فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز ۱۲ آذر در مدرسه میرزا جعفر در حرم رضوی مراسمی با عنوان "مراسم بزرگداشت روز تحویل پیراهن امام حسین (ع) به حضرت زینب کبری(س)" برگزار میشود که گفته شده "٢٥٠ نفر از محققين، شعرا و مادحين اهل بيت(ع)" در آن حضور دارند.
این مراسم بر پایه داستانی با این مضمون برپا میشود که: پیراهنی بهشتی برای حضرت ابراهیم فرستاده شده بود که او را از آتش نمرود حفظ نمود، این پیراهن همان پیراهن یوسف است که یعقوب را بینا ساخت و دست به دست به پیامبر اکرم(ص) رسید. حضرت زهرا سه روز قبل از وفاتشان آن را به زینب دادند و فرمودند هر وقت حسین آنرا مطالبه کند ساعتی بعد به شهادت میرسد.
اما این داستان اصل و ریشه تاریخی و روایی ندارد و اولین بار حدود ۱۰۰ سال پیش توسط بعضی از روضهخوانها به کتابی راه یافته و منبع روضهخوانی شده است. آنچه در منابع تاریخی آمده است این است که امام حسین قبل از نَبَرد شلواری کهنه طلب کردند که بعد از شهادتشان غارت نشود، چند شلوار آوردند حضرت یکی را پسندید، آن را نیز پاره کردند تا چشم طمع از آن برداشته شود.
ظاهرا آنقدر مناسبت کم داریم که عدهای به فکر مناسبتسازی بر اساس روضههای جعلی افتادهاند.
......
@azadpajooh
⚡️اختلاف در ولادت و سن حضرت فاطمه(س)
✍مهدی مسائلی
در میان شیعیان معروف است که حضرت فاطمه زهرا(س) در سال پنجم بعثت به دنیا آمدند، در نُه سالگی ازدواج کردند و در هجده سالگی از دنیا رفتند.
این تاریخ برگرفته از دو روایت در کتابهای کافی و دلائلالامامه است.
اما در منابع تاریخی دربارهی سن آن حضرت اختلاف نظر وجود دارد و ولادت ایشان را تا هفده سال قبلتر از این تاریخ نیز گزارش کردهاند. در قول مشهور تاریخی، ولادت ایشان را پنج سال قبل از بعثت گزارش کردهاند که با این احتساب، ایشان در سن ۱۸ سالگی ازدواج نمودند و در سن ۲۸ یا ۲۹ سالگی از دنیا رفتند.
برای هر دو نظر- یعنی ولادت پنج سال قبل از بعثت یا پنج سال بعد از آن- مؤیدات و قرائن دیگری وجود دارد. اما نکته مهم این است که معمولا نظر اول را به شیعه و نظر دوم را به اهلسنت نسبت میدهند. با این حال، برای نظر دوم استنادی به اهلبیت(ع) نیز وجود دارد. مسعودی تاریخنویس نزدیک به تشیع- که بسیاری او را شیعه دانستهاند- در کتاب التنبیه و الاشراف مینویسد:
در سن فاطمه نیز اختلاف هست جمعی گفتهاند وقت وفات سی و سه سال داشت بعضی دیگر بیست و نه سال گفتهاند و این گفتار بیشتر اهلبیت و شیعیان آنهاست. کمتر از این نیز گفتهاند.
(التنبیه و الاشراف، ص ۲۸۸ و ترجمه آن، ص۲۶۴.)
از این گذشته در بعضی منابع شیعی نیز ولادت حضرت فاطمه(س) همزمان با بازسازی کعبه گزارش شده است که این سخن مؤیدی بر نظر دوم است، چون این بازسازی پنج سال قبل از بعثت اتفاق افتاده است.
به هر حال، این تاریخ بسیاری از
ایرادات عرفی درباره سن حضرت را برطرف میکند، در حالیکه بر اساس نظر اول یعنی هجدهسالگی ایشان در هنگام وفات، لازم است که بارداری مادرشان حضرت خدیجه را در سن ۵۹ سالگی توجیه کرده یا از سن ایشان نیز بکاهیم؛ همچنانکه ازدواج حضرت فاطمه در سن نُه سالگی و بارداریشان در این سن، از شبهات عرفی این قول است.
البته نظری دیگر نیز در اینجا وجود که خالی از قوت نیست و آن ولادت حضرت فاطمه(س) در سال اول یا دوم بعثت است که بر اساس آن، ایشان در هنگام ازدواج حدودا ۱۳ ساله بودند و در ۲۳ سالگی از دنیا رفتند.
این قول شواهد و قرائن متعددی دارد و توسط یعقوبی تاریخنویس شیعی و شیخ مفید در کتاب مسارالشیعه گزارش شده و مورد اذعان شیخ طوسی و ابن عبدالبر و طبرسی نیز است. ایراداتی همچون تضاد با بعضی از فضائل فاطمه(س) نیز در آن وجود ندارد.
🔸برای مطالعه بیشتر در اینباره پیشنهاد میکنم این مقاله علمی پژوهشی را بخوانید:
"واکاوی سن حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در آثار مورخان متقدم مسلمان؛ با تکیه بر روایات ابنسعد (د.230ق)"
.............
@azadpajooh
⚡️بررسی روایت خانهنشینی زنان
✍مهدی مسائلی
روایتی به نقل از حضرت فاطمه(ع) معروف است که: «خَيْرٌ لِلنِّساءِ اَنْ لا يَرَيْنَ الرِّجالَ وَ لا يَراهُنَّ الرِّجالُ؛ خوب براى زنان آن است كه مردان را نبينند و مردان نيز آنها را نبينند.»
بعضی از علما از این روایت برای اثبات دو موضوع بهره میگیرند: ۱. توجیه حجاب حداکثری برای زنان(حتی پوشاندن صورت و دستان). ۲. مطلوبیت خانهنشینی زنان و عدم حضور آنان در اجتماع.
بعضی دیگر نیز مفاد این روایت را مربوط به کمال زن میدانند یا آن را مقید به عدم ضرورت میکنند، ولی با این حال، این عده نیز انزوای زنان یا حجاب حداکثری را کمالی برای زنان در نظر میگیرند.
اما قبل از هر سخن درباره معنای این روایت، ابتدا باید صحت صدور آن را بررسی کنیم و ببینیم آیا انتساب این روایت به حضرت فاطمه(ع) حجیت علمی و دینی دارد؟
همراه این روایت داستانی نقل شده که توضیحش چنین است: از امام علی(ع) نقل شده که گفتهاند: روزى نزد پيامبر بودیم که ایشان از ما سؤال كرد: «چه چیزی براى زنان خوب است؟» كسى نتوانست پاسخ گويد. من اين واقعه و پرسش پیامبر را برای فاطمه نقل کردم، او گفت: «ولى من مى دانم: خوب براى زنان آن اسـت كـه مردان را نبينند و مردان نيز آنها را نبينند.» من نزد پیامبر رفتم و پاسخ را به ایشان گفتم. پیامبر فرمود: «چه کسی این پاسخ را به تو گفته است؟ تو پیش من بودی و پاسخ را نمیدانستی!» گفتم: «فاطمه.» پیامبر تعجب کرد و فرمود: «فاطمه پاره تن من است.»
◀️ صحت صدور این روایت از دو جهت مخدوش است:
۱. این روایت سند معتبری ندارد. توضیح اینکه: این روایت در کتب حدیثی شیعه بدون سند و اصطلاحا مرسل نقل شده است. دو کتاب كشف الغُمَة و مكارم الاخلاق در قرن هفتم قمری بدون ذکر سند این روایت را نقل کردهاند.(کشف الغمه، ج۱، ص۴۶۶ و مکارم الاخلاق، ص۲۳۳) در کتابهای حدیثی اهلسنت نیز این روایت در کتاب حلیة الاولیاء اثر ابونعيم اصفهانی (متوفى: ۴۳۰ق) با دو سند نقل شده است، ولی هر دو سند از جهت رجالشناسی اهلسنت ضعیف است. عالم حدیثشناس سلفی معاصر، ناصرالدین البانی در کتاب «سلسلة الأحاديث الضعيفة والموضوعة» با بررسی رجال این دو سند، ضعف آنها را بیان کرده است.( ج۱۲، ص۵۳۸)
در مجموع این روایت از جهت سند حجیت ندارد و نمیتواند در مقام استدلال دینی مورد استفاده قرار گیرد.
۲. این روایت با سیره اجتماعی و سیاسی حضرت فاطمه(ع) همخوانی ندارد و حضور اجتماعی ایشان یا ملاقات آن حضرت با صحابه به گونهای نیست که آن را به موارد ضرورت مقید کنیم. محققا بسیاری از جزئیات زندگی اجتماعی حضرت فاطمه(ع) برای ما گزارش نشده است ولی همان مقداری که گزارش شده با این برداشت که کمال زنان در انزوا از مردان یا حفظ حجاب حداکثری است، مخالفت دارد. گزارشهای متعددی از دیدار آن حضرت با اصحابی همچون سلمان در کتابهای حدیثی و تاریخی وجود دارد که در آنها حجابی فراتر از پوشاندن سر برای ایشان توصیف نشده است.
البته نفی بهرهگیری از این روایت در برداشتهای دینی به معنای توجیه بیبندباری و عدم رعایت عفت در روابط زن و مرد نیست.
.......
@azadpajooh
⚡️انتشار کتاب «لبخند علما»
نویسنده مهدی مسائلی/نشر مِسک/قطع رقعی 426 صفحه
کتاب لبخند علما با عنوان فرعی «مجموعهای از لطیفهها و شوخطبعیهای علما و طلاب» با نگاه خاص به طنز حوزوی نگاشته و منتشر شده است. این کتاب شاید اولین اثری باشد که با این موضوع منتشر شده است. در مقدمه این کتاب آمده است:«مجموعهای از عوامل همچون حاضرجوابی، لطافت طبع، تسلط ادبی، دقت و تیزبینی و... موجب شده است تا شوخطبعی در میان علمای دینی پررنگ باشد و شخصیتی خوشمَشرب برای بعضی روحانیون به وجود آورد...»
کتاب لبخند علما در راستای کتاب دیگری از نویسنده به نام فرهنگ اصطلاحات طلاب منتشر شده است. وی در آن مجموعه توصیفی از ادبیات عمومی و فرهنگ گفتاری حوزه علمیه ارائه کرده است. طبق سخن نویسنده هدف از انتشار کتاب فرهنگ اصطلاحات طلاب زدودن حجاب بدبینی نسبت به روحانیت و نفی سِری بودن سازمان روحانیت شیعه بود؛ موضوعی که در این کتاب نیز دنبال میشود؛ به این معنا که مردم روحانیت را جزئی از خودشان ببینند و احساس جدایی و دوگانگی میان آنها وجود نداشته باشد.
کتاب لبخند علما از سه بخش اصلی تشکیل شده که بعضی از آنها فصلهای متعددی دارد.
بخش اول این مجموعه به نقل حکایتها و مُطایبههای علمای متقدم اسلامی اختصاص دارد.
بخش دوم به نقل حکایتهای طنز مرتبط با علمای شاخص از جهت علمی و اجتماعی یا معروف از جهت شوخطبعی اختصاص دارد. برای ٢٠ نفر از شخصیتهای حوزوی در این بخش یک عنوان و فصل وجود دارد که عبارتند از:
آقا جمال خوانساری، شیخ مرتضی انصاری، آخوند خراسانی، حکیم ابوالحسن جلوه، فاضل اردکانی، سید حسن مدرس، شیخ محمدتقی نجفی اصفهانی، شیخ محمدرضا نجفی، سید ابوالقاسم کاشانی، امام خمینی، سید شهابالدین مرعشی، سید محمدرضا گلپایگانی، سید کاظم عصار، شهید مرتضی مطهری، سید احمد شبیری زنجانی، سید موسی شبیری زنجانی، محمدتقی بهجت، حسینعلی منتظری، احمد مجتهدی تهرانی، محسن قرائتی.
نویسنده در مقدمه تصریح میکند که در این بخش بسیاری از علما از قلم افتادهاند و او نتوانسته است به شوخطبعیهای آنها دسترسی پیدا کند. اما از جهتی دیگر بهخاطر خاطرات برجای مانده از بعضی از علما یا نوع آثار آنها، فصل مربوط به آنها پر مطلب شده است، چنانچه فصل مربوط به امام خمینی، شهید مطهری، حسینعلی منتظری، سید موسی شبیری زنجانی اینگونه است. در این کتاب شوخطبعیهای مربوط به امام خمینی در سه بخش: «دوران تحصیل و تدریس»، «دوران مبارزه و رهبری» و «با خانواده و اطرافیان» ارائه شده است. اختصاصی فصلی به شوخطبعیهای مرحوم محمدتقی بهجت نیز در این بخش جلب نظر میکند.
بخش سوم کتاب لبخند علما شامل لطیفهها و شوخیها و نکات طنزی از عموم علما و روحانیون و طلاب است. در این قسمت نیز مطایبهها و حکایتهای شیرین و طنزی از مراجع و علمای بزرگ و سرشناس وجود دارد.
در بخش چهارم و پایانی کتاب، لطیفهها با توجه به اصناف و موضوعات مربوط به روحانیت و تبلیغ دین دستهبندی شدهاند. فصلهای این بخش عبارتند از:
لطیفههایی از فلاسفه و حکیمان،
لطیفههایی از طلاب مُبْتَدی،
لطیفههایی از عالمنمایان،
لطیفههایی از واعظان و قصهگویان،
لطیفههایی از مداحان و روضهخوانان،
لطیفههایی از ادیبان و نَحویُّون،
لطیفههایی از مقدسنمایان،
لطیفههایی درباره مُراد و مُرید،
لطیفههایی از بهلول نمایان،
لطیفههای قرآنی،
لطیفههایی درباره نماز،
لطیفههایی درباره احکام،
لطیفههایی درباره دعا،
لطیفههایی درباره استخاره،
لطیفههایی درباره ادیان و مذاهب.
نویسنده در مقدمه بیان میکند که در نقل حکایتها و لطیفهها فهم عمومی مردم مورد توجه بوده است و از نقل لطیفههای تخصصی تا حدودی خودداری کرده است.
کتاب لبخند علما در 426 صفحه توسط نشر مِسک متشر شده است و علاقهمندان میتوانند با پرداخت
۳۳۰هزار تومان به صورت غیرحضوری و با ارسال رایگان آن را تهیه کنند. برای تهیه این کتاب به آیدی زیر در ایتا و تلگرام پیام دهید:
🛒@nashrmesk
.......
@azadpajooh
@nashremesk
فهرست و نمونه متن کتاب لبخند علما.pdf
933.4K
📚فهرست و نمونه متن کتاب لبخند علما
🔻علاقهمندان میتوانند با پرداخت
۳۳۰هزار تومان به صورت غیرحضوری و با ارسال رایگان آن را تهیه کنند. برای تهیه این کتاب به آیدی زیر در ایتا و تلگرام پیام دهید:
🛒@nashrmesk
🔸متن منتشر شده در کانال تلگرامی کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران از استاد رسول جعفریان درباره کتاب لبخند علما
🔹از اظهار لطف و دلگرمی ایشان سپاسگزارم.
🔻🔻🔻
اصولا نقش داستان و حکایت از همه انواع آن، البته بیشتر به سبک قدیم، در زندگی طلبگی و علمایی خیلی زیاد است. بخشی از اینها به کار منبر می آید، و در مجموع به کار نصیحت و به اصطلاح «پند تاریخ» است. مدل دیگری از این قصه ها و حکایات، منبعی تاریخی برای تاریخ حوزه و درس و بحث و رجال آن و تاریخ روحانیت است. عالمانی هستند که صدها حکایت از زندگی علمای سابق و درس و بحث آنها و مرجعیت و ... نقل می کنند. کافی است به مجموعه پنج جلدی جرعه ای از دریا بنگریم که از این زاویه چه قدر مهم است. شماری از اینها، دنباله اولیاء نامه های قدیم، ذکر مناقب و کرامات است که نمونه های متعددی از آنها برای مرحوم آقای بهجت و شماری دیگر منتشر شده است. پاره ای هم حکایات مربوط به امام زمان (ع) و نقل دیدارهاست که آنها هم فراوان است. هر سال شماری از این کتابها، که برخی هم از حکایات مستند است عموما در قم منتشر می شود. برخی حکایات یک نفر و برخی هم جمعی از خاطرات مربوط به اشخاص مختلف است. و اما «لبخند علما» با عنوان فرعی مجموعه ای لطیفه ها و شوخی طبعی های علما و طلاب از آقای مهدی مسائلی نمونه ای متفاوت و جذاب است و علاوه بر فواید مختلف، نقش «لبخند» و «طنز» هم دارد. بکار آقای محمود فرجامی هم که سال گذشته کتاب طنز در و بر اسلام را منتشر کرد می آید. به آقای مسائلی تبریک می گویم. کتاب بسیار نفیسی است. این هم تلفن نشر مسک (09375513139)
https://t.me/Historylibrary/13200
جعل روز وفات و عنوان شهادت برای امالبنین
✍مهدی مسائلی
در تقویم رسمی کشور ۱۳ جمادیالثانی به عنوان روز وفات حضرت امالبنین تعیین شده است درحالی که روز وفات ایشان در کتابهای تاریخی و حدیثی ذکر نشده است و در سالهای اخیر جعل شده است. ظاهرا این انتساب برگرفته از کتابی به نام «أم البنين سيدة نساء العرب» است که نویسنده آن یکی از خطبا و منبریهای معاصر اهل عراق به نام سيد مهدی سويج (١٣٤٩- ١٤٢٣ق) است. وی در كتاب خود آورده است:
«در موارد متعدد و مواقع زيادی تاريخ وفات امالبنين(ع) را از من پرسیدند و من نیز از تعدادی از صاحب نظران در اينباره سؤال كردم، ولی جواب من و جواب کسانی که من از آنها پرسیدم یکی بود: اثری از ذکر وفات یا سال آن وجود ندارد.
تا اینکه روزی كتابی را مطالعه میكردم در ذهنم آمد كه در اين كتاب قصيدهای درباره حديث كساء ذكر شده است كتاب را بررسی میكردم تا قصيده را پيدا كنم، ناگهان در شرحی كه مؤلف كتاب بر قصيده مزبور نوشته بود، به خبر وفات امالبنين(ع) برخوردم. كتاب مزبور خطی و روی برگهای قديمی نوشته شده بود و تاريخ كتابت آن به سال ۱۳۲۱ قمری بر میگشت. نام كتاب كنزالمطالب و نام مؤلفش نيز علامه سيدمحمدباقر قرهباقی همدانی بود. مؤلف، كه خداوند مقام او را بالا ببرد، گفته است... در كتاب اختيارات از اعمش نقل شده است كه میگويد: روز سيزدهم جمادیالثانی كه مصادف با روز جمعه بود، بر امام زينالعابدين(ع) وارد شدم. ناگهان فضل بن عباس (ع) وارد شد و در حالی كه گريه میكرد گفت: جدهام امالبنين(ع) از دنيا رفت. شما را به خدا به اين روزگار فريبكار نگاه كنيد كه چگونه خاندان كساء را در یک ماه دوبار دچار مصيبت كرد! پس از چندی از خبر ديگری مندرج در حاشيه كتاب «وقايعالشهور و الأيام» تأليف بيرجندی اطلاع يافتم كه به نقل از اعمش نوشته است: در سيزدهم جمادی الثانی و در سال ۶۴ قمری امالبنين(ع) وفات كرد.»
🔹درباره این ادعا به نکات زیر توجه کنیم:
۱. از کتاب كنزالمطالب اطلاعی وجود ندارد و غیر از این گزارش اثری از آن در جایی دیگر دیده نشده است. نویسنده آن سيدمحمدباقر قرهباقی همدانی که با وصف علامه از او یاد میشود، نیز ناشناخته است و مشخص نیست چه کسی است. با این حال بر فرض وجود، کتابی متأخر و مربوط به قرن چهاردهم است.
۲. در نقل این گزارش ادعا شده که این خبر «در كتاب اختیارات از اعمش نقل شده است.» کتاب اختیارات نیز کتابی ناشناخته است. هیچکدام از کتابهایی که عنوان اختیارات دارند، چنین گزارشی را نقل نکردهاند و اصلا ارتباطی به این موضوع ندارند.
۳. نویسنده ادعا کرده است که پس از چندی در حاشیه کتاب وقايعالشهور و الأيام تأليف بيرجندی نیز انتساب وفات در سیزدهم جمادي الثاني به اضافه تعیین سال آن(سال۶۴ق) را دیده است. ولی با مراجعه به همان چاپ وقايعالشهور، چنین حاشیهای در آن دیده نمیشود.
۴. چرا باید هم منبع متأخر و هم منبع اصلی مورد ادعا، از دسترس همه علما پنهان باشند و کسی امکان مراجعه به آنها را نداشته باشد؟!
جاعلان حدیث و گزارشهای تاریخی برای پنهان کردن دروغشان معمولا تدبیری به خرج میدهند و گزارشها را به کتابهایی نسبت میدهند که در دسترس نیستند؛ حال یا این کتاب زمانی وجود داشته و الان وجود ندارد یا اصلا وجود خارجی ندارد.
اما عدهای نیز در روزگار کنونی جعل را کمی آشکارتر انجام میدهند، بدین صورت که دروغهایشان را به کتابهای موجود و در دسترس منتسب میکنند و تکیهشان به این است که مخاطب حوصله یا امکانات مراجعه به منابع را ندارد.
گاهی نیز فردی گزارشی را در کتابش جعل میکند، بعد چندین کتاب دیگر از کتاب اولی، نقل جعلی و دروغین را میآورند و با استناد به تعدد منابع، به تقویت یک گزارش میپردازند. موضوع مسمومیت و شهادت حضرت امالبنین نیز از همین سنخ است.
نویسندهای معاصر در کتابی به نام الدرجات الرفیعة فی وقایع الشیعة با آب و تاب از مسمومیت امالبنین سخن میگوید و به دو کتاب معاصر دیگر ارجاع میدهد. در حالی که در آن کتابها چنین سخنی وجود ندارد.
در مجموع، جعل شهادت حضرت امالبنین ادامه همان مسیر جعل روز وفات برای ایشان است و باید دید این یکی با کمک فضای مجازی چه زمانی مقبول میافتد و عمومی میشود.
......
@azadpajooh
🔏تیغ اصلاح و حذف
در تدوین و گردآوری لطیفههای کتاب لبخند علما تلاش کردم لطایف غیراخلاقی یا... وجود نداشته باشند. ولی همانگونه که پیشبینی میکردم قسمتی از لطیفهها با ابلاغ ارشاد مغایر اخلاق یا سیاست یا اعتقادات یا... تلقی شدند و مجبور شدم آنها را از چاپ کتاب حذف کنم. البته در این میان، بعضی از لطیفههایی که گمان میکردم به تیغ اصلاح و حذف بیافتند در کتاب باقی ماندند و لطیفههایی حذف شدند که کمتر احتمال حذف آنها را میدادم. به هر حال، بنده حدود شش صفحه از کتاب را به سرعت حذف کردم تا خدای ناکرده تیغ حذف و اصلاح به دیگر لطیفهها سرایت نکند.
سخنم را کوتاه میکنم و در ادامه بعضی از لطایف حذف شده از کتاب لبخند علما را به مرور تقدیم خوانندگان میکنم.
🔻🔻🔻
#حذفیات_کتاب_لبخند_علما
#حذفیات_کتاب_لبخند_علما
یکی از فصلهای کتاب لبخند علما که چند لطیفه حذفی داشت، فصل لطیفههای ادیان و مذاهب بود. در این فصل تلاش کردم طنزها و لطیفهها درباره افکار و رفتارهای نادرست و متعصبانه پیروان دو مذهب شیعه و سنی تواَمان باشد و این قسمت از کتاب به هجویه نویسی برای اهلسنت تبدیل نشود. اما تیغ اصلاح قسمتی از طنزهایی را که مربوط به شیعه بود، از کتاب حذف کرد. البته این فصل همچنان خواندنی است و به سمت هجو یک مذهب نرفته است.
✂️نمونهای از لطیفههای حذف شده
▪️لجبازی با عُمَر
محمد ابراهیم باستانی پاریزی در کتاب پیغمبر دزدان مینویسد که شاهزاده فرهاد میرزا قاجار، عموی ناصرالدین شاه، همیشه نماز صبحش را به صورت قضا میخوانده است. یک وقت شیخ محمدحسن سیرجانی کرمانی(۱۲۳۰-1310ق)، مشهور به پیغمبردزدان (یا نبیالسارقین) از او علت خواب صبح و قضا خواندن نماز را پرسیده بود، شاهزاده گفته بود: شبی در عالم خواب میبیند که عُمَر[ بن خطاب] به دیدن او آمده است، پس از انجام تشریفات، از عُمر میپرسد:«علت اختلافات شما با حضرت علی(ع) چه بود؟» عمر میگوید: «این فضولیها به تو نرسیده، تو نماز صبحت را سر وقت بخوان و در معقولات دخالت نکن!» شاهزاده پس ازین خواب، عمداً نماز صبح را قضا میخوانده است!
.......
ادامه دارد
.......
@azadpajooh
#حذفیات_کتاب_لبخند_علما
خلاصه عقاید شیعه و سنی
از حکیمی پرسیدند: «خلاصۀ عقاید شیعه و سنی چیست؟»
گفت: «عقاید سنی آن است که بعد از حمد حضرت آفریدگار و صلوات بر پیامبر اکرم(ص) بگویی: «رحمة الله علی الفاسقین و الفاسقات و الفاجرین و الفاجرات.» [تعریضی بر عدالت تمام صحابه] و خلاصۀ عقاید شیعه آن است که بعد از حمد حضرت باری تعالی و صلوات بر پیامبر اکرم(ص) بگویی: «لعنة الله علی جمیع المؤمنین و المؤمنات.» [تعریضی بر بعضی افراطیهای شیعه که نسبت به تمام صحابه جز عدهای معدود از آنها توهین میکنند.]»
مذهب جامی
ملا عبدالرحمن جامی (817-898ق) دربارۀ نزاع مذهبی این رباعی را سروده است:
ای مُغْبَچِّۀ دهر بده جام مِیَم /کـآمد ز نزاع ســــــنّی و شیــــعه قِیَم
گویند که جامیا چه مذهب داری / صد شکر که سگ سنّی و خر شیعه نِیَم
توافق بر سر ابوبکر
ظهیر فاریابی(598 ق) در مدح اتابک نصرتالدین ابوبکر از سلسلۀ اتابکان آذربایجان سروده است:
شاها، ز تو کار ملک و دین بانَسَق است/دریا ز خجالت کَفَتْ در عرق است
در عهد تو رافضی و سُنی با هم/کردند موافقت که بُوبَکر حق است
تنفر اسمی
شیعۀ سادهای به مردی سنی میگفت: «شما خوب مردمی نیستید.»
سنی گفت: «چرا؟!»
مرد شیعه گفت: «برای آنکه عُمَر را دوست میدارید.»
سنی گفت: «چه عیبی دارد؟!»
مرد شیعه گفت: «برای آنکه عمر بد آدمی بود.»
سنی گفت: «چرا؟!»
شیعه گفت: «برای آنکه اگر بد نبود اسمش عمربن خطاب نمیشد.»
.......
برای خرید کتاب لبخند علما به آیدی یا شماره تلفن زیر پیام دهید:
🗳@nashrmesk
💬 09375513139
.......
@azadpajooh
🔸نقد حرز منسوب به امام جواد(ع)/بخش اول
✍مهدی مسائلی
بسیاری از مردم برای حفاظت از خودشان در برابر شرور(شر دشمنان، بلاها، جانوران، اجنه ، سحر و جادو و ...) متمسک به حِرز امام جواد(ع) میشوند. بعضی از علما نیز به آثار این حرز اعتقاد دارند و همراه داشتن آن را توصیه میکنند. این موضوع موجب شده تا حرز امام جواد(ع) به یک کالای مذهبی تبدیل شود و فروش آن به صورت بازوبند یا انگشتر رونق خوبی داشته باشد. اما این حرز نه تنها اعتبار روایی ندارد بلکه دلائل روشنی بر جعلی بودن آن وجود دارد. قبل از هر سخن در اینباره باید گفت که دو حرز یا تعويذ به امام جواد (ع) منسوب شده است:
۱. حرزی بلند که به حرز کبیر امام جواد(ع) معروف است و به نقل از دختر مأمون، همسر امام جواد(ع)، برای مأمون عباسی نوشته است.
۲. حرزی کوتاه که به حرز صغیر معروف است و عبارتش چنین است: «يَا نُورُ يَا بُرْهَانُ يَا مُبِينُ يَا مُنِيرُ يَا رَبِّ اكْفِنِي الشُّرُورَ وَ آفَاتِ الدُّهُورِ وَ أَسْأَلُكَ النَّجَاةَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ»(مهج الدعوات، ص60)
استفاده از هر دو حرز متداول است، هرچند ظاهرا حرز صغیر شهرتش را از حرز کبیر برگرفته است و خواص و آداب این دو با هم خلط شده است. عنوان حرز امام جواد(ع) در توصیههای بعضی از علما نیز بر حرز کبیر مطابقت دارد نه حرز صغیر.
حرز صغیر معمولا در داخل انگشتری با نشان ستاره قرار میگیرد و یکی از انگشترهای پرفروش و متداول است. این حرز را بر روی نگین انگشتر نیز حکاکی میکنند. بسته به نویسنده حرز و آدابی که در نگارش آن رعایت کرده است، قیمت انگشترهای حرز تفاوت پیدا میکند. در بازار انگشترهای لوکسِ نقرهای، انگشترهایی وجود دارند که بر روی نگین آن حرز صغیر را حکاکی کردهاند و نگاشتهای از حرز کبیر با خط ریز در محفظه پشت نگین قرار گرفته است.
دعانویسان اصرار دارند که حرز کبیر بر روی چرم آهو نگاشته شود زیرا در حکایتِ صدور آن آمده که امام(ع) آن را بر چرم آهو نوشتند. این حرز در لولهای نقرهای یا کیف کوچک چرمی به صورت بازوبند یا گردبند استفاده میشود.
متن هر دو حرز منسوب به امام جواد را اولین بار سید بن طاووس(متوفی:664) در دو کتابش نقل کرده است. او برای حرز صغیر هیچ سند و منبعی بیان نمیکند و سخنی از آداب و خواص آن نیز مطرح نمیکند. اما برای حرز کبیر سند و منبع میآورد و داستان مفصلی نیز به عنوان زمینه صدور آن آورده است. البته داستانی که نحوه صدور حرز را بیان میکند، قبل از ابن طاووس نقل شده است ولی متن حرز فقط از کتابهای سید بن طاووس بدست میآید. سند نقل شده توسط ابن طاووس ضعیف است زیرا به واسطهی افرادی ناشناخته، از جمله فردی به نام ابونصر همداني، داستان صدور حرز را از حکیمه دختر امام جواد نقل میکند. اما ادعای جعلی بودن این حرز نه بهخاطر سند آن بلکه به خاطر داستانِ صدور آن است. چکیدهای از این داستان چنین است:
حکیمه پس از شهادت امام جواد(ع) برای عرض تسلیت نزد امفضل دختر مأمون و همسر امام( در داستان به اشتباه امعیسی نامیده شده)
رفته بود که از ویژگیهای اخلاقی امام جواد(ع) سخن به میان آمد و ام فضل داستان شگفتی را اینچنین برای او تعریف کرد که روزی زنی نزد امفضل آمد و خود را همسر امام جواد(ع) معرفی کرد. ام فضل عصبانی شد و برای شکایت نزد پدرش رفت. مأمون که مست بود، بسیار خشمگین شد و شمشیر به دست سراغ امام رفت و او را با ضربات شمشیر قطعه قطعه کرد. فردای آن روز که مأمون از حالت مستی بیرون آمد، ام فضل قضیه کشتن امام را به مأمون گفت و مأمون از این سخن متحیر و بیهوش شد. مأمون برای اطمینان از این خبر خادم خود را نزد امام جواد(ع) فرستاد. خادم با بشارت، خبر سلامتی امام را برای او آورد. مأمون خادم خود را به همراه ۲۰ هزار دینار و اسبش به عنوان پیشکش به سوی امام فرستاد. امام به خادم فرمود: آیا آن عهدی که میان من و پدرم و مأمون بود، آن بود که با شمشیر به من حمله کند؟ آیا او نمیداند که من حافظی دارم که میان من و او مانع میشود. سپس امام به همراه خادم و دیگر مردم نزد مأمون رفتند. مأمون به امام احترام زیادی نمود. امام به مأمون فرمود: شب بیرون نرو، من از شر این مردم بر تو ایمن نیستم. نزد من دعایی است، خود را با آن محافظت کن و از شرور و بلاها و ناخوشیها درامان باش. با این دعا اگر با سپاه روم و تُرک مواجه شوی و تمام مردم زمین علیه تو گردهم آیند، به اذن خدا نمیتوانند بر تو پیروز شده و غلبه کنند. مأمون دعا را از امام درخواست کرد. مأمون صبح روز بعد، خادم خود را نزد امام جواد(ع) فرستاد. امام به دست خط خود حرز را بر پوست آهویی نوشت و به خادم داد تا به مأمون برساند.
این داستان با گزارههای روایی شیعه و نقلهای تاریخی در موارد متعددی تعارض دارد که در ادامه به آن میپردازیم.
>ادامه نقد در بخش دوم>
....
@azadpajooh
🔸نقد حرز منسوب به امام جواد(ع)/ بخش دوم
✍مهدی مسائلی
<<بخش اول<<
در مقالهای با عنوان «تحلیل و بررسی حرز منسوب به امام جواد(ع)» نوشته اسماعیل اثباتی، اسناد و متن حرز امام جواد نقد شده است و جزئیات اشکالات زیر را میتوانید آنجا بخوانید.
۱. در این حکایت، دختر مأمون امعیسی معرفی میشود درحالیکه کنیهی او امفضل بود. این حکایت دختر مأمون را به شدت علاقهمند به حضرت و عزادار ایشان معرفی میکند، در حالیکه روایات متعددی او را قاتل امام معرفی میکنند.
۲. این روایت همسر دیگری برای امام جواد(ع) بر میشمرد که در هیچ گزارش روایی و تاریخی به او اشاره نشده است.
۳. امام در مدینه زندگی میکرد و مأمون در بغداد. پس ماجرای شکایت بردن دختر مأمون نزد پدرش، دیدار حکیمه با دختر مأمون، آمدن همسر دیگر ایشان نزد ام فضل و... با گزارههای تاریخی همخوانی ندارد. بر پایه این اشکالات علی بن عیسی اِرْبِلی (درگذشت ۶۹۳ق) در کتاب کشف الغمة این داستان را ساختگی میداند. اربلی این احتمال را که شاید دیدار امام و مأمون در سفر حج مأمون بوده، نیز رد میکند، چون در این صورت مأمون شراب نمینوشید.
4. در این داستان ماجرای تکه تکه شدن امام توسط مأمون و سلامتی ایشان بعد از آن، به گونهای تشریح شده که گویا هیچ یک از اطرافیان امام و مأمون از آن باخبر نشدند. بعدها نیز این داستان فقط از طریق یک راوی حکایت میشود و کس دیگری آن را از حکیمه یا دختر مأمون نمیشنود. چرا بزرگانی همچون شیخ کلینی و مفید و دیگران چنین معجزه بزرگی را ثبت نکردهاند؟
۵. این روایت روابطی دوستانه و صادقانه میان امام و مأمون ترسیم میکند. حتی ماجرای قتل امام را نیز ناشی از مستی مأمون میداند که او از این کار و عواقبش بسیار پشیمان بود. بعد از روشن شدن سلامتی امام نیز مأمون عهد میبندد که دیگر شراب ننوشد و به شکایتهای دخترش گوش ندهد. در این حکایت امام نیز دلسوز و نگران مأمون است، از او میخواهد که شبها بیرون نرود چون احتمال ترورش وجود دارد. حتی امام حرزی که جانش را حفظ کرده بود، به مأمون هدیه میدهد که با آن خود را حفظ کند و در اين صورت از لشکر ترک و روم و حتی از کل مردم جهان آسیبی نبیند. جای طرح اين پرسش باقی است که چرا امام اين دعا را به اصحابشان تعلیم نکردند يا ائمه قبلی از آن استفاده نکردند. (سؤالاتی اینچنین نیز مطرح است که چرا امام تکه تکه شد و دوباره صحت یافت؟ حرز میتوانست مانع تکه تکه شدن امام یا نزدیک شدن مأمون شود)
اشکالات دیگری نیز به این روایت وارد است، همچون توصیفِ پوستی سفید و متمایل به زردی برای امام، درحالیکه ایشان پوستی سبزه و متمایل به تیره داشتند. تفصیل این اشکالات را میتوان در مقاله معرفی شده مطالعه کرد، ولی نکتهای که اینجا بیافزایم اینکه:
متن این حرز و آداب آن با روح و هدف دعاخوانی در اسلام همخوانی ندارد و شبیهتر به طلسمنویسی و سحر و جادو است. شاهد مطلب اینکه در میانهی این حرز حروف مقطع و اعداد و اشکالی وجود دارد که تناسبی با سبک بیان دعا در دین اسلام ندارد و مطابقت کاملی با طلسمنویسی دارد. در آداب این حرز نیز بیان شده که در وقت بستن آن به بازو نباید قمر در برج عقرب باشد، این موضوع تأثیر این حرز را بیشتر با امور غیرالهی تطبیق میدهد تا قدرتی که با اعتماد و توکل به خداوند حاصل میشود.
نکته انتهایی که فقط اشارهای به آن کنم، شرک خفی است که در اعتماد به این حرزها برای مؤمنین پدید میآید. دعانویسان با تکیه بر داستان این حرز، آدابی را برای حرزنویسی بیان میکنند که هیچ تناسبی با درخواست از خداوند و دعای خالصانه ندارد. تأکید بر نوشتن این حرز بر روی پوست آهو و استفاده از جوهرهای خاص و ... تناسبی با توحید عملی ندارد. در اینگونه حرزها حقیقت دعا که ارتباط خالصانه با خداوند است، منجی انسانها نیست، بلکه الفاظ و حروف طلسممانند، ناجی و حافظ انسانها هستند. بهگونهای که این حرز قدرتی برای مأمون فراهم میآورد که هیچکسی نمیتواند به او آسیب بزند. در واقع، این حرز همانکاری را برای مأمون انجام میدهد که برای امام معصوم انجام داد. در خواصی که برای اینگونه حرزها بیان میشود قدرتی غیرمحدود و بدون تخلف برای آنها بیان میشود، به گونهای که تمام توجهات دارنده آن به خود حرز است نه خداوند. ممکن است کسی بگوید این قدرت متصل به قدرت خداست و نباید آن را شرک دانست. بله مقصود بنده از شرک، شرک خفی است نه شرک جلی. اگر کسی قدرت مستقلی برای این حرزها در نظر بگیرد که از دایره دین خارج شده است. اینجاست که بعضی از گزارههای به ظاهر دینی میتوانند حجاب زندگی توحیدی باشند و مؤمنین را به ورطهی شرک خفی بکشانند. در دعای اصیل، انسان به خداوند پناهده میشود و نگاه او به قدرت خداست نه الفاظ دعا. اما در این حرزها فرد به الفاظ حرز پناه میبرد.
.....
@azadpajooh
JQURAN_Volume 54_Issue 1_Pages 9-32 (1).pdf
657.7K
مقاله تحلیل و بررسی حرز منسوب به امام جواد(ع)
نوشته اسماعیل اثباتی
🔻قسمتی از چکیده:
این نوشتار تلاشی است در جهت منبعشناسی و اعتبارسنجی حرز منسوب به امام جواد علیهالسلام. به این منظور افزون بر مطالعات رجالی و بررسی سندی، به بررسی متنی و محتوایی حرز نیز پرداخته شده است.
متن مربوط به «سبب صدور حرز» با وقایع تاریخی ناسازگار است و با وجود انگیزه کافی برای نقل گسترده، تنها از یک طریق ناشناخته نقل شده است. سند روایت هم آشفتگیهای بسیاری دارد. در نتیجه دلیل قانع کنندهای بر انتساب این حرز به امام جواد علیهالسلام یافت نشد.
.....
@azadpajooh
⚡️تصویری از اشکال و اعداد و حروفی که در میانه حرز منسوب به امام جواد(ع) قرار دارند. این اشکال تناسبی با دعا ندارند و به طلسمنویسی شبیهتر هستند.
بخوانید: نقد حرز منسوب به امام جواد(ع)
.....
@azadpajooh
انگشتر حرز در میان مسئولان نظام، از هاشمی تا رئیسی
✍مهدی مسائلی
به ضمیمه یادداشت نقد حرز منسوب به جواد(ع) این مطلب را هم بیافزایم که استفاده از انگشتر حرز اختصاص به مردم عادی ندارد و بعضی مسئولان نیز برای حفاظت خویش از آن بهره گرفتهاند.
پس از حادثه شهادت مرحوم رئیسی در تصاویری که از انگشترهای همراه ایشان منتشر شد، یک انگشتر حرز امام جواد(ع) نیز وجود داشت. در بعضی خبرها آمده بود که حرز این انگشتر منسوب به سید ابوالحسن حافظیان (متوفی ۱۳۶۰ش) از اساتید علوم غریبه مشهد و از شاگردان حسنعلی نخودکی است.
ظاهرا بسیاری از مسئولان نظام برای حفظ خویش از انگشترهای مرحوم حافظیان بهره میبردند. صدرا صدوقی در بیان گزارش دیداری که با مرحوم هاشمی رفسنجانی داشته، میگوید: «در حدود سال ۱۳۸۷ خورشیدی و بهمنظور مشورت درباره یک پروژه علمی و در یک دیدار خصوصی به ملاقات او رفتم...دو کتاب... و دو انگشتر (یکی با نگین حدید و دیگری با نگین زرد باحرزی معروف به شرفالشمس) را که پیشتر از شخص صاحبدلی گرفته بودم نیز با خود بردم تا پس از صحبت و گپ و گفتمان به آیتالله هدیه دهم...دو کتاب و انگشترها را روی میزش گذاشتم. کتابها را دید و به کناری نهاد و گفت که باید سرفرصت آنها را مطالعه کند. انگشتر حدید را قبول نکرد، گفت: «دلم میگیرد از این نگین سیاه رنگ...» اما شرفالشمس را پذیرفت و بلافاصله گفت: «این انگشتر کوچکی را که در دست من است، میدانی چه کسی به من داده است؟» بلافاصله گفتم: «بله!» تعجب کرد و گفت: «چه کسی داده است؟» گفتم: «مرحوم استاد سیدابوالحسن حافظیان... .»...در ادامه ایشان گفتند: «حدود 35 سال است (به تاریخ آن روز) که این انگشتر را از دستم خارج نکردهام.» خود آیتالله برای من نقل کرد که یکی از بزرگانی که مرحوم حافظیان این انگشتر را به او هدیه داده و او آن را نپذیرفته بود، در یکی از حوادث انقلاب به شهادت رسید (ترجیح میدهم نام آن مرحوم را نبرم). آیتالله خودش تاکید کرد و باور داشت و از مرحوم حافظیان هم نقل کرد که او به ایشان گفته بود تا روزی که این انگشتری در دست توست، به اذن حق تعالی آسیبی به تو نخواهد رسید. او بلافاصله خاطرهای از نحوه ترورش را نقل کرد و یکی از دلایل حفظ خود در آن حادثه را کرامت مرحوم حافظیان و خاصیت همین انگشتری دانست.(روزنامه فرهیختگان۱۳ بهمن ۱۳۹۵)
مرحوم شیخ عبدالقائم شوشتری نیز نقل کرده است: «مرحوم آقا سید ابوالحسن حافظیان با توجه به تبحری که داشتند؛ انگشتری را برای مرحوم امام خمینی درست کرده بودند و بر روی آن دعای مخصوصی را نوشته بودند که هیج وقت خطری مرحوم امام را تهدید نکند.»(مظهر وصف خدا، ص۶۷)
.......
@azadpajooh
⚡️جَفر چیست؟/ بررسی ارتباط علم جفر با امامان(ع)
✍مهدی مسائلی
علم جفر یا علم الحروف علمی است که با استفاده از حروف و عدد و فرمولهایی در پی پاسخ به سؤالات و مجهولات گذشته یا آینده هستند. روش کار این علم به این صورت است که بعد از تقطیع کلماتِ سؤال به حروف و تبدیل آن به اعداد و پیاده کردن فرمولهای خاص، در نهایت اعداد و سپس حروفی دیگر حاصل میشود که ادعا میشود پاسخ آن سؤال هستند.
بعضی مدعیاند که عالمان حقیقیِ علم جَفر امامان(ع) هستند و این علم به صورت صحیح و کامل نزد آنها وجود دارد. این افراد به روایاتی استشهاد میکنند که از وجود جفر نزد ائمه(ع) سخن میگویند. آنها تعبیر جفر در روایات را به علم حروف تطبیق میدهند و ریشه این علم را به ائمه(ع) میرسانند. ولی آنچه در روایات درباره جفر بیان شده قابل انطباق با علم حروف نیست و جفر در روایات هیچگاه به معنای بهرهگیری از اسرار و رموز کلمات نبوده است.
توضیح اینکه تعبیر جَفر در روایات از ریشهی معنایی جفر به معنای پوست گوسفند اقتباس شده است و بر اساس این معنا، سه مصداق برای آن بیان شده است:
۱. کتابی به نام جَفر که نامگذاریاش بدین نام، به خاطر نگاشته شدن آن بر روی پوست گوسفند بوده است. طبق بعضی روایات، این کتاب در اواخر حیات پیامبر(ص) با انشاء ایشان و کتابت امام علی(ع) بر روی پوست گوسفندی نوشته شد و در آن وقایع گذشته و آینده تا روز قیامت بیان شده است. این کتاب نزد امامان(ع) است و کس دیگری آن را ندیده و نخوانده است. در روایات مطلبی درباره رمزی بودن نوشتههای این کتاب وجود ندارد، اما محتوای وسیع این کتاب که شامل تمام اتفاقات گذشته و آینده میشود، بعضی از علما را واداشته تا فرضیهی رمزی بودن نوشتههای آن را مطرح کنند و بدین وسیله راه حلی برای پاسخ به این سؤال و شبهه داشته باشند که چگونه این حجم از اطلاعات بر روی پوست یک گوسفند نوشته شده است؟
برای این فرضیه شاهد روایی نداریم، ولی اگر صحیح هم باشد ارتباطی با کشف مجهولات از رموز کلمات و اسرار حروف ندارد. جَفر در اینجا اسم یک کتاب است نه اسم یک علم(علم حروف). در این فرض وقایع به صورت رمزی در کتاب نوشته شدهاند و اسرار حروف نقشی در پاسخ به سؤالات ندارند.
۲. جَفر ابیض: طبق روایات این عنوان نام محفظهای چرمی از پوست گوسفند است که کتابهای مقدسی مثل صحف ابراهیم، زبور، تورات، انجیل، مصحف فاطمه و کتاب علی(یا کتاب جامعه) در آن نگهداری میشوند. در اینجا جَفر هیچ ارتباطی با کلمات و حروف ندارد و عنوان یک محفظه یا کیف چرمی است.
۳. جَفر احمر: این عنوان نیز در روایات برای محفظهای چرمی از پوست گوسفند به کار رفته است که سلاح پیامبر(ص) در آن نگهداری میشود و به امامان به ارث رسیده است.
بعضی از روایات از محفظهای دیگر از جنس پوست گاو نام بردهاند که مجموع دو جفر ابیض و احمر در آن نگهداری میشوند و آن نیز جفر نامیده شده است.
اینها مجموع اطلاعاتی هستند که درباره جفر از روایات صحیح و ضعیف بدست میآیند و بسیاری از جزئیات آنها را نیز نمیتوان امر دینی دانست و به صورت علمی به امامان نسبت داد، ولی در اینها نیز سخنی از بهرهگیری از علم حروف برای پاسخ به مجهولات نیست.
این نکته را نیز باید در نظر داشت که طبق روایات، محتوای کتاب جفر تنها شامل جزئیات وقایع گذشته و آینده میشود و سخنی از وجود طلسم یا حرز در آن مطرح نشده است. علم جفر امروزی نیز با طلسم نویسی متفاوت است و فقط مدعی پاسخگویی به مجهولات است. پس ارتباط دادن بعضی از حرزها با کتاب جفر و حتی علم جفر اصل و اعتباری ندارد.
.......
▪️یادداشت نقد حرز منسوب به امام جواد(ع) را نیز بخوانید.
.......
@azadpajooh
🔸اتهام توهین به تشیع
امشب دیدم در چندین کانال و گروه افرادی به صورت هماهنگ، بنده را متهم به توهین به تشیع میکنند. استناد آنها به پست حذفیات کتاب لبخند علماست و هرکدام حکایتی از آن را بهانه این اتهام قرار دادهاند. گویا از جای مشخصی که سالهاست نوشتههای بنده آنها را عصبی میکند، دستور تخریب بنده صادر شده است.
قبلا درباره این حذفیات توضیح دادم، مجددا تأکید میکنم که:
اولا اینها حذفیات کتاب است و لطیفهها و نکات طنز دیگری در کتاب هست که تعریض به بعضی از پیروان اهلسنت به شمار میآید، در توضیحی که قبلا در کانال گذاشتم، بیان کردم که بررس ارشاد تعریضها به اهلسنت را باقی گذاشته و حکایاتی که نقد پیروان تشیع(نه خود تشیع) بوده را حذف کرد.
ثانیا نقل حکایات طنز به معنای اعتقاد به مضمون آنها نیست و غرض کتاب نیز اثبات این عقاید یا رد آن عقاید نیست. همین حکایات در کتابهای دیگران نیز آمده، مجوز ارشاد هم گرفته است و کسی آنها را متهم به تحریف و سیاهنمایی و توهین نکرده است.
ثالثا در هیچ کدام از این حکایات توهین و بیاحترامی به شیعه وجود ندارد. آقایان مشخص کنند چرا این مطالب توهین به تشیع است و جوسازی نکنند.
بله کسانی طریقه لعن و دشنامگویی و مجادله مذهبی را روش تبلیغی تشیع میدانند، تعریض به اقدامات خودشان را توهین به تشیع قلمداد میکنند. آنقدر پر رو و طلبکار هم هستند که از مسئولان نظام و حوزه میخواهند که با بنده برخورد شود.
جالب اینجاست که کسانی این مطالبه را دنبال میکنند که کانالهایشان پر از توهینهایی از سنخ توهینهای آن مداح هتاک است. شاید در جو محکومیت آن مداح هتاک به اهلسنت، این آقایان به طرفداری از او میخواهند این طرف نیز مظلومنمایی ایجاد کنند و از آب گل آلود ماهی بگيرند.
.......
@azadpajooh
🔸ضرر و آسیب توهین مذهبی شیعیان برای شیعه
✍مهدی مسائلی
چند روز پیش در یکی از هیئتهای شهر قم مداحی با توهین به مسجد اهلسنت زاهدان و نمازگزاران آن، حرفهای زشتی بر زبان راند. انتشار فیلم این مداحی در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی ناراحتی و خشم بسیاری از مردم- اعم از شیعه و اهلسنت - را برانگیخت. در فضای پر التهاب بلوچستان که چند سال اخیر چالشهای امنیتی زیادی را به خود دیده است، این فیلم میتوانست فتنهی مذهبی دیگری را رقم بزند. اما مسئولان امنیتی و فرهنگی کشور به محکومیت این اقدام اکتفا نکردند و برخورد قضایی با آن را آغاز کردند. این مداح بازداشت شد و از آنجا که طرح شکایت از وی در دادسرای زاهدان بود، با قرار قضایی به زاهدان منتقل شد. بعد از این اقدام بازخوردهای متفاوتی را در میان طیفهای مذهبی شیعه شاهد بودیم.
همانگونه که اشاره شد، بسیاری از شخصیتهای شیعه این سخنان زشت را محکوم کرده و حتی از اقدام قضایی علیه این مداح حمایت کردند. البته انتظار بیشتری از جامعه مداحان- به خصوص مداحان انقلابی- درباره موضع گیری سریع و صریح دراینباره وجود دارد. درست است که حواشی و هزینههای موضعگیری در این مسائل برای آنها بالاست، ولی اخلاص و مجاهدت مداحان در همین هنگامهها مشخص میشود.
در مقابل، طیفی از مداحان و هیئتیهایی که خود را برائتی مینامند، به طرفداری از این مداح پرداختند و برخورد قضایی با وی را نیز محکوم کردند. این عده با این توجیه که وحدت اسلامی و طرفداران آن زمینهساز برخورد قضایی با این مداح شدهاند، به هجمه علیه وحدت اسلامی پرداختند، در حالی که سخنان این مداح فراتر از وحدت اسلامی، امنیت مردم سیستان و بلوچستان اعم از شیعه و سنی را با چالش مواجه میکند. این طیف قشر محدودی از جامعه مذهبی شیعه هستند، اما فعالیت و بازخورد رسانهای زیادی دارند. یادداشت بنده برای متقاعد کردن و بازداشتن آنها نیست.
اما طیفی دیگر از جامعه مذهبی شیعه همزمان با محکوم کردن رفتار این مداح، برای او دلسوزی نیز میکنند. در واقع، این طیف سخنان این مداح را خطا و اشتباه میدانند، ولی چون او را دوست مذهب و به اصطلاح هیأتیها نوکر دستگاه امام حسین(ع) میدانند، برخورد قضایی با وی را نیز روا نمیدانند. در این یادداشت هدفم بیشتر نقد این رویکرد و موضعگیری است.
حقیقت اینکه دین بیش از آنکه از دشمنان ضربه و لطمه بخورد، از دوستان و طرفدارانش آسیب دیده است. تصویر زشت و منزجرکنندهای که دوستان نادان و تندرو برای دین و مذهب رقم میزنند، آسیبی بسیار فراتر از مخالفت دشمنان و هجمههای آنها دارد و ضرر سوءتبلیغ این دوستان قابل مقایسه با تبلیغِ سوء دشمنان نیست. از این جهت است که بعضی سلوک آنها را در نقشه دشمنان تعریف کرده و آنها را با عناوینی مرتبط با آمریکا و انگلیس مخاطب میسازند. فارغ از صحیح یا نادرست بودن چنین نسبتهایی، آسیب رفتارهای موهن این عده را نباید کم اهمیت جلوه داد و از کنار آنها به سادگی گذاشت. این افراد هم به دین ضرر میزنند و هم به دینداران. هم نگرش منفی به تشیع ایجاد کرده و مردم را از توجه به تعالیم اهلبیت(ع) دور میکنند، و هم با ایجاد دشمنی میان شیعیان و اهلسنت امنیت اجتماعی را برهم زده و زندگی مسالمتآمیز پیروان مذاهب را با چالش روبرو میکنند. در روایاتی متعدد و معتبری از ائمه(ع) بیان سخنان نابجا توسط شیعیان و انتشار مطالب خاص مذهبی با امامکشی و قتلِ عمدِ امامان یکسان تلقی شده است، و ائمه(ع) خطر و زحمت شیعیانِ بیمبالات در سخن را از ناصبی دشنامگویی که شمشیرکشیده و به جنگ امام آمده، بیشتر دانستهاند. حتی امامان خواستار طرد و انزوای این عده از جامعه تشیع شدهاند. این موضعگیری اهلبیت(ع) درباره مطالب خاص مذهبی است که دیگران ظرفیت پذیرش آن را ندارند، مطالب زشت و سخیفی که هیچ نسبتی با مکتب اهلبیت(ع) ندارد، جای خود دارد.
کوتاه سخن اینکه برخورد با این افراد هتاک تنها با رویکرد حمایت از اهلسنت نیست بلکه برای صیانت از آموزههای تشیع و زندگی مسالمتآمیز مذهبی است. از این گذشته عدالت اجتماعی اقتضا میکند یا همه مردم و پیروان مذاهب در اظهار نظر و بیانشان آزاد باشند و هر توهینی را با ملاک آزادی بیان، مجاز بدانیم یا اینکه تبعیض در برخوردهای اجتماعی نداشته باشیم و با توهین در همهجا، به یکاندازه برخورد کنیم.
.......
@azadpajooh