eitaa logo
آوای ققنوس
8.2هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
555 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از آوای ققنوس
. 📕 مداد سیاه 🖇 داستانی از تاثیر شگفت انگیز رفتار مادر روی آینده فرزندش از دو مرد دو خاطره متفاوت از گم شدن مداد سیاه‌شان در مدرسه شنیدم. مرد اول می‌گفت: "چهارم ابتدایی بودم. در مدرسه مداد سیاهم را گم کردم. وقتی به مادرم گفتم، سخت مرا تنبیه کرد و به من گفت که بی‌مسئولیت و بی‌حواس هستم. آن قدر تنبیه مادرم برایم سخت بود که تصمیم گرفتم دیگر هیچ وقت دست خالی به خانه برنگردم و مداد‌های دوستانم را بردارم. روز بعد نقشه‌ام را عملی کردم. هر روز یکی دو مداد کش می‌رفتم تا اینکه تا آخر سال از تمامی دوستانم مداد برداشته بودم. اوایل، خیلی با ترس این کار را انجام می‌دادم، ولی کم‌کم بر ترسم غلبه کردم و از نقشه‌های زیادی استفاده کردم تا جایی که مداد‌ها را از دوستانم می‌دزدیدم و به خودشان می‌فروختم. بعد از مدتی این کار برایم عادی شد. تصمیم گرفتم کار‌های بزرگتر انجام دهم و کارم را تا کل مدرسه و دفتر مدیر مدرسه گسترش دادم. خلاصه آن سال برایم تمرین عملی دزدی حرفه‌ای بود تا حالا که تبدیل به یک سارق حرفه‌ای شده ام!" مرد دوم می‌گفت: "دوم دبستان بودم. روزی از مدرسه آمدم و به مادرم گفتم مداد سیاهم را گم کردم. مادرم گفت خوب چه کار کردی بدون مداد؟ گفتم از دوستم مداد گرفتم. مادرم گفت خوبه و پرسید که دوستم از من چیزی نخواست؟ خوراکی یا چیزی؟ گفتم نه. چیزی از من نخواست. مادرم گفت: پس او با این کار سعی کرده به دیگری نیکی کند، ببین چقدر زیرک است. پس تو چرا به دیگران نیکی نکنی؟ گفتم: چگونه نیکی کنم؟ مادرم گفت: دو مداد می‌خریم، یکی برای خودت و دیگری برای کسی که ممکن است مدادش گم شود. آن مداد را به کسی که مدادش گم می‌شود می‌دهی و بعد از پایان درس پس می‌گیری. خیلی شادمان شدم و بعد از عملی کردن پیشنهاد مادرم، احساس رضایت خوبی داشتم آن‌قدر که در کیفم مداد‌های اضافی بیشتری می‌گذاشتم تا به نفرات بیشتری کمک کنم. با این کار، هم درسم خیلی بهتر از قبل شده بود و هم علاقه‌ام به مدرسه چند برابر شده بود. ستاره کلاس شده بودم به گونه‌ای که همه مرا صاحب مداد‌های ذخیره می‌شناختند و همیشه از من کمک می‌گرفتند. حالا که بزرگ شده‌ام و از نظر علمی در سطح عالی قرار گرفته‌ام و تشکیل خانواده داده‌ام، صاحب بزرگ‌ترین جمعیت خیریه شهر هم هستم." ☀️ @avayeqoqnus ☀️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫🌿 یک عمر در انتظاری تا بیابی آن را که درکت کند و تو را همان گونه که هستی بپذیرد، و عاقبت در می یابی که او از همان آغاز "خودت" بوده ای! 🔸 از کتاب "یادداشت های مرد فرزانه" نوشته ریچارد باخ @avayeqoqnus
🕊 بی عشق دلم جز گِرِهی کور چه بود؟ دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود 🌹 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀 با وجودت ، هستی من جان گرفت 🌷 هستی ام از دامنت ، جریان گرفت 🍀 غنچه ای بودم ، نسیمِ مهر ِتو 🌷 بر دلم تابید و روحم جان گرفت 🍀 گرم از آغوش تو ، جان و دلم 🌷 عطرِ یاس و پونه و ریحان گرفت 🍀 آسمان، تصنیفی از عشقِ تو خواند 🌷 ناگهان ابر آمد و باران گرفت 🍀 چترِ عشقت ، باز شد روی ِسرم 🌷 سایه سارت ، پرتوی تابان گرفت 🍀 "مادرم" بودی و عشق بی حدت 🌷 در دلم جاری شد و سامان گرفت 🍀 شادمانی در رگ و جانم دوید 🌷 واژه ی مهرت زمن ، پیمان گرفت 🍀 شد بهاری ، دشتِ زیبایِ دلم 🌷 دردِ من ، با بودنت ، درمان گرفت 🍀 دامنت ، بوی وفا و مهر داشت 🌷 در کنارت ، بغضِ من ، پایان گرفت 💐 مادرم روزت مبارک 💐 🔻 ارسالی از خانم لیلا کباری قطبی از اعضای محترم کانال @avayeqoqnus
. 🖇 چرا سرو را آزاد می‌نامند؟ حکیمی را پرسیدند: چندین درخت نامور که خدای عز و جل آفریده است و برومند، هیچ یک را آزاد نخوانده‌اند مگر سرو را که ثمره‌ای ندارد، در این چه حکمت است؟ گفت: هر درختی را ثمره‌ای معین است که به وقتی معلوم به وجود آن تازه آید و گاهی به عدم آن پژمرده شود و سرو را هیچ از این نیست و همه وقتی خوش است و این است صفت آزادگان. 🔻 برگرفته از باب هشتم گلستان سعدی @avayeqoqnus
(اى پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شدند، مرده اند! بلکه زنده اند، و نزد پروردگارشان روزى داده می‌شوند. سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۶۹ تسلیت به همه هموطنان عزیز بابت حادثه ناگوار و ناجوانمردانه امروز در کرمان. همه در غم خانواده هایی که امروز عزیزانشون رو از دست داده‌اند شریکیم.🖤🖤🥀🥀 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قصه ای بگو پر از طلوع ترانه‌ای بخوان پر از پرواز می‌خواهم صبحمان با عشق بخیر شود صبح بخیر و شادکامی رفقا 🌹🕊 ☀️ @avayeqoqnus☀️
. 📚 ضرب المثل "از این ستون به آن ستون فرج است" 🖇 معنی و کاربرد: ۱- یعنی گاهی با تغییر موضع و موقعیت قبلی خود در زندگی، می توان به موفقیت دست یافت. ۲- زمانی به کار می رود که انسان در سخت ترین شرایط قرار گرفته باشد و این ضرب المثل گویای امیدواری در اوج ناامیدی است. ۳- ساکن و بی تحرک ماندن کاری را پیش نمی برد. تحرکِ مفید، رمز موفقیت است. 🖇 داستان ضرب المثل: مرد جوانی به شهر دوری مسافرت کرد. اتفاقا همان شب فردی به قتل می‌رسد. نگهبانان مرد غریب را نزدیک محل قتل دستگیر می کنند و او را نزد قاضی می برند و چون مرد ناشناس نتوانست بی گناهی خود را ثابت کند،‌ قاضی ناعادلانه دستور اعدام او را صادر می‌کند. فردا مسافر را به یک ستون بستند تا اعدام کنند . مرد هرچه گفت که بی گناه است و بعدا از این کار پشیمان خواهند شد ، به گوش جلاد نرفت و گفت من باید دستور را اجرا کنم. جلاد از او پرسید که آخرین خواسته اش چیست. مرد که دید مرگ نزدیک است گفت : مرا به آن یکی ستون ببندید و اعدام کنید! جلاد فکر کرد که مرد قصد فرار دارد و این یک بهانه است و به او گفت این چه خواهش مسخره ای است! مرد گفت : رسم این است که آخرین خواهش یک محکوم به اعدام اگر ضرری برای کسی نداشته باشد اجرا شود. جلاد با احتیاط دست او را باز کرد و به ستون بعدی بست. در همین هنگام حاکم و سوارانش از آنجا گذشتند و دیدند عده ای از مردم دور میدان جمع شدند ، علت را پرسیدند گفتند مردی را به دار می زنند . حاکم پرسید : چه کسی را ؟ جلاد جلو آمد و حکم قاضی را نشان داد. حاکم گفت : مگر دستور جدید قاضی به شما نرسیده است ؟‌ جلاد گفت: آخرین دستور همین است. حاکم گفت : این مرد بی گناه است ، او را آزاد کنید . قاتل اصلی دیشب به کاخ من آمد و گفت وقتی خبر اعدام این مرد را شنیده ،‌ ناراحت شده که خون این مرد هم به گردن او بیافتد و با اینکه می‌ترسیده خودش را معرفی کرد. من هم او را نزد قاضی فرستادم و سفارش کردم که در مجازاتش تخفیف دهد. مرد مسافر را آزاد کردند و او گفت : اگر مرا از آن ستون به این ستون نمی بستید تا حالا ‌مرا اعدام کرده بودید. اگر خدا بخواهد از این ستون به آن ستون فرج است. @avayeqoqnus