eitaa logo
آوای ققنوس
8.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
544 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح، دیدگانت را به خورشید عالم‌تاب بسپار و روزت را به نِکویی رقم بزن هر روز، روز توست امروزت به خیر رفیق 🌞💐 ✨@avayeqoqnus
من از معبود یکتایم فقط یک چیز می‌خواهم نگیرد هرگز از قلبت امید استجابت را... الهی دعاهاتون مستجاب 🤲🧡@avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
 . 📚 ضرب المثل "پا را از گلیم خود درازتر کردن" 🖇 معنی و کاربرد:  🔻 یعنی حد و حدود خود را ندانستن و از حد خود تجاوز کردن. 🔻 به کسی می گویند که به حق خود قانع نیست و زیاده از حد می خواهد. 🔻  یعنی بیشتر از کاری که انجام داده از دیگران توقع و انتظار دارد. 🔻  وقتی کسی بیشتر از شأن خود چیزی را درخواست کند این ضرب المثل شامل حال او می گردد. 🖇 داستان: در یکی از روزها که شاه عباس صفوی از راهی گذر می‌کرد درویشی را دید که روی گلیم اش دراز کشیده و خوابیده است. درویش پاهای خود را جمع کرده و به اندازه ی گلیم درآمده بود. شاه با دیدن درویش دلش سوخت و دستور داد تا یک مشت سکه به او بدهند. چند دقیقه بعد که شاه از آن جا دور شد درویش اتفاق پیش آمده را با دوستان خود در میان گذاشت. یکی از درویش ها که سخنان او را شنیده بود به فکر افتاد تا او هم از شاه انعامی بگیرد. درویش دوم گلیم خود را در راه بازگشت شاه پهن کرد و منتظر ماند؛ پس از مدتی موکب شاه از دور نمایان شد و درویش برای جلب نظر شاه روی پوست دراز کشید و هر یک از دست‌‌ ها و پاهای خود را به طرفی دراز کرد به طوری که نصف بدنش از پوست بیرون زده و روی زمین قرار گرفته بود. شاه نزدیک شد و با دیدن درویش در آن وضع و حال دستور داد تا تمام قسمت های بدن او که از گلیم بیرون مانده بود را قطع کنند! یکی از نزدیکان شاه با کنجکاوی از او سوال کرد: شما هنگام رفتن درویشی را دیدید که روی زمین خوابیده بود و به او انعام دادید اما اکنون در راه بازگشت درویش دیگری را دیدید روی زمین خوابیده است و دستور دیگری دادید، چه رازی پشت این کار شماست و علت چیست؟ شاه پاسخ داد: "درویش اولی پایش را به اندازه ی گلیم خود دراز کرده بود اما درویش دومی پایش را از گلیم اش بیش تر دراز کرده بود." @avayeqoqnus
می‌جویمت به نام و نشانی که نیستی دیرآشنای من ، تو همانی، که نیستی نزدیک‌تر ز تو به توام این عجب که تو دور از منی و خویش ندانی که نیستی می‌جویمت به باغ خیال و گمان و وهم در کوچه‌های دل، به گمانی که نیستی شبگرد کوچه‌های خیالم، به جستجو آیم به آن محل و نشانی، که نیستی طبع غزل سرایی من، لال می‌شود در بین واژه‌ها و بیانی، که نیستی سرشارم از خیال سرودن، اگرچه باز تو باعث همین هیجانی، که نیستی احوال من نپرس، که اقرار می‌کنم حالم بد است، مثل زمانی که نیستی @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مسئولیت شما در قبال خودتان این است که با افرادی دوستی کنید و به کسانی عشق بورزید که به ذهن شما احترام می‌گذارند. 📚 از کتاب "از عشق گفتن" ✍ ناتاشا لان @avayeqoqnus
می‌سوزم از فِراقت روی از جَفا بگردان هجران بلای ما شد، یا رب بلا بگردان 🥀 @avayeqoqnus
دلتنگی اتفاق عجیبی است‌ گویی که خواهی مُرد ولی نمیمیری! 🥺❣ @avayeqoqnus
ای که همه نگاه من خورده گره به روی تو تا نرود نفس ز تن پا نکشم ز کوی تو ❤️ @avayeqoqnus
افسوس که تمام روابط انسانی نیاز به نوعی نقاب دارد؛ و تنهایی، آخرین گریزگاه انسان‌های صادق است. @avayeqoqnus
نيمكت كهنه‌ی باغ خاطراتِ دورش را در اولين باران زمستانی از ذهن پاک كرده است... خاطره‌ی شعرهايی را كه هرگز نسروده بودم... خاطره‌ی آوازهايی را كه هرگز نخوانده بودی... 🥀❄️ @avayeqoqnus
شخصی به یکی از بزرگان گفت که انگشترت را به من هدیه کن تا هرگاه آن را می بینم، تو را به خاطر آورم. صاحب انگشتر گفت: اگر قصد داری مرا به خاطر آوری، از ندادن انگشتر یادم کن! @avayeqoqnus
🍀 وجود هیچکس 💛 غم‌ها را از بین نمی برد 🍀 اما کمک می‌کند با وجود غم‌ها 💛 محکم بایستیم؛ 🍀 درست مثل چترِ خوب 💛 که باران را متوقف نمی‌کند، 🍀 اما کمک می‌کند 💛 آسوده زیر باران بایستیم... @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فصل اول زندگی خودت را با فصل پانزدهم زندگی کسی دیگر مقایسه نکن، مسیر خودت را برو، داستان زندگی خودت را بنویس و هرگز جا نزن… امروزتون زیبا و پرطراوت رفقا 🌺 @avayeqoqnus
●○♡○● الهی؛ بر هر که داغ محبت خود نهادی، خرمن وجودش را به باد نیستی در دادی... @avayeqoqnus✨  
جای مردان سیاست بنشانید درخت تا هوا تازه شود... 🍀🌱 @avayeqoqnus
📚 پند حکیمانه سقراط حکیم روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر است. علت ناراحتیش را پرسید. مرد پاسخ داد: در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم، جواب نداد و با بی‌اعتنایـی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم. سقراط گفت: چرا رنجیدی؟ مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است. سقراط پرسید: اگر در راه کسی را می‌دیدی که به زمین افتاده و از درد و بیماری به خود می‌پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می‌شدی؟ مرد گفت: مسلم است که هرگز دلخور نمی‌شدم، آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی‌شود. سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می‌یافتـی و چه می‌کردی؟ مرد جواب داد: احساس دلسـوزی می‌کردم و سعی می‌کــردم طبیب یا دارویی به او برسانم. سقراط گفت: همه این کارها را به خاطر آن می‌کردی که او را بیمار می‌دانستی. آیا انسان تنها جسمش بیمــار می شود؟ و آیا کسی که رفتارش نادرست است روانش بیمــار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بـــــدی از او دیده نمی شود. بیماری فکری و روان، نامش غفلت است و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است، دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیــــب روح و داروی جان رساند. پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامــش خود را هرگز از دست مده و بدان که هر وقت کسی بــــدی می کند در آن لحظه بیمار است. @avayeqoqnus
حق به مجنون است، تَرکِ کوی لیلی گر کند عشق چون غالب شود، مسکن بیابان می‌شود @avayeqoqnus
پیرمرد با خود می‌گفت که من ریسمان را میزان می‌کنم، چیزی که هست بخت یاری نمی‌کند. اما کسی چه می‌داند؟ شاید زد و امروز یاری کرد. هر روز روز تازه‌ای است. بهتر آن است که بخت یاری کند؛ ولی تو کارت را میزان کن. آن‌وقت اگر بخت یاری کرد آماده‌ای. 📚 پیرمرد و دریا ✍ ارنست_همینگوی @avayeqoqnus
خدای من و تو در پی بهانه ای یا دلیلی می‌گردد تا ببخشاید خطاهایمان را گاهی به بهانه یک دعا... 💛 همینقدر ساده و قشنگ 🌹 @avayeqoqnus
دلیلش را نمی‌دانم اما هر چه هست فکر کردن به تو حال مرا خوب می‌کند... 🌹♥️ (شاعر ترک) ✨@avayeqoqnus
چاره جز صبوری نیست، گرچه طاقتم طاق است... 🥀 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا