ای زیباترین خالق،
هزاران بار سپاس لایق توست
بخاطر زیباترین تکرار این دنیا که بیداریست،
بخاطر اینکه در هر لحظه به جای
اینکه مچم را بگیری،
دستم را میگیری و بالا میکشی،
بخاطر تمام داشتههایم،
بخاطر هر آنچه که ندارم و ایمان دارم
که اگر خیر و صلاح من در آن باشد
تو خود به من میبخشی،
تو را شکر میکنم.
هزاران بار شکر ای مهربانترین 🙏🌺
#شکرگزاری
✨@avayeqoqnus✨
📚 عاقبت دوستی با مار
در زمان های قدیم کشاورزی بود که از دورنگیهای اطرافیانش به ستوه آمده و ناراحت بود، به همین دلیل تصمیم گرفته بود با یک مار که در زمینش لانه داشت دوستی کند.
او میگفت: "مطمئنم که مار دورنگی ندارد و اگر روزی از او بپرسم که تو چه هستی، با قاطعیت خواهد گفت، مار!"
با همین تفکر، با مار دوست و همنشین شد. هر روز که برای سرکشی زمینش می رفت، به مار هم سر میزد و برایش غذا می برد و مار هم با گستاخی فراوان، جلوی او چنبره میزد و از غذاهایی که کشاورز به او میداد، تناول میکرد.
این جریان ماهها ادامه یافت تا زمستان از راه رسید. یک روز برزگر مار را دید که به حالت نزار، از فرط سرمای هوا بر هم پیچیده و ضعیف و سست و بیحال روی زمین افتاده است.
کشاورز به خاطر سابقهی آشنایی و دوستیای که با مار داشت، دلش به حال او سوخت، او را برداشت، در توبرهای گذاشت و توبره را جلوی دهان الاغش آویزان کرد تا با بازدم الاغ، بدن مار گرم شود و حالش بهتر گردد.
سپس الاغش را به درختی بست و برای جمعکردن چوب، اندکی از آنجا دور شد.
مار که با گرمای نفس الاغ گرم شده و حالش جا آمده بود، به نفس پلید و شرّ خود بازگشت و لب و دهان الاغ را نیش زد، طوری که الاغ بیچاره بعد از چند دقیقه جان داد.
سپس از توبره خارج شد و به سوراخ خود خزید.
کشاورز وقتی با پشتهای از هیزم بازگشت، با حیرت به جسد الاغ بیچاره چشم دوخت و این سخن از پدرش به یادش آمد که:
"هر کسی با بدها آشنایی کند، اگر هم خود در نهایت خوبی باشد، باز بدی نصیب وی خواهد شد، چرا که هر نفس پلیدی تا بدی و شرارت نکند، از دنیا نخواهد رفت، هرچند که به وی خوبیها کرده باشند."
به قول سنایی غزنوی:
من ندیدم سلامتی از خَـسان
گر تو دیدی، سلام من برسان.
♦️ برگرفته از حکایت های مرزبان نامه
#حکایت
✨@avayeqoqnus✨
اونجا که #حسین_منزوی میگه:
تو خوبِ مطلقی،
من خوبها را با تو میسنجم 🌸
بدین سان بعد از این،
خوبی عیاری تازه خواهد یافت... 💗
✨@avayeqoqnus✨
انسانها از دنبال کردن مهم ترین
رویاهایشان میترسند
چون احساس میکنند لیاقت رسیدن
به آنها را ندارند یا اینکه
قادر نیستند به آنها برسند ...!
📕کیمیاگر
✍️پائولو کوئیلو
#بریده_کتاب
✨@avayeqoqnus✨
آنقدر دوستت دارم
که خودم هم نمیدانم چقدر دوستت دارم
هربار که میپرسی چقدر؟
با خودم فکر میکنم
دریا چطور حساب موجهایش را نگه دارد... ♥️
#نزار_قبانی
✨@avayeqoqnus✨
جان و جهان ز عشق تو
رفت ز دستِ کارِ من
من به جهان چه می کنم
چونک از این جهان شدم💚
#مولوی
#مولانا
✨@avayeqoqnus✨
.
روزی با خود فكر می كردم اگر او را با
غريبه ای ببينم دنيا را به آتش می كشم!
اما، امروز حاضر نيستم كبريتی روشن
كنم تا ببينم او كجاست و چه می كند...
📕 ربهکا
✍ دافنه دوموریه
#بریده_کتاب
✨@avayeqoqnus✨
○●♡●○
هر کسی هم جذب اصالت و نجابت
نمیشود.
انسان خودش هم باید اصیل و نجیب
باشد تا چنین صفتهایی را در دیگران
جستجو کند.
✨@avayeqoqnus✨
💫 بار دیگر هم شبم،
💗 با نور چشمت صبح شد
💫 ای یگانه آفتاب شهر دل،
💗 صبحت بخیر...
صبحتون بخیر و شادی رفقا 🌞❤️
#محمود_احمدوند
✨@avayeqoqnus✨
یا حِرزَ مَن لا حِرزَ لَهُ
ای پناه آنکه پناهی ندارد...
خدایا خودت پناهمون باش
تو بندهی نیک زیاد داری ولی ما جز تو
پناهی نداریم 🤲💚
#خدا
✨@avayeqoqnus✨
🌿🍃🌺🍃🌿
این سه حقیقت را به همه آموزش دهید:
● قلب سخاوتمند،
● سخنان پر مهر و محبت
● زندگی سرشار از خدمت رسانی؛
اینها چیزهایی هستند که انسان را
به یادماندنی می کنند.
#بودا
✨@avayeqoqnus✨
📚 #داستان_آموزنده
مردی در کنار ساحل دور افتاده ای قدم
میزد که مردی را در فاصله دور می بیند
که مدام خم میشود و چیزی را از روی
زمین بر میدارد و داخل اقیانوس پرت
میکند.
مرد نزدیکتر می رود و میبیند که یک
مرد بومی صدفهایی که آب با خودش به
ساحل می آورد را برمی دارد و در آب
میاندازد.
مرد که کنجکاو شده بود جلو می رود و
می گوید: "صبح بخیر رفیق، خیلی دلم
می خواهد بدانم چه می کنی؟"
مرد بومی پاسخ می دهد: "این صدفها را
داخل اقیانوس می اندازم. الآن موقع مد
دریاست و این صدف ها به ساحل دریا
آمده اند. اگر آنها را توی آب نیندازم از
کمبود اکسیژن خواهند مرد."
"دوست من! حرف تو را می فهمم ولی در
این ساحل هزاران صدف این شکلی وجود
دارد. تو که نمیتوانی همه آنها را به داخل
آب برگردانی؛
تازه همین یک ساحل نیست. نمیبینی
کار تو هیچ فرقی در اوضاع ایجاد نمیکند؟"
مرد بومی لبخندی زد و خم شد و دوباره
صدفی برداشت و به داخل دریا انداخت و
گفت: "برای این یکی اوضاع فرق کرد."
#داستان
✨@avayeqoqnus✨
اژدهای کوچک گفت:
«برگ ها دارن میمیرن.»
پاندای بزرگ گفت:
«ناراحت نباش. طبیعت با پاییز بهمون
نشون میده که رها کردن چقدر میتونه
زیبا باشه». 🍂
📚 پاندای بزرگ و اژدهای کوچک
✍ جیمز نوربری
#بریده_کتاب
✨@avayeqoqnus✨
خبرت هست که از خویش،
خبر نیست مرا؟!
گذری کن که ز غم،
راهِ گذر نیست مرا
#دهلوی
✨@avayeqoqnus✨
.
ای کاش که بخت، سازگاری کردی
با جورِ زمانه یار، یاری کردی
از دست جوانیام چو بِرُبود عِنان
پیری چو رکاب، پایداری کردی
#حافظ
✨ @avayeqoqnus ✨
مهاتما گاندی رهبر فقید هند میگوید:
انسان که غرق شود قطعا می میرد...
چه در دریا، چه در رویا، چه در دروغ،
چه در گناه، چه در خوشی،
چه در قدرت، چه در جهل، چه در انکار، چه در حسد، چه در بخل، چه در کینه، چه در انتقام...
مواظب باشیم غرق نشویم!
انسان بودن، خود به تنهایی یک دین خاص است که پیروان چندانی ندارد.
#گاندی
#تلنگر
✨@avayeqoqnus✨
صنما چگونه گویم
که تو نور جان مایی
که چه طاقت است جان را
چو تو نور خود نمایی
#مولوی
#مولانا
✨@avayeqoqnus✨
می دانی … !؟
به رویت نیاوردم … !
از همان زمانی که جای ” تو ”
به من گفتی : ” شما ”
فهمیدم
پای ” او ” در میان است … 💔
#حسین_پناهی
✨@avayeqoqnus✨
عطرش که پیچید،
برگشتم ...
هیچ کس نبود.
کسی چه میداند
شاید به من فکر میکرد... 🥀
#پویا_جمشیدی
#عاشقانه
✨@avayeqoqnus✨
قدرت تحمل هرکس را
از روی سکوتش بسنجید. 🤫
آنان که هیاهو میکنند
بار هیچ چیز را
بر روی شانه های خود
تحمل نمیکنند. 🌱
#شاملو
✨@avayeqoqnus✨