🛑سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۱۴)
🔵آتش حسرت
🔷از کثرت اندوه و حسرتی که بر وجودم نشسته بود، بر جای نشستم و با خود گفتم:
چه مقامی! چه منزلتی!
در حالیکه من مدتهاست در این بیابان سرگردانم و با تمام موانع و مشکلات دست به گریبانم، هنوز هم به جایی نرسیدهام، اما شهیدان با این سرعت خود را به مقصد میرسانند. براستی خوشا به حال آنان که به شهادت رفتند.
🔘اشک بر گونههایم سرازیر شد و بغض گلویم را چنگ زد.
♨️چندان بلند بلند گریستم که نیک آرام به سمتم آمد، مرا دلجویی داد و تشویق به ادامه راهی کرد که بس طولانی و طاقت سوز بود...
🔵 گردباد شهوات
🔸با اینکه راه زیادی را پس از آن پیمودیم، اما خبری از انتهای بیابان نبود. از دور، ستون سیاهی 🌪را دیدم که از پایین به زمین و از بالا به دود و آتش🔥 آسمان ختم میشد و در حال حرکت بود.
با نزدیک شدن ستون سیاه، متوجه شدم که همانند گردباد🌪 به دور خود میچرخد.
با دیدن این صحنه، خود را به نیک رساندم و با ترسی که در وجودم رخنه کرده بود، پرسیدم: این ستون چیست؟
✨نیک گفت: این گردباد شهوات است، که چنین با سرعت عجیبی به دور خود میچرخد.
⚡️با اضطراب گفتم: حالا دیگر، باید چه کنیم؟
نیک گفت: دستهایت را محکم به کمرم حلقه بزن و مراقب باش گردباد، تو را از من جدا نسازد.
💥رفته، رفته آن گردباد وحشتناک با آن صدای رعب آورش، به ما نزدیک میشد و اضطراب مرا افزایش میداد، تا اینکه در یک چشم بر هم زدن، هوا تاریک شد.
🍃گردباد🌪 اطراف ما را فرا گرفته بود و سعی داشت ما را با خود همراه کند. نیک مانند کوه به زمین چسبیده بود و من در حالی که دستم را به دور کمر او قفل کرده بودم، به سختی خود را کنترل میکردم.
🍀هر از گاهی صدای فریادهای نیک را میشنیدم، که در هیاهوی گردباد فریاد میکشید: مواظب باش گردباد تو ار از من جدا نسازد!
🌾 لحظات بسیار سختی را سپری میکردم و بیم آن داشتم که مبادا از نیک جدا شوم.
دستهایم سست و گوشهایم از صدای گردباد، سنگین شده بود. دیگر صدای نیک را نمیشنیدم.
📛ناگهان دستم از نیک جدا شد و در یک چشم به هم زدن، کیلومترها از نیک دور گشته و به بالا پرتاب شدم!
چندی نگذشت که از شدت هیاهو و گرمای طاقت فرسایش از حال رفتم...
❌وقتی چشمانم را گشودم هیکل سیاه و وحشتناک گناه را دیدم که بر بالای سرم ایستاده بود. بوی متعفنش به شدت آزارم میداد.
🔆به سرعت برخاستم و چون خواستم فرار کنم دستم را محکم گرفت و به طرف خود کشید و گفت: کجا؟ کجا دوست بیوفای من؟ هم نشینی با نیک را بر من ترجیح میدهی؟ و حال آنکه در دنیا مرا نیز به همنشینی با خود برگزیده بودی.
❎ نیم نگاهی به صورت گناه افکندم، قیافهاش اندکی کوچکتر شده بود.
بدون توجه به سخنانش گفتم: چه شده که لاغر و نحیف گشتهای؟
💠 با ناراحتی گفت: هر چه میکشم از دست نیک است.
با تعجب پرسیدم: از نیک؟!
گفت: آری، او تو را از من جدا کرده تا با عبور دادن تو از راههای مشکل و طاقت فرسا باعث زجر کوتاه مدت تو شود.
🌀گفتم: خوب، زجر من چه ارتباطی با ضعیف شدن تو دارد؟
🔥پرخاشگرانه پاسخ داد: هر چه تو سختی بکشی، من کوچکتر میشوم و گوشتهای بدنم ذوب میشود.
و چنانچه تو به وادی السلام برسی دیگر اثری از من بر جای نخواهد ماند.
💥آنگاه دندان بر هم فشرد و گفت: اکنون نوبت من است، باید همراه من بیایی...
✍ ادامه دارد...
@ayeha313
🌹
#سیاستهای_همسرداری
"توصیههایی در مورد رابطه با خانواده همسر"
7⃣ اگر حرفی دارید خودتان مستقیما گفتگو کنید؛ بیواسطه!
سعی کنید حرفهایتان را بدون واسطه و شخصا بیان کنید. از همسرتان نخواهید در مورد کاری که خواهرش انجام داده و باعث ناراحتیتان شده با او حرف بزند. خودتان مستقیما با خواهر همسرتان گفتگو کنید. اگر چیزی شما را آزرده کرده، در اولین فرصت ممکن در صدد رفع و رجوعش برآیید تا دلخوریها مدتدار نشوند و به روابط آسیب نزنند.
✍ ادامــــه دارد...
@ayeha313
🌟گوش کن هفت آسمان در شور و حالی دیگرند
عرشیان وفرشیان نام✨محمد✨میبرند
🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم..💞
💥عید همگی مبارک💥
@ayeha313
⚫️انتقام!!
⛔️یکی از کارهای جاهلانه انتقام گرفتن است!
☘به شکرانه ی اینکه خدا بهت قدرت داده و میتونی انتقام بگیری
شکرش اینه که انتقام نگیری و عفوش کنی.
💠حالا او به شما یک بدی کرده...شما صرف نظر کن.
🔆اگر صرف نظر کنی ، خدا هم در قیامت صرف نظر میکنه
♨️ما این همه گناه کردیم توقع داریم خدا ما را ببخشه و از ما بگذره
اما کسی که به ما بدی کرده و اومده عذر خواهی هم میکنه ...حاضر نیستیم ببخشیم!
اینجوری نباشیم،انسان باید گذشت داشته باشه...
🌷آيت الله مجتهدي تهراني ره
@ayeha313
🔴فرق اخلاق پیامبر با اخلاق سایر مردم!!
🌟حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرمود :
من آمدم که مکارم اخلاق را برای شما تمام کنم.
✅اخلاق رو تمام کردن:
یعنی بر مبنای عقلانیت و عدالت پیش رفتن ، یعنی اگر به تو نیکی کرد تو هم به او نیکی کن..
🌺اما مکارم اخلاق:
یعنی مرزهای عقل و عدل رو بشکن..خوبی نکرده تو خوبی کن،بدی هم کرد باز تو خوبی کن..
♨️یه پیرمرد یهودی بود که ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺑﺎﻡ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮ، شکمبه گوسفند ﺭﻭﻱ سر پیامبر ﻣﻲ ﺭﻳﺨﺖ.
🌸یک روز پیامبر دید این مسیر رو راحت عبور میکنه،فرمود:چند روزی هست فلانی روی سر ما خاکستر نمیریزه. گفتند:مریض شده.
پیامبر فرمود: خب باید بریم به عیادتش..
🌸فهمیدی چی شد، جواب بدی رو با خوبی داد.
☀️ﺣﻘﻴﻘﺘﺎ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻭﺻﻒ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﻧﺴﺎنی ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻔﺖ:
ﺇِﻧَّﮏ ﻟَﻌَﻠﯽ ﺧُﻠُﻖٍ ﻋَﻈِﯿﻢ / برﺍﺳﺘﻰ ﻛﻪ ﺗﻮ دارای خلق بزرگی.(ﻗﻠﻢ -4)
📙گزیده سخنان استاد رائفی پور
@ayeha313
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۱۵)
🔵به سوی آتش!
🔸در حالیکه از شدت وحشت و اضطراب به خود میلرزیدم، پرسیدم به کجا؟
🔥 گناه به کوه سمت چپ اشاره کرد و گفت: پشت این کوه وادی باصفایی است که دوست دارم تا قیامت در آنجا بمانی.
🌿میدانستم لجاجت و طفره رفتن من بی فایده است پس به همان راهی که اشاره کرده بود قدم نهادم.
گناه با عجله و شادی کنان جلو میرفت.
🍂 هراز گاهی بر میگشت و مرا تشویق به ادامه راه میکرد.
با اینکه از گناه خیری ندیده بودم، اما مژدههای مکرر و شادمانی بی سبب او مرا نیز به وجد آورده بود و امیدوارانه به مسیر ادامه میدادم.
🌵از نیمه کوه گذشته بودیم که نالههایی از دور به گوشم خورد.از ترس و دلهره بر جای ایستادم و به گناه گفتم: این چه صدایی است که به گوش میرسد؟
🔥گناه گفت: من صدایی نمیشنوم، شاید هلهله و شادی اهالی آنجاست که غرق نعمتند.
گفتم: ولی صدایی که من میشنوم به ناله و فغان بیشتر شباهت دارد تا هلهله و شادمانی کردن.
💥گناه گفت: من چیزی نمیشنوم، بی جهت وقت را تلف نکن و زودتر به راهت ادامه بده.
🍁دریافتم که گناه مطلبی را از من پنهان میکند و بی جهت خود را به ناشنوایی میزند...اما چاره ای نبود.
🌄در کشاکش کوه و با شک و تردید به دنبال گناه در حرکت بودم که ناگهان صدای نیک را شنیدم، فریاد کشید: خودت را کنار بکش.
✅ با عجله خودم را به کناری کشیدم، ناگهان سنگ سیاه بزرگی با شدت تمام به فرق گناه🔥 فرود آمد و او را به پایین کوه پرتاب کرد.
✨پس از آن نیک را دیدم که با عجله از قله کوه به طرفم آمد و مرا در آغوش گرفت.
من نیز صورت بر شانه مهربانش گذاردم و زار زار گریستم..
🌻نیک در حالی که اشکهایم را پاک میکرد گفت: دوست من اینجا چه میکنی؟ هیچ میدانی اینجا کجاست؟ گفتم: نه.
🌼نیک سری تکان داد و گفت: تو در چند قدمی وادی عذاب هستی. اینجا جایگاه افرادی است که توان عبور از برهوت را ندارند و روز قیامت نیز قدرت عبور از پل صراط را نخواهند داشت و سرانجام به قعر جهنم سقوط میکنند.
🌷نیک پس از آن مرا دلداری داد و خواست تا برای رفع خستگی اندکی استراحت کنم.
🔵عذاب یکی از بزرگان برزخ!
🔷در همین میان و در لا به لای فریادهای اهل عذاب صدای ناله ای را شنیدم که به ما نزدیک میشد.
پس از لحظه ای صدا واضح تر شد. و شنیدم که صاحب صدا با ناله ای جگر خراش از تشنگی شکایت میکرد.
🔘با وحشت رو به نیک کردم و پرسیدم: این دیگر چه صدایی است؟
🔆نیک نگاه مهربانانه اش را به صورت من دوخت و گفت: به بالای کوه بنگر و آرامشت را حفظ کن.
✳️وقتی به اوج قله نگریستم شخصی را دیدم که در گردنش غل و زنجیر آویخته اند و دو مرد زشت رو و قوی هیکل سر زنجیر را به دست گرفته اند.
▪️آن شخص در حالیکه مرتب از تشنگی مینالید به این سو و آن سو نگاه میکرد.
🔘پس از دیدن ما با عجله به طرفمان حرکت کرد؛ من از ترس خودم را به نیک رساندم و آهسته پرسیدم:
این شخص کیست؟
🔶 نیک گفت: صاحب ناله یکی از سرشناسان برهوت است که در دشت عذاب معذب است.
🔥آن شخص همانطور که به ما نزدیک میشد دستهایش را مانند گدایی به سمت ما دراز کرده بود و طلب آب💦 میکرد.
وقتی به چند قدمی نیک رسید، مامورانش با کشیدن زنجیر از نزدیک شدن او به ما جلوگیری کردند، او در حالی که اشک میریخت با التماس از نیک درخواست یک قطره💧 آب کرد، اما نیک امتناع ورزید. او همچنان التماس میکرد..
✨ نیک از او پرسید: مگر تو از داشتن دوستت نیک محرومی؟
سر به زیر افکند و گفت: چه دوستی، چه نیکی، دوست من گناه من است که در همان لحظات اول مرا به دست این ماموران عذاب سپرد و رفت.
☄حال باید تا روز قیامت از این تشنگی عذاب آور رنج ببرم و در قل و زنجیر محبوس باشم.
🍀نیک با کنایه گفت: پس دعا کن هر چه زودتر روز قیامت بر پا شود تا از این عذاب رهایی یابی.
🍂 او به ناگاه سر بلند کرد و با تمام قوی فریاد برآورد: نه، نه، نه، ما اهالی دشت عذاب هرگزنمی خواهیم قیامت برپا شود، عذاب اندک برزخ ما را به ستوه آورده تا چه رسد به عذاب جهنم که...🔥
اما ماموران با گرزهای آتشینی که همراه داشتند به جان او افتادند. آن شخص ناگهان از جا پرید و در حالیکه صدای شتری میداد که داغ شده باشد، شروع به جست و خیز کرد.
آتش🔥 از پیکرش زبانه میکشید و صدایش زمین را میلرزاند...
✍ادامه دارد..
@ayeha313
❣️👫 همسرانه
تکنیکهایی برای جلوگیری از رفتار پرخاشگرانه
در هيچ شرايطي توهین نکنید. 🎀
برای اینکه عصبانیت تان را بدون سرزنش و توهین به طرف مقابل به زبان بیاورید از کلمه «من» استفاده کنید. ✨
به جای اینکه بگویید:
«تو اعصاب من رو داغون می کنی! تو عذابم میدهی! درکم نمی کنی! تو نمی فهمی! تو همه چیز را تحمیل می کنی و…» ✨
بگویید: «من عصبانی هستم! حال من خوب نیست! من نمی توانم این تصمیم را قبول کنم! برای من سخت است با این مساله کنار بیایم.» ✨
در این صورت آتش جنگ را شعله ور نکرده اید و بدون تخریب و سرزنش طرف مقابل حرف خودتان و حتی حرف آخر را زده اید.✨
@ayeha313
🍃فرخنده جشن مسلمین،
بادا مبارک🌺🎊🌺
🍃میلاد ختم المرسلین،
بادا مبارک🌺🎉🌺
آمد بدنیا، آن نور سرمد،
ذکر دو عالَم، شد یا محمدﷺ
🍃جان جهان آن مصحف ناطق
خوش آمد🌺🎊🌺
🍃فرزند زهرا ، حضرت صادق
خوشآمد🌺🎉🌺
میلاد با سعادت پیامبر مهربانیﷺ💚
و امـام جعفر صـادق علیه السلام💜
بر همه مسلمانان مبارک باد🎉 🎊
🌺 عاشقان عيدتان مبارک 🌺
#صلوات
@ayeha313
〰〰〰〰〰
#دعا_کردن
🍀 «عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّم أَنَّهُ قَالَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَدْعُوَ اللَّهَ فَقَدِّمْ صَلَاةً أَوْ صَدَقَةً أَوْ خَیْراً أَوْ ذِكْراً»؛ [*]
حضرت می فرماید هرگاه خواستی دعا كنی و از خدا تقاضایی داشته باشی، قبل از آن یا نماز بخوان، یا صدقه بده، یا یك كار خیری انجام بده و یا ذكری بگو.
✍ مستدرك الوسائل، ج5، ص199.
@ayeha313
❌ نگاه چپ به پدر و مادر = پریدن همهی نمازها
✍🏻 قال الصادق علیه السلام :
مَن نَظَرَ الى اَبَوَیه نَظَر ماقتٍ وَ هُما ظالمانِ لَهُ لَم یَقبَل اللهُ لَه صَلاةً.
🔹 کسى که به پدر و مادرش
که در حق او ستم کردهاند
به چشم کینه بنگرد،
خدا هیچ نمازى را از او نمى پذیرد.
🔸 این یک واقعیت است
که خدا سر بعضی چیزها اصلا کوتاه نمی آید
و توی همین دنیا حساب بنده اش را
می گذارد کف دستش.
👈🏻 عاق والدینی جزو همین موارد است
که در روایات بسیار از آن نهی شده
که می توان نتیجه گرفت که این آتش بدجوری خانمان سوز است
که خانه این دنیا و آن دنیا را یکجا خراب می کند.
👌🏻 البته از آن طرف هم رضایت والدین حسابی خانه آباد کن است.
📚 کافى، ج ۲، ص ۳۴۹
@ayeha313
⬅️ما یه زیبایی داریم، یه جذابیت؛
🌸 #زیبایی یعنی مثلا درشتی چشمها، قد بلند، تناسب قد و وزن، چهارشونه و گندمگون بودن و ... که معمولا ارثیه.
🌼اما #جذابیت یعنی خوش خلقی، تیپ مناسب داشتن، با وقار بودن، فهمیده بودن، اندیشه های قشنگ و منطقی و مثبت داشتن و... که کاملا اکتسابیه.
⚠️ #پسرهایی که بیشتر به زیبایی بها میدن، حواسشون نیست که چه چیزهایی رو ممکنه از دست بدن...
ضمن اینکه چیزی که بادوام هست، جذابیتهاست، نه زیباییهای طرف مقابل.
❗️البته #دخترها هم باید مراقب باشن که گول این سلیقه اشتباه رو نخورن و جذابیت رو بیشتر از زیبایی پرورش بدن
@ayeha313
⁉️ سوال:
🔰چرا هنگام شنیدن نام قائم از جا بلند می شویم آیا این بلند شدن بخاطر عملی است که امام رضا (ع) انجام داده بود؟ اما در حدیث که از امام رضا هست یعنی رفع راسه هیچ اشاره ای به این نشده است؟
✍️پاسخ:
✅برخاستن هنگام شنیدن نام قائم یک نوع عمل مستحبى است و در زمان امام صادق (علیه السلام) در میان شیعیان معمول بوده است. مرحوم محدث نوری رحمت الله علیه درباره قیام و دست گذاردن بر سر مینویسد: این نوع قیام تعظیم در هنگام ذکر لقب مخصوص حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، از قدیم الأیام در میان تمام شیعیان؛ اعم از عرب و عجم و ترک و دیلم، در تمام شهرها و کشورها؛ ب مرسوم بوده است.
امام صادق (علیه السلام) در حکمت این امر فرموده اند: «غیبت ایشان طولانی است و چون رأفت امام به کسانی که دوستش دارند، زیاد است، هرکس او را به این لقب ـ که اشاره به دولت ایشان دارد و حسرت بر غربت ایشان را میرساند ـ یاد کند، امام به او نظر میکند و از جمله چیزهایی که نشان تعظیم است، برخاستن بنده هنگام نگاه کردن مولا به او است.1
در روایتی که مربوط به امام رضا علیه السلام است، عبارت رفع راسه برای نام قائم نیست بلکه وقتی شاعری نزد امام شعر خواند حضرت سرش پایین بود وقتی شعرش نزد امام تمام شد ، حضرت سرش را بالا گرفت و برای او دعا کرد.
ولی در جایی دیگر نقل شده است که امام رضا (علیه السلام) وقتی نام مقدس حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را شنیدند؛ قیام نمودند و دست بر سر نهاده و فرمودند: «اللهم عجّل فرجه و سهّل مخرجه»2
پی نوشت ها:👇👇👇
1 منتخب الاثر، ص۶۴۱٫
2 الزام الناصب ، ج1، ص: 24
@ayeha313
حضرت مهدي(ع):
اَنَا خاتِمُ الأوصياءِ وَ بي يَدفَعُ اللهُ البَلاءَ عَن اَهلي و شيعَتي.
من ختمکنندة راه اوصيا هستم و به وسيلة من خدا بلاها را از اهل بيت من و شيعيانم دفع مينمايد.
📚 غيبت شيخ طوسي، ص ٢٤٦
@ayeha313
🔴🔴 این قوانین را برای همسرتان ارسال کنید
🔹 قوانین دعوا 🔹
۱. حق نداریم به خانوادههای هم توهین كنیم.
۲. حق نداریم مسائل و مشكلات كهنه را مطرح كنیم. در حین دعوا فقط راجع به همان موضوع بحث میكنیم.
۳. شام و ناهار نپختن و نخوردن نداریم. همه اعضا باید مثل قبل برای غذا خوردن حاضر باشند.
۴. سلام و خداحافظی در هر صورت لازم است.
۵. هیچكسی حق ندارد جای خودش را عوض كند.
۶. هر كسی برای آشتی پیشقدم شود، نفر دیگر باید برایش كادو بخرد.
۷. حق نداریم اشتباه طرف مقابل را تعمیم دهیم؛ مثلا عبارت تو همیشه. . . ممنوع است چون این كار دعوا را به اوج میرساند.
۸. باید به هم فرصت دهیم كه هر فردی راجع به دیدگاهش نسبت به موضوع دعوا پنج دقیقه صحبت كند و طرف دیگر هم پنج دقیقه فرصت پاسخگویی دارد. در صحبت همدیگر نمیپریم. اگر حرفی هم باقی ماند باید به فردا موكول شود تا سر و ته بحث مشخص شود.
@ayeha313
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ( قسمت ۱۶)
🔵ذوب شدن گناه
همان طور که مسیر را میپیمودیم، جریان ناراحتی و لاغر شدن گناه را به نیک گفتم.
نیک خندید و گفت: گناه حق دارد ناراحت شود چون هیکل او پیش از این در دنیا، بزرگ و عجیب بود که البته سختیهایی که در دنیا دیدی و صبر کردی زجری که هنگام مرگ کشیدی از قد و قواره او کاست.
✨هر چند یادآوری بلاها و سختیهای دنیا برایم طاقت فرسا بود اما از آنجا که از قدرت گناهم کاسته بود راضی و خوشحال بودم.
🔵نور ایمان
✅رشته کوهی که در دامنه آن حرکت میکردیم سر بر دامن کوهی بلند داشت که به آسمان آتشین ختم میشد و چون سدی مرتفع راه را بر هر عابری بسته بود.
♨️با دلهره و اضطراب خود را به نیک رساندم و گفتم دوست من ظاهراً به بن بست برخوردیم، راه عبورمان بسته است،
🌼 نیک همانطور که میرفت گفت: ناراحت نباش و با من بیا، در قسمتهایی از این کوه غارهای کوتاه و یا درازی وجود دارد که باید از یکی از آنها عبور کنیم تا به قدرت ایمان خود پی ببری.
🍀با تعجب پرسیدم: قدرت ایمان؟! گفت: آری. گفتم: چگونه؟
گفت: بدان که در روز قیامت، هر کس به اندازه ایمانش سعادتمند میشود و در اینجا ذرهای از سنجش قدرت ایمان رخ میدهد که در هر صورت دیدنی است نه گفتنی.
💥چیزی نگذشت که غاری تنگ و تاریک و بی روزنه پدیدار گشت، چون وارد غار شدیم از تاریکی🌑 بیش از حد آن به وحشت افتادم.
پس از چند قدم از حرکت ایستادم و به نیک گفتم :راه رفتن در این تاریکی، وحشت آور و غیرممکن است.
⚡️ به راستی اگر گناه در این تاریکی به سراغم آید و مرا از پا درآورد چه؟
🌹 نیک نزدیکتر آمد و گفت: از آمدن گناه آسوده خاطر باش زیرا ضربهای که بر او فرود آوردم باعث شد به این زودیها به ما نرسد به خصوص که هر لحظه ضعیفتر نیز میشود.
🍂از اینکه برای مدتی از شر گناه راحت شدیم خوشحال بودم اما فکر تاریکی مسیر دوباره مرا به خود آورد به همین جهت از نیک پرسیدم: در این تاریکی چگونه پیش خواهیم رفت؟
🌺نیک گفت: اکنون به واسطه قدرت ایمانت نوری پدیدار خواهد شد که چراغ راهمان میباشد.
🍃 چندی نگذشت که از صورت نیک نوری درخشید که تا شعاع چند متری را روشن میکرد.
🌾با خوشحالی تمام همگام با نیک حرکت را آغاز کردم. گاه به گودالهای عمیقی میرسیدم که تنها در پرتو نور ایمانم میتوانستم از کنار آنها به سلامت بگذرم.
🔵التماس کنندگان
🔺هنوز راه زيادي نپيموده بوديم که در دل تاريکي ضجه و فريادهايي به گوشم رسيد. وقتي دقت کردم صداي چند نفري را شنيدم که التماس کنان از ما ميخواستند که نور ايمان را به طرف آنها هم بگيريم تا در پرتو نور ما حرکت کنند.
♦️نيک همانطور که جلو ميرفت مرا صدا زد و گفت: گوش به حرفشان نده، اينها باقي مانده منافقين و کافران هستند که تا اينجا پيش آمدهاند اما دريغ از يک نور ضعيف که بتوانند در پرتو آن حرکت کنند
و سرانجام نيز در يکي از همين چاههاي وحشتناک غار سقوط خواهند کرد.
🔘چون با اصرار آنها روبرو شديم نيک ايستاد و خطاب به آنها گفت: اگر محتاج نور ايمانيد برگرديد به دنيا و از آنجا بياوريد.
🔷يکي از آن ميان رو به من کرد و گفت: هان اي بنده خدا! مگر ما با هم در يک دين نبوديم، مگر ما و شما روزه نميگرفتيم و نماز نميخوانديم؟
♻️ چرا حالا ما را به بازگشتن به آن سراي جواب ميدهيد که ميداني امکانش نيست؟!
🔆 در حالي که از خشم دندانهايم را به هم مي ساييدم، پاسخ دادم: بله با ما بوديد اما براي ريشه کن کردن دين ما و نه ياري آن، همواره براي ضربه زدن به دين و آيين اسلام در کمين نشسته بوديد و اکنون دريافتيد که از فريب خوردگان بودهايد...
✍ادامه دارد...
@ayeha313
🔴در آخرالزمان،مومنان قوی و محکم،در رنج و عذاب به سر میبرند!!
🌸از علی بن ابی طالب(علیه السلام) درباره آخرالزمان پرسیده شد:
آیا در آخرالزمان مومنانی وجود دارند؟
🌸فرمود: آری.
✳️باز پرسیده شد: آیا از ایمان آنان بر اثر فتنه ها چیزی کاسته می شود؟
🌸 فرمود: نه، مگر آن مقدار که قطرات باران از سنگ خارا بکاهد، اما آنان در رنج بسر میبرند.
🌹امیرالمومنین علیه السلام فرمود:
▪️زمانی بر مردم بیاید که مقرّب نباشد جز به سخن چینی ، و جالب شمرده نشود جز فاجر بودن ، و تحقیر نشوند جز افراد با انصاف،
▪️در آن زمان دستگیری مستمندان زیان بشمار آید و صله رحم لطف وبزرگواری بشمار آید.
🌺پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود:
✳️ این دین مدام برپا خواهد ماند و گروهی از مسلمانان از آن دفاع کنند و در کنار آن بجنگند تا قیامت بپا شود.
🌸 و فرمود: در هر عصر و زمانی گروهی از امتم مدافع احکام خدا باشند و از مخالفان باکی نداشته باشند.
🌸در جای دیگری فرمودند:
« چون در اخرالزمان دینتان دستخوش افکار گوناگون گردد، بر شما باد که همچون بادیه نشینان و زنان دینداری کنید که به دل هایشان دین دارند و دین آنها از آلایش به افکار مصون ماند.
📗نهج/حکمت ۱۰۲
📕کنزالاعمال حدیث۳۴۴۹۹و۳۴۵۰۰
📒بحار ۳۶/۴۵
📘بحار ۶۰/۱۸
@ayeha313
🌸 صبحتون بخیـر
🌸روزتون گلباران
🌷شادی هاتون بی پایان
🌸دلتون پراز امیـد
🌷لبتون خنـدون
🌸قلبتون مهـربون
🌷زندگیتون عاشقانه
🌸زیبایی و شـادی
🌷نصیب تک تک لحظه هاتون
🌸شنبه تون پـراز شـادی
@ayeha313
🍁 خشنودی خدا
💠 و قالَ الْجَوادُ علیه السلام: ثَـلاثٌ یبْلُغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوانَ اللّه ِ تَعالی: کثْـرَةُ الاْءسْتِغفـارِ وَلِینُ الْجانِبِ وَکثْرةُ الصَّدَقَةِ. وَثَـلاثٌ مَنْ کنَّ فیهِ لَمْ ینْـدَمْ: تَرْک الْعَجَلةِ وَالمْشَوَرَةِ وَالتَّوَکلِ عَلی اللّه ِ عِنْدَ الْعَزْمِ؛
امام جواد علیه السلام فرمود:
سه چیز است که اگر در کسی باشد سبب خوشنودی خداست:
🔺زیاد استغفار کردن
🔺همنشینی خوب
🔺و زیاد صدقه دادن
و سه چیز است که هرکس دارا باشد پشیمان نمیشود:
🔻پرهیز از عجله و شتاب
🔻مشورت در کارها
🔻توکل بر خدا وقتی تصمیم به انجام کاری گرفت.
📚 الفصول المهمه 274/275
#حدیث_روز
@ayeha313