💞 #آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت4⃣1⃣
او اصرار مى كند كه بايد به #خانه اش بروى.
هر چه مى گويى: "من بايد بروم"، قبول نمى كند. او مى خواهد تا با يك نوشيدنى، #گلويى تازه كنى.
#سرانجام قبول مى كنى و مى خواهى وارد #خانه بشوى; امّا به سوى من مى آيى. تو مى خواهى مرا نيز #همراه خود ببرى.
مى دانستم خيلى با #معرفت هستى!
روى #تخت در حياط خانه نشسته ايم. زير درخت #خرما!
#مادر رفته است براى ما #نوشيدنى بياورد. رو به من مى كنى و مى خواهى كه در مورد اين #مادر سؤال كنم.
#مادر براى ما نوشيدنى آورده است: "بفرماييد. قابل شما را ندارد".
بعد از مدتّى، من رو به #مادر مى كنم و مى گويم:
ــ ببخشيد! آيا شما از فرزندان #حضرت_زهرا_س هستيد؟
ــ آرى، من دختر #امام_جواد_ع هستم.
ــ واى! شما خواهر #امام_هادى_ع هستيد؟
#باورم نمى شود، درست شنيدم؟
ــ بله، پسرم! درست #شنيدى.
ــ نام شما چيست؟
ــ #حكيمه.
ــ چرا شما از #مدينه به اين شهر آمديد؟
ــ من همراه برادرم #امام_هادى_ع در مدينه زندگى مى كردم; امّا #خليفه عبّاسى #برادرم را مجبور كرد به اين شهر بيايد.
من هم به اينجا آمدم. مگر شما نمى دانيد او در اين #شهر غريب است؟ #دلخوشى او به #من است.
#ادامه_دارد...
💟✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨💟
https://eitaa.com/az_o_bego
#آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود 😘
#قسمت0⃣7⃣
شبى كه #پيامبر به #معراج رفت، چشمانش به نورِ #مهدى(عج) افتاد كه در عرش خدا بود. در آن هنگام #خدا به پيامبر گفت: " #مهدى كسى است كه با انتقام از دشمنان، دل هاى دوستان تو را شفا خواهد داد. او "لاّت" و "عُزّى" را از خاك بيرون خواهد آورد و آنها را به آتش خواهد كشيد".
مى دانم مى خواهى بدانى كه "لاّت" و "عُزّى" چه هستند؟
آنها دو بُت بزرگ زمان جاهليّت بودند كه مردم آنها را به جاى #خدا پرستش مى كردند.
اين دو بت، نمادِ جهل مردم روزگار هستند.
لاّت و عُزّى، حقيقت كسانى است كه بى جهت قداست پيدا مى كنند
و بتِ مردم مى شوند و در سايه اين قداست دروغين به ظلم و ستم مى پردازند.
آنها در مقابل #حق مى ايستند و تلاش مى كنند تا حق را از بين ببرند.
به راستى چرا بايد #لاّت و #عُزّى در آتش بسوزند؟
چرا خدا در شب #معراج اشاره مى كند كه #مهدى(عج) اين دو بت را آتش خواهد زد؟ چرا؟
شايد اين كنايه از #مطلب ديگرى باشد!
آيا مى خواهى با كسانى كه نمادِ لاّت و عُزّى هستند آشنا شوى؟
بيا بار ديگر به #تاريخ نگاهى داشته باشيم!
در شهر #مدينه بعد از وفات پيامبر، حوادث زيادى روى داد، كسانى كه به عنوان جانشين پيامبر روى كار آمده بودند، ظلم و ستم را آغاز كردند...
#پيامبر تازه از دنيا رفته بود و دو نفر تصميم گرفته بودند از #على(ع) بيعت بگيرند.
دو مرد به سوى خانه وحى مى آمدند; اوّلى، رئيس بود و دوّمى، معاون!
آنها به مردم گفته بودند تا هيزم زيادى جمع كنند.
مردم هم به حرف هاى آنها گوش كردند و مقدار زيادى هيزم كنار خانه #فاطمه(س) جمع نمودند.
به راستى آنها مى خواستند با آن هيزم ها چه كنند؟
دوّمى درِ خانه #فاطمه(س) را محكم زد، فاطمه به پشت در آمد:
ــ كيستيد و چه مى خواهيد؟
ــ فاطمه! به #على بگو از خانه بيرون بيايد، و اگر اين كار را نكند من اين خانه را آتش مى زنم !
ــ آيا مى خواهى اين #خانه را آتش بزنى ؟
ــ به خدا قسم ، اين كار را مى كنم ، زيرا اين كار براى حفظ اسلام بهتر است .
ــ چگونه شده كه تو جرأت اين كار را پيدا كرده اى ؟ آيا مى خواهى نسل پيامبر را از روى زمين بردارى ؟
ــ اى #فاطمه ! ساكت شو ، محمّد مرده است ، ديگر از وحى و آمدن فرشتگان خبرى نيست ، همه شما بايد براى بيعت بيرون بياييد ، حال اختيار با خودتان است ، يكى از اين دو را انتخاب كنيد: بيعت با #خليفه ، يا آتش زدن همه شما.
#ادامه_دارد...
https://eitaa.com/az_o_bego
#آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود 😘
#قسمت2⃣7⃣
#فاطمه(س) پشت در ايستاده بود... صداى ناله #فاطمه(س) بلند شد .
دوّمى درِ خانه را محكم فشار داد ، صداى ناله #فاطمه(س) بلندتر شد . ميخِ در كه از آتش، داغ شده بود در سينه #فاطمه(س) فرو رفت .
بعد از مدّتى #فاطمه(س) بر روى زمين افتاد.
فريادى در فضاى #مدينه پيچيد: "بابا ! يا رسول الله ! ببين با #دخترت چه مى كنند "
اوّلى همه اين صحنه ها را مى ديد و هيچ اعتراضى نمى كرد، چرا كه او خودش دستور اين كارها را داده بود.
در آن روزِ #آتش و #خون، اوّلى و دوّمى با كمك هم، اين صحنه هاى دردناك را آفريده بودند.
چه لزومى دارد كه من نام آنها را ببرم. تو خودت آن دو نفر را خوب مى شناسى.
اكنون من سؤال مهمّ دارم:
آيا آن دو نفر كه خانه #فاطمه(س) را آتش زدند و او را مظلومانه #شهيد كردند، نبايد سزاى كار خود را ببينند؟
اگر #مهدى(عج) در آغوش پدر از مظلوميّت اين #خاندان سخن مى گويد، براى اين است كه قلبش داغدار مادرش #فاطمه(س) است.
#مهدى(عج) هنوز در آغوش پدر است. پدر، گلِ #نرجس را مى بويد و مى بوسد.
پدر گاه دست به چشمان زيباى فرزند خود مى كشد و گاه با او سخن مى گويد، گويا در اين لحظه، تمام شادى هاى دنيا در دل اين #پدر موج مى زند.
پدر دستِ كوچك #مهدى(عج) را در دست گرفته و آن را مى بوسد.
اين همان دستى است كه انتقام ظلم هايى را كه بر #حضرت_زهرا(س) و فرزندان او شده است، خواهد گرفت.
بايد اين دست را بوسه زد. اين دست، دست #خداست.
اين همان دست است كه همه زمين را پر از #عدل و #داد خواهد كرد در حالى كه پر از ظلم و ستم شده باشد.
#همسفرم!
آيا آنچه را من مى بينم تو هم مى بينى؟
پدر قدم هاى #مهدى(عج) را غرق بوسه مى كند!
اين كار چه حكمتى دارد؟
من تا به حال كمتر ديده يا شنيده ام كه پدرى، پاىِ #فرزندش را ببوسد.
وقتى #امام_عسكرى(ع) بر پاى مهدى بوسه مى زند در واقع، تمام هستى بر قدم هاى #مهدى(عج) بوسه مى زند.
به راستى در اين كار چه رمز و رازى نهفته است؟
من بايد براى تو گوشه اى از قصّه #معراج را بگويم:
#پيامبر به #معراج رفته بود. او هفت آسمان را پشت سر گذاشته و به #ملكوت رسيده بود.
#ادامه_دارد...
https://eitaa.com/az_o_bego