eitaa logo
آینده سازان مصطفایی[🇮🇷🇵🇸]
10.3هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
553 ویدیو
457 فایل
| ﷽ | نسل ما نسل ظهور است اگر برخیزیمـ اینجا کنارتیم! تا مهارت‌های لازم برای درس خوندن رو کسب کنی‌ و روی پای خودت بایستی! به یاد شهید" مصطفی‌ احمدی روشن " 📚کانال مرجع: @jahadelmi313 📮پل ارتباطی: @Jahad_Ayande ♻️تبلیغ و تبادل @tab_jahadelmi313
مشاهده در ایتا
دانلود
آینده سازان مصطفایی[🇮🇷🇵🇸]
#ماجراهای_جناب_تجربه🤠 "فقط غیرممکن ، غیرممکنه😉✌️" 🔹خیلی‌ها دوست دارند به قطاری که در حال حرکت است
🤠 🔸شما که دیپلم ریاضی هستید چرا برای کنکور، رشته تجربی را انتخاب کردید؟ 🔹رستگار: رشته‌های مهندسی متقاضی زیادی دارند اما پس از فارغ‌التحصیلی بازارکار تضمین شده‌ای در انتظار این رشته‌ها نیست. من ترجیح می‌دادم که در رشته‌ای تحصیل کنم که پس از فارغ‌التحصیلی شغل تضمین شده‌ای داشته باشد. 🔸حالا چه رشته‌ای و چه دانشگاهی را انتخاب کردید؟ 🔸رستگار: رشته پزشکی دانشگاه تهران، زیرا به امید خدمت به مردم محروم منطقه خود می‌خواهم پزشک شوم. شهر ما از خدمات تخصصی و پیشرفته پزشکی محروم است. بیشتر مردم برای کارهای تخصصی پزشکی باید به کرمانشاه بروند. می‌خواهم پزشکی که خواندم، برگردم و به مردم شهرم خدمت کنم. 🔹رتبه یک بودن برایتان مهم بود؟ برای انتخاب این رشته که مهم نبود حتما اول باشید؟ 🔸رستگار: برای انتخاب رشته که نه، تفاوتی نمی‌کرد متنها باید رتبه زیر صد می‌گرفتم، اما دلیل اصلی من برای کسب این رتبه شادی پدر و مادرم بودند. 🔹پس برای کسب رتبه درس می‌خواندید؟ 🔸رستگار: بله؛ من کسب رتبه تک‌رقمی (حداقل در سطح منطقه خودمان) را به عنوان هدف خودم قرار داده بودم و از آنجا که می‌دانستم کار سختی را پیش‌رو دارم با برنامه‌ریزی و بررسی نقاط ضعف و قوت خود برنامه مطالعاتی خود را ادامه دادم. 🔹کسب رتبه برتر ویژگی خاصی می‌خواهد؟ 🔸رستگار: متاسفانه ذهنیت اکثر افراد جامعه این است؛ البته خودم هم قبلا همین فکر را می‌کردم اما حالا متوجه شدم قبولی در هر کاری فقط با توکل به خدا و پشتکار فرد امکان‌پذیر است. کسب رتبه برتر کنکور به شرایط و امکانات خاصی نیاز ندارد، بلکه پشتکار و تلاش فرد را می‌طلبد. 🔹خانواده چقدر در کسب این موفقیت شما نقش داشت؟ 🔸رستگار: حمایت و پشتیبانی خانواده و معلمانم با وجود امکانات بسیار کم، عامل مهمی در به دست آوردن این موفقیت بود. خانواده به خاطر من سختی‌های زیادی را تحمل کردند معلمان شهرستان جوانرود نیز با وجود کمبود وقت و امکانات، تلاش‌های فراوانی بدون هیچ چشمداشتی، نه تنها برای من بلکه برای دانش‌آموزان این شهرستان انجام داده و می‌دهند. 🔹کمی درباره نحوه و روش درس خواندنتان برای ما بگویید؟ رستگار: از اول بهمن سال گذشته؛ روزی هفت تا هشت ساعت مطالعه داشتم. بعد از ایام عید این میزان مطالعه به روزی هشت تا ۱۰ ساعت رسید و در آستانه کنکور نیز روزی ۱۲ تا ۱۳ ساعت مطالعه داشتم. اساس کار را بر سه دوره مطالعه دروس پیش‌دانشگاهی و سال دوم دبیرستان در مرحله اول، دروس پیش‌دانشگاهی و سال سوم دبیرستان در مرحله دوم و جمع‌بندی قرار دادم. 🔸بیشتر کجا درس می‌خواندید؟ 🔹رستگار: خانواده من یک خانواده پرجمعیت است و با خواهران و برادرانم زندگی می‌کنم. پدرم کارگر و مادرم خانه‌دار است و بچه‌های دیگر هم یا در حال تحصیل در مدرسه یا در دانشگاه هستند. برای اینکه جایی داشته باشم که دور از سر و صدا درس بخوانم می‌رفتم انباری؛ یک اتاق کوچک ۲ در ۳. 🔹از کتاب‌های آموزشی خاصی برای کنکور استفاده کردید؟ 🔸رستگار: تنها از تست آزمون‌های سال گذشته، برخی کتاب‌های تست‌زنی معتبر همراه با برنامه‌ریزی و تکرار و مرور دروس استفاده کردم و همه اینها را رمز موفقیت خود می‌دانم. 🔹کلاس یا آزمون آزمایشی چطور؟ 🔸رستگار: کلاس کنکوری وجود نداشت که بروم اما در آزمون‌های آزمایشی که هر دو هفته یک بار برگزار می‌شد؛ شرکت می‌کردم و در همان آزمون‌ها نمرات خوبی به دست می‌آوردم. هدفم کسب رتبه اول تا دهم بود. در هیچ کلاس کنکوری ثبت‌نام نکردم و با توجه به کمبود امکانات در محل زندگی‌مان رقابت با داوطلبانی که حداکثر امکانات در مراکز استان‌ها را داشتند؛ سخت بود. 🔹چرا در میان انبوه کلاس‌های خصوصی، معلم خصوصی، دوپینگ علمی و… در شهرهای بزرگ، یک دیپلم ریاضی از یک شهر کوچک، رتبه اول کنکور را به دست می‌آورد؟ 🔸رستگار: انگیزه و تلاش. این دو عامل رمز موفقیت دانش‌آموزان شهرهای کوچک است. آنها این انگیزه را دارند که به موفقیت برسند و با وجود کمبود یا حتی نبود امکانات مناسب آموزشی و کمک آموزشی می‌توانند به سطحی برسند که قابل توجه است. 🇮🇷| @ayande_sazan_mostafayi
آینده سازان مصطفایی[🇮🇷🇵🇸]
#تزریق_امید_به_سبک_خودتون🤓 سلام جونم براتون بگه که من دارم برای کنکور هنر1400میخونم✌️🤩 من سال دهمم
بچه ها ما یه بخشی داریم به اسم هرکدومتون هرتجربه ای دارین که به درد دوستاتون میخوره رو میتونید واسمون بفرستید سعی کنید به پیوی ادمین بفرستین که گم نشه تو ناشناس ها
🤠 گفته بودین حال خوب خب میخوام تعریف کنم براتون که با شروع این چله چه اتفاقاتی برام افتاد من از حدود مهر شروع به درس خوندن کردم خیلی خوندم و همیشه از مدرسه عقب بودم چون مدرسه از تیر شروع کرده بود.... خلاصه هرچی میخوندم بازم نمیرسیدم، امتحانای دی که رسیدن خیلی میخوندم میخواستم دوماهی که نبودم رو جبران کنم، ولی کامل نتونستم، بازم سعی میکردم بخونم، راستش محل مطالعه من مشکل داشت، خونه ما کوچیکه دوتا اتاق هم بیشتر نداره اتاق منم با خواهرم مشترکه ولی مامانم به خاطر من با خواهرم که عشقش اتاقش بود صحبت کردن که امسالو بیخیال اتاقش بشه..... بله خواهرم بیخیال شد ولی من که میشستم توی اتاقم تمام صدا های پذیرایی رو میشنیدم در واقع فقط تصویر نداشتم و خواهرمم تمام فیلمارو میدید ومن...... 🥺😪 خیلی سخت بود البته هنوز هم هست،من مجبور شدم برای رسیدن به هدف بیام وخونه مادر و پدر بزرگم زندگی کنم که یه طبقه الان مال منه اره الان شاید همه بگن نجات پیدا کردی از اون همه صدا،ولی راستش من خیلی به خانوادم وابسته بودم خیلی خیلی شاید به من بخندین میگه خانواده ولی من خیلی برام سخته هرکسی تو زندگیه گذشتن از یه چیزی وجودشو به درد میاره،مالمنم این بود. من احساس میکنم هیچی نیست دیگه که نذاشته باشم برای این راه و تنها چیزی که کمکم میکنه بتونم تحمل کنم خداست،من همیشه بعد از نمازام میرم سجده میگم خدایا میدونم امروز روز سختیه ولی خودت کمک کن راحت میشه..... راستش من به امام رضا (ع) قول دادم که تابستون که میبینمشون بایه رتبه خوب و عالی برم پیششون و من تلاش کنم و ایشون شرایط درس خوندن رو برام فراهم کنن. جالبه بدونیین مادر و پدرم راضی نیستن من خونه مادر و پدربزرگم بمونم و با اینکه خودمم نمیخوام بمونم ولی پا میزارم رو هرچی که مانع هدفم بشه و درواقع هم باید احساساتمو کنترل کنم و هم کادر پدر رو راضی. من الان تراز بدی هم دارم توی آزمون ولی نمیذارم این همه تلاشم و این همه سختی که دارم میکشم از بین‌‌بره... @ayande_sazan_mostafayi
🤠 خب بسم الله حاجیا وقتی حال دلتون گرفت بیاید این هشتگ رو بخونید... ماجراهای ما هم از همینجا استارت میخوره!‌ بهتون قول میدم تمام تجاربی که گفته میشه کاملا واقعی و بدون اغراقه✋ 🔹برش از گذشته: خب خب از اونجایی شروع میکنم که منم کنکوری بودم... آخ یادش بخیرااا... جونم براتون بگه اون روزا حساااابی داغِ داغ و بی اعصاب بودم 🤯، چرا؟! 😖 چون یه حجم وسیعی از درس و کلاس و کلاس اضافه و آزمون و استرس کنکور و امتحان نهایی و... ریخته بود سرم! اصن آروم و قرار نداشتم ...خداییش انقد درگیر رقابت با بچه ها بودم که یه وقتایی که بش فکر میکنم انگاری قید خدا و آرامش و هدف و اینا همه چیزو زده بودم! 🤭😓 همه ش دوست داشتم رتبه یکی دو رقمی بگیرم و برم دانشگاه های تهران و از این صوبتا... هی برای خودم برنامه میچیدم اونم برنامه های سنگین و خودمو مجبور میکردم بهشون پابند باشم ولی ته شب که میشد انگاری هیچ کاری نکرده بودم🤦🏻‍♀😐 هی گذشت هی گذشت و سردرگمی من بیشتر شد ، دیگه اعصاب معصاب نداشتما!!😤 و نتیجه کنکور هم اصلا چیزی که تصور میکردم نشد🤕 🔸برش از حال: دانشجو که شده بودم ، تازه فهمیدم وقتی آرامش میدم به خودم و تلاش میکنم و وقتی خواسته هام رو مینویسم و میدم دست خدا ، خیلی بهتر بهشون میرسم!😍 یادمه مسابقه ملی" ... "شرکت کرده بودیم با چند تا از بچه ها و 1400 صفحه جزوه که دو ماهه باید میخوندیم اونم جزوه تخصصی😕👩‍🔬 بعد منم ترم 4 کارشناسی بودم و از این صوبتا... دیدم فایده نداره هی برنامه الکی بنویسم و خودم رو بیچاره کنم😣...با خودم قرار گذاشتم نگران نتیجه نباشم و هر چی خدا بهم داد شکر گزارش باشم!🙃 خلاصه چند هفته رو با آرامش خوندم و همه چیز رو واقعا واقعا سپردم دست خدا...مثلا 5 صبح پا میشدم تا قبل از شروع کلاس ها خوندم و سر کلاس چیزهایی که استاد میگفتن رو یاد میگرفتم و بعد کلاس دوباره وقت میذاشتم براش ولی کاملا بی استرس و به همه ی کارهام هم میرسیدم 🙂 چرا ؟! 🧐 چون برنامه م رو دادم دست خدا....بعد از اعلام نتیجه ها جز ء 100 نفر اول کشور شدم 😳😃 خییییییلی حس خوبی بود ، بعد از اون دیگه هر وقت کاری میخواستم بکنم میدادم دست خدا و میگفتم اوستا کریم هر چی بدی دمت گرم💚😍 🆔| @ayande_sazan_mostafayi
🤠 قسمت دوم برشی از گذشته ی گذشته : +کتاب ریاضی چی خوبه بنظرت؟! -قلم چی *نه گاج =ای بابا معلومه که هیچ کدومشون فقط نشر الگو +من چی بگیرم پس؟!😢 اصلا با این هزینه ی کتابها چجوری کتاب بگیرم؟! اصلا فایده ای هم داره؟!🤦🏻‍♀ بابا این همه مدرسه های غیرانتفاعی و تیزهوشان و نمونه دولتی و دولتی خوب با معلمای خوب! آخه من چجوری میتونم نتیجه ی خوبی بگیرم؟!💔 @ندای درونم: نگران چی هستی؟! چیه به توانایی های خودت شک داری؟! یه نگاه بنداز به خودت ببین از وقتی از همه میپرسی کتاب و استاد و اینا چی خوبه!!!! ؟؟؟ آرامش رو از خودت گرفتی ....بیخیال بابا ... فقط داری اعصاب خودت رو خرد میکنی 😐 یک کم کمتر به این جزئیات دقت کن ...اصل کتاب درسیه!!!نگران هیچ چیزی هم نباش☺️😉 +نچ مگه میشه بدون کتاب تست؟! تا چیزی نمیدونی حرف نزن😡 @ندای درونم: باشه 🤐 برشی از گذشته: ترم اول که خوابگاهی شدم ، چهار نفر بودیم توی یک اتاق از چهار شهر مختلف...همچنان جو مدرسه توی مغزمون حاکم بود و از هم دیگه درصد های کنکور و اینا رو میپرسیدیم و اینکه کی چه کلاسی رفته و...؟!😂🤦🏻‍♀ یکی از بچه های اتاق جوابی داد که میخکوب شدیم😐 از روستا اومده بود و کلاس کنکور آنچنانی نداشتند ، کتاب هم به جز یکی دو تا کتاب چندانی نخریده بود و معلمهاشون هم که...! اینا به کنار رتبه ش از همه مون بهتر شده بود💔😂 گفت من برای خودم هدف داشتم و نمیخواستم هیچ کمبود امکاناتی جلوی رسیدن به هدفم رو بگیره!!! پس شبانه روزی براش تلاش کردم💪 از بعد از نماز صبح شروع میکردم تا هر زمانی که دیگه خسته میشدم ، بعد هم اینکه نتیجه رو سپرده بودم دست خدا ❤️ و خدا هم خودش صلاح دید و من الان اینجام😍 @ayande_sazan_mostafayi
🤠 کلاس نهم، قرار بود انتخاب رشته کنم خیلی عاشق ریاضی و فیزیک بودم، کلا همه درس ها را دوست داشتم ولی این دو تا را بیشتر! طبیعی بود که رشته ریاضی را انتخاب کنم، نه؟! ولی من رفتم تجربی! چرا؟! خب، چند تا مهندسی را دوست داشتم ولی خانواده ام اصلا موافق نبودند، راست هم میگفتند. محیط کاری شون به شدت مردانه بود و برای من مناسب نبود( البته این صرفا شخصیه! نه اینکه این رشته ها کلا برای خانم ها بد باشند) از طرف دیگر پزشکی و بیوتکنولوژی را هم خعیلی دوست داشتم، سعی کردم تلاش کنم تا یک وقت علاقه ام به پزشکی بر اثر جو حاکم نباشد، تا حدودی هم مطمئن شدم! البته علایقم به این دو تا محدود نبود، ادبیات را هم دوست داشتم، حتی به رشته معارف هم فکر میکردم😅 خلاصه بعد جمع بندی همه اینها، عقلم بهم میگفت که رشته تجربی برام مناسب تره! از راهنمایی چون بیشتر سراغ ریاضی می رفتم و حتی المپیاد ریاضی شرکت میکردم، این تغییر برام سخت بود که کمتر ریاضی بخوانم. سال دهم شروع شد، همیشه معتقدم که باید ترتیب فصل های زیست دهم را عوض کنند، خیلی از بچه ها که به فصل دوم می رسند از گوارش زده میشن! طبیعیه یک درس پر حجم و پرنکته که به شدت برای یه تازه وارد رشته تجربی سخته. منم دچار بحران گوارش شدم😅. آنزیم ها و ترشحات، لوله گوارش کرم خاکی، کدوم معده داره و کدوم نه... خودتون تا تهش برین. سال دهم را کج دار و مریز رد کردم. همه اش تو ذهنم با زیست مقابله میکردم، هی شک و تردید داشتم که نکنه تصمیمم اشتباه باشه نکنه باید می رفتم ریاضی! خودم را اذیت میکردم. حتی کتاب هندسه هم داشتم که از ریاضی ها عقب نمانم، کتاب های تست فیزیکم را حتی مال رشته ریاضی میخریدم. این کار ها را میکردم ولی ته دلم که برمیگشتم میدیدم بهترین انتخابم تجربیه. خلاصه داشتم کنار می آمدم که آخر دهم صمیمی ترین دوستم رشته اش تغییر داد و رفت ریاضی! دوباره شک و کلنجار ذهنی! نتیجه شک هام می رسید به تصمیم اولم، کارم غلط نبود. سال یازدهم را شروع کردم، انصافا زیست یازدهم برام جالب بود، شروع کردم به خوب درس خواندن! سعی کردم حالا که مسیرم به نظرم درسته، راهم را خووب جلو برم. یازدهم و دوازدهم گذشت. کنکور دادم. به رشته مورد علاقه ام رسیدم ولی نه دانشگاهی که میخواستم دوباره برگشتم تا مسیر طی شده ام را بررسی کنم، کجا اشتباه کرده بودم؟! می دانین یکی از اشتباهاتم کجا بود؟ شک و تردید های کلاس دهم! آن موقعی که رقبام داشتند با علاقه زیست زیست میخواندند، من یک سال را هدر دادم همش با فکر اینکه راهم درسته یا نع! خلاصه از من به شما نصیحت که موقع تصمیم گرفتن خووب فکر کنین و اگر تصمیم گرفتین دیگه هی فکر نکنین که شااید اشتباه کرده باشم شااید نه @ayande_sazan_mostafayi
🤠 سال سوم دبیرستان بودم. رشته ی ریاضی... درس حسابان رو با دوستام باهم میخوندیم چون یه دبیر فوق العااااده سخت گیر داشتیم... اما هرکاری میکردیم بازم نمرمون افتضاح درمیومد. آخه نمیرسیدیم که همه ی مطالب رو تا شب امتحان بخونیم! خلاصه من پیشنهاد کردم شب امتحانو تا صبح بیدار بمونیم و مسئله حل کنیم و تست بزنیم تا بلکه برسیم حداقل یه دور مطلبو خونده باشیم! بچه ها قبول نکردن و یه مقدار از مطالبو نخونده خوابیدن... اما من این کارو کردم و تا خود ساعت 3 صبح با حل هر مسئله یه سیلی به خودم میزدم که خوابم نره😂 خلاصه... صبح شد و با خیال اینکه من یه دور خوندم مطالبو اومدم کلاس. بگذریم از اینکه دبیر ازمون امتحان نگرفت و منم تا آخر ساعت چرت زدم! ولی دیگه این کارم شده بود و هرموقع وقت کم میاوردم از خواب شبم میزدم. خوشبختانه سال پیش دانشگاهی که همون سال دوازدهم شما میشه این اتفاق برام نیفتاد اما وقتی وارد دانشگاه شدم....... ترم چهارم دانشگاه بودم و تا اون موقع از شوایخ کلاس (جمع مکسر من درآوردی از "شاخ"😐). به خاطر همین تحمل پذیرش شکست در هیچ زمینه ای رو نداشتم.اما!!! اون ترم به دلایلی که توضیحش زمان بره، اکثریت کلاس از جمله من، درس انتقال حرارت که یکی از دروس مهم رشته مون بود رو پاس نکرد... وقتی فهمیدیم همه این درسو افتادن که داشتیم برای امتحان بعدی آماده میشدیم. همون طور که گفتم پذیرش شکست برام ممکن نبود و به خاطر همین سخت درس خوندم که امتحانات بعدی برگه رو به اصطلاح سیاه کنم😆 😐بنابراین طبق طرق منحرفه ای که از دبیرستان با خودم به دانشگاه به ارمغان آورده بودم، تصمیم گرفتم شب امتحان شیمی فیزیک رو تا صبح نخوابم و همه ی مطالب رو که 80 صفحه ای میشد بخونم... سر صبح هم یه ساعت خوابیدم که بتونم تا دانشگاه رو راه برم حداقل 😐😂 چشمتون روز بد نبینه! 😑 سرجلسه که رفتم، ماشین حسابو هرچقدر که زیر و رو کردم تا بتونم از فرمولهاش استفاده کنم، اما از موارد استفاده ی فرمول ها چیزی یادم نمیومد...(استفاده از فرمول های ماشین حساب مجاز بود تقلب نکردم!😂) یعنی هرچقدر بیشتر فکر میکردم بیشتر یادم نمیومد!!! وقتی امتحان تموم شد، دو سه سوالو بیشتر ننوشته بودم و اصصصلاً باورم نمیشد که چیزی یادم نمیاد... خلاصه اینکه اون ترم به خاطر همون یه درس که افتادم و نتونستم شکست رو به درستی جبران کنم، دوتا درس دیگه رو هم افتادم و افتضاح پشت افتضاح! و این بار از شوایخ کلاس منتها از آخر صف شدم🤣 ترم بعدیش شیوه ی درس خوندمو تغییر دادم و به اندازه ی کافی خوابیدم و شب ها بیدار نموندم... اون ترم معدلم نسبت به ترم قبل 4 نمره افزایش پیدا کرد و توی ترم های بعد هم باز از شوایخ کلاس شدم و توی بعضی درسایی که بقیه حتی متوجهشون نمیشدن نمره ی ماکزیمم کلاس! اینا رو گفتم که خیال نکنین اگه بخوابین و درس نخونین ضرر کردین! ضرر اصلی اونه که نخوابین و فک کنین خیلی درس خوندین اما سر جلسه چیزی یادتون نیاد!!! @ayande_sazan_mostafayi
🤠 ❤️ برای حاج قاسم مسعود خانی؛ دندانپزشکی شهید بهشتی ترم یک هفته‌های گذشته برای مطالعه به مدرسه می‌رفتیم. هر سه ما بسیار سخت درس می‌خواندیم تا حقمان را از کنکور بگیریم! درسته؛ ماهم حقی از کنکور داریم. کنکور باید به قول هایش پایبند باشد و کسی که درست درس میخواند به هدفش برسد.اما همیشه اینطور نیست... خانواده، شرایط زندگی، اطرافیان، ساعت مطالعه و گاهی اوقات هم کمی تا اندکی پول!! این ها همگی می‌توانند در نتیجه تاثیر گذار باشند.راستش را بخواهید از میان این عوامل تنها ساعت مطالعه را میتوانستیم خودمان بهبود ببخشیم.اما حتی در این مورد هم با ما همکاری نشد. مستخدم دبیرستان یا بهتر بگویم بابای مدرسه چند ماه بیشتر کمک‌مان نکرد تا ساعات بیشتری در مدرسه بمانیم و برای کنکورمان بخوانیم.فقط تا ساعت 7 یا 8 شب!! تا ساعت 2ونیم که مدرسه بودیم وپس از خوردن یک ناهار سرعتی(یا به قول امیرحسین مثل بنزین زدن ماشین) بازهم زمان زیادی نداشتیم .مگر با 5 ساعت مطالعه هم میشود رتبه زیر 1000 آورد؟ به همین منظور(همین که یک ساعت است آن را برایتان توضیح می‌دهم!) به دنبال جایی برای مطالعه بیشتر بودیم. تا اینکه خدای دوست داشتنی حسین را فرستاد! پسری چهارشانه،خوش چهره و خنده رو و البته کم تلاش و غافل از رقابت سخت کنکور؛ او مسجدی در کنار اتوبان به ما معرفی کرد که کتابخانه ای هم داشت.اول کمی مقاومت کردیم. مسیرش دور بود و سرما هم کار را سخت می‌کرد. روزها سپری میشد و نزدیکی کنکور و نرسیدن به برنامه درسی بیشتر لمس می‌شد. بنابراین کم کم قانع شدیم تا کتابخانه مسجد را برای مطالعه انتخاب کنیم. خلاصه رفتیم و سخت مشغول شدیم. تا 11 شب می ماندیم.در این حالت تمام مطالعه به قبل از شام موکول میشد و خواندن کتاب با شکم پر در کار نبود. ((بچه ها بازده اومده پایین!)) احتمالا بچه ها بازهم درحال صحبت درباره چیزی جز کنکور هستند و این جمله مرا شنیدند. اخر امسال زندگی به دو بخش کنکور و غیر کنکور تقسیم میشود.همیشه میگفتم:دوستان! ما این همه سختی کشیدیم تا به اینجای کار رسیدیم.برای چند ساعت بیشتر خواندن مسیری طولانی طی میکنیم اما شما با صحبت کردنتان وقت را از هر چیزی کم ارزش تر میکنید؟ همگی دوباره جدی تر مشغول خواندن شدند و با سخنان اتشین من به یاد لحظه موعود(جلسه ازمون)افتادند. چه میکند یاداوری لحظات سخت!! هرروز( البته جز آخر هفته) پس از مدرسه برای خوردن ناهار به خانه می امدیم. من بیچاره که نسبت به بقیه به مسجد دورتر بودم، برای جلوگیری از ذبح وقت! با دوچرخه راهی میدان رقابت می‌شدم.هوا بسیار سرد بود. مخصوصا زمانی که باد می وزید. پیشانی و بینی ام دیگر جزو بدنم نبودند و همچنین دستانم که ترک ترک شده بودند.عشق موفقیت چه کارها که نمی‌کند! (چون عشق حرم باشد سهل است بیابانها) البته کنکور بیابان نیست چشمه ای است که شاید نتوانیم از ان سیراب شویم! خلاصه وقتی می‌رسیدم درحالیکه یخ دستانم را ذوب میکردم، چند دقیقه دوستان را میدیدم که مثل بنز درس ها را جلو می‌بردند. هردو هفته یکبار آزمون داشتیم. البته جمعه های بدون آزمون هم روزهای بسیار سنگینی بودند که اخر شب به قول دوستان تجربی، نورون های مغز گریه می‌کردند!! سیزدهم دی ماه هم جزو همین روزها بود... صبح با شور جهادی خاصی بیدارشدم. احساس میکردم تمام تلاش های امروزم در جهت پیشرفت کشور است نه فقط قبولی در کنکور. این حس، جمعه ای متفاوت رقم زد. انرژی ام دو چندان شد و زودتر از همیشه راهی مسجد شدم. حوالی ساعت 2 و برای ناهار به خانه میرفتیم تا اینکه خبری عجیب ما را در جایمان میخکوب کرد. مجری خبر 14 شبکه یک اینگونه گفت: صبح امروز سردار سرافراز حاج قاسم سلیمانی و چند تن دیگر در طی یک حمله مسلحانه در عراق به شهادت رسیدند... . صدای یا ابوالفضل و یاحسین در مسجد طنین انداز شد.من که باورم نمی‌شد. اما وقتی به افرادی که درحال نصب پارچه های مشکی بر دیوار های مسجد بودند خیره شدم، فهمیدم که قضیه واقعیت دارد.پس از خوردن اندکی ناهار دیگر کلمه ای درس نخواندیم.این اولین بار در چند ماه گذشته بود که برای چند ساعت متوالی درس نمی‌خواندم.چون کار مهمتری داشتم؛ تفکر درباره زندگی و اندیشه این بزرگمرد. سرداری که اجازه خوابی خوش به دشمنان کشور نداد. به راستی چگونه میتوانیم راه ایشان را ادامه دهیم؟ من بادرس خواندنم، شما با ... . ((ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا و عند ربهم یرزقون.)) @ayande_sazan_mostafayi
پشت ساعتی که اغلب همراهم بود و باهاش آزمون میدادم، نوشته بودم، "سنصلی فی القدس" دیدنش بهم انگیزه میداد بهم یادآوری میکرد که با هر تستی میتوانم به قدس و ذلت بیشتر اسرائیل نزدیک بشم! @ayande_sazan_mostafayi
سلام‌سلامممم خدمت همه اونایی که تازه به جمع ما اضافه شدن😎 ما یه از هشتگ‌ها و محتواهای کانالمون رو اماده کردیم که شما بازدن یکی از این ها با کلی مطالب مفید روبه رومیشید☺️ امیدوارم برای همتون مفید باشه! 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| ⛔️ 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| @ayande_sazan_mostafayi
🤠 سلام میکنم به کنکوریای 1401امیدو وارم که خیلی خیلی باقدرت شروع کرده باشین💪😉 به عنوان کسی که امسال کنکور داده میخواستم چند تا توصیه بهتون بکنم که انشالله مورد استفاده قرار بگیره  دوستان من پارسال این موقع یه سری دغدغه داشتم مثل بعضی فکرای مزاحم و یا اینکه نمیدونستم چه طوری بخونم در سارو.... یکی از فکر هایی ک یه کنکوری خیلی خیلی ب ذهنش میرسه دیر نشده؟  ببین عزیزم من کسیو میشناسم دی شروع کرد و الان پزشکی دانشگاه تهران میخونه تازهههه رشتش متفاوت بود شاید بگی اون باهوش بوده ولی نههه اونم ازلحاظ هوش و استعداد یکی بود مثل همه این حرفو استادش بهم گفت. چیزی که اون داشته و تو باید یادبگیری اینه من نمیفهمم نتونستن و نشدن یعنی چی و استفاده کردن از تک تک لحظات برای رسیدن به ارزو هامون 🙂 اگر الان بگی اون فلان جور بوده بیصار جور بوده فقط فقط داری بهانه جوییی میکنی....  مورد بعدی اینکه بچه ها درسایی مثل زیست و حفظیات شیمی و دینی این درسارو بخونین از روش و تقریبا یاد بگیرینش بعدش برین سراغ تست و حدودا از هر مبحث 40تا تست بزنین عالیه و بعد از این که هر تستو زدی برو تحلیل کن و اگر نکته جدیدی داشت توی کتابت یا یه دفتر دیگه شروع کن به یادداشت کردن، یادتون نره ده تا تست با تحلیل خفن بهتر از چهل تا تست بدون تحلیله و بعدش که 40تا تست زدی یه بار دیگه کتابتو بخون حالا دیگه متوجه میشی کجاهاش خیلی خیلی مهمه و اونارو مشخص کن. و این اضافه کنم یک ساعت قبل خوابتون هر انچه که امروز خوندیو یه مرور کوچولو بکن و بعد بخواب یادت باشه درس خوندن بدون مرور ب درد نمیخوره    و اخر هفته هم یه زمان برای مرور کل هفته بزار. مورد بعدی  درمورد لغات و قرابت ادبیات ولغات و ترجمه عربی ولغات و ترجمه زبان هست دوستان عزیزم هرکسی به اندازه نیاز خودش باید برای این قسمت وقت بزاره ولی چیزی که خیلی خیلی مهمه استمرار داشتن توی اونه خدایی نکرده یه روز بیستا تست نزنی ازش و فرداش هیچیا! دارم میگم اصلا اگه شما پنج تا بزنی ولی هر روز بهتره.  و یه چیز دیگه از الان یه دفعه تمام تفریحاتو حذف نکنی بگی من میخوام ۷-۸ ساعت مطالعه مفید داشته باشم نمیشه میدونی چرا چون خسته بشی بد تره خیلی هم بده  و اینکه سعی کنین در روز یه زمان کوتاهی رو برای انجام کارایی ک خیلی دوست دارین بزارین خیلی رو حیه میده، بچه ها بجون هرکسی ک دوستش دارین تا میتونین شبا زود بخوابین و صبح ها زود پاشین و حتما حتما حتما ورزششششششششش کنیننننن  به اندازه ای که فکر شو نمیکنین روی عملکرد مغز اثر داره و حتی سرعت خوندن رو هم بالامیبره و به کسایی ک توی خوندن کند هستن توصیه میشه.  امید وارم مفید باشه🤩 @ayande_sazan_mostafayi
🤠 سال سوم دبیرستان بودم. رشته ی ریاضی... درس حسابان رو با دوستام باهم میخوندیم چون یه دبیر فوق العااااده سخت گیر داشتیم... اما هرکاری میکردیم بازم نمرمون افتضاح درمیومد. آخه نمیرسیدیم که همه ی مطالب رو تا شب امتحان بخونیم! خلاصه من پیشنهاد کردم شب امتحانو تا صبح بیدار بمونیم و مسئله حل کنیم و تست بزنیم تا بلکه برسیم حداقل یه دور مطلبو خونده باشیم! بچه ها قبول نکردن و یه مقدار از مطالبو نخونده خوابیدن... اما من این کارو کردم و تا خود ساعت 3 صبح با حل هر مسئله یه سیلی به خودم میزدم که خوابم نره😂 خلاصه... صبح شد و با خیال اینکه من یه دور خوندم مطالبو اومدم کلاس. بگذریم از اینکه دبیر ازمون امتحان نگرفت و منم تا آخر ساعت چرت زدم! ولی دیگه این کارم شده بود و هرموقع وقت کم میاوردم از خواب شبم میزدم. خوشبختانه سال پیش دانشگاهی که همون سال دوازدهم شما میشه این اتفاق برام نیفتاد اما وقتی وارد دانشگاه شدم....... ترم چهارم دانشگاه بودم و تا اون موقع از شوایخ کلاس (جمع مکسر من درآوردی از "شاخ"😐). به خاطر همین تحمل پذیرش شکست در هیچ زمینه ای رو نداشتم.اما!!! اون ترم به دلایلی که توضیحش زمان بره، اکثریت کلاس از جمله من، درس انتقال حرارت که یکی از دروس مهم رشته مون بود رو پاس نکرد... وقتی فهمیدیم همه این درسو افتادن که داشتیم برای امتحان بعدی آماده میشدیم. همون طور که گفتم پذیرش شکست برام ممکن نبود و به خاطر همین سخت درس خوندم که امتحانات بعدی برگه رو به اصطلاح سیاه کنم😆 😐بنابراین طبق طرق منحرفه ای که از دبیرستان با خودم به دانشگاه به ارمغان آورده بودم، تصمیم گرفتم شب امتحان شیمی فیزیک رو تا صبح نخوابم و همه ی مطالب رو که 80 صفحه ای میشد بخونم... سر صبح هم یه ساعت خوابیدم که بتونم تا دانشگاه رو راه برم حداقل 😐😂 چشمتون روز بد نبینه! 😑 سرجلسه که رفتم، ماشین حسابو هرچقدر که زیر و رو کردم تا بتونم از فرمولهاش استفاده کنم، اما از موارد استفاده ی فرمول ها چیزی یادم نمیومد...(استفاده از فرمول های ماشین حساب مجاز بود تقلب نکردم!😂) یعنی هرچقدر بیشتر فکر میکردم بیشتر یادم نمیومد!!! وقتی امتحان تموم شد، دو سه سوالو بیشتر ننوشته بودم و اصصصلاً باورم نمیشد که چیزی یادم نمیاد... خلاصه اینکه اون ترم به خاطر همون یه درس که افتادم و نتونستم شکست رو به درستی جبران کنم، دوتا درس دیگه رو هم افتادم و افتضاح پشت افتضاح! و این بار از شوایخ کلاس منتها از آخر صف شدم🤣 ترم بعدیش شیوه ی درس خوندمو تغییر دادم و به اندازه ی کافی خوابیدم و شب ها بیدار نموندم... اون ترم معدلم نسبت به ترم قبل 4 نمره افزایش پیدا کرد و توی ترم های بعد هم باز از شوایخ کلاس شدم و توی بعضی درسایی که بقیه حتی متوجهشون نمیشدن نمره ی ماکزیمم کلاس! اینا رو گفتم که خیال نکنین اگه بخوابین و درس نخونین ضرر کردین! ضرر اصلی اونه که نخوابین و فک کنین خیلی درس خوندین اما سر جلسه چیزی یادتون نیاد!!! @ayande_sazan_mostafayi
📢 ما برای بخش به تجربه های شما نیازمندیم. لطفا اگر مایل هستین به صورت نوشته یا صوت تجربیات خودتون رو با ما به اشتراک بگذارید. تجربیات منحصر به کنکور نیست هرتجربه ای که شما درباره درس خوندن و سبک زندگی دانش اموزی دارین مفیده پس دریغ نکنید😁 پ.ن: خیلی ویژه از رتبه برتر های ۱۴۰۰دعوت میکنیم تاتجربیات خودشون رو دراختیار ما بگذارند! اثارتون رو به ایدی زیر ارسال کنید: @ayande_mostafayi
🤠 سلام من از بچه هایی هستم که سال ۱۴۰۰ کنکور دادم میخواستم یک سری از تجربیاتم رو در اختیارتون بزارم تجربه اول 😁: تو تابستونی که من شروع کردم به درس خوندن خیلی چیزها رو نمیدونستم و مشاور و برنامه ریز هم نداشتم هر کاری انجام می دادم با فکر خودم بود ولی کم کم یاد گرفتم و افتادم رو غلطک پس نگران این موضوع نباشید کم کم درست میشه😉 تجربه دوم😄: من ۶ سال تمام همه حواسم به هدفی بود که میخواستم یعنی از اول راهنمایی میدونستم که میخوام چیکار کنم و همین موضوع هم باعث شد هدفم رو بنویسم و بگذارم لای قرآن تا هم خدا کمکم کنه و هم وقتی بهش رسیدم لذت موفقیت رو بچشم بچه ها هدف هاتون رو بنویسید و حتما اونا رو نگه دارید و دونه دونش رو به واقعیت تبدیل کنید اون وقت لذت موفقیت رو میچشید اینکه بعدا میرید و به کاغذ نوشته هاتون نگاه میکنید کیف میکنید از اینکه به همه چیزایی که میخواستید دارید میرسید😇🌱 تجربه سوم😃: حتما ورزش کنید انرژی و نشاطی که ورزش بهتون میده هیچ چیز دیگه ای نمیتونه جایگزینش بشه من روزی یک ربع تا نیم ساعت قبل از شروع فعالیت روزانم ورزش میکردم 💪🏻🤸‍♀حتما هم نباید بیرون برید تو منزل ورزش هایی که خیلی بپر بپر نداره رو انجام بدید تا همسایه هاتون اذیت نشن😅 یا اگر امکانش رو دارید که تو هوای آزاد ورزش کنید عالیه🤓 من خودم یه وقت هایی صبح جمعه با خانواده هماهنگ میکردیم و میرفتیم کوه 🧗‍♀خییییلی انرژی میده قشنگ تا چند روز شارژتون میکنه اگر تونستید حتما امتحانش کنید😎 تجربه چهارم😀: حتما برای خودتون تشویق و تنبیه قرار بدید اگر به تنهایی نمیتونید با دوستاتون قرار بزارید و اون چیزی که بهش وابسته هستید و خیلی دوسش دارید یا کاری که خیلی بدتون میاد و انجام دادنش براتون سخته به عنوان تنبیه قرار بدید😉 من و دوستم یک گروه داشتیم که با هم درس میخوندیم با هم برنامه ریزی میکردیم و سر قول قرارمون هم می موندیم🤩 و در آخر اینکه باید بگم شما میوه های دل ملت هستید🌺نزارید عوامل بیرونی پژمرده و پلاسیدتون کنه🥀🍂 توکل و توسل رو حتما داشته باشید🦋 و مطمئن باشید خدا وقتی حرکت بندش و تلاشش رو ببینه برکتش رو هم میده و نمیزاره حقش ضایع بشه💫🙂 و من الله توفیق @ayande_sazan_mostafayi
😎 اول سلام میکنم به کنکوریای ۱۴۰۱✋🏻 خب من رشتم ریاضیه و رتبه ۲۶۰۰ کنکور ۱۴۰۰ بودم..🚶‍♀ خب میدونم رتبم خیلی عالی نیست ولی دلایلی داره که شرایط خوندنم متاسفانه فراهم نبود و از نظر روحی تو فشار بودم..به خاطر بیماری مادرم 😔 حالا اینا به کنار ؛ با اون روحیه داغونی که من داشتم هر چقدر به کنکور نزدیکتر میشدم ؛ به اینکه یا دانشگاه آزاد برم یا یه سال دیگه بمونم پشت کنکور مصمم تر میشدم.. حتی دقیقا ۳ شب قبل از کنکور انقدر فشار روم بود که کلا به فکرم زده بود که روز کنکور نرم و کلا یه سال دیگه بخونم..ولی خب خداروشکر این فکرای الکی زود گذر بودن.. ولی حقیقتش کنکور اون غولی نبود که تصورش میکردم.. ( انتخاب رشته به مراتب سختتر و بدتر بود🥲 ) ولی خب اینو نمیگم به معنی این که نخونید یا کم بخونید .. نه 🤭 اینطوری هم نیست که با ۴ ؛ ۵ ساعت خوندن در روز توقع رتبه خوب داشته باشین.. حقیقتش مشاور مدرسمون به ما روزی ۱۰ ساعت ( این آخریا حدود ۱۲ ساعت ) برنامه میداد که انجام بدیم ولی من کلا هر کاری میکردم حتی نتونستم یه هفته هم دقیق و کامل مثل برنامه مشاور جلو برم .. و سعی میکردم یه سری درسای مهمو از برنامه انتخاب کنم و همونا رو انجام بدم.. ولی کلا دیگه بعد از عید خودم برنامه ریختم ..( یه چیزم بگم دوران عید و دی ماه رو از دست ندین به هیچ وجه ) برنامه روزامم ثابت نبود که بگم دقیقا چند ساعت میخوندم ... ولی فک کنم بیشترینش ۱۴ ساعت در روز( البته این تایم مطالعه فقط یکی دو بار اتفاق افتاد 🥴) و کمترینش ( بدون در نظر گرفتن روزایی که هیچی نخوندم ) حدود یه ساعت😬 روزایی بود که من کلا ناامید بشم و فکر کنم که دیگه نمیکشم و شاید کلا اون روز رو نمیخوندم و بیخیال میشدم .. ( هدف خاصیم نداشتم حقیقتش که بگم به خاطر هدفم بخونم 🚶‍♀) ولی دوباره از روز بعدش شروع میکردم چون هی احساس میکردم یه چیزی کمه.. و یه چیز دیگه این که از همون اول شروع نکنید به زیاد خوندن ( باور کنید که خسته میشید ؛ خیلیییی هم خسته میشید .. چند تا از دوستام بودن که دیگه کلا بعد عید نخوندن از خستگی و خب رتبه خوبی هم نیوردن.. ) و آروم آروم تایم مطالعتونو زیاد کنید 🥲 ( همون آهسته و پیوسته خودمون😁 ) آره خلاصه الان هم دانشجوی دانشگاه خوارزمی _ واحد تھران هستم ❤️ @ayande_sazan_mostafayi
سلام‌سلامممم خدمت همه اونایی که تازه به جمع ما اضافه شدن😎 ما یه از هشتگ‌ها و محتواهای کانالمون رو اماده کردیم که شما بازدن یکی از این ها با کلی مطالب مفید روبه رومیشید☺️ امیدوارم برای همتون مفید باشه! 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| ⛔️ 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| 💠| 🔸| @ayande_sazan_mostafayi
🤠 تابستون سالی که میخواستم‌برم دوازدهم مثل خیلی ها شروع کردم به کنکوری خوندن اون روزها یکی‌از دوستام تو برنامه ریزی بهم کمک میکرد ولی من قدر ندونستم سرکتاب خوابم میگرفت عین ادم نمیخوندم هدف داشتم ولی حس درس خوندنم نبود و ازهمه بدتر تابستونش چندین بار مریض شدم😕و تقریبا پایه دهم و یازدهمم رو نصفه و نیمه خوندم دوازدهم که شروع شد اولش خنگ بازی دراوردم و برنامه ریزی رو دیگه نمیتونستم انجام بدم😐 و فقط دوازدهم خوندم اینم‌اضافه کنم من پدرم و مادرم شغل انچنانی ندارن یک زندگی کاملا معمولی و متوسط داشتیم و همین الان داریم میخوام بگم فکرنکنید انچنان امکاناتی دراختیارم بود نه! کتاب هامو کم کم گرفتم ازمون رو خرد خرد ثبت نام کردم🚶‍♂ خلاصه سال دوازدهم وسط درس خوندن و اینا یهو امام حسین طلبید و برای اولین بار مشرف شدم کربلا اونم پای پیاده😢😍 خوب میخوندما برنامه نداشتم متاسفانه سال سالی بود که همش درحال مریض شدن بودم‌هر ۲هفته یه سرماخوردگی🤦🏻‍♂اوضاعی بودا😂 دبیرها خیلی از نهایی مارو میترسوندن مثل همه شما و اونجا دلم میخواست یکی بهم بگه توکنکور بخون کنکور و نهایی موازی هم‌هستن تداخل ندارن باهم☹️ولی خب ادم نمیدونه چشه تو سال کنکور😂 خلاصه سال اول گذشت و رتبم زیر ۱۰هزار شد هدفم فرهنگیان بودترازم بالای۶هزار ولی دعوت به مصاحبه نشدم. من ازهمون کنکوراولم دیدخودسازی به کنکور داشتم و میدونستم قراره پا درچه راهی بذارم... چندتا اشتباه فاحش من در سال کنکور: ۱.جوگیر شدن و رفع نکردن اشتباهات ۲.غرور کاذب بعداز خوب شدن ۲تاازمون ۳.نگرفتن مشاور به بهانه مشکل اقتصادی البته توجه داشته باشیدمن کسی انچنان نبود بهم کمک‌ کنه و مشاورهم نگرفتم خیلی به هم ریخته بود برنامم ۴.جدی گرفتن مدرسه ۵.اعتیاد به گوشی و زیاد خوابیدن ۶.مشخص نبود هدف و صرف گفتن یه دانشگاه خاص اون سال یکی ازهمکلاسی هام ۵ماه اخر از فرصت استفاده کرد و خوب خوند و رتبش شد۴۵۰اولین بارواخرین بار به یکی حسودیم شد😕البته ایشون پایه بشدت قوی ای داشت هرسال معدلش نزدیک به۲۰بود این از تجربیات سال اولم.. بقیش باشه برای اخر شب اصل داستان مونده😉 @ayande_sazan_mostafayi
🤠 یادم رفت بهتون بگم! من‌کاملا ۱۲سال تحصیلم رو مدرسه دولتی بودم دولتی ترین مدارس مشهد دریک منطقه معمولی... ۳ماه مونده به کنکور اول مریضی پدرم شدید شد و مشکلاتم بیشتر شد و حتی رو سال بعد هم اثر گذاشت... اگر یادتون باشه گفتم یکی از اشتباهاتم این بود که هدفمو گذاشته بودم رو یک دانشگاه خاص به صورت دقیق مشخص نکرده بودم میخوام چیکارکنم فقط برم فرهنگیان؟که چی بشه😐 و بزرگ‌ترین اشتباهم این بود که تو انتخاب رشته فقط فرهنگیان رو زدم و دعوت به مصاحبه نشدم وانتخاب رشتم مردود شد❌ اگر یکم شناخت رو رشته ها داشتم هیچ وقت یه سال پشت کنکور نمیموندم عمرم حروم نمیشد😐💔 خلاصه بعداز روبه رو شدن با واقعیت شروع کردم به ثبت اشتباهات گذشته اصلاح منابع انجام دادم و شروع کردم به برنامه ریزی... ولی به علت اینکه هیچ گونه پولی نبود برای اصلاح منابع😂 مجبور بودم کارهای نیمه وقت انجام بدم مثل تایپ و... و این وسط یه پیشنهادی شد که فکرشم نمیکردم! من هیچ وقت از کارمشاوره اونم تحصیلی خوشم نمیومد ولی این مشاور نداشتن باعث شده بود اطلاعات خوبی رو داشته باشم یکی ازدوستانم پیشنهاد پشتیبان شدن رو بهم داد🙄 مجبور بودم قبول کنم! گرچه پولی که میدادن بهم ماهی ۱۰۰تومن بود ولی حداقل پول اینترنت یایک کتاب که میشد😶 خلاصه قبول شدم وبه صورت پنهانی بدون اینکه شاگردهام بفهمن همزمان با درس خوندن مشاوره هم میدادن کناراین اعتماد به نفسم رفت بالا و شروع کردن به صورت جهادی به ۴نفر مشاوره دادم... سرنوشتشون چیشد؟اخر داستان میگم بهتون خلاصه اشتباهات رو نوشتم و ازابان شروع کردم این بین یه برنامه خودسازی نوشتم برای خودم توبرنامم هفته ای ۳ساعت حرم بود ورزش کردن صبحانه خوردن خلاصه هرچی که بهتون همین الان میگم😁 شروع کردم تجربیاتمو تو یک دفترچه نوشتم انگار هدفمو پیدا کرده بودم و حس میکردم تکلیفم رو کم کم دارم پیدامیکنم... ولی همچنان معتقد بودم باید برم فرهنگیان حتما باید از داخل فرهنگیان سیستم رو اصلاح کنم... من اصلا از مزایا و معایب فرهنگیان خبری نداشتم و به عشق معلم شدن دوست داشتم برم... اخه از بچگی دوست داشتم معلم بشم اگر خودم بازی میکردم توهمون حال بچگی معلم بازی میکردم و شروع میکردم به درس دادن حتی تو مدرسه بااینکه یه دانش اموز معمولی بودم برای شاگرداول کلاس خودمون و بقیه کلاس ها رفع اشکال میکردم.... هنوز ادامه داره...😎 @ayande_sazan_mostafayi
🤠 ابان شروع کردم به خوندن و تو دی متوجه شدم احتیاج به مشاور دارم با خانواده صحبت کردم و دیدم بااینکه سخته ولی میشه مشاورگرفتم و عین ادم نشستم سر درس خوندن😁منظم شدم ولی به کسی نگفتم مشاور هستم فقط مادرم میدونست این وسط مریضی پدرم خوب نشد که هیچ بدتر شد اوضاع روحیم بشدت سخت بود.. یکشنبه ها میرفتم حرم وپنجشنبه ها صبح بادوستام میرفتم بیرون که یکم تعادل حفظ بشه... واقعا تو اون شرایط سخت پناهی به جز حرم نداشتم یادمه از یه جایی به بعد به جای اینکه برم حرم بگم اقا من دوست دارم این رشته برم خدمت کنم فقط این جمله رو میگفتم:  «اللَّهُمَّ وَ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ»  خدایا مرا در راهی خرج کن که مرا برای آن آفریدی… این جمله حضرت زهراست و بارها همینجا گفتم بهتون:) ازجایی که شروع کردم به گفتن این جمله برکت رو دیدم تلاشم بیشتر شد رفتم سمت تکلیف و پیداکردن جایی که رسالتم اونجاست.. خلاصه سرتونو درد نیارم مثل همه انسانیا ریاضی و زبانم خراب بود خرابا😂 ازاینا به عنوان مبارزه با نفس استفاده میکردم آی میخورد تو گوش تنبلی و خستگی🤣 هرروز ریاضی و زبان میخوندم😁تاثیرهم داشت تو جلسات مشاوره مشاور محترمم گفتن که شما به درد فرهنگیان نمیخوری یعنی فضاش به درد شمانمیخوره پس ذهنت علوم تربیتی رو داشته باش الان بجنگ برای رتبه خوب... منم‌که اصلا علوم تربیتی نمیدونستم چیه😂 تو مدارس ما و توانسانیا دسته اول میرن روان شناسی دسته دوم حقوق دسته سوم فرهنگیان یه دونفر این وسط مدیریت و حسابداری شاید برن اصلا حرفی ازاین رشته نبود قبلا شنیده بودما همت نکرده بودم برم ببینم‌چیه😕 اوج درس خوندن من عید بود من اصلا بالاتراز۸ساعت نمیتونستم بخونم کلاصندلیم میخ داشت انگار هی بلند میشدم😂 حالا باید ۱۲ساعت میخوندم هرطور بود این مرحله رو رد کردم.. بهترین روزهام هم ماه مبارک بود بهترین ماه مبارک عمرم بود🥺دلم‌تنگ‌شد💔 ‌کلا من از شرایط بدنی ضعیفم و قبلا نمیتونستم روزه بگیرم الان چندساله توفیق دارم همه میگفتن نه نگیر چرامیخوای بگیری میوفتی و... ولی اول مادرم بعد مشاورم بهم ‌گفتن برکتی که درس خوندن بازبون روزه داره هیچی نداره و پشتم گرم شد انگاری🤩 یکی ازدلایلی که من به بچه هامیگم کنکور درکنارتموم سختی هاش بهترین لحظات عمرماست و هرکی هرجور بگیره رو دوران دانشجویی و جوانیش موثره برای همین چیزاست اگر خوب بگذرونید و حساب شده یه گام به جوان مومن و انقلابی که اقا میگن واقعا نزدیک میشید خلاصه خستتون نکنم جزئیات زیاده میخوام‌برم سراصل مطلب جایی که به کلیپ دیشب که گذاشتم مربوط میشه گذشت و گذشت دوران جمعبندی گذشت و چشم به هم زدم شد روز قبل کنکور رفتم حرم گفتم یا امام رضا من دوست دارم جایی باشم که تو دوست داشته باشی جایی که براش خلق شدم:) کنکور صیغل داده بود منو انگار تسلیم شده بودم... واقعا دلم میخواد برگردم به اون دوران خوب...💔 رفتیم کنکور دادیم روز کنکورماگرم ترین روز مشهد دراون سال بود😂 یکمی حالم‌بودشد اینقدر گرمم شده بود حوزه کنکورم یه مدرسه خفن مشهد بود و اوضاع اروم بود و استرسی نداشتم تقریبا رفتم کنکور دادیمو تموم شد رفت واقعا فکرکردین ماجرا تموم شد؟ نه بابا😂😂😂موووووندههههه @ayande_sazan_mostafayi
این مطالب رو جایی نمیگم‌دیگه فقط همینجاست تاالان هم کسی خبر نداره و دیگ امشب شب فاش شدن رازهاست😂😂😂 رتبه ها اومد و درمنطقه۱ رتبم شد ۸۹۸ یه رتبه کاملا امام رضایی:) تاالان‌به جز ۲یا۳نفر کسی از رتبه من خبر نداشت برای نگفتن دلیل داشتم🙊 ۶تا دانش اموز داشتم که‌هر۶تا زیر هزار شد رتبشون الحمدالله... یه دونه اعتماد کوچیک باعث شد علاقه و استعدادم پیدابشه ومدیون دوستم هستم همیشه چرا رتبشون خوب شد؟ من همیشه به دانش اموزام‌میگم من نوکر شماهستم من فقط کمکتون میکنم و وسیله هستم بقیه باشماست شماقراره درس بخونید نه من! بریم سراصل مطلب یعنی انتخاب رشته😉😁 من‌بارشته علوم تربیتی اشنا شدم و اولویتم شد این رشته نمیگم‌فرهنگیان بده ولی باروحیات من سازگار نبود من روحیه کارکارمندی و ۷صبح برو ۲ظهر بیا رو ندارم سختمه بااینکه همه میگفتن نه تو برو نمیدونم به کارهای جهادیتم میرسی و اینطور حرفا دیگ‌خودم باخودم که تعارف نداشتم میدونستم فرهنگیان‌نمیخوره بهم بااینکه خیلی دوست داشتم برم‌ و از خوده فرهنگیان اصلاح رو شروع کنم اما خدامیخواست ازیه راه دیگه برم😁 انتخاب رشته کردیمو رفتم به استقبال تابستون😂 این وسط یه پرانتز بازکنم من خیلی حضرت زینبی هستم یه توفیقیه که از بچگی داشتم و حضرت هم ازبچگی‌هوامو داشتن... یادمه‌ کنکوراول استرس داشتم وقت رفتن به حوزه امتحان مادرم گفتن که خودتو بذارجای حضرت زینب که با تمام داراییش که خانوادش داشت میرفت تو دل خطر تعجب کردم باخودم گفتم مامان اینقدر مستقیم هیچ وقت حرف نمیزد بامن تواین فازا صحبت نمی‌کرد چیشده حالا؟😂 این یه نکتست همیشه اویزه گوشم که تااخر عمر همراهمه خلاصه رفت و رفت و رفت نتیجه دعوت به مصاحبه ها اومد دانشگاه امام صادق و شاهد مصاحبه قبول شدم ولی فرهنگیان بازهم دعوت نشدم😕افتخار ندادم بهشون😂 اون دوتاروهم نرفتم تهران چون یه بچه لوسم که نمیتونم‌جدایی ای مامانمو و مشهد رو تحمل کنم والبته دلم میخواست توشهر خودم‌درس بخونم کلا از تهران خوشم‌نمیاد😂 مادر ما روهمنشین‌خیلی حساسه و میگفت بری شهر غریب نمیدونم کی قراره تواتاقت باشه و این حرفا و کلا کنسل شد😂😁 یه قسمت دیگ مونده @ayande_sazan_mostafayi
اشکم‌ دراومد با یاداوری خاطرات جای احسان‌ علیخانی خالی😂 نصف شب کلا میاد نتایج میخوان سوپرایز کنن جوانان مملکت رو😂 من خوابیدم اذان صبح دیدمش و دوباره مردود شده بودم... اره مردود شده بودم خیلی عجیب بود برام هضمش خیلی سنگین بود گریه میکردما یاداون روزمیوفتم بغض گلومو ول نمیکنه این عکسی که ظهر گذاشتم عکس اتاقمه اون عکسی که بین عکس امام و اقاست بود رو نگاه میکردم اشک میریختم و برای خودم کربلایی به پا کرده بودم😂غوغابود اون لحظه درونم‌غوغابود یه‌مناسبتی بود ومراسم بود وشبش قرار بود بریم‌حرم من‌کلا روحیم خوبه یعنی ناراحتی های درونیم‌درچهرم مشخص نیست و توخلوتمه و اینم اضافه کنم این ماجرا باعث رشد من‌شد و تونستم این قضیه رو تقویت کنم خلاصه حس بی عرضگی شرمندگی داشت خفم‌میکرد منی که میخواستم بعدازمدت ها و زیر بار فشار با قبولی تو دانشگاه مادرم خوشحال کنم به درداش اضافه کردم چاره ای جز بلند شدن نداشتم دوباره توکل و توسل کردم خودمو جمع کردم یه ۴۰روز قشنگ با خیلی از افراد ارتباط نداشتم و بیشترتوخودم بودم تصمیم گرفتم کنکور مجدد ندم وبا سوابق تحصیلی برم دانشگاه به این درک رسیده بودم رشته برام اهمیت بیشتری داره کارپر ریسکی بود تحمل و ظرفیت وجودی کنکور سوم رو نداشتم دراین هپروت مهارت یادگرفتم تویکی از موسسه های فرهنگی شاغل شدم کارمشاوره رو ادامه دادم و مهلت ثبت نام با سوابق رسیدثبت نام کردم و تو یکی از بهترین دانشگاه های غیرانتفاعی ایران قبول شدم توهمین‌مشهد خودمون فکرکنم لو رفتم😂😂😂 مادرم خیلی میخواست دوباره کنکور بدم میگفتن دوباره کنکور بدی مطمئنن رتبت بهترهم میشه ولی من میدونستم نمیتونم وقتی دیدم قبول شدم‌خیلی خوشحال شدم ولی با یه مشکل جدید یعنی شهریه دانشگاه روبه رو شدم😂😂😂🚶‍♂که البته با قسط بندی دارم میگذرونمش مهم رشته بود که بهش رسیدم اولش گفتم خب دانشگاه غیرانتفاعیه دیگ چیزی نداره ولی وقتی مواجه شدم با استادها غافلگیر شدم همه استادهای دانشگاه های خوب باعلم و دانش و فوق العاده اون لحظه گفتم اگر فردوسی قبول میشدم شاید فرصت استفاده ازاین همه استادخوب رو نداشتم خلاصه سرتونو دراوردم بله من دریک دانشگاه غیرانتفاعی در رشته علوم تربیتی تحصیل میکنم چراتاالان‌پنهان شد؟چندین دلیل زیاد و مختلف دارم یکیش اینه هرکی دانشگاه خوب درس خوند علم و دانش بالایی نداره و همه چی به ظرفیت های شخصی طرف بستگی داره خیلی از مسائل رو نگفتم الانم نگین حاجی التماس دعا چقدر توسیمت وصله و اینا😂 نه بابا ما روسیاه کامل هستیم ببینید بچه ها ماهرکدوممون یه داستانی داریم ولی هممون هدف نهاییمون یکیه یکی اسون تر میرسه یکی سخت تر امیدوارم خوب باشه تجربیات و واقعاکمکتون کنه:) کنکور مسیرماست همه چیز مانیست رسالت من اینه اینو بهتون بگم یه جاهایی ادم کم‌میاره واقعا ولی این تکلیف و سنگینی رو دوش زنده‌نگهم میداره خیلی دعام کنید نمیدونم تاچندوقت اینا میمونه اینجا ولی دائمی نیست «اللَّهُمَّ وَ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ»  خدایا مرا در راهی خرج کن که مرا برای آن آفریدی… @ayande_sazan_mostafayi
قبول شدگان سال های قبل!😁 میتونید تجربیات خودتون رو در قالب بخش برای ما بفرستید. 🆔| @ayande_mostafayi
سلام به همگی میتونم بگم دقیقا پارسال این موقه ها بود که من جدی شروع کردم تو اون دوسال قبل هم خودم تنبلی داشتم هم معلمام اکثرشون ی طوری بودن که فک میکردم انتخاب رشتم اشتباهه رشتم ریاضی بود... ولی اواخر تابستون با کلی التماس از خدا، خداروشکر یکی جلوی راهم قرار که فهمیدم درست اومدم فقط باید درس بخونم خیلی موقع مثل الان شما ناامید تو سالای دهم یازدهم اصلا تست کار نکرده بودم ولی تنها چیزی که بهش فک میکردم و باعث میشد ادامه بدم این بود که بعد کنکورم از خودم راضی باشم نسبت به وضع و شرایط خودم نه در مقاسه با دیگران و اینکه اینو بدونید که خدا مثل بنده هاش نیس که مارو با ی روز و ی عمل بسنجه تلاشمونو میبینه ... یکی از دوستامم بود که وضعش مثل من بود باهم درس خوندیم قرار میذاشتیم هرکی زود تر بیدار شد زنگ بزنه شده ۱۰ دفعه اون یکی رو بیدار کنه از بعد نماز صبح...اکثر موقع ها با ی جمله یا ی مقدار صحبت ب هم انگیزه میدادیم و درمورد هدفمون حرف میزدیم و میتونم بگم اگر نبود شاید اصلا اصلا نمیتونستم این مسیرو برم... خیلی خوبه یکی باشه که اینجور موقع ها ب هم کمک کنید اگر دلتون گرفت بخصوص روزای اخر واسه خودش ک دعا میکنه و دلش گرم میشه واسه شمام دعا کنه پیشش راحت گریه کنید😂 و همو راهنمایی کنید... اینم بگم که من بعد از عید یه ازمون سنجش دادم و فیزیکمو فقط ی سوال جواب دادم از من که داغون تر نیستید اینو نمیگم بگیرید بخوابید و برید عشقو حال میگم که میشه وضعیت بدترو میشه به وضعیت بد و خوب تبدیل کرد....خلاصه کنکور که تموم شد من شدیدا کامپیوتر میخواستم و جفتمون فک میکردیم اصلا نمیشه ولی وقتی جوابا اومد ی مقدار امیدوار شدیم من ۳ هزار و خورده شدم دانشگاه های خفن که نمیشد ولی شریعتی تهران که فنیه و دخترونس زدم و تحقیق کردم وفهمیدم میشه واسه ارشد تلاش کرد و اون جایی که میخوام قبول شم و تصمیمم شد که برم و پشت کنکور نمونم و تلاش کنم الان بهتر دستم اومده چطوری درس بخونم و ان‌شاءالله در آینده میترکونم و میشه چون خدا همیشه تلاشمو میبینه و صلاحمو میخواد... شمام بجنگید اگر قرار بوده ۲۰ هزار بشی با تلاش میتونی بشه ۱۰ هزار میتونی بشی ۲هزار خدا میبینه و میدونه وضعیت شمارو... بجنگید و فک کنید جهاد با نفسه الان ارادم نسبت ب قبل کنکور قوی تر شده و این اتفاق مثبتیه درسته خیلی سخته ناعدالتیه ولی شمارو میسازه واسه روزای سخت تر زندگیتون.... امیدوارم همتون بترکونید و ادامه راه شهدا باشیم و بتونیم این سنگرو حفظ کنیم👊👊❤️❤️ @ayande_sazan_mostafayi
پشت ساعتی که اغلب همراهم بود و باهاش آزمون میدادم، نوشته بودم، "سنصلی فی القدس" دیدنش بهم انگیزه میداد بهم یادآوری میکرد که با هر تستی میتوانم به قدس و ذلت بیشتر اسرائیل نزدیک بشم! @ayande_sazan_mostafayi
یه هشتگی داریم به اسم 🤭 اینجاهم من تجربمو نوشتم هم افراد دیگه از روزهایی که سخت میگذشت! تجربم تو کنکوراینجاست ولی خب زیاد از این روزها نگفتم صرفا یه خلاصه گفتم😁 حالا این روزاکم کم میخوام از خودم بگم! حواستون باشه صرفا خاطره نیست یکسری راهکارها اینجاهم گفته میشه پس حواستو خوب جمع کن😎 @ayande_sazan_mostafayi
سلام من بالاخره بعد از ۳ سال تصمیم گرفتم بشینم تجربیات سال کنکورم رو بنویسم براتون😬 اول ی طومااار نوشته بودم😂👨‍🦯گفتم ممکنه شاید نخونیدش پس خلاصه ش کردم. فعلا بریم سراغ قسمت اول ۶ ماه مونده به کنکور من مقارن شد با بیماری کرونا🫠آزمون و مدرسه و کلاس و دیدار حضوری با دوستان،همه و همه بصورت ناگهانی قطع شدن. من هم خوشحال از اینکه وقت بیشتری برای درس خوندن دارم و وقتم توی مدرسه و ترافیک مسیر و ... هدر نمیره اما غافل از اینکه وضعیت روحیم داره روز به روز بدتر میشه :) یادمه نیمه دوم تعطیلات عید انقدر حالم بد بود که چند روز اصلا درس نخوندم... 🙃 یه هم مدرسه ای دوران راهنمایی داشتم که به واسطه اینکه توی دبیرستان های جداگانه درس میخوندیم، ارتباطمون کاملا با هم قطع شده بود اماااا توی اسفند ماه سال کنکورم خیلی یهویی به‌هم پیام دادیم و آشنا شدیم و صمیمیتمون بیشتر شد. یکی از معجزه های سال کنکورم وجود همین دوستِ همراه بود.❤️ دوستم هم رشته من بود و از نظر درسی تقریبا توی یک سطح بودیم.. توی درس خوندن خیلی کمک حال همدیگه بودیم. به همدیگه گزارش درسی میدادیم،جزوه های خوبی که به چشممون میخورد رو برای هم میفرستادیم، صحبت های انگیزشی میکردیم و خلاصه تلاش میکردیم که انگیزه هر دوتامون حفظ بشه! اما حواسمون بود که صحبت های دوستانه جایگزین درس خوندمون نشه و وقتمون برای صحبت های طولانی هدر نره!🤨 یکی از کارهایی که میکردیم این بود که قرار گذاشتیم هر صبح که بیدار میشیم تا ساعت ۷ و نیم توی تلگرام به هم صبح بخیر بگیم اگر خواب میموندیم و پیام نمیدادیم طرف مقابل زنگ میزد و بیدارمون میکرد. 😴🥱 صبح بخیر میگفتیم و ی صحبت انگیزشی یا ی فایل صوتی یا ملودی قشنگ برای هم میفرستادیم و برای برکت داشتن اون روز دعا میکردیم.😌🤲 روز هایی بود که میخواستم بیشتر بخوابم یا روزهایی که دلم نمیخواست درس بخونم اما بخاطر اینکه دوستم ازم میپرسید امروز چی خوندی و چیکار کردی و ... برای حفظ ظاهر هم مجبور میشدم بشینم پای درس و درس بخونم تا آخر روز حرفی برای گفتن داشته باشم.🥴📝 این روند ادامه داشت تا حدودا ۱۰ روز مونده به کنکنور که دوستم کلا گوشیش رو گذاشت کنار و ارتباط ما فقط از طریق گوشی مادرش بود.🙋‍♀ ی کانال تگرام ۲ نفره داشتیم که توی اون حرف های خیلی مهم رو میگفتیم به هم :)) حتی یادمه هفته آخر یک ویس راجع به آرامش داشتن و خوردن دمنوش های آرام بخش و خواب کافی برام ظبط کرده بود😁❤️ میتونم بگم به احتمال خیلی زیاد بدون وجود این دوست من نمیتونستم توی جایگاه الانم باشم و کنکور رو به خوبی پشت سر بذارم یا اینکه گذروندن روز های منتهی به کنکور برام خیلی سخت و طاقت فرسا میشد! دوستی ما خلاصه میشد توی تزریق انگیزه و امید به همدیگه و همراه هم بودن بدون هیچ حسادتی! من تا اون زمان دوست خیلی صمیمی نداشتم. خصوصا دوستی که هم رشته خودم باشه و بخاطر کنکور ارتباطاتم رو محدود کرده بودم اما حدودا یک ماه قبل از صمیمیتمون توی ایام فاطمیه از حضرت زهرا خواسته بودم که خودشون یک دوست خوب سر راهم قرار بدن، دوستی که هم‌مسیرم باشه و چقدر قشنگ خواسته م رو اجابت کردن :))) خلاصه خودتون رو از برکت وجود دوست خوب محروم نکنید بگردید ی دوست همراه پیدا کنید، کسی که بتونه تو روز های سخت و بعضا طاقت فرسای کنکور همراهتون باشه.. ادامه دارد.. @ayande_sazan_mostafayi
🥸 ‼️ عزیزان کنکوری هیچوقتِ هیچوقتِ هیچوقتِ هییییچوقت برای شروع دیر نیست. حتی اگر شده ۱ ساعت بخونید اما نندازید برای روز بعد و بعدترش. پ.ن: اگر از من رمز موفقیت کنکور رو بپرسید میگم استمرار و ماادراک استمرار @ayande_sazan_mostafayi
🤠 💊 سلام. احتمال زیاد فردا نتایج میاد ؛ گفتم برار منم از تجربه ای که گرفتم بگم شاید کمک کسی باشه ... من روز اعلام نتیجه اولیه خونه عمم بودم! و ساعت ۴ صبح که نتایج اومد دوست بابام زنگ زد که نتایج ببینید...و قطعا از اینم منظور داشت دیگه 😏😄 بین اقوام که رتبشون ۱۰۰ ریاضی _ ۴۰۰ و ۲۰۰ تجربی و... بود رتبه من شد ۳۰۰۰ انسانی ... خلاصه نسبت به بقیه کمتر بود خیلی کمتر کما اینکه دوستم که ازدواج کرده بود یا یکی دیگشونم که عزیز از دست داده بود و چند ماه جا مونده بودن ولی از نظر درسی در مدرسه همتراز بودیم بهتر از من نتیجه گرفتن ... خلاصه من موندم و پدر مادرم و خب عذاب وجدان! پدرم ناراحت بود ... شاید حق داشت انتظارش بیشتر بود ولی خب من در همین حد بودم ، همه نا امید بودن فقط مامانم هوامو داشت خلاصه که من از اول دوتا هدف داشتم ۱_ معلمی ۲_ روانشناسی خب مشاور خیلی مثلا تحصیل کردم جلوی روی من گفت : دور هر دوش خط قرمز بکش! روانشناسی و زیر شاخه هاشو که تهران اصلا نمیاری معلمی رو هم که اصلا دعوت به مصاحبه نمیشی 😏 خیلی خوش خیالی! حقیقتا یه جور رفتار کرد که فکر کردم ۳۰۰۰۰۰۰۰۰ چیزی شدم 😐 بعدم بهم گفت می تونی روی پیام نور فکر کنی 😕 یا آزاد ...( فکر کن همینقدر فاجعه) بعد جلسه بابام گفت سال دیگه بخون و منی که خودمو میشناختم و عمرا می تونستم دوباره شروع کنم به خوندن من تازه راحت شده بودم😌🤚 همه اینا گذشت من دعام تا روز اعلام نتایج این بود که خدایا خودت می دونی من درس خوندم که برای دینت ، کشور اسلامیم و... مفید باشم! خدایا نمی گم بهت چی میخوام یا همونی بشه که میخوام ... خدایا همون چیزی که بیشتر کمک کننده هست برای دینت برای کشورت که پتانسیلش در من وجود داره منو به اون راه هدایت کن ... گفتم خدایا تو شاهدی که من تلاشم کردم و بیشتر از این نمی تونستم ... خدایا آیندم سپردم به خودت ... و خلاصه که دعوت شدم مصاحبه فرهنگیان 😁👍 همه مصاحبه شوندگان اطرافم رتبه هاشون از من یه ۱۰۰۰_۲۰۰۰ کمتر بود ، منم اعتماد به نفسم داشت کم میشد ... ولی باز خودم سپردم به خدا 😌 رفتم مصاحبه و جالب بود سخت ترین مصاحبه ها بین دوستام از من گرفتن و بعد از اتمام جلسه مصاحبه کننده گفت : در این هفته یکی از بهترین مصاحبه شوندگان بودی برام 😄 ( خلاصه خیلی حس خوبی داشت ) ولی بازم زیاد امید نبستم چون رتبه خوبی نداشتم ... گذشت تا نتایج اومد و من قبول شدم! رشته علوم تربیتی گرایش آموزش ابتدایی فرهنگیان! دقیقا همونی که دوست داشتم هم معلمی و هم دروس روانشناسی 😳 الان حدود ۴ سال از اون دوران میگذره ... و من اوایل میگفتم کاش دبیری قبول میشدم ، ولی الان می دونم که در بهترین جایگاهی هستم که می تونم باشم! انگار من برای این رشته و این رشته برای من ساخته شده! اساتید گاهی میگن واقعا معلم خوبی میشی ( و بازم حس خوب 😄) من همه اینا از خدا دارم ❤️ به قول یه سخنرانی هرچی در کار ها بیشتر به خدا توسل کنی هم راهت درست تره هم یادت نمیره که همه کاره خداست! الان وضعیت روحی جسمی مالی و... از خیلی از همون افرادی که بهتر از من بود رتبشون بهتره! می دونید چرا ؟ چون همه چی بعد زحمتم سپردم به خدا و خدا بهترین بهم داد خلاصه که هدف اگر الهی باشه خود خدا لوازم هدف بهت میده و من در اوج ناامیدی سال ۹۹ با امید به خدا به همه چیز رسیدم ... خلاصه ؛ امیدتون از خدا هیچوقت قطع نکنید بدونید همه کاره خود خداست 😌🌺 @ayande_sazan_mostafayi
قبلا به هشتگی داشتیم به اسم 🤠 بعدها اسمش شد کنکوری ها تجربه هاشونومیفرستادن دوباره میخوایم این هشتگ رو راه بندازیم🤩 اگر تجربه ای ازسال کنکورت داری اینجا بفرست😎 @ayande_mostafayi منتظرتیم! @ayande_sazan_mostafayi