اینجا #شهدا #حاجت می دهند :
برداشت اول :
آنقدر توبه کرده بودم و توبه شکسته بودم که دیگر شمارش از دستم در رفته بود . دیگر روی توبه کردن نداشتم.دنبال یک واسطه بودم تا این بار ریش او را پیش #خدا گرو بگزارم و پشت هیبت او قایم شوم. #عهد بستم اگر دیگر برای این توبه ، توبه شکستنی در کار نباشد هر پنج شنبه ها بروم پابوستان.و آرامگاه ابدیشان را عطرآگین به #عطر #گلاب کنم.
غروب کلاس اخلاق که تمام شد پای پیاده عازم #مزار شهدا شدم ، آسمان هنگامه کرده بود و #باران به شدت می بارید . نم نم دستان خدا زحمت پر کردن دبه های آب را کشیده بود و من فقط با اشک های آسمان مزارشان را نوازش می کردم. چند ساعتی گذشت ، آسمان در دل ظلمت شب فرو رفته بود . هنگام وداع رسیده بود،به آخرین مزار که رسیدم احساس کردم برق از تنم رد شد با دیدن نام شهید #سردار شهید سعید قهاری..شهیدی که به تازگی از طریق وبلاگ فرزندشان با ایشان آشنا شده بودم. حس فرزندی عجیبی نسبت به ایشان پیدا کردم و زبانم باز شد به خواستن حاجت از ایشان...
هفته ی بعد هم آسمان سر به دامن زمین گذاشته و های های #اشکش دامن زمین را شسته بود و این بار هم هیچ کس در گلزار نبود.این خلوتگاه #عاشقانه زیباتر از همیشه شده بود . تا یک ماه من بودم و اشک های آسمان خلوت ، تنها کنج غروب...
برداشت دوم:
صدای موبایل خواب شیرین بعدازظهرم را ربود."عبدالوهاب"بود که از"سردشت" تماس گرفته بود:
- " الو سلام . یه زحمتی داشتم برات ؛ مدارک یکی از دوستام توی یکی از تعمیرگاه ها جامونده میشه براش بفرستی "بانه".
- باشه چشم ، چه زحمتی فردا می فرستم ، خداحافظ.
با هزاران جان کندن آدرس را پیدا کردم. مدارک را گرفتم و قدم زنان به راه افتادم که دیدن منظره ای مرا میخکوب کرد.سنگ تراش داشت سنگ ها را جابجا می کرد که سنگ مزاری نگاهم را به دنبال خود کشید..... " شهید سعید قهاری سعید".
آری این سنگ نبشته ی جدید بابای معنویم بود.. شهدا دوباره مرا شرمنده ی محبت و توجه شان کرده بودند و نوایشان مرا می طلبید.
آن سوی خیابان #گلزار شهدا بود . باز خلوتگه راز و نیاز ، تنهایی و اشک های آسمان.. فاتحه ای خواندم و #اشک هایم عرض شرمندگی ام را به بابا رساندند و من در دل ازشهید تشکر کردم بابت #اجابت #حاجت و حفظ آبرویم.
لبخند رازآلود شهید و چشمان نافذش در توی عکس گره خورده بود به من و مزار و باران.
برای شادی روحش #صلوات
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─