eitaa logo
آوای ققنوس
8.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
547 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
○●♡●○ هر کسی هم‌ جذب اصالت و نجابت نمی‌شود. انسان خودش هم باید اصیل و نجیب باشد تا چنین صفت‌هایی را در دیگران جستجو کند.@avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫 بار دیگر هم شبم، 💗 با نور چشمت صبح شد 💫 ای یگانه آفتاب شهر دل، 💗 صبحت بخیر... صبحتون بخیر و شادی رفقا 🌞❤️ @avayeqoqnus
یا حِرزَ مَن لا حِرزَ لَهُ ای پناه آنکه پناهی ندارد... خدایا خودت پناهمون باش تو بنده‌ی نیک زیاد داری ولی ما جز تو پناهی نداریم 🤲💚 @avayeqoqnus
🌿🍃🌺🍃🌿 این سه حقیقت را به همه آموزش دهید: ● قلب سخاوتمند، ● سخنان پر مهر و محبت ● زندگی سرشار از خدمت رسانی؛ این‌ها چیزهایی هستند که انسان را به یادماندنی می کنند. @avayeqoqnus
📚 مردی در کنار ساحل دور افتاده ای قدم می‌زد که مردی را در فاصله دور می بیند که مدام خم می‌شود و چیزی را از روی زمین بر می‌دارد و داخل اقیانوس پرت می‌کند. مرد نزدیک‌تر می رود و می‌بیند که یک مرد بومی صدف‌هایی که آب با خودش به ساحل می آورد را برمی دارد و در آب می‌اندازد. مرد که کنجکاو شده بود جلو می رود و می گوید: "صبح بخیر رفیق، خیلی دلم می خواهد بدانم چه می کنی؟" مرد بومی پاسخ می دهد: "این صدف‌ها را داخل اقیانوس می اندازم. الآن موقع مد دریاست و این صدف ها به ساحل دریا آمده اند. اگر آن‌ها را توی آب نیندازم از کمبود اکسیژن خواهند مرد." "دوست من! حرف تو را می فهمم ولی در این ساحل هزاران صدف این شکلی وجود دارد. تو که نمی‌توانی همه آنها را به داخل آب برگردانی؛ تازه همین یک ساحل نیست. نمی‌بینی کار تو هیچ فرقی در اوضاع ایجاد نمی‌کند؟" مرد بومی لبخندی زد و خم شد و دوباره صدفی برداشت و به داخل دریا انداخت و گفت: "برای این یکی اوضاع فرق کرد." @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اژدهای کوچک گفت: «برگ ها دارن می‌میرن.» پاندای بزرگ گفت: «ناراحت نباش. طبیعت با پاییز بهمون نشون میده که رها کردن چقدر می‌تونه زیبا باشه». 🍂 📚 پاندای بزرگ و اژدهای کوچک ✍ جیمز نوربری @avayeqoqnus
خبرت هست که از خویش، خبر نیست مرا؟! گذری کن که ز غم، راهِ گذر نیست مرا @avayeqoqnus
. ای کاش که بخت، سازگاری کردی با جورِ زمانه یار، یاری کردی از دست جوانی‌ام چو بِرُبود عِنان پیری چو رکاب، پایداری کردی @avayeqoqnus ✨  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهاتما گاندی رهبر فقید هند می‌گوید: انسان که غرق شود قطعا می میرد... چه در دریا، چه در رویا، چه در دروغ، چه در گناه، چه در خوشی، چه در قدرت، چه در جهل، چه در انکار، چه در حسد، چه در بخل، چه در کینه، چه در انتقام... مواظب باشیم غرق نشویم! انسان بودن، خود به تنهایی یک دین خاص است که پیروان چندانی ندارد. @avayeqoqnus
صنما چگونه گویم که تو نور جان مایی که چه طاقت است جان را چو تو نور خود نمایی @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا، خوشی را به رگ‌های بی‌جان جهانمان برگردان... آمین 🙏💚 @avayeqoqnus
می دانی … !؟ به رویت نیاوردم … ! از همان زمانی که جای ” تو ” به من گفتی : ” شما ” فهمیدم پای ” او ” در میان است … 💔 @avayeqoqnus
عطرش که پیچید، برگشتم ... هیچ کس نبود. کسی چه می‌داند شاید به من فکر می‌کرد... 🥀 @avayeqoqnus
قدرت تحمل هرکس را از روی سکوتش بسنجید. 🤫 آنان که هیاهو می‌کنند بار هیچ چیز را بر روی شانه های خود تحمل نمی‌کنند. 🌱 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. پرورده عشق شد سرشتم جز عشق مباد سرنوشتم 💜 @avayeqoqnus
. تو بدون من مرا کم داری من ولی بی تو جهانم خالیست ❤️ @avayeqoqnus
. آری، او با یک نفس تمام آسمان را در سینهٔ خود حبس کرده ست! 💚 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁 برخیز که ✨ صبحی دیگر از پاییز است 🍁 این منظرہ ✨ پر شرار و شورانگیز است 🍁 نقاش کشیدہ ✨ نقشی از مهر و سپهر 🍁 این تابلو از ✨ عشق و هنر لبریز است صبح شنبه تون پر از حرکت و برکت و سلامت باشه رفقا 🌞🪴 ✨ @avayeqoqnus ✨
. به خدا که وصل شوی، آرامش وجودت را فرا می‌گيرد. نه به ‌راحتی می‌رنجی، و نه به ‌آسانی می‌رنجانی. آرامش، سهم دل‌هايی‌ست که نگاهشان به نگاه خداست... 💜 @avayeqoqnus
📜 حکایت مبارزه خرگوش پیر با فیل‌ها  آورده اند که : در زمانهای قدیم، در جنگلی، چشمه ای بود که آب خنک و زلالی داشت. عده ای خرگوش در اطراف آن چشمه زندگی می کردند. آنها هر وقت تشنه می شدند، کنار چشمه می رفتند و از آب آن می نوشیدند. خرگوشها زندگی خوب و آرامی داشتند، تا اینکه روزی، گروهی فیل به آن جنگل آمدند. آن فیلها هر روز برای خوردن آب به آن چشمه می آمدند و از آب آن می خوردند. خرگوشها از آمدن فیلها به آن منطقه خیلی ناراحت بودند. چون دیگر نمی‌توانستند با آسایش خاطر به چشمه بروند و آب بخورند. هر بار که به سوی چشمه می‌رفتند، چند تا از فیلها را در اطراف آن می‌دیدند، لذا می‌ترسیدند به چشمه نزدیک شوند. از آن گذشته، فیلها آب چشمه را همیشه گل آلود و کثیف می کردند. خرگوشها نشستند و اندیشیدند و درباره راه چاره با هم گفتگو کردند. در میان خرگوشها، یک خرگوش پیر و باهوش زندگی می کرد که به زیرکی و باهوشی در بین خرگوشها مشهور بود. او گفت: "من چاره کار را پیدا کرده ام. به زودی کاری می‌کنم که فیلها دیگر به چشمه نزدیک نشوند."  خرگوشها با تعجب پرسیدند: "چگونه؟ چه کاری از تو خرگوش ضعیف ساخته است؟ مگر تو می‌توانی با آن فیلهای قدرتمند بجنگی و آنها را از اطراف چشمه دور کنی؟"   خرگوش پیر گفت: "من نقشه ای دارم. به زودی از نقشه ام آگاه خواهید شد. من امشب بر سر کوه خواهم رفت و با فیلها صحبت خواهم کرد. امیدوارم نقشه ام بگیرد و فیلها حرفم را باور کنند و از اینجا بروند." خرگوشها که از هوش و درایت خرگوش پیر با خبر بودند، می دانستند او بیهوده حرف نمی زند، حتما ً فکر بکری کرده است و به زودی آنها را از بدبختی نجات خواهد داد... 🔻 برگرفته از کتاب کلیله و دمنه ادامه دارد...@avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 آنان که محیطِ فضل و آداب شدند 🔹 در جمعِ کمال شمعِ اصحاب شدند 🔸 رَه زین شب تاریک نبردند بُرون 🔹 گفتند فِسانه‌ای و در خواب شدند   ✨@avayeqoqnus