💞 #آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت3⃣2⃣
#عيسى(ع) #محمّد(ص) را در آغوش مى گيرد و از او مى خواهد به قسمت پذيرايى #قصر بروند.🎀🏳🎀
همه مى نشينند. چهره #عيسى(ع) همچون #گل شكفته شده و سكوت بر فضاى #قصر سايه افكنده است.
#مليكا فقط نگاه مى كند. به راستى در اينجا چه خبر است❓
بعد از لحظاتى، #محمّد(ص) رو به #عيسى(ع) مى كند و مى گويد: "اى #عيسى! جانشين تو، #شمعون دخترى به نام #مليكا دارد، من آمده ام او را براى يكى از فرزندانم #خواستگارى كنم".
#محمّد(ص) با دست اشاره به #جوانى مى كند كه در كنارش نشسته است.
#مليكا نگاه مى كند #جوانى را مى بيند كه صورتش چون #ماه مى درخشد.
اين جوان، #امام يازدهم #شيعيان و نام او #حسن است.
#محمّد(ص) منتظر جواب است. در اين هنگام #عيسى(ع) رو به شمعون، پدربزرگ #مليكا مى كند و مى گويد:
"اى شمعون! #سعادت و خوشبختى به سوى تو آمده است. آيا دخترت #مليكا را به عقد ازدواج فرزند #محمّد در مى آورى؟".
#ادامه_دارد
✨💟الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💟
https://eitaa.com/az_o_bego
🎊 #آخرین_عروس 🎊
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود🎀
#قسمت4⃣2⃣
#محمّد(ص) منتظر جواب است. در اين هنگام #عيسى(ع) رو به شمعون، پدربزرگ #مليكا مى كند و مى گويد: "اى شمعون!
#سعادت و خوشبختى به سوى تو آمده است. آيا دخترت #مليكا را به عقد ازدواج فرزند #محمّد_ص در مى آورى؟".
اشك شوق در چشمان #شمعون حلقه مى زند و بعد نگاهى به دخترش #مليكا مى كند و مى گويد: "آرى، با كمال #افتخار قبول مى كنم".
#محمّد(ص) از جا برمى خيزد و بر بالاى منبرى از #نور قرار مى گيرد و خطبه #عقد را مى خواند:
☘بسم الله الرّحمن الرّحيم☘
امشب #مليكا، دختر #شمعون را به #ازدواج يازدهمين #امام بعد از خود، #حسن در آوردم.
شاهدان اين ازدواج، #عيسى و #شمعون و #حواريّون و #على و #فاطمه و همه #خاندان من هستند".
وقتى سخن #محمّد(ص) تمام مى شود همه به يكديگر #تبريك مى گويند و همه جا غرق #نور مى شود.
#مليكا از خواب بيدار مى شود. نور #مهتاب به داخل اتاق #تابيده است. او از روى #تخت بلند مى شود به كنار #پنجره مى آيد:
#خدايا اين چه #خوابى بود من ديدم!
او مى فهمد كه #عشقى آسمانى در #قلب او منزل كرده است.
او احساس مى كند كه #حسن(ع) را دوست دارد.
#ادامه_دارد...
✨💟الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💟
https://eitaa.com/az_o_bego
#قسمت0⃣3⃣
💞 #آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
کم كم #مليكا مى فهمد كه حسن(ع)، امام است، او با مقام #امام آشنا مى شود و مى فهمد كه #خدا همه هستى را در دستِ #امام قرار داده است.
حالِ #مليكا روز به روز بهتر مى شود، خبر به #قيصر مى رسد.
او خيلى خوشحال مى شود. مليكا ديگر با اشتها #غذا مى خورد و بعد از مدّتى #سلامتى كامل خود را به دست مى آورد.
او هر شب #محبوب خود را مى بيند، اگر چه اين يك رؤياست; امّا #شيرينى آن، كمتر از واقعيّت نيست.
او تمام روز #منتظر است تا شب فرا برسد و به ديدار #آفتاب نائل شود.
روزها مى گذرد و او در #انتظار وصال است.24
🎀🏳🎀
امشب فكرى به ذهن #مليكا مى رسد، او بايد حرف دلش را به #حسن(ع) بگويد. او تا كى مى خواهد در #هجران بسوزد؟ بايد از #محبوبش بخواهد كه او را پيش خود ببرد.
#ادامه_دارد...
https://eitaa.com/az_o_bego
💞 #آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_خاتون_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت5⃣3⃣
يادم مى آيد دفعه اوّلى كه ما به سامرّا آمديم، هيچ #آشنايى نداشتيم، او ما را به خانه اش #دعوت كرد.
بلند مى شوم، #بِشر را در آغوش مى گيرم و از او #عذرخواهى مى كنم، با #تعجّب مى پرسد:
ــ شما #اينجا چه مى كنيد؟ چرا در اينجا خوابيده ايد؟ چرا به #خانه من نيامديد؟
ــ ما #نيمه_شب به اينجا رسيديم. دروازه #شهر بسته بود. چاره اى نداشتيم بايد تا #صبح در اينجا مى مانديم.
ــ من خيلى دوست داشتم شما را به #خانه مى بردم، امّا...
ــ خيلى #ممنون
من #تعجّب مى كنم بِشر كه خيلى #مهمان نواز بود، چرا مى خواهد ما را اينجا #رها كند و برود؟
ما هم #گرسنه هستيم و هم #خسته.
در اين شهر #آشناى ديگرى نداريم. چه كنيم؟
حتماً براى او كار #مهمّى پيش آمده است كه اين قدر عجله دارد، خوب است از خودش سؤال كنم:
ــ مثل اينكه شما مى خواهيد به #مسافرت برويد؟
ــ آرى. من به #بغداد مى روم.
ــ براى چه؟
ــ امام #هادى(ع) به من #مأموريّتى داده است كه بايد آن را انجام بدهم.
ــ آن #مأموريّت چيست؟
ــ من ديشب خواب بودم كه صداى درِ #خانه به گوشم رسيد.
وقتى در را باز كردم ديدم فرستاده اى از طرف امام #هادى(ع) است. او به من گفت كه همين الآن #امام مى خواهد تو را ببيند.
#ادامه_دارد...
https://eitaa.com/az_o_bego
💞#آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_خاتون_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت6⃣3⃣
ــ #امام با تو چه كارى داشت؟
ــ سريع به سوى خانه #امام حركت كردم.
شكر #خدا كه كسى در آن تاريكى مرا نديد. وقتى نزد #امام رفتم سلام كرده و نشستم.
#امام به من گفت: "شما هميشه مورد اطمينان ما بوده ايد.
#امشب مى خواهم به تو #مأموريّتى بدهم تا همواره #مايه افتخار تو باشد".
ــ بعد از آن چه شد؟🕊🕊
ــ #امام نامه اى را با كيسه اى به من داد و گفت در اين كيسه 220 سكّه طلاست و به من دستور داد تا به #بغداد بروم.
او نشانه هاى #كنيزى را به من داد و من بايد آن #كنيز را خريدارى كنم.
با شنيدن اين سخن مقدارى به #فكر فرو مى روم.
#امام و خريدن #كنيز!
آخر من چگونه براى #جوانان بنويسم كه #امام مى خواهد #كنيزى
براى خود بخرد.
در اين كار چه #افتخارى وجود دارد؟
چرا #امام به #بِشر گفت كه اين #مأموريّت براى تو #افتخارى هميشگى خواهد داشت؟
در همين #فكرها هستم كه صداى #بِشر مرا به خود مى آورد
#ادامه_دارد...
https://eitaa.com/az_o_bego
#آخرین_عروس
#حضرت_نرجس_خاتون_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت6⃣3⃣
ــ #امام با تو چه كارى داشت؟
ــ سريع به سوى خانه #امام حركت كردم.
شكر #خدا كه كسى در آن تاريكى مرا نديد. وقتى نزد #امام رفتم سلام كرده و نشستم.
#امام به من گفت: "شما هميشه مورد اطمينان ما بوده ايد.
#امشب مى خواهم به تو #مأموريّتى بدهم تا همواره #مايه افتخار تو باشد".
ــ بعد از آن چه شد؟🕊🕊
ــ #امام نامه اى را با كيسه اى به من داد و گفت در اين كيسه 220 سكّه طلاست و به من دستور داد تا به #بغداد بروم.
او نشانه هاى #كنيزى را به من داد و من بايد آن #كنيز را خريدارى كنم.
با شنيدن اين سخن مقدارى به #فكر فرو مى روم.
#امام و خريدن #كنيز!
آخر من چگونه براى #جوانان بنويسم كه #امام مى خواهد #كنيزى
براى خود بخرد.
در اين كار چه #افتخارى وجود دارد؟
چرا #امام به #بِشر گفت كه اين #مأموريّت براى تو #افتخارى هميشگى خواهد داشت؟
در همين #فكرها هستم كه صداى #بِشر مرا به خود مى آورد
#ادامه_دارد..
https://eitaa.com/az_o_bego
#آخرین_عروس
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت7⃣3⃣
#امام نامه اى را با كيسه اى به من داد و گفت در اين كيسه 220 سكّه #طلاست و به من دستور داد تا به #بغداد بروم.
او نشانه هاى #كنيزى را به من داد و من بايد آن كنيز را خريدارى كنم.
با شنيدن اين سخن مقدارى به فكر فرو مى روم.
امام و خريدن كنيز!
آخر من چگونه براى #جوانان بنويسم كه #امام مى خواهد كنيزى براى خود بخرد.
در اين كار چه افتخارى وجود دارد؟
چرا امام به #بِشر گفت كه اين مأموريّت براى تو افتخارى هميشگى خواهد داشت؟
در همين فكرها هستم كه صداى #بِشر مرا به خود مى آورد:
به چه فكر مى كنى؟ مگر نمى دانى #امام_هادى(ع) مى خواهد براى پسرش همسر مناسبى انتخاب كند؟
ـيعنى #امام_حسن_عسكرى(ع) تا به حال ازدواج نكرده است؟
نه، مگر هر #دخترى لياقت دارد همسر آن حضرت بشود؟
يعنى اين كنيزى كه شما براى خريدنش مى رويد قرار است همسر #امام_عسكرى(ع) بشود؟
ــ آرى، درست است او امروز كنيز است; امّا در واقع #ملكه هستى خواهد شد.
من ديگر جواب #سؤال خود را يافته ام. به راستى كه اين مأموريّت، مايه افتخار است.
#ادامه_دارد...
https://eitaa.com/az_o_bego
#آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت1⃣4⃣
ــ چه كسى خواهد آمد؟ نكند #منتظر هستى كه جناب #خليفه براى خريدن تو بيايد؟
ــ به زودى كسى براى خريدن من مى آيد كه از #خليفه هم بالاتر است.
#نحّاس تعجّب مى كند، نمى داند چه بگويد، در همه عمرش #كنيزى اين گونه نديده است.
اكنون #بِشر از جاى خود بلند مى شود. او الآن يقين كرده است كه گمشده خود را يافته است.
خودش است. او #مليكا را يافته است!
#مليكا_همان_نرجس_است!!
تعجّب نكن! او براى اين كه شناسايى نشود نام خود را تغيير داده است. اگر #مسلمانان مى فهميدند كه او دخترِ #قيصر_روم است هرگز نمى گذاشتند به محبوب خود برسد.
من فكر مى كنم كه در آن ديدارهاىِ شبانه، #امام از او خواسته است تا نام #نرجس را براى خود انتخاب كند. وقتى او اسير شد و #مسلمانان از نام او سؤال كردند و او در جواب همين نام جديد را گفت.
آرى، تاريخ ديگر اين نام را هرگز فراموش نمى كند، به زودى #نرجس مايه افتخار هستى خواهد شد!
ما هم ديگر نبايد #بانو را به نام اصلى اش صدا بزنيم; زيرا با اين كار خود باعث مى شويم تا همه به #رازِ او پى ببرند.
ما از اين لحظه به بعد او را به نام جديدش مى خوانيم:
#نرجس! چه نام زيبايى!
بِشر به سوى #نحّاس مى رود: من اين خانم را خريدارم.
صداى #كنيز به گوش مى رسد: وقت و مال خويش را تلف نكن.
#ادامه_دارد...
https://eitaa.com/az_o_bego
#آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت2⃣4⃣
بِشر نامه اى را كه #امام_هادى(ع) به او داده بود در دست دارد، با احترام جلو مى رود و نامه را به #بانو مى دهد و مى گويد: بانوى من! اين نامه براى شماست.
#نرجس نامه را مى گيرد و شروع به خواندن مى كند. نامه به زبان رومى نوشته شده است. هيچ كس از مضمون آن خبر ندارد. #نرجس نامه را مى خواند و اشك مى ريزد.
چه شورى در دل بانو به پا شده است؟ خدا مى داند.
اكنون او پيامى از دوست ديده است، آن هم نه در خواب، بلكه در #بيدارى!
#نحّاس رو به #بانو مى كند و مى گويد: تو را به اين پيرمرد بفروشم؟ نرجس رضايت مى دهد، #پيرمرد سكّه هاى طلا را به نحّاس مى دهد.
#نرجس برمى خيزد و همراه بِشر حركت مى كند.
او نامه #امام را بارها بر چشم مى كشد و گريه مى كند. گويى كه عاشقى پس از سال ها، نشانى از #محبوب خود يافته است.
نرجس آرام و قرار ندارد، عطر #بهشت را از آن نامه استشمام مى كند.
ما بايد هر چه زودتر به سوى #سامرّا حركت كنيم...
به شهر #سامرّا مى رسيم، نزديك غروب است. وارد شهر مى شويم.
حتماً يادت هست كه رفتن به خانه #امام_هادى(ع) جرم است!
ما بايد به خانه #بِشر رفته و در فرصت مناسبى خود را به خانه #امام برسانيم.
#امشب هوا خيلى تاريك است و ما مى توانيم از تاريكى شب استفاده كنيم. نيمه شب كه شد، آماده حركت مى شويم.
#بِشر از ما مى خواهد كه خيلى مواظب باشيم و بدون هيچ سر و صدايى حركت كنيم.
وارد محلّه #عسكر مى شويم و نزديك خانه امام مى ايستيم.
تو باور نمى كنى لحظاتى ديگر به ديدار #امام خواهى رسيد. اشكت جارى مى شود.
صدايى به گوش مى رسد: خوش آمديد!
بِشر وارد خانه مى شود، زانوهاى نرجس مى لرزد، بوى گل #محمّدى به مشامش مى رسد. اينجا بهشت #نرجس است. اشك در چشمان او حلقه زده است .
#امام_هادی (ع) به استقبال او می آید.
#نرجس سلام می کند و جواب می شنود.
#ادامه_دارد...
https://eitaa.com/az_o_bego
#آخرین_عروس
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت3⃣4⃣
#امام_هادى(ع) به روى او لبخند مى زند و مى گويد: آيا مى خواهى به تو #بشارتى بدهم كه چشمانت روشن شود؟
#امام مى داند كه #نرجس در اين سفر با سختى هاى زيادى روبرو شده و رنج اسارت كشيده است، اكنون بايد دل او را با #مژده اى شاد كرد.
اى #نرجس! خشنود باش و #خوشحال!
به زودى خداوند به تو #فرزندى مى دهد كه #آقاىِ همه دنيا خواهد شد
و #عدالت را در اين كره خاكى برقرار خواهد كرد.
نرجس مى فهمد كه او مادرِ #مهدى(عج) خواهد شد، همان كسى كه همه #پيامبران به آمدنش مژده داده اند. به راستى چه مژده اى از اين بهتر!
گوش كن!
#نرجس سؤالى مى كند:
ــ آقاى من! پدرِ اين فرزند كيست؟
ــ آيا آن شب را به ياد دارى؟
شبى كه #عيسى(ع) و جدّم، #پيامبر(ص) مهمان تو بودند. آن شب، پيامبر تو را براى چه كسى خواستگارى كرد؟
ــ فرزندت #حسن(ع) را مى گويى!
ــ آرى، تو به زودى همسر او خواهى شد.
اينجاست كه چهره #نرجس از خوشحالى همچون #گل مى شكفد.
خدا سرور مردان جهان را براى #همسرى با او انتخاب نموده است.
#امام_هادى(ع) در انتظار آمدن خواهرش #حكيمه است.
حتماً او را به ياد دارى، همان #بانويى كه مدّتى قبل به خانه اش رفتيم.
#ادامه_دارد...
https://eitaa.com/az_o_bego
زنجیره #متصل به #ظهور به واسطه #قیام امام #حسین علیهالسلام است.
تمام حلال و حرامهایی که در دین باقی ماند، به واسطه امام حسین علیهالسلام است. اگر امام حسین نبود، اسلام نبوی و علوی نداشتیم و اسلام اموی داشتیم.
از این جهت وقتی این جریان به ظهور که میرسد، #امام #زمان_ظهور خودش را کاملاً مرتبط با عاشورا معرفی میکند. زنجیره متصل به ظهور به واسطه قیام امام حسین علیهالسلام است. تمام حلال و حرامهایی که در دین باقی ماند، به واسطه امام حسین علیهالسلام است. اگر امام حسین نبود، اسلام نبوی و علوی نداشتیم و اسلام اموی داشتیم. از این جهت وقتی این جریان به ظهور که میرسد، #امام_زمان #ظهور خودش را کاملاً مرتبط با عاشورا معرفی میکند. شعار یاران امام زمان «#یا_لثارات_الحسین» است. خود وجود مقدس امام زمان، ابتدای قیام، خودش را با امام حسین معرفی میکند. به این خاطر است که امام عصرمان به مجالس جدش امام حسین علیه السلام بسیار عنایت دارد.
شعار یاران #امام_زمان «یا #لثارات #الحسین» است. خود وجود مقدس #امام #زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، ابتدای قیام، خودش را با #امام #حسین علیه السلام معرفی میکند. به این خاطر است که #امام_عصرمان به مجالس جدش امام #حسین علیه السلام بسیار #عنایت دارد.
https://eitaa.com/az_o_bego
#ذکر #مناقب و #فضايل #حضرت #بقیت_الله_ارواحنا_فداه
#بخش_اول
ياد نمودن #فضايل و مناقب آن حضرت و دليل بر استحباب اين کار، تمام اخبار و رواياتي است که در مورد تشويق و ترغيبِ يادآوري #فضايل #ائمه #معصومين عليهم السلام وارد شده است، از جمله: در اصول کافي از حضرت #امام #صادق عليه السلام روايت شده که فرمود: همانا وظيفه جمعي از فرشتگان آسمان اين است که نگاه ميکنند بر يک و دو و سه نفري، در حالي که آنان درباره #فضيلت آل محمدعليهم السلام به گفتگو نشستهاند، پس فرشتهاي به فرشتگان ديگر ميگويد: آيا نميبينيد اينان را با همه کمي تعدادشان و بسياري دشمنانشان #فضائل آل محمدعليهم السلام را بيان ميکنند! 1⃣
آنگاه گروه ديگري از #فرشتگان ميگويند: « ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشآءُ وَاللَّهُ ذُوالفَضْلِ العَظِيمِ»؛ اين فضل خداوند است که به هر کس بخواهد ميدهد و خداوند داراي فضل عظيم است. 2⃣
و در همان کتاب به سند خود، از ميسر، از #حضرت ابي جعفر #باقرعليه السلام آورده که گفت: امام باقرعليه السلام به من فرمود: آيا با هم خلوت ميکنيد [و دور از چشم دشمنان مينشينيد] و براي هم حديث ميگوييد و آنچه معتقد هستيد، براي هم بازگو مينماييد؟ عرضه داشتم: آري. به خدا سوگند! ما با هم در خلوت مينشينيم و براي هم حديث ميگوييم و آنچه معتقديم، براي هم باز ميگوييم.
#امام #باقرعليه السلام فرمود: به خدا سوگند! که من دوست داشتم در بعضي از آنجاها با شما ميبودم، به خدا سوگند! که من بوي شما و جانهاي شما را دوست ميدارم و البته شما بر دين خداوند و دين فرشتگان او هستيد، پس با #پرهيز از #گناه و جديت در امر دين [ما را] #ياري کنيد.3⃣
1⃣.روضه کافي، 334 حه4.اصول 521.
2⃣.سوره جمعه، آيه 4.
3⃣.اصول کافی ،187.2ح5.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_بحق_حضرت_زینب_کبری_سلام_الله_علیها 🤲
https://eitaa.com/az_o_bego
تکالیف منتظران
بسم الله الرحمن الرحیم
مومن باید همیشه در انتظار فرج و ظهور حضرت مهدی علیه السلام باشد.
انتظار فرج اختصاص به زمان و مکان و احوال خاصّی ندارد.
#امام_سجاد علیه السلام میفرمایند: "همانا مردم زمان غیبت او که امامت او را باور دارند و منتظر ظهور او هستند،از مردم هر زمانی بهتر هستند"
در روایات بسیاری آمده است که انتظار فرج حضرت ولی عصر علیه السلام جزئی از دین خدا است و بر همه کس واجب است.حتی مسلمانان معاصر با ائمه معصومین علیه السلام نیز باید منتظر فرج و ظهور حضرت مهدی علیه السلام می بودند و این امر بر آن ها نیز واجب بوده.
#انتظار_فرج هنگامی که دارای ثواب و پاداش الهی است که #قربه الی الله و از روی تعبد انجام گیرد.
شخص مومن هیچ گاه از فرج و ظهور آن حضرت مایوس نمی گردد چه کلی و چه جزئی که کار #حرام است.
ظهور و فرج از امور #بدائیه است یعنی قابل تقدیم و تاخیر است و بستگی به وجود اسباب آن دارد پس نمیتوان زمان و وقت خاصی مشخص کرد
#امام صادق علیه السلام میفرمایند:هر صبح و شب منتظرظهور باشید.
#راهوصال
#تکالیفمنتظران
https://eitaa.com/az_o_bego
#حضور_در_مجالس_فضایل_و_مناقب#حضرت#بقیت الله_ارواحنا_فداه
حضور يافتن و نشستن در مجالسي که #فضايل و #مناقب و ساير امور مربوط به آن حضرت، در آنها ياد ميشود و دليل بر اين - اضافه بر اينکه از لوازم و نشانههاي محبّت است و از مصاديق #خيرات که مأمور شدهايم به آنها #سبقت جوييم و پيشي گيريم که خداي تعالي فرموده: «فَاسْتَبِقُوا الخَيْراتِ»؛ 1⃣
به سوي کارهاي خير سبقت گيريد - فرموده مولايمان حضرت #امام رضاعليه السلام است که در امالي شيخ صدوق 2⃣
و مجلّد دهم بحار از آن بزرگوار آمده، که فرمودند: هر کس در مجلسي بنشيند که امرِ ما در آن زنده ميگردد، روزي که دلها ميميرند دل او نخواهد مرد.3⃣ .
و نيز بر اين مطلب دلالت دارد فرموده حضرت امام صادق عليه السلام به فُضيل، در حديث روايت شده در بحار و غير آن، که مينشينيد و حديث ميگوييد؟ فضيل عرضه داشت: آري. فدايت شوم! #امام صادق عليه السلام فرمود: همانا من آن مجالس را دوست ميدارم، پس امر ما را اِحيا کنيد. اي فضيل! خداوند رحمت کند کسي که امر ما را احيا نمايد. 4⃣.
و نيز شاهد بر آنچه گفتيم، تمامي رواياتي است که در مورد تشويق و ترغيب بر حضور و شرکت در مجالس ذکر رسيده، مانند فرموده #پيغمبر اکرم صلي الله عليه وآله: در باغهاي بهشت بگرديد. عرضه داشتند: اي رسول خدا! باغهاي بهشت چيست؟ فرمود: #مجالس #ذکر. و فرمايش آن حضرت در حديث ديگر که: همانا خداوند کسي را که در مجلس اهل ذکر مينشيند، ميآمرزد و او را از آنچه ميترسد، ايمن ميدارد. پس فرشتگان گويند: [پروردگارا!] فلاني در ميان آنان است و او تو را ياد نکرد، خداوند ميفرمايد: او را به خاطر همنشيني با آنان آمرزيدم، زيرا که ياد کنندگان حق چنين هستند که همنشين ايشان از جهت آنها بدبخت نگردد. 5⃣
اين دو حديث را شيخ احمد بن فهدرحمه الله در کتاب «عدّة الداعي» روايت کرده. وجه شاهد بودن اين دو حديث بر مطلب مورد بحث اينکه: ياد آن حضرت و ياد پدرانش عليهم السلام ياد خداي - عزّوجلّ - ميباشد، از جهت روايتي که شيخ محمد بن يعقوب کليني رحمه الله در کافي از حضرت #امام صادق عليه السلام آورده که فرمود: هر جمعي در مجلسي حضور يابند و خداوند - عزّوجلّ - را ياد نکنند و از ما ياد ننمايند، آن مجلس مايه حسرت آنها در روز قيامت خواهد بود. سپس فرمود: #حضرت ابوجعفر باقرعليه السلام فرموده: همانا ياد ما از [مصاديق] ياد خداوند است و ياد دشمنان از [مصاديق] ياد شيطان ميباشد. 6⃣
و نيز بر اين مطلب دلالت ميکند آنچه در وسائل روايت گرديده #امام صادق (ع) :« خداوند را فرشتگاني است که گشت ميزنند، به غير از کرام کاتبين - که آنچه از انسان سر ميزند مينويسند - پس هرگاه بر جمعي بگذرند که محمد و آل محمدعليهم السلام را ياد ميکنند، به يکديگر گويند: توقّف کنيد. پس مينشينند و بهرهمند ميشوند. و چون از آنان جدا گردند، بيمارانشان را عيادت کنند و در مراسم مردگانشان شرکت نمايند و از غايبين آنان تفقّد کنند، پس آن مجلس است که هر کس در آن بنشيند، بدبخت نميشود.» 7⃣
اضافه بر اينکه نشستن در آن مجالس، زياد کردن افراد، دوستان و ياران و به اصطلاح سياهي لشکر درست کردن براي جمعيت نيکان است که نزد خداوند و امامان معصوم عليهم السلام محبوب و مطلوب است، همچنان که سياهي لشکر شدن براي معاندين و اشرار نزد خداوند و امامان عليهم السلام مبغوض و ناخوشايند ميباشد، بر اين مطلب دلالت ميکند آنچه در بحار، به نقل از مناقب آمده که: قاضي عبد الرحمن بن رياح، از يک نابينا علّت کورياش را سؤال کرد، نابينا گفت: در واقعه کربلا حضور يافتم، ولي جنگ نکردم. پس از چندي در خواب شخص هولناکي را ديدم، به من گفت: رسول خدا صلي الله عليه وآله تو را ميخواند. گفتم: توان ديدنش را ندارم. مرا کشيد و به خدمت رسول خدا صلي الله عليه وآله برد، آن حضرت را اندوهگين يافتم و در دستش حربهاي بود و در پيشگاهش چرمي که زير محکومين گسترده ميشود،افکندهاند و فرشتهاي با شمشيري از آتش بپا ايستاده افرادي را گردن ميزند و آتش بر آنها ميافتد و آنان را ميسوزاند، سپس بار ديگر زنده ميشوند و باز آنها را همانطور به قتل ميرساند. عرضه داشتم: سلام بر تو باد، اي رسول خدا! قسم به خداوند! که من نه شمشيري زدم و نه نيزهاي به کار بردم و نه تيري افکندم. #پيغمبر اکرم صلي الله عليه وآله فرمود: « آيا سياهي لشکر را زياد نکردي؟! آنگاه مرا به مأموري سپرد و از طشت خوني برگرفت، از آن خون بر چشمم کشيد، چشمانم سوخت و چون از خواب برخاستم، کور شده بودم. »8⃣
1⃣.سوره بقره، آيه 148.
2⃣.أمالي، مجلس 17، ح 4
3⃣.بحارالانوار، 278:44.
4⃣.بحارالانوار، 282:44.
5⃣.عددةالداعي، 238 ح 17 و مستدرک الوسائل، 400:1 ح 2.
6⃣.اصول کافي، 496:2 ح 2.
7⃣.وسائل الشيعه، 566:11 باب 23 ح 2.
8⃣.بحارالانوار، 303:45.
https://eitaa.com/az_o_bego
#آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘
#قسمت0⃣5⃣
شايد او به فشارهايى كه ساليان سال #شيعيان را به ستوه آورده، پايان بدهد
ولى تعجّب مى كنم وقتى مى بينم كه خليفه جديد نه تنها #امام را آزاد نمى كند بلكه فشارها را زيادتر مى كند.
او دستور مى دهد تا بر تعداد مأمورانى كه خانه #امام را زير نظر داشتند افزوده شود
گويا همه اين روزه ها و #نمازهاى خليفه، بازى است،
بازىِ خواب كردن مردم!
اين بهترين راه براى عوام فريبى است.
درست است #خليفه عوض شد و خيلى از سياست ها هم تغيير كرد; امّا سياست اصلى آنها، هرگز تغيير نمىكند
آيا مى دانى آن سياست چيست؟
نبايد مردم با #امامِ_عسكرى(ع) آشنا شوند.
نبايد #جوانان با او ارتباط برقرار كنند. بايد او در #گمنامى كامل بماند. رفتن به خانه او جرم است نامه نوشتن به او جرم است
هر چيزى ممكن است با عوض شدن خليفه ها عوض شود; امّا اين #سياست هرگز تغيير نخواهد كرد.
امروز روز چهاردهم #شعبان است و ما مدّتى است كه در اين شهر هستيم. آرامش دوباره به #شهر باز گشته است و مردم به زندگى عادى خود مشغولند.
مى دانم خيلى دلت مى خواهد امام را ببينى. امّا نمى دانى چه كنى؟
#ادامه_دارد...
https://eitaa.com/az_o_bego
#آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت1⃣5⃣
با خود مى گويى حالا كه نمى شود به خانه #امام برويم چقدر خوب است كه ما به خانه #حكيمه (عمّه امام عسكرى(ع)) برويم و از او در مورد امام سوال كنيم.
رو به من مى كنى و مى گويى:
ــ يادت هست سال قبل كه به اينجا آمديم، چه ساعتى در كوچه با #حكيمه برخورد كرديم؟
ــ فكر مى كنم ساعت چهار #عصر بود.
ــ خوب است امروز عصر به همان كوچه برويم و به بهانه كمك كردن به او به #خانه اش برويم.
ــ چه فكر خوبى! آن وقت مى توانيم از او در مورد #امام_عسكرى(ع) و بانو #نرجس سؤال كنيم.
ما #منتظر هستيم تا عصر فرا برسد.
#خدا را شكر مى كنيم كه دوباره در خانه حكيمه هستيم.
روى تخت وسط حياط نشسته ايم و #مهمان خواهر آفتاب شده ايم.
امروز #حكيمه هم روزه است.
همه دوستانِ خوب خدا در ماه #شعبان روزه مى گيرند;
امّا من و تو مسافر هستيم، و مسافر نمى تواند روزه بگيرد.
#حكيمه براى ما سخن مى گويد: "سن زيادى از من گذشته است، نمى دانم زنده خواهم بود تا فرزند #امام_عسكرى(ع) را ببينم يا نه؟".
بعد آهى مى كشد و مى گويد: "من هر وقت به خانه آن #حضرت مى روم از #خدا مى خواهم به او پسرى عنايت كند".
در اين هنگام، صداىِ در خانه به گوش مى رسد. چه كسى در مى زند؟
#حكيمه از جاى خود بلند مى شود و به سمت در مى رود.
بعد از لحظاتى برمى گردد.
#حكيمه لبخند مى زند و خوشحال است. من از علّت خوشحالى او مى پرسم. پاسخ مى دهد:
#امام_عسكرى(ع) از من دعوت كرده است تا امشب #افطار به خانه او بروم".
#ادامه_دارد...
https://eitaa.com/az_o_bego
#آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت3⃣5⃣
شايد او به فشارهايى كه ساليان سال شيعيان را به ستوه آورده، پايان بدهد
ولى تعجّب مى كنم وقتى مى بينم كه خليفه جديد نه تنها #امام را آزاد نمى كند بلكه فشارها را زيادتر مى كند.
او دستور مى دهد تا بر تعداد مأمورانى كه خانه #امام را زير نظر داشتند افزوده شود
گويا همه اين #روزه ها و #نمازهاى خليفه، بازى است، بازىِ خواب كردن مردم!
اين بهترين راه براى عوام فريبى است.
درست است خليفه عوض شد و خيلى از سياست ها هم تغيير كرد; امّا سياست اصلى آنها، هرگز تغيير نمى كند
آيا مى دانى آن سياست چيست؟
نبايد مردم با #امامِ_عسكرى(ع) آشنا شوند.
نبايد جوانان با او ارتباط برقرار كنند. بايد او در #گمنامى كامل بماند. رفتن به خانه او جرم است نامه نوشتن به او جرم است
هر چيزى ممكن است با عوض شدن خليفه ها عوض شود; امّا اين سياست هرگز تغيير نخواهد كرد.
#ادامه_دارد...
🍃https://eitaa.com/az_o_bego
#آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت4⃣5⃣
امروز روز چهاردهم #شعبان است و ما مدّتى است كه در اين شهر هستيم. آرامش دوباره به #شهر باز گشته است و مردم به زندگى عادى خود مشغولند.
مى دانم خيلى دلت مى خواهد امام را ببينى. امّا نمى دانى چه كنى؟
با خود مى گويى حالا كه نمى شود به خانه #امام برويم چقدر خوب است كه ما به خانه #حكيمه (عمّه امام عسكرى(ع)) برويم و از او در مورد امام سوال كنيم.
رو به من مى كنى و مى گويى:
ــ يادت هست سال قبل كه به اينجا آمديم، چه ساعتى در كوچه با #حكيمه برخورد كرديم؟
ــ فكر مى كنم ساعت چهار #عصر بود.
ــ خوب است امروز عصر به همان كوچه برويم و به بهانه كمك كردن به او به #خانه اش برويم.
ــ چه فكر خوبى! آن وقت مى توانيم از او در مورد #امام_عسكرى(ع) و بانو #نرجس سؤال كنيم.
ما #منتظر هستيم تا عصر فرا برسد.
#خدا را شكر مى كنيم كه دوباره در خانه حكيمه هستيم.
روى تخت وسط حياط نشسته ايم و #مهمان خواهر آفتاب شده ايم.
امروز #حكيمه هم روزه است.
همه دوستانِ خوب خدا در ماه #شعبان روزه مى گيرند;
امّا من و تو مسافر هستيم، و مسافر نمى تواند روزه بگيرد.
#حكيمه براى ما سخن مى گويد: "سن زيادى از من گذشته است، نمى دانم زنده خواهم بود تا فرزند #امام_عسكرى(ع) را ببينم يا نه؟".
بعد آهى مى كشد و مى گويد: "من هر وقت به خانه آن #حضرت مى روم از #خدا مى خواهم به او پسرى عنايت كند".
در اين هنگام، صداىِ در خانه به گوش مى رسد. چه كسى در مى زند؟
#حكيمه از جاى خود بلند مى شود و به سمت در مى رود.
بعد از لحظاتى برمى گردد.
#حكيمه لبخند مى زند و خوشحال است. من از علّت خوشحالى او مى پرسم. پاسخ مى دهد:
#امام_عسكرى(ع) از من دعوت كرده است تا امشب #افطار به خانه او بروم".
#ادامه_دارد...
🍃https://eitaa.com/az_o_bego
#آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_خاتون_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت5⃣5⃣
امشب شب جمعه است، شب #نيمه_شعبان كه با شب يازدهم مرداد ماه مصادف شده است.
شايد امشب #امام عسكرى(ع) دلتنگ عمّه اش، #حكيمه شده است. آخر امام در اين شهر غريب است. هيچ آشناى ديگرى ندارد. #شيعيان هم كه نمى توانند به خانه آن حضرت بروند.
#حكيمه براى رفتن آماده مى شود.
كاش مى شد ما هم همراه او به خانه امام مى رفتيم! #خداوند دشمنان را لعنت كند كه ما را از اين فيض بزرگ محروم كرده اند.
حكيمه، اشكِ حسرت را در چشمان ما مى بيند، دلش مى سوزد. فكرى به ذهنش مى رسد. بعد از مدّتى #حكيمه ما را صدا مى زند. نگاه ما به دو كيسه بزرگ مى افتد:
ــ مادر! اين ها را كجا مى خواهى ببرى؟
ــ اين دو كيسه را مى خواهم به خانه #امام_عسكرى(ع) ببرم، شما بايد اين ها را بياوريد.
ــ چشم.
ــ مأموران در بين راه، جلوى شما را مى گيرند و داخل كيسه ها را مى بينند، شما با كمال خونسردى بايستيد تا آنها به كار خودشان بپردازند. شما اصلاً به آنها كارى نداشته باشيد.
اكنون تو خيلى خوشحال هستى. به اين بهانه مى توانى #امام خود را ببينى.
با هم حركت مى كنيم. از خانه بيرون مى آييم. كيسه ها قدرى سنگين است; امّا تو سنگينى آن را حس نمى كنى.
چند مأمور جلوى راه ما را مى گيرند. كيسه ها را زمين مى گذاريم. آنها با دقّت كيسه ها را بازرسى مى كنند. وقتى مطمئن مى شوند كه نامه اى داخل آن نيست به ما اجازه مى دهند كه عبور كنيم.
من تعجّب مى كنم، چگونه اين مأموران به ما اجازه عبور دادند، فكر مى كنم اين كار بانو #حكيمه است. حتماً دعايى خوانده است كه مأموران بيش از اين مانع ما نشدند.
چند قدم جلو مى رويم. اينجاخانه امام است، باور مى كنى تا لحظه اى ديگر مهمان آفتاب خواهى بود؟
#ادامه_دارد...
🍃https://eitaa.com/az_o_bego
#آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘
#قسمت6⃣5⃣
بوى بهشت، بوى گل ياس، بوى باران...
اشك و راز و نياز! چه شبى است امشب! در حضور #امام_مهربانى ها هستيم. سلام مى كنيم. جواب مى شنويم...
امشب #حكيمه در كنار امام عسكرى(ع) افطار مى كند.
او هنگام افطار همان دعاى هميشگى اش را مى كند: "خدايا! اين اهل خانه را با تولّد فرزندى خوشحال كن".
همه آرزوى حكيمه اين است كه #مهدى(عج) را ببيند، اين آرزو كى برآورده خواهد شد؟
ساعتى مى گذرد، حكيمه ديگر مى خواهد به خانه خود برگردد. او به نزد بانو #نرجس مى رود و با او خداحافظى مى كند و به نزد #امام مى آيد و مى گويد:
ــ سرورم! اجازه مى دهى زحمت را كم كنم و به خانه ام بروم؟
ــ عمّه جان! دلم مى خواهد امشب پيش ما بمانى. امشب شبى است كه تو سال هاست در #انتظار آن هستى.
ــ منظور شما چيست؟
ــ امشب، وقت سحر، فرزندم #مهدى(عج) به دنيا مى آيد. آيا تو نمى خواهى او را ببينى؟
اشكِ شوق از چشمان #حكيمه جارى مى شود. او چگونه باور كند كه امشب به بزرگ ترين آرزوى خود مى رسد.
حكيمه بى اختيار به سجده مى رود و مى گويد: "خدايا! چگونه تو را شكر كنم كه امشب آخرين #حجّت تو را مى بينم".
اكنون #حكيمه برمى خيزد و به سوى بانو #نرجس مى رود تا به او تبريك بگويد.
شايد هم مى خواهد به او گلايه كند كه چرا قبلاً در اين مورد چيزى به او نگفته است.
#ادامه_دارد...
🍃https://eitaa.com/az_o_bego
#امام #رضا(ع) در روایتی به #فرشتگانی اشاره میکند که به #انتظار #قیام #امام #زمان(عج) بر سر قبر #امام #حسین(ع) قرار گرفتهاند ترین موضوعی که هر کدام از اهلبیت(ع) در زندگی بابرکتشان با آن مواجه بودند و در آن فضا زندگی میکردند، موضوع مهدویت و امر ظهور بود، از این رو در دستهبندی موضوعی احادیث ائمه(ع) موضوع آخرالزمان و ظهور بیشترین تعداد احادیث را به خود اختصاص دادهاند.
متأسفانه با وجود این حجم از گنجینههای گرانبهای احادیث ائمه معصومین(ع) شاهدیم آنطور که بایسته و شایسته است جامعه شیعه به آن نپرداخته لذا ملتی که مهمترین نقش را در امر ظهور بر عهده دارند، کمترین معلومات و معارف را درباره مهدویت، #آخرالزمان و #ظهور دارند. این در حالی است که غرب در قالبهای مختلف مثل #هالیوود #دهها سال است که مردم خود را با مفاهیم آخرالزمانی (هرچند به صورت تحریفشده و غیر واقعی) آشنا کرده است، اما جامعه #تشیع با وجود منبع #قرآن و #عترت(ع) خود را بیبهره گذاشته است. بر اساس تحقیقات انجامشده در دستهبندی موضوعی آیات قرآن، موضوع مهدویت بیشترین آیات را به خود اختصاص داده است و همان طور که اشاره شد، این آمار در احادیث نیز به همین ترتیب است.
در این بین ایام #شهادتها و #ولادتهای ائمه #معصومین(ع) میتواند #بهانه #خوبی برای #آغاز این #حرکت باشد؛ ایامی که باید به موازات عزاداری و شادی به معارف قرآن و عترت(ع) که در اوج آنها معارف #مهدویت قرار دارد، #پرداخته شود که اکنون کمتر شاهد این رفتار هستیم و بیشتر وقت مجالس به #روضه و #شادی میگذرد. نشان بر اینکه کافی است از یک #شیعه ومحب_اهلبیت(ع) که در #مجالس و منابر حاضر میشود، درخواست شود به #10 آیه از آیات #قرآن و #10 #حدیث که با موضوع #مهدویت و #ظهور است اشاره کند. لذا این #قصور با یک #تدبر و #تفکر #اندک باید هرچه #سریعتر اصلاح شود تا تبعات آن دامنگیر شیعیان نشود؛ به این صورت که دشمن از این فضای خالی به نفع خود استفاده خواهد کرد و مفاهیم تحریفشده خود را به خورد جوامع شیعی به خصوص جامعه ایران میدهد.
حال به #مناسبت ایام سوگواری #ابا عبدالله الحسین علیه السلام یکی از احادیث #منسوب به #حضرت امام #رضا علیه السلام در باب #مهدویت و ظهور را برای #تبرک منتشر میکنیم باشد که از نورانیت آن بهره ببریم. این روایت برشی از یک حدیث مفصل است که قسمت مربوط به مهدویت آن را آوردیم.
#شیخ صدوق در صفحه130 از کتاب «امالی» و در جلد اول از صفحه 299 کتاب #«عیون اخبار رضا» و نیز# شیخ حر #عاملی در صفحه 500 از کتاب #وسایلالشیعه این حدیث را نقل کردهاند.
#ابن شبیب از #امام #رضا(ع) نقل میکند:
▪️یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع؛ ای پسر شبیب اگر برای چیزی گریه خواهی کرد برای حسین بن علی بن ابیطالب (ع) گریه کن
▪️فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ شَبِیهُونَ؛ که او ذبح شد همان طور که گوسفند ذبح میشود و هجده کس از خاندانش با او کشته شد که روی زمین مانندی نداشتند
▪️وَ لَقَدْ بَکَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ؛ و آسمانهای هفتگانه و زمین برای کشتن او گریستند
▪️وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَی الْأَرْضِ مِنَ الْمَلَائِکَةِ أَرْبَعَةُ آلَافٍ لِنَصْرِهِ؛ و چهار هزار فرشته برای یاریش به زمین آمدند
▪️فَوَجَدُوهُ قَدْ قُتِلَ فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إِلَی أَنْ یَقُومَ الْقَائِمُ فَیَکُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ شِعَارُهُمْ یَا لَثَارَاتِ الْحُسَیْنِ؛و دیدند کشته شده و بر سر قبرش ژولیده و خاکآلود باشند تا قائم (ع) ظهور کند و یاریش کند و شعار آنها یا #لثارات الحسین است.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج _بحق_حضرت #زینب #کبری سلام الله علیها 🤲
https://eitaa.com/az_o_bego
برای #امام_زمانم چه کنم؟
#آخرین_عروس
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت1⃣6⃣
#حكيمه به #نرجس نگاه مى كند. نرجس در مقابل خدا به نماز ايستاده است.
#حكيمه به #نرجس نزديك تر مى شود; امّا هنوز هيچ خبرى نيست كه نيست!
به راستى تا #سحر چقدر مانده است؟
#حكيمه با خود فكر مى كند كه خوب است #نماز_شب بخوانم.
#سجاده اش را پهن مى كند و مشغول خواندن نماز مى شود و با خداى خويش راز و نياز مى كند.
ساعتى مى گذرد، بار ديگر به نزد نرجس مى آيد، نگاهى به او مى كند و به فكر فرو مى رود.
او با خود مى گويد: #امام_عسكرى به من گفت همين امشب #مهدى به دنيا مى آيد. صبح شد و خبرى نشد!
ناگهان صدايى به گوش #حكيمه مى رسد. صدا بسيار آشناست.
اين صداى #امام_عسكرى(ع) است: عمّه جان! هنوز شب به پايان نيامده است.
آرى، #امام به همه احوال ما آگاهى دارد و حتّى افكار ما را نيز مى داند.
#حكيمه سر خود را پايين مى اندازد، او قدرى خجالت مى كشد. تا اذان صبح خيلى وقت مانده است.
#حكيمه نماز مى خواند تا زمان سريع بگذرد، وقتى كسى منتظر باشد زمان چقدر دير مى گذرد.
نسيم میوزد، بوى بهار مى آيد، صداى پرواز كبوتران سفيد به گوش مى رسد. بوى گل نرجس در فضا مى پيچد.
#امام_عسكرى(ع) صدا مى زند: "عمّه جان! براى #نرجس سوره #قدر را بخوان".
#ادامه_دارد...
https://eitaa.com/az_o_bego
برای #امام_زمانم چه کنم؟
#آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت3⃣6⃣
#حكيمه مات و مبهوت شده است. او تا به حال چنين صحنه اى را نديده است. او مضطرب مى شود و از اتاق بيرون مى دود و نزد #امام_عسكرى(ع) مى رود:
ــ پسر برادرم!
ــ چه شده است؟ عمّه جان!
ــ من ديگر #نرجس را نمى بينم، نمى دانم #نرجس چه شد؟
ــ لحظه اى صبر كن، او را دوباره مى بينى.
حكيمه با سخن #امام آرام مى شود و به سوى #نرجس باز مى گردد.
وقتى وارد اتاق مى شود منظره اى را مى بيند، بى اختيار مى گويد: "خداى من! چگونه آنچه را مى بينم باور كنم؟"
او #نوزادى مى بيند كه در هاله اى از #نور است و رو به قبله به #سجده رفته است!
اين همان كسى است كه همه هستى در #انتظارش بود.
به راستى چرا او به #سجده رفته است؟
او در همين لحظه اوّل، بندگى و خشوع خود را در مقابل #خداى بزرگ نشان مى دهد.
بوى خوش #بهشت تمام فضا را گرفته است.
پرندگانى سفيد همچون پروانه بالاى سرِ #مهدى(عج) پرواز مى كنند.
#حكيمه منتظر مى ماند تا #مهدى(عج) سر از سجده بردارد.
اكنون #مهدى(عج) پيشانى از روى زمين برمى دارد و مى نشيند.
به به! چه چهره زيبايى!
#حكيمه نگاه مى كند و مبهوت زيبايى او مى شود.
به اين چهره آسمانى خيره مى شود. در گونه راست #مهدى(عج) خالِ سياهى مى بيند كه زيبايى او را دو چندان كرده است.
#حكيمه مى خواهد قدم پيش گذارد و او را در آغوش بگيرد; امّا مى بيند كه #مهدى(عج) نگاهى به سوى آسمان مى كند و چنين مى گويد:
🌹اَشْهَدُ اَنْ لا الهَ الاّ الله
وَ اَشْهَدُ اَنَّ جَدّى رَسُولُ الله...🌹
شهادت مى دهم كه خدايى جز الله نيست.
گواهى مى دهم كه جدّ من، محمّد پيامبر #خداست و ...
تو به من نگاه مى كنى. دوست دارى از ادامه ماجرا با خبر بشوى.
امّا مى بينى كه من به گوشه اى خيره شده ام. صدايم مى زنى و مى گويى:
ــ كجايى؟ چرا ديگر نمى نويسى؟
ــ دارم فكر مى كنم.
ــ حالا چه موقع #فكر كردن است؟ حالا بگو به چه #فكر مى كنى؟
#ادامه_دارد...
https://eitaa.com/az_o_bego
متن زیر وصیت نامه شهیدی را روایت می کند که که از آینده و زمان شهادت ....
به مردم بگویید #امام زمان #پشتوانه این #انقلاب است.
بعد از جنگ در حال تفحص در منطقه کردستان عراق بودیم که به طرز غیر عادی جنازه شهیدی را پیدا کردیم. از جیب شهید یک کیف پلاستیکی درآوردم. داخل کیف، وصیت نامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود.
در وصیت نامه نوشته بود:
من سید حسن بچه ی تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم...
پدر و مادر عزیزم! من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت می رسم . جنازه ام هشت سال و پنج ماه و 25 روز در منطقه می ماند. بعد از این مدت جنازه ی من پیدا می شود و زمانی که جنازه ی من پیدا می شود، امام خمینی در بین شما نیست.
این اسراری است که ائمه به من می گفتند و من به شما می گویم.
به مردم دلداری بدهید. به آن ها روحیه دهید و بگویید که امام زمان پشتوانه این انقلاب است. بگویید که ما فردا شما را شفاعت می کنیم. بگویید که ما را فراموش نکنند.
بعد از خواندن وصیت نامه درباره عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم.
دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و 25 روز از آن تاریخ گذشته است.
راوی : سردار حسین کاجی
خاطرات ماندگار، ص 192
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج🌿
https://eitaa.com/az_o_bego
#آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_خاتون_و_نرجس_خاتون😘
#قسمت8⃣6⃣
لحظاتى پيش، "رضوان" به دستور خدا، #مهدى(عج) را در آب "كوثر" غسل داده است.
و تو مى دانى كه #كوثر نهرى است كه در بهشت خدا جارى است.
صدايى به گوش #حكيمه مى رسد: "عمّه جان! پسرم را برايم بياور تا او را ببينم".
اين #امام_عسكرى(ع) است كه در بيرون اتاق ايستاده است و مى خواهد فرزندش را ببيند.
معلوم است پدرى كه سال ها در انتظار فرزند بوده است اكنون چه شور و نشاطى دارد.
حكيمه #مهدى(عج) را به نزد پدر مى برد، همين كه چشم پسر به پدر مى افتد سلام مى كند. پدر لبخندى مى زند و جواب او را با مهربانى مى دهد.
#حكيمه مهدى(عج) را بر روى دست پدر قرار مى دهد.
#امام فرزندش را در آغوش مى گيرد و بر صورتش بوسه زده و به گوشش اذان مى گويد.
امام دستى بر سر فرزند خويش مى كشد و مى گويد:
به اذن خدا، سخن بگو فرزندم!
همه هستى منتظر شنيدن سخن #مهدى(عج) است.
#مهدى(عج) به صورت پدر نگاه مى كند و لبخند مى زند. پدر از او خواسته است تا سخنى بگويد.
به راستى او چه خواهد گفت؟
او بايد چيزى بگويد كه دل پدر شاد شود. اين #پدر سال ها است كه گرفتار ظلم و ستم عبّاسيان است.
صداى زيباىِ #مهدى(عح) سكوت فضا را مى شكند:
بسم الله الرّحمن الرّحيم
گويا او مى خواهد #قرآن بخواند!
گوش كن، او آيه پنجم سوره "قصص" را مى خواند:
🌹وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِى الاَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَ رِثِينَ🌹
و ما اراده كرده ايم تا بر كسانى كه مورد ظلم واقع شدند، منّت بنهيم و آنها را پيشواى مردم گردانيم و آنها را وارث زمين كنيم.
چرا #مهدى(عج) اين آيه را مى خواند؟ چه رازى در اين آيه وجود دارد؟
من با شنيدن اين آيه به ياد خاطره اى افتادم. آيا دوست دارى آن خاطره را برايت بگويم
#ادامه_دارد...
https://eitaa.com/az_o_bego
#آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘
#قسمت5⃣7⃣
گويا اين #فرشتگان از كربلا به سامرّا آمده اند. معمولاً #فرشتگان در آسمان ها هستند، چه شده است كه اين #فرشتگان از كربلا به اينجا آمده اند؟
شايد فكر كنى كه اين فرشتگان براى زيارت #امام_حسين(ع) به كربلا آمده بودند و وقتى خبر تولّد #مهدى(عج) را شنيدند به اينجا آمدند؟
آيا موافقى براى رسيدن به جوابِ بهتر به گذشته سفر كنيم.
به 194 سال قبل...
طوفان سرخ میوزيد، دشت پر از خون بود، لاله ها بر زمين افتاده بودند. امام #حسين(ع) غريبانه، تنها و تشنه در وسط ميدان ايستاده بود.
او از پشت پرده اشكش به يارانِ #شهيد خود نگاه مى كرد. همه پر كشيدند و رفتند. چه با وفا بودند و صميمى!
طنينِ صداى امام در دشت پيچيد: "آيا يار و ياورى هست تا مرا #يارى كند؟".
هيچ جوابى نيامد.
كوفيان، سرِ خود را پايين گرفتند. آرى! ديگر هيچ خداپرستى در ميان آنها نبود، آنها همه عاشقان دنيا بودند و به سكّه هاى طلاى يزيد فكر مى كردند.
فرياد غريبانه را پاسخى نبود امّا...
صداى غربت #حسين(ع)، شورى در آسمان انداخت. فرشتگان تاب شنيدن نداشتند. #حسين(ع) بى يار و ياور مانده بود.
در يك چشم به هم زدن، چهار هزار فرشته به كربلا آمدند. آنها به #حسين(ع)گفتند: "اى #حسين! تو ديگر تنها نيستى! ما آمده ايم تا تو را يارى كنيم، ما تمام دشمنان تو را به خاك و خون مى نشانيم".
همه آنها، منتظر اجازه #امام_حسين(ع) بودند تا به دشمنان هجوم ببرند. امّا #امام به آنها اجازه مبارزه نداد.
همه #فرشتگان تعجّب كردند. آنها گفتند:
ــ مگر تو نبودى كه در اين صحرا فرياد مى زدى: "آيا كسى هست مرا يارى كند". اكنون ما به يارى تو آمده ايم.
ــ من ديدار #خدا را انتخاب كرده ام. مى خواهم تا با #خون خود، درخت اسلام را آبيارى كنم.
آن روز #اسلام به خون #حسين(ع) نياز داشت. اگر او #شهيد نمى شد يزيد اسلام را نابود مى كرد و هيچ اثرى از آن باقى نمى گذاشت. اين خون #حسين(ع) بود كه جانى تازه به #اسلام بخشيد.
#ادامه_دارد..
https://eitaa.com/az_o_bego
برای #امام_زمانم چه کنم؟
#آخرین_عروس
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت 7⃣7⃣
پيامبر به #معراج رفته بود. او هفت آسمان را پشت سر گذاشته و به ملكوت رسيده بود.
او از #حجاب ها عبور كرده و به ساحت قدس الهى رسيده بود و خدا با او سخن گفت: "اى #محمد ! تو بنده من هستى و من خداى تو ! تو نورِ من در ميان بندگانم هستى !
من كرامت خويش را براى اَوصياى تو قرار دادم".
پيامبر در جواب گفت: "اَوصياى من، چه كسانى هستند؟"
خطاب رسيد: "به عرش من نگاه كن!".
پس #پيامبر به عرش نگاه كرد و در آنجا نورهايى را ديد كه بسيار درخشان بودند.
اين ها نور دوازده #امام(ع) بودند. در كنار نور آنها نور #فاطمه(س) قرار داشت.
خدا در عرش خود سيزده نور (على و #فاطمه، #حسن و #حسين(ع) و بقيه امامان تا #مهدى(عج) را قرار داده بود.
پيامبر نگاه كرد و در ميان همه اين نورها، يكى را ديد كه ايستاده است و نور او از همه درخشنده تر است. به راستى اين نور كه بود؟
خداوند به پيامبر خود گفت: "اين همان #مهدى است، او #قائم است، همان كه انتقام خون دوستان مرا مى گيرد و ظهورش دل هاى مؤمنان را شفا مى بخشد. او دين مرا زنده مى كند".
#امام_عسكرى(ع) بوسه بر پاى #مهدى(عج) مى زد و اين براى ما سؤال شد.
#ادامه_دارد..
https://eitaa.com/az_o_bego
#آخرین_عروس
#حضرت_نرجس_خاتون_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت 5⃣8⃣
همه جهان به تو افتخار مى كند كه تو عزيزترين #مادر در نزد خدا هستى!
گل خودت را بگير و او را با شيره جانت سيراب كن!
#نرجس نوزادش را براى اوّلين بار در آغوش مى گيرد.
شيرين ترين لحظه براى يك مادر وقتى است كه براى اوّلين بار #فرزندش را در آغوش مى گيرد و مى خواهد به او شير بدهد.
هيچ قلمى نمى تواند خوشحالى يك مادر را در آن لحظه روايت كند.
#نرجس فرزندش را مى بوسد و مى بويد، او را در آغوشش مى فشارد و به او شير مى دهد.
هوا ديگر روشن شده است و هنوز #مهدى(عج) در آغوش مادر است و مادر او را نوازش مى كند.
در اين لحظه ها هر #مادرى دوست دارد ساعت ها با فرزندش خلوت كند و هزاران بار فرزندش را ببوسد و ببويد.
ببين كه نرجس چگونه با #مهدى(عج) سخن مى گويد!
او زلال ترين عشقِ مادرى را نثار فرزندش مى كند.
ناگهان صداى درِ خانه به گوش مى رسد.
رنگ از چهره #حكيمه مى پرد، گويا او ترسيده است. چه خبر است؟ صداى در بار ديگر به گوش مى رسد.
خداى من!
هر روز در همين وقت ها، اوّلين جاسوس زن مى آمد تا از خانه #امام گزارشى براى خليفه ببرد.
#حكيمه چه كند؟ در خانه را باز كند يا نه؟
اگر اين جاسوس بيايد و #مهدى(عج) را ببيند چه خواهد شد؟
#ادامه_دارد...
https://eitaa.com/az_o_bego
#آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_خاتون_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت 6⃣8⃣
#خليفه جايزه اى بسيار زياد به كسى مى دهد كه خبرهاى مخفى اين خانه را به او برساند.
اگر خليفه خبر دار بشود كه #مهدى(عج)به دنيا آمده است حتماً او را #شهيد مى كند.
آخر آنها چقدر بى رحم هستند، چرا مى خواهند #نوزادى را كه تازه به دنيا آمده است به قتل برسانند؟
اضطراب تمام وجود مرا فرا مى گيرد، قلم از دستم مى افتد.
#حكيمه از سوز دل دعا مى كند: خدايا خودت كمك كن!
او اشك در چشم دارد، با خود فكر مى كند كه #مهدى(عج) را در كجا پنهان كنم؟
در يك چشم به هم زدن، پرندگانى زيبا حاضر مى شوند;
نه آنها پرندگانى معمولى نيستند; آنها #فرشتگانى از عرش خدا هستند.
#امام_عسكرى(ع) فرزندش را از نرجس مى گيرد و با يكى از آن #فرشتگان سخن مى گويد.
فكر مى كنم كه او با جبرئيل سخن مى گويد: "مهدى را به آسمان ها ببر و از او محافظت نما".
آن فرشته نزديك مى آيد، #مهدى(عج) را از دست پدر مى گيرد و مى خواهد به سوى آسمان پر بكشد.
#امام نگاهى به چهره فرزندش مى كند، اشك در چشمانش حلقه مى زند و مى گويد:
"مهدى! من تو را به آن كسى مى سپارم كه مادرِ #موسى، فرزندش را به او سپرد".
#جبرئيل و ديگر فرشتگان به سوى آسمان پر مى كشند و #مهدى را با خود مى برند.
خداى من! #نرجس دارد گريه مى كند!
او تازه مى خواست نوزادش را در بغل بگيرد، امّا نشد.
#امام_عسكرى(ع) متوجّه گريه نرجس مى شود، رو به او مى كند و مى گويد: "گريه نكن! به زودى #فرزندت در آغوش تو خواهد بود و او فقط از سينه تو شير خواهد خورد".
نگاه #نرجس به #امام خيره مى ماند.
امام براى او آيه چهاردهم سوره #قصص را مى خواند:
🌹فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ كَىْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَ لاَ تَحْزَنَ🌹
#موسى را به مادرِ او باز گردانديم تا قلب او آرام گیرد...
#ادامه_دارد.....
https://eitaa.com/az_o_bego
#آخرین_عروس
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت 7⃣8⃣
نگاه #نرجس به امام خيره مى ماند. امام براى او آيه چهاردهم سوره قصص را مى خواند:
🌹فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ كَىْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَ لاَ تَحْزَنَ🌹
#موسى را به مادرِ او باز گردانديم تا قلب او آرام گيرد.
چرا #امام اين آيه را براى #نرجس خواند؟
اين #آيه چه حكايتى دارد؟ بايد به تاريخ نگاهى بياندازيم...
داستان يوكابد، مادرِ #موسى(ع) را كه يادت هست؟
روزى او در گوشه اتاق خود نشسته بود. او خيلى نگران جانِ #فرزندش بود.
#مأموران فرعون در جستجوى نوزادان پسر بودند.
آنها هزاران #نوزاد پسر را سر بريده بودند.
يوكابد به #موسى(ع) نگاه مى كرد و اشك مى ريخت.
او رو به #آسمان كرد و گفت: خدايا چه كنم؟
لحظه اى بعد، صدايى به گوش او رسيد: "اى مادر #موسى!
فرزند خود را در اين صندوق بگذار و آن را به آب بيانداز".
اين صدا از سوى #آسمان بود كه به گوش يوكابد رسيده بود.
او نگاهى به اطراف خود انداخت. صندوقى را ديد.
#فرشتگان اين صندوق را از آسمان آورده بودند.
#يوكابد فرزندش را در آن صندوق نهاد و به سوى رود #نيل حركت كرد و صندوق را در آب انداخت.
امواجِ سهمگينِ آب، صندوق را با خود بردند.
اين امواج به سوى #دريا مى رفتند.
#مادر با حسرت به صندوق نگاه كرد، او با خود فكر كرد كه سرانجام #موسى چه خواهد شد؟
نكند او در دريا غرق شود؟
مادر بى تاب شده بود و مهرِ مادرى در وجودش شعله مى كشيد
و اشكش جارى شد.
بار ديگر صدايى به گوشش رسيد: "ما #موسى را به تو باز مى گردانيم و دل تو را شاد مى كنيم".
#ادامه_دارد....
https://eitaa.com/az_o_bego