گاهی فقط یک حاشیهی امن و آرام
می خواهی؛
به دور از تمامِ دوست داشتن ها
به دور از تمامِ دلتنگی ها
به دور از تمامِ خواستن ها،
نخواستن ها …
تو باشی و یک فنجان قهوهی داغ،
چند تکه شکلاتِ تلخ و
یک موسیقیِ ملایم...
چشمانت را ببندی،
لم بدهی وسطِ یک بیخیالیِ مطلق
و تا چشم کار می کند؛
عینِ خیالت نباشد...
#نرگس_صرافیان_طوفان
#حس_خوب
✨@avayeqoqnus✨
به چشمانت بگو هر صُبح
طلوع جانِ من باشند
چه زیبا می شود روزم
اگر خورشید من باشی
صبح بخیر 🌞🌹
✨@avayeqoqnus✨
الهی در این صبح که نوید بخش امید
و رحمت توست، هر آنکه چشم گشود
قلبش سرشار از امید و زندگی اش سرشار از رحمت و برکت تو باد
آمین 🙏🌼
#خدا
#مناجات
✨@avayeqoqnus✨
.
#حکایت_آموزنده
اژدهايي خرسي را به چنگ آورده بود و ميخواست او را بكشد و بخورد.
خرس فرياد ميكرد و كمك ميخواست، پهلواني رفت و خرس را از چنگِ اژدها نجات داد.
خرس وقتي مهرباني آن پهلوان را ديد به پاي پهلوان افتاد و گفت: من خدمتگزار تو ميشوم و هر جا بروي با تو ميآيم.
آن دو با هم رفتند تا اينكه به جايي رسيدند. پهلوان خسته بود و ميخواست بخوابد.
خرس گفت تو آسوده بخواب من نگهبان تو هستم.
مردي از آنجا ميگذشت و از پهلوان پرسيد اين خرس با تو چه ميكند؟
پهلوان گفت: من او را نجات دادم و او دوست من شد.
مرد گفت: به دوستي خرس دل مده كه از هزار دشمن بدتر است.
پهلوان گفت: اين مرد حسود است. خرس دوست من است من به او كمك كردم او به من خيانت نميكند.
مرد گفت: دوستي و محبت ابلهان, آدم را ميفريبد. او را رها كن زيرا خطرناك است.
پهلوان گفت: اي مرد، مرا رها كن تو حسود هستي.
مرد گفت: دل من ميگويد كه اين خرس به تو زيان بزرگي ميزند.
پهلوان مرد را دور كرد و سخن او را گوش نكرد و مرد رفت.
پهلوان خوابيد مگسي بر صورت او مينشست و خرس مگس را ميزد.
باز مگس مينشست. چند بار خرس مگس را زد اما مگس نميرفت.
خرس خشمناك شد و سنگ بزرگي از كوه برداشت و همينكه مگس روي صورت پهلوان نشست, خرس آن سنگ بزرگ را بر صورتِ پهلوان زد و سر مرد را خشخاش كرد!
مهر آدم نادان مانند دوستي خرس است. دشمني و دوستي او يكي است.
🔸 دشمن دانا بلندت ميكند
🔸 بر زمينت ميزند نادانِ دوست
🔻 برگرفته از دفتر اول مثنوی معنوی
#حکایت
#مولوی
#مولانا
✨@avayeqoqnus✨
🍂 دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
🌾 وین درد نهان سوز نهفتن نتوانم
🍂 تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
🌾 من مست چنانم که شنفتن نتوانم
🍂 شادم به خیال تو چو مهتاب شبانگاه
🌾 گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم
🍂 با پرتو ماه آیم و چون سایه دیوار
🌾 گامی ز سر کوی تو رفتن نتوانم
🍂 دور از تو من سوخته در دامن شبها
🌾 چون شمع سحر یک مژه خفتن نتوانم
🍂 فریاد ز بیمهریت ای گل که درین باغ
🌾 چون غنچه پاییز شکفتن نتوانم
🍂 ای چشم سخن گوی تو بشنو ز نگاهم
🌾 دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
#شفیعی_کدکنی
✨ @avayeqoqnus✨
گاهی متفاوت باش
بخشش را از خورشید بیاموز
که ترازویی ندارد
سبک و سنگین نمیکند
جدا نمی سازد
و فرقی نمیگذارد
به همه از دم روشنایی می بخشد
محبت را بی محاسبه پخش کن
دروازه های قلبت را به روی همه بگشا
و باور داشته باش
خدایی که در این نزدیکیست،
بهترینها را برایت رقم زده است. 🧡
#حس_خوب
✨@avayeqoqnus✨
🤍 بازَم زبان شُکر به جنبش درآمدست
🌻 نیشکرِ امید ز باغم بر آمدست
🤍 آن دولتی که میطلبیدیم در به در
🌻 پرسیده راه خانه و خود بر در آمدست
⚪️ صبحتون بخیر و شادکامی
رفقا 🌞🪴
#وحشی_بافقی
✨@avayeqoqnus✨