شهیدی که عراقی ها دست و پایش را بسته بودند
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
#فکه روایتهایی ناتمام دارد و روایت میکند از کسانی که بر روی رملها تشنه جان دادند و آنهایی که با دست و پای بسته به #شهادت نائل آمدند.
فکه روایتها دارد از بودن و ماندن، روایتهایی ناتمام برای همیشه، آنجا هم گنجی تمام نشدنی است و روایت میکند از کسانی که بر روی رملها تشنه جان دادند، کسانی که خود را گذرگاه کردند برای به سلامت عبور کردن همرزمانشان و آنهایی که با دست و پای بسته به شهادت فیض نائل شدند .
در حالی که گروههای جستوجوی #مفقودین در خاک فکه به دنبال #شقایقهای پنهان میگشتند، جمعی از شهدا را پیدا میکنند؛ در این میان با پیکر #شهیدی مواجه میشوند که مربوط به #عملیات «والفجر یک» است؛ این شهید بعد از ۱۲ سال در حالی #تفحص شده که دشمنان دست و پاهای او را با سیم تلفن بسته بودند و او آرام در میان خاکها خفته بود. تفحص این شهید در اردیبهشت ۱۳۷۳ درارتفاع ۱۱۲ فکه صورت گرفته است.
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸 فرماندهای که از شلوغی مراسم #تشییعش میترسید ...
یڪ روز بعد از پایان #عملیات والفجر۸ تویوتا را روشن کرد و به سمت آبادان حرکت کردیم. حالش آشفته بود تا به حال اینگونه او را ندیده بودم، یک به یک #شهدا را یاد میکرد و برایشان #گریه میکرد، گفتم حالا چرا اینقدر ناراحتی گفت: «بیشتر برای زمان بعداز #شهادتم ناراحتم»
متوجه حرفش نشدم با تعجب گفتم: بعداز شهادت که ناراحتی نداره ! گفت: « برای ما داره از آنجایی که من #فرمانده بودم، مردم و مسئولین مرا میشناسند. ناراحتم و میترسم از آن روزی که وقتی #شهید بشوم، #تشییع_جنازهام شلوغ شود، مسئولین بیایند، برایم تبلیغات ڪنند. کل استان اعلامیه پخش کنند. این است که برای بعداز شهـادتم هم ناراحتم ، من خودم را شرمنده شهدایی که واقعاً زحمت کشیدند و نامی از آنها نیست میدانم.
با این اعتقادی که داشت، #خدا به او عنایت کرد و بعد از شهادتش، مفقود ماند و تشییع نشد. مدتها از زمان #شهادتش گذشت تا اینکه در سال ۱۳۷۴بهمراه هفتاد و چند تن از شهدای مازندران تشییع شد.
✍ راوی: همرزم شهید
شهید سردار محمدحسن طوسی
جانشین فرمانده لشکر۲۵کربلا
شهادت عملیات کربلای۸
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
حاج حسین #یکتا:
گفت شب #عملیات ستون غواصا به صف شدن زدن به اروند رود؛
نفر جلوییه طناب رو زیاده رها کرده بود، بهش گفتن چرا سر طناب رو زیادی رها کردی؟!
گفت: چون میخوام خود #امام_زمان مارو از این رودخونه نجات بده.
بچه ها!!!!
پشت رودخونهی زندگی که گیر کردی تنها امام عصر هست که میتونه هُل بده ..
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
❗️عجبی نیست ز یارانِ خمینی
1⃣ روز اول #عمليات كربلاي يك، بچه ها يك عراقي را اسير كردند.
2⃣ حسين اسير عراقي را مینشاند كنار دست خودش توي جيپ و میرفت كارهايش را توي خط انجام میداد.
3⃣ در چند روزي كه اسير عراقي همراه حسين بود، هر كس از حسين میپرسيد اين كيه؟ میخنديد و میگفت: «معاونمه»
4⃣ اسير عراقي آن قدر تحت تأثير رفتار و اخلاق حسين قرار گرفته بود كه وقتي حسين پشت قبضهی 82 مي نشست تا تانكهاي عراقي را بزند، آن اسیر ميرفت برايش مهمات میآورد و با دست خودش میگذاشت توي قبضه🌹
📚 برگی از خاطرات جوانترین #فرمانده گردان نیروی زمینی سپاه، سردارِ ثاراللهی، حاج حسین نادری
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌷 #هر_روز_با_شهدا 🌷
....#میمانم!
🌷شهید قلیزاده یکی از شهدایی بود که در عملیات #کربلای_یک، افتخار همرزمی با ایشان را داشتم. در شب دوم عملیات بود وقتی رفتم برای شکار تانک، در همه یک احساس ترسی بود ولی شهید اصلاً ترس را احساس نمیکرد. وقتی من به او گفتم باید بروی تانکها را منفجر کنی با شجاعت رفت جلو آنها را منفجر کرد. شب سوم #عملیات شد یک جایی پدافند کرده بودیم و....
🌷و من داشتم به نیروها سر میزدم ببینم چیزی کم ندارند، رسیدم به شهید قلیزاده؛ داشتیم صحبت میکردیم یکدفعه گلوله بر سر #شهید اصابت کرد و گفت: من گلوله خوردم. کلاهش را برداشت داد دست من وقتی کلاهش را دیدم جای گلوله روی کلاهش بود بعد به او گفتم برگرد گفت: نه، تا آخرین نفس میمانم شاید بچهها به من نیاز پیدا کنند.
🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید معزز #حسین_قلیزاده
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
پدر ۴ شهید به فرزندانش پیوست
🔹محمد ضیائی پدر خدابخش، اصغر، مجید و محمدرضا ضیائی بر اثر کهولت سن درگذشت.
🔹مجید ضیائی ۱۲ ساله در تظاهرات پیش از #انقلاب به دست نیروهای پهلوی، خدابخش ضیائی ۱۸ ساله ۱۵ آذر سال ۱۳۶۰ در #عملیات طریق القدس، اصغرضیائی در ۱۶ سالگی ۱۲ شهریور سال ۱۳۶۰ در جنوب کرخه و محمدرضا ضیائی ۱۴ ساله ۱۱ آبان سال ۶۱ در عملیات #محرم در محور عین خوش به #شهادت رسیدند.
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
💔جسمی که ذوب شد....
کوله پشتی اش پر از #گلوله آتیش گرفت
نتونستند کوله رو ازش جدا کنند
از بچه هاخواست به راه خودشون ادامه
دهند و با چفیه دهان خودش رو بست
تا #عملیات لو نرود...
تنها کف پوتینهاش که نسوز بود باقی ماند ...
پ.ن: استاد شهید مرتضی مطهری:
چه معنی کنم #شهید را؟!
اگر شور یک عارفِ عاشقِ پروردگار را با منطق یک نفر مصلح با همدیگر ترکیب کنید از آنها "منطق شهید" در می آید....
شادی روح شهدا #صلوات
ٱللَّٰهُمَّصَلِّعَلَىٰمُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم🌺
شهید #علی_عرب
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌷خاطراتی از نماز رزمندگان در دفاع مقدس:
#قنوت
بهمن سال 1364 در #جبهه رفت و آمد عجیبی بود، شور و شوق #عملیات در حرکت و سکنات همه هویدا بود. در آموزشها اطاعت پذیری بیش از حد انتظار بود و نیروهایِ آماده برای شرکت در یک عملیات گسترده به #خرمشهر آمده بودند، مجالس روضهخوانی و دعایِ کمیل در محیطی آکنده از صفا و صمیمیت و عرفان برگزار میشد و گاهی یک مجلس دعا چند ساعت طول میکشید. در کنار آن نماز شبها نیز با صفایِ همیشگی خود برگزار میگشت . روز قبل از عملیات، برای کسب اطلاع از خط به پشت بام منزلی که در گردان امام علی (ع) در آن مستقر بود رفتم تا با دوربین از وضعیت خط کسب اطلاع کنم . محمد حسین دهقان بنادکی در حال نماز خواندن و قنوت بود. حدود 2 ساعت منطقه را زیر نظر داشتم و برادر دهقان نیز در این مدت در حال قنوت و راز و نیاز با خدا بود. بعد از نماز به او گفتم بابا چه خبره؟ او جوابی نداد ولی وقتی شب بعد شنیدم دهقان اولین شهید گردان امام علی است جواب سؤال خود را یافتم.
(کتاب نماز شهدا صفحه 25)
#نماز_شب #دفاع_مقدس
#شهید_محمدحسین_دهقان_بنادکی
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
#شهـــدا اینگـــونه بـــودند...
نقل خاطره ای زیبا از #شهید #مهدی_سامع
🔰شب قبل از #عملیات محرم، «مهدی سامع» تا بعد از نیمه ی شب به شناسایی رفته بود و دیر وقت خسته و كوفته برگشته، خوابیده بود.
🔰بچهها كه برای #نماز_شب بیدار شده بودند او را بیدار نكردند، چون خسته بود و شب بعد هم باید در عملیات شركت میكرد.
🔰صبح برای نماز بیدار شد با ناراحتی گفت: «مگر سفارش نكرده بودم مرا برای نماز بیدار كنید؟» وقتی دلیلش را گفتند، آه سردی كشیده و گفت: «افسوس، شب آخر عمرم نماز شبم قضا شد.»
🔰فردا شب؛ سامع به خیل شهیدان «عملیات محرم» پیوست.
📚 نماز شب شهیدان؛ محمد محمدی؛ نشر دارخوئین؛ ص 11
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
پدر و پسر
🌷سعید و پدرش حاج حسین در گروه ما بودند. یه شب داوطلب برا مین میخواستند، سعید @تخریب بلد بود، داوطلب شد. موقع خداحافظی گفت: بچهها حواستان به بابام باشه و رفت. چند شب بعد، در مدرسهای در شوش نشسته بودیم. یکی از دوستان آمد. داشت از #عملیات چند شب قبل در شلمچه میگفت.
بعد گفت: راستی چند تا بچههای شیراز هم #شهید شدند. بعد یکی یکی اسم برد و گفت سعید خسرو زاده....
رنگ از همه پرید.
با ایما و اشاره گفتیم: نگو!
حاجی حسین که ساکت به آتش خیره شده بود با آرامش سرش را بلند کرد و گفت: الحمد لله.... بچهها اذیتش نکنین. الحمد لله.
خبر #شهادت سعید در گردان پیچید. همه جمع شدند و #عزاداری مفصلی به پا شد و کسی آرامتر از حاج حسین نبود!! در آن عزاداری چند نفر از بچهها بيهوش شدند. بعدها شیخ نجفی (شهید نجف پور) میگفت: آنها چیزهایی دیدند....
آن شب گذشت. هرچه به حاج حسین اصرار کردیم که برا مراسم خاکسپاری و دفن سعید برگرد. نرفت. گفت: پسرم راه خودش را رفت، من هم دوست ندارم از راه خودم برگردم.... (مادر سعید خواب دیده بود عروسی سعید است، برایش خانه را چراغانی کرده بود.)
عملیات رمضان بود. حاج حسین افتاده بود یه گردان دیگه. قبل از عملیات آمد پیش من.
گفت: کو غلامحسین (شهید بغدادپور)؟
گفتم: رفت اهواز زنگ بزنه.
با لبخند گفت: علی شماها همتون برام، مثل سعید هستین؛ کمی مکث کرد و ادامه داد: امشب من میرم و شهید میشم، از غلامحسین هم خداحافظی کن.... جلو چشمان متحیر من رفت. روز بعد از هر کس میپرسیدم: گلی گم کردهام میجویم او را.... یکی میگفت: دیدم افتاد زخمی بود. یکی گفت: شهید شد...
🌷مراسم چهلم حاج حسین و چهار ماه و ده روز سعید را با هم گرفتند....
🌹خاطره اى به یاد شهیدان معزز سعید و جلال (حاج حسین) خسرو زاده
شهادت پسر: ۷/۱۲/۱۳۶۰
شهادت پدر: ۲۲/۴/۱۳۶۱
🏴الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🏴
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
7.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاج حسین یکتا:
#عملیات #عاشورا ۲ سال ۱۳۶۴ منطقهی چنگولهی مهران دعوا درگیری شد قرار شد صبح بیاییم عقب؛ من همینجور که از بالای تپه داشتم میدویدم پایین ...
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
⁉️گفتم چرا ۴۴ سال بعد از انقلاب هنوز دارن با بعضی ها #مماشات میکنند؟!
گفت: این تصویر رو ببین
✍️ به نظر من از سر #محبت الاغ را کول نکرده میدان_مین است یک #قدمِ اشتباهیِ این الاغ ، کل #عملیات رو مختل میکنه .
🔸ناچاریم به خاطر #پیشبرد انقلاب مان بسیاری از الاغ ها را روی سر بگذاریم و سالها کول کنیم و محاکمه نکنیم تا مبادا فقط به خاطر یک #الاغ نادان یا #خائن عملیات #ظهور در این #پیچ_تاریخی بار دیگر۱۰۰۰سال تعلیق شود!
حالا بفهمید چرا طرف حتی به امام حسینم توهین میکنه هنوز داره رفت و امد میکنه تو این خاک مقدس!
چاره ای نیست ...
البته باید گفت چرا #امیراالمومنین در خطبه ۳نهج البلاغه فرمودند #خاردرچشم_استخوان_درگلو تحمل کردم، چون به فرمایش امام ره حفظ نظام از اوجب واجبات است
ان شاءالله به صاحب اصلی برسد
هُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِينِ ٱلۡحَقِّ #لِيُظۡهِرَهُ_عَلَى_ٱلدِّينِ_كُلِّهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡمُشۡرِكُونَ
که برهمه جهان چیره خواهد شد
#اولویت_سنجی از شاخصه های #بصیرت است
▪️◾️▪️
#انتخابات
#سیدالشهدای_خدمت
#به_کمتر_از_رئیسی_راضی_نیستیم
#شهیدجمهور
#اقتدار
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─