبرانه رفقا 🌞🌹
#لیلا_مقربی
✨ @avayeqoqnus✨
ای زیباترین خالق،
هزاران بار سپاس لایق توست
بخاطر زیباترین تکرار این دنیا که بیداریست،
بخاطر اینکه در هر لحظه به جای
اینکه مچم را بگیری،
دستم را میگیری و بالا میکشی،
بخاطر تمام داشتههایم،
بخاطر هر آنچه که ندارم و ایمان دارم
که اگر خیر و صلاح من در آن باشد
تو خود به من میبخشی،
تو را شکر میکنم.
هزاران بار شکر ای مهربانترین 🙏🌺
#شکرگزاری
✨@avayeqoqnus✨
📚 عاقبت دوستی با مار
در زمان های قدیم کشاورزی بود که از دورنگیهای اطرافیانش به ستوه آمده و ناراحت بود، به همین دلیل تصمیم گرفته بود با یک مار که در زمینش لانه داشت دوستی کند.
او میگفت: "مطمئنم که مار دورنگی ندارد و اگر روزی از او بپرسم که تو چه هستی، با قاطعیت خواهد گفت، مار!"
با همین تفکر، با مار دوست و همنشین شد. هر روز که برای سرکشی زمینش می رفت، به مار هم سر میزد و برایش غذا می برد و مار هم با گستاخی فراوان، جلوی او چنبره میزد و از غذاهایی که کشاورز به او میداد، تناول میکرد.
این جریان ماهها ادامه یافت تا زمستان از راه رسید. یک روز برزگر مار را دید که به حالت نزار، از فرط سرمای هوا بر هم پیچیده و ضعیف و سست و بیحال روی زمین افتاده است.
کشاورز به خاطر سابقهی آشنایی و دوستیای که با مار داشت، دلش به حال او سوخت، او را برداشت، در توبرهای گذاشت و توبره را جلوی دهان الاغش آویزان کرد تا با بازدم الاغ، بدن مار گرم شود و حالش بهتر گردد.
سپس الاغش را به درختی بست و برای جمعکردن چوب، اندکی از آنجا دور شد.
مار که با گرمای نفس الاغ گرم شده و حالش جا آمده بود، به نفس پلید و شرّ خود بازگشت و لب و دهان الاغ را نیش زد، طوری که الاغ بیچاره بعد از چند دقیقه جان داد.
سپس از توبره خارج شد و به سوراخ خود خزید.
کشاورز وقتی با پشتهای از هیزم بازگشت، با حیرت به جسد الاغ بیچاره چشم دوخت و این سخن از پدرش به یادش آمد که:
"هر کسی با بدها آشنایی کند، اگر هم خود در نهایت خوبی باشد، باز بدی نصیب وی خواهد شد، چرا که هر نفس پلیدی تا بدی و شرارت نکند، از دنیا نخواهد رفت، هرچند که به وی خوبیها کرده باشند."
به قول سنایی غزنوی:
من ندیدم سلامتی از خَـسان
گر تو دیدی، سلام من برسان.
♦️ برگرفته از حکایت های مرزبان نامه
#حکایت
✨@avayeqoqnus✨
اونجا که #حسین_منزوی میگه:
تو خوبِ مطلقی،
من خوبها را با تو میسنجم 🌸
بدین سان بعد از این،
خوبی عیاری تازه خواهد یافت... 💗
✨@avayeqoqnus✨
انسانها از دنبال کردن مهم ترین
رویاهایشان میترسند
چون احساس میکنند لیاقت رسیدن
به آنها را ندارند یا اینکه
قادر نیستند به آنها برسند ...!
📕کیمیاگر
✍️پائولو کوئیلو
#بریده_کتاب
✨@avayeqoqnus✨
آنقدر دوستت دارم
که خودم هم نمیدانم چقدر دوستت دارم
هربار که میپرسی چقدر؟
با خودم فکر میکنم
دریا چطور حساب موجهایش را نگه دارد... ♥️
#نزار_قبانی
✨@avayeqoqnus✨
جان و جهان ز عشق تو
رفت ز دستِ کارِ من
من به جهان چه می کنم
چونک از این جهان شدم💚
#مولوی
#مولانا
✨@avayeqoqnus✨
.
روزی با خود فكر می كردم اگر او را با
غريبه ای ببينم دنيا را به آتش می كشم!
اما، امروز حاضر نيستم كبريتی روشن
كنم تا ببينم او كجاست و چه می كند...
📕 ربهکا
✍ دافنه دوموریه
#بریده_کتاب
✨@avayeqoqnus✨