eitaa logo
مهدی مسائلی، مطالعات و یادداشت‌ها
872 دنبال‌کننده
39 عکس
15 ویدیو
9 فایل
ارتباط با مدیر: @masaeli
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡️هنگامی که نقدهایِ دیگران توهین، و فحاشیِ خودمان نقد می‌شود/مشکل امروز ادبیاتِ علمیِ بعضی مراجع است ✍ 🔸چند روز پیش نقدی از طرف بنده بر سخنان اخیر آیت‌الله وحید خراسانی منتشر شد. طبق معمول عده‌ای برای دفاع از مرجعیت شیعه، دست به دامن فحاشی و توهین شدند. در این میان مدیر مسئول سایتی که رسالت خویش را اطلاع‌رسانی از جهان تشیع بیان می‌کند، با انتشار متنی در مقام پاسخی به بنده برآمد. وی در ابتدای این متن نوشت: "یک نفر * (* نفر واحد شمارش انسان، ایضا شتر است )طلبه بی تربیت به نام : م م که پیش تر و اخیرا برای جلب توجه، کسب شهرت یا عقده های درونی اش نسبت به بیانات مرجع عالیقدر شیعه اراجیفی را بیان کرده است. واقعا چه روزگاری شده بچه طلبه ای که افتخارش باید جفت کردن کفش مرجع عالیقدر جهان تشیع باشد کارش به جایی رسیده که نصایح و بیانات پیر فقاهت را به عقل کوچک خود، وهن مرجعیت مینامد." 🔺جالب است که کسی می‌خواهد با این سطح از ادبیات، یک طلبه بی‌تربیت را سرجایش بنشاند! ظاهراً ادب و تربیت در مرام این افراد یعنی اینکه طبق ذائقه مذهبی آنها سخن بگویی، اگر اینگونه باشد هر فحشی را هم که بر زبان بیاوری از محدوده ادب خارج نشده‌ای! در مقابل هر سخنِ مخالفت‌آمیزی درباره مراجع مورد علاقه آنها یک توهین بزرگ و نابخشودنی است. وی سپس با ذکر بعضی از رفتارهای زشتی که معلوم نیست چه کسانی آنها ‌را درباره مراجع رقم زده‌اند، سخنان بنده را به آن رفتارها تشبیه کرده و می‌نویسد: "وهن مرجعیت توسط عده ای عمامه بسر بی دین صورت گرفت و الا در طول تاریخ، مرجعیت شکوه و عظمتی وصف ناشدنی داشته است و قطعا به آن شکوه بازخواهد گشت . و وهن مرجعیت آن زمانی آغاز شد که بچه طلبه ای بیسواد تصمیم گرفت به پیرفقاهت وهن را بیاموزد." 🔺قبلاً نیز گفته‌ام اگر امروز بخواهیم اخلاق علمی را در حوزه‌ها نقد کنیم مشکل اتفاقا در ادبیات بعضی مراجع تقلید است که باید برای طلاب الگو باشند. این بزرگواران همیشه نظرات و اندیشه‌های‌ مخالف خویش را شبهه می‌نامند و دگراندیشان را شُبهه‌پراکن. فراموش نکرده‌ایم که این بزرگواران به جای نقدِ عالمانه طرفداران وحدت‌اسلامی، برای آنها تعابیری همچون «عوام عمامه به سر» «بی سواد»، «عامّی»، «ترسو»، «نامردِ عمامه به سر» به کار ‌بردند و کار را بدانجا رسانده‌اند که مرید متعصب و دلداده به تبعیت از آنها، برای کوچک و بزرگ روحانیتِ شیعه چنین تعبیری را به کار می‌برد. ای کاش این مدیرمسئولِ سایتِ پرحاشیه، برای دفاع از حریم همه مراجع با همین شور و تندی وارد عمل می‌شد. ای کاش نقد یاسرحبیب را نیز به خاطر توهین به مراجع در دستور کار خویش قرار می‌داد. ای کاش آن هنگام که فردی در قم ولایت فقیه را به حکومت فرعون تشبیه ‌کرد، اهتمام به دفاع از حریم مرجعیت شیعه داشت. اما انگار این جاده یکطرفه است، از آن طرف لازم نیست کسی احترام بگذارد، اما از این طرف همه باید ساکت باشند و هر حرفی را بپذیرند! ......... @azadpajooh
⚡️کرونا و تفاوت دین‌داری "کرامت‌محور" با "معرفت محور" ✍ دین‌داری کرامت‌محور آلوده شدن اماکن مقدسه به ویروس را نفی دین‌داری و تقدس آنجا می‌بیند ولی دین‌داری معرفت‌محور تضادی بین آلودگی ویروسی و طهارت معنوی نمی‌بیند. توضیح بیشتر اینکه: هنگامی که نگاه عرفانی در دین صورتی افراطی به خود بگیرد، دین‌داری مردم به دین‌داری کرامت‌محور تبدیل می‌شود. این نگاه عرفانیِ افراطی نیز نشئت گرفته از دیدگاه‌های غالیانه به دین و رهبران دینی است. نگاه بعضی از مسلمانان و شیعیان به پیامبر و ائمه (صلوات الله علیهم) نگاهی ورابشری است، یعنی آنها را انسانِ فوق و کامل نمی‌بینند بلکه آنها را فوقِ انسان می‌دانند. در آیات متعددی از قرآن بیان شده که منکران رسالت پیامبراکرم(ص)، به خصوصیات بشری ایشان استناد می‌کردند و انتظار داشتند خداوند فرشته یا موجود ماورائی را بفرستد که قدرتی مافوق بشر داشته باشد و نیازها، محدودیت‌های و مشکلات مادی بشری برای او نباشد، آنها می‌گفتند: «چرا این رسول غذا می‌خورد و در (کوچه و) بازارها راه می‌رود؟... یا چرا بر این رسول گنجی فرو نیفتد یا چرا باغی ندارد که از میوه‌هایش تناول کند؟» (فرقان/ 7و8) اما خداوند بر خصائص بشری انبیاء و پیامبران الهی تأکید می‌کند و می‌فرماید:«اگر در روی زمین فرشتگانی زندگی می‌کردند، و با آرامش گام برمی‌داشتند، ما فرشته‌ای را به عنوان رسول، بر آنها می‌فرستادیم!»(اسراء/95) پس رسول‌خدا(ص) در ویژگی‌های انسانی تفاوتی با دیگران ندارند. البته این نگاه ورابشری مخصوص مخالفان اسلام نیست بلکه نگاهی است که در میان هواداران رسالت پیامبر(ص) نیز وجود دارد. اصولاً اشکالات بت‌پرستان نیز به خاطر بی‌دینی آنها نبوده بلکه به خاطر تلقی نادرست آنها از دین بوده است. در میان دین‌داران عده‌ای به پیشوایان دینی، به عنوان راهنما و هدایت‌گر نمی‌نگرند بلکه آنها را مقصد و هدفِ دین‌داری می‌دانند، در این نگاه،‌ دین‌داری به بیان مدایح و مناقب و فضایل پیشوایان دینی منحصر می‌شود و فراتر از آن نمی‌رود. بیان فضایل نیز به موراد خاصی اختصاص دارد که نمایشی ورابشری از ائمه(ع) ارائه می‌کند. بر این اساس معجزات و کرامات نقل شده هرچه عجیب و غریب‌تر باشند فضیلت بالاتری را نمایش می‌دهند. این در حالی است که ملاک برتری در فضایل برای بندگان خدا، برتری در صفات نیکوی بشری و عبد بودن آنها برای خداوند است. با نگاه کرامت‌محور، کرامات عمومیت و اطلاق پیدا می‌کنند و جز اساسی دین می‌شوند و حتی خدشه در آنها تضعیف دین‌داری تلقی می‌شوند. البته باید بر این‌ نکته تأکید کنیم که معجزه و کرامت‌ برای پیامبر و ائمه(ص) وجود داشته است ولی این موارد فرعی از رسالت تبلیغی آنها است نه اصل رسالت آنها. با صراحت باید بگوییم پیشوایان نیامده‌اند که مریض شفا دهند، مرده زنده کنند و حوائج مردم را بدهند، بلکه آمده‌اند که مردم را خداباور کرده و به برپایی عدالت برانگیزند: «لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ؛ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند»(حدید/25) این نوع دین‌داری را دین‌داری معرفت‌محور می‌نامیم که در آن اگرچه کرامت و معجزه در مواردی وجود دارد ولی اصل و هدف نبوده و اطلاق و عمومیت ندارد و نباید ارتباط دینی با پیشوایان دینی را بر اساس آن تعریف شود. با این حال، در دین‌داری کرامت‌محور پیشوایان دینی افرادی شکست‌ناپذیر در جنگ و مبارزه هستند، ویروس‌ها و بیماری‌ها کاری به آنها دارند، سانحه برای آنها اتفاق نمی‌افتد، حتی بعضی از این دین‌داران به شئون شخصی ائمه(ع) وارد می‌شوند و سعی می‌کنند ویژگی‌های بشری را از آنها نفی کنند. در همین راستا گزارشات تاریخی درباره زندگی شخصی و اجتماعی ائمه(ع) همگی به تأویل می‌روند به گونه‌ای زندگی بشری آنها صورتی تصنعی و نمایشی پیدا می‌کند. متأسفانه دین‌داری کرامت‌محور در میان مبلغین دینی طرفداران زیادی دارد چون با کمک آن افراد بیشتری را می‌توانند جذب دین کنند، ‌ولی چنین دین‌داری از طرفی در معرض خرافات است و از طرفی دیگر ممکن است هدفش را گم کند، همان‌گونه که مسیحیان هدف رسالت عیسی(ع) را گم کردند و با غلو درباره او، دین عرفانی حول شخصیت عیسی(ع) را جایگزین دین اجتماعی و سلوک الهی او کردند. آنچه اسلام به دنبال بوده است دین‌داری معرفت‌محور است، از این جهت است که معجزه اسلام و پیامبر(ص) قرآن است نه زنده‌کردن مردگان و شفای مریضان. .............. @azadpajooh
⚡️سخنی با مولوی عبدالحمید/مصیبت و خسارت تکفیری‌ها از کرونا و غیر کرونا بیشتر است ✍ اخیرا از مولوی عبدالحمید اسماعیل‌زهی امام جمعه اهل‌سنت زاهدان کلیپی منتشر شده است که وی در آن گسترش بیماری کرونا در قم و ایران را به طلاب چینیِ جامعة المصطفی نسبت می‌دهد و این تشکل علمی و تبلیغی را به شستشوی مغزی طلاب اهل‌سنت و شیعه کردن آنها متهم می‌کند. وی این اقدامات را برخلاف استراتژی وحدت اسلامی در جمهوری اسلامی ایران می‌داند. ایشان کرونا را نیز در کنار بلاهای آسمانی و زمینی سال‌ها‌ی اخیر، عذاب و عقوبتی الهی می‌داند که به خاطر بعضی از رفتارها، کشور ما دچار آن شده است، او از همه ملت ایران می‌خواهد برای جلوگیری از بلاهای بزرگتر توبه کنند. از ادامه سخنان مولوی عبدالحمید برداشت می‌شود که مقصود وی از این رفتارها، توهین به صحابه و یاران پیامبر(ص) مخصوصا خلفا در میان شیعیان است. به عنوان یکی از فعالان عرصه وحدت اسلامی لازم می‌دانم چند نکته‌ای را درباره‌ی این سخنان بیان کنم: 1. جناب مولوی برای انتقاد از جامعة المصطفی از شایعه‌ای بهره‌برداری می‌کند که هیچ مدرک و استناد معتبری برای آن وجود ندارد و ایشان نیز از تعبیر «معروف است که» برای طرح آن استفاده می‌کند. استفاده این‌چنینی از شایعات برای مدیر و استادِ عالیِ بزرگ‌ترین مدرسه‌ی علمیه اهل‌سنت ایران بسی مایه‌ی تعجب است و به گفتگوهای علمی و منطقی اهل‌سنت آسیب می‌زند. درباره‌ی عملکرد جامعة المصطفی نیز ایشان پیش‌ذهنیت‌های نادرستی دارد که مسئولان این تشکل به آن پاسخ می‌دهند و هم‌اکنون بنده در مقام دفاع از آنها نیستم. 2. جناب مولوی بلاهای طبیعی و غیرطبیعی و اخیرا کرونا را عذاب و عقوبت الهی دانسته و دو قضاوت نادرست در این‌باره دارد: اول‌ اینکه: توهین به صحابه و مقدسات اهل‌سنت را به تمام شیعیان منتسب می‌کند و خواستار توبه‌ی تمام ملت دراین‌باره می‌شود؛ در حالی‌که مراجع شیعه و رهبری همواره از توهین به صحابه و مقدسات اهل‌سنت نهی کرده‌اند و به مبارزه با تندروهای بی‌موالاتِ شیعه در این زمینه پرداخته‌اند؛ از این جهت تندروهای شیعه خصومت و دشمنی فراوانی با جمهوری اسلامی ایران دارند. عمومِ مذهبیونِ شیعه در ایران نیز ضمن پایبندی علمی و عملی به عقاید تشیع، آنها را بدون هیچ‌گونه توهینی بیان می‌کنند. دوم اینکه: جناب مولوی کرونا و بلاها را عقوبتی در برابر رفتار مذهبی شیعیان می‌داند درحالی‌که بلا و مصیبت همیشه عذاب نیست و پیامبران و اولیای الهی گاهی بیش از دیگران طعم مصیبت‌ها را چشیده‌اند، آنگونه که حتی کافران با استناد به بلاها و مصیبت‌ها به آنها فال بد می‌زدند. قرآن نیز بلا را عامل امتحان مؤمنین معرفی می‌کند و می‌فرماید: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ(بقره/155)؛ قطعاً همه‌ی شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مال‌ها و جان‌ها و میوه‌ها، آزمایش می‌کنیم؛ و بشارت ده به استقامت‌کنندگان!» از این گذشته، هرگاه در مناطق سنی‌نشین کشور بلا و مصیتی وارد شده است، مسلمانانِ شیعه، برادرانه به یاری مسلمانانِ سنی شتافته‌اند و هیچ‌گاه بلاها را به عذاب الهی ارتباط نداده‌اند و از آن بهره‌برادری مذهبی و تبلیغی نکرده‌اند. جناب مولوی نیز که نگران آسیب وارد شدن به گفتمان وحدت اسلامی در ایران است، نباید چنین استفاده ابزاری و تبلیغاتی از بلاهای طبیعی و غیرطبیعی کند! این را هم بیافزایم که اگر بناست به خاطر رفتار مسلمانان بلایی نازل شود نزول عذاب و عقوبت الهی به واسطه‌ی رفتارهای تندروهای اهل‌سنت و تکفیری‌های وهابی شایسته‌تر است. در سال‌های اخیر جنایت‌هایی توسط داعش و جریان‌های تکفیری منتسب به اهل‌سنت صورت گرفت که در تاریخ بی‌سابقه بوده است، چه خون‌هایی که به اسم دین نریختند و چه حرمت‌هایی را که نشکستند؟! اصولا داعش و وهابیت خودش بلایی بود که خداوند به خاطر عدم بصیرت دینی و حاشیه‌پردازی در تبلیغ دین، مسلمانان را دچار آن کرد. جناب مولوی خسارتی که تکفیری‌ها در منطقه بلوچستان به مردم این منطقه وارد کرده‌اند از خسارت سیل و خشکسالی و کرونا و... بیشتر بوده است و خواهد بود. سخنان جنابعالی نیز آب در آسیاب همان‌ها می‌ریزد و گفتمان دلسوزانه و منطقی علمای محترم اهل‌سنت آن منطقه را تضعیف می‌کند. جناب مولوی! کرونا شیعه و سنی و کافر نمی‌شناسد و اگرچه هم‌اکنون ایران را در برگرفته است ولی فردا عربستان و پاکستان و ترکیه و سایر کشورهای اسلامی نیز در بر می‌گیرد و تمسک شما به آن، منطق دینی‌تان را نزد جوانان مؤمن و آگاه اهل‌سنت مخدوش می‌کند و آنها را نه به سمت شیعه، بلکه به سمت بی‌دینی سوق می‌دهد. پس دغدغه‌ شیعه و سنی را رها کنیم و کمی به فکر عمق بخشیدن به اندیشه‌های دینی و اخلاقی باشیم. ........... @azadpajooh
⚡️نقدی بر ضدعلوی جلوه‌دادن اهل‌سنت ✍ پس از انتشار تصاویر تبلیغات تحریک‌آمیز مذهبی به مناسبت غدیر در گنبد کاووس، و انتقادهایی که نسبت به آن صورت گرفت، جناب آقای حامد کاشانی فقط با انتخاب یکی از این تصاویر(با متن: علی ع با حق است و حق با علی است) به دفاع از این اقدام پرداخت و نوشت: "وقتی بیش از حد کوتاه بیایی، نتیجه این می‌شود که روایات مورد قبول همه فرق در مورد امیرالمؤمنین سلام الله علیه را هم برنتابند." در نقد این موضع سه نکته را خدمت ایشان متذکر می‌شوم: ۱. اهل‌سنت هیچ مشکلی با روایت بالا ندارند و اعتراض‌ها به مجموع تبلیغات و خصوصا پارچه‌نوشته‌های تحریک‌آمیز دیگر بوده است.( مثل: فاروق اعظم امیرالمومنین است؛ صدیق اکبر امیرالمومنین است) گمان نمی‌کنم که پارچه‌نوشته‌های دیگر را ندیده باشید. نزد اهل‌سنت صدیق و فاروق از القاب خلیفه اول و دوم است، حالا اگر در پارچه‌نوشته‌هایی این دو لقب از آنها سلب شود، آیا این اقدام تحریک احساسات مذهبی اهل‌سنت را هدف نگرفته است؟! بیایید در این قضیه کمی منصف باشیم، مثلا اگر کسی در شهرهای تهران، اصفهان، کاشان و قم و ... که شیعیان معتقدند لقب امیرالمومنین از القاب خاصه‌ی امام علی(ع) است، پارچه نوشته بزند با این مضمون که: "عمر امیرالمومنین است" موضع شیعیان چه خواهد بود؟ ۲. انعکاس ناقص واقعه و دفاع از آن، به مخاطبین اینگونه القا می‌کند که گویا اهل‌سنت در مقابل فضایل امام علی(ع) و معترض به بیان آنها هستند. پیش از این در برنامه تلویزیونی نیز در نقل فضایل امام علی(ع) اینگونه برداشت می‌شد که گویا جبهه مقابل اسلام علوی، اهل‌سنت هستند. این در حالی است که مرزبندی اسلام علوی ماورای شیعه و سنی است و بسیاری از اصحاب و یاران امام علی(ع) در مصاف با اسلام اموی از کسانی بودند که عنوان شیعه اصطلاحی امروزی را نداشتند و خلفای پیشین را می‌پذیرفتند. امروز همه‌ی اهل‌سنت به صورت عام امام علی(ع) را به بالاترین اوصاف مدح می‌کنند و قسمتی از اهل‌سنت به صورت خاص در جبهه اسلام علوی قرار دارند و منتقد اسلام اموی و آمریکایی هستند. این افراد بیش از بعضی از شیعیان، شیعه علی(ع) هستند، چون اینها شیعیان رسمی هستند و آنها شیعیان اسمی. ۳. بیان حق و جهر به آن مطلوب است، ولی اگر طرف مقابل نیز معتقد باشد که حرفش حق است آیا به مانند شما می‌تواند جهر به حق داشته باشد. حدود دو سال پیش در شبکه‌های مجازی تصاویر نصب نمادی در شهر بانه منتشر شد که در آن، کنار نام خداوند و پیامبر، نام خلفای چهارگانه مورد احترام اهل‌سنت وجود داشت. عده‌ای فریاد وااسلاما سر دادند که چرا این اتفاق در کشور شیعه ایران روی داده است؟! تا آنجا که مسئولین آن شهر مجبور بر برداشتن آن شدند. این درحالی بود که شهر بانه در کردستان، شهری کاملاً سنی‌نشین است و شیعه بومی در آنجا اصلا وجود ندارد. خوب می‌دانم که با بیان این سخنان عده‌ای من را به سنی‌گری و حتی وهابیت متهم می‌کنند، ولی من شیعه امام علی(ع) هستم که فرمود: "آنچه بر خود می‌پسندى براى مردم نيز بپسند و آنچه براى خود نمیپسندى براى آنها نيز نپسند!" ............. @azadpajooh
حفظ وحدت اسلام یا وحدت شیعه؟! ✍مهدی مسائلی ☑️ بخش اول هنگامی که به نقد جریان‌های افراط‌گرای شیعه یا رفتارها و سخنان تند مذهبی می‌پردازیم، عده‌ای به تشکیک دراین‌باره می‌پردازند و پیگیری آن را موجب تشدید اختلاف در جامعهٔ شیعی می‌دانند. این عده معتقدند که نباید به‌خاطر تحکیم ارتباط با اهل سنت و تقویت وحدت اسلامی، وحدت در جامعه شیعه را برهم بزنیم یا این‌که اگر به خاطر وحدت اسلامی، در برابر اختلاف نظر مذاهب مدارا می‌کنیم، در برابر شیعیان نیز باید مدارا کنیم. بعضی از این افراد، اگرچه افکار و رفتارهای افراطیون را قبول ندارند، ولی محافظه‌کاری در مقابل آن‌ها را بهتر از روشنگری می‌دانند. در پاسخ باید گفت: 1. جریان‌های تندرو و افراطی شیعه افزون‌بر ایجاد تفرقه و ایجاد دشمنی میان مذاهب اسلامی، به خط‌کشی در درون تشیع و دسته‌بندی شیعیان نیز می‌پردازد و دشمنی‌های درون مذهبی را نیز به وجود می‌آورند. این جریان‌ها افکار و رفتارهای موهن خود را معیار شیعه‌بودن می‌دانند و به‌راحتی حکم به کفر یا خروج از تشیع برای دیگر شیعیان می‌کنند. این جریان‌ها حتی تحمل پذیرش افکار نزدیک به خود را ندارند و با وجود اشتراک‌های فکری گسترده میان آنها، فقط با یک اختلاف کوچک به دشمنی باهم می‌پردازند. ازاین‌رو، نقد این جریان‌ها نه‌تنها تفرقه‌افکنی میان شیعه به‌شمار نمی‌آید، بلکه در راستای مقابله با فتنه‌گران و تحقق وحدت شیعیان است. آری شیعیان می‌توانند تفکرات متفاوتی داشته باشند و در اصول تفکرات تشیع باهم وحدت داشته باشند، ولی تفرقه هنگامی ایجاد می‌شود که عده‌ای رفتارها و تفکرات حاشیه‌ای خود را اصول قطعی تشیع قلمداد می‌کنند، و دیگران را به خروج از تشیع و دشمنی با اهل‌بیت(ع) متهم کنند. ما نیز طرفدار وحدت در تشیع هستیم، ولی کسانی که دیگر شیعیان را با عناوینی همچون بتریه، مُنیه، عمریه و... خطاب کرده یا اتهام‌هایی همچون وهابی‌گری را نثار آنها می‌کنند، اصولاً زیر بار وحدت درون مذهبی نیز نمی‌روند. وحدت مذهبی از دیدگاه آنها بدان معنا است که در مقابل سخنان و رفتارهای آنها سکوت شود و کسی با آنها اختلاف نظری نداشته باشند، همچنان‌که تلقی آنها از وحدت اسلامی نیز بدان معناست که همه مسلمانان، شیعه شوند و افکار آنها را بپذیرند. تعامل این جریان‌ها با مفهوم وحدت دینی یا مذهبی، همچون تعامل وهابیت با این مفاهیم است، زیرا که حتی اگر مسلمانان بخواهند با وهابیت مصالحه و وحدت داشته باشند، وهابیت چنین امری را نمی‌پذیرد. مشکل فکری وهابیت که دیگران را از مصالحه با آنان باز می‌دارد، اندیشه‌های تکفیری آنهاست. بر این نکته باید تأکید کنیم که نقدهای ما نیز به معنای دسته‌بندی و تکفیر شیعیان نیست، مثلا هشدار درباره خطر تشیع انگلیسی،‌ اعلام خطر درباره جریان‌هایی است که با رفتارهای‌شان به سلطه‌گران جهانی خدمت می‌رسانند، اگرچه بسیاری از مروجین چنین رفتارهایی مزدور مستقیم دشمن نیز نیستند. البته در این میان، کسانی وجود دارند که شیعه مزدور انگلیس و آمریکا بوده و به مدیریت افراط‌گرایی مذهبی می‌پردازند، این افراد از احساسات شیعیان متعصب و ناآگاه سوءاستفاده کرده و آنها را به دشمنی مذهبی سوق می‌دهند. ولی به هرحال نباید نقدهای صریح و بی‌پرده را به معنای تکفیر دانست. البته اگر کسی این عناوین را به صورت عمومی به‌کار برد، او نیز به خطا رفته است. 2. از جهت کلی، وحدت شیعه و وحدت اسلامی تزاحم و منافاتی با یکدیگر ندارند، بلکه کسانی که رفتارهای وحدت‌ستیزانه دارند، با ایجاد یک مغالطه "دوراهی کاذب" ، پذیرش وحدت اسلامی را منوط به تفرقه بین شیعیان کرده‌اند، بر این اساس، یا باید وحدت شیعه و جنگ با اهل‌سنت را پذیرفت، یا مصالحه با اهل سنت و تفرقه درون مذهبی را. در حالی‌که هم می‌توان وحدت شیعی داشت و هم وحدت اسلامی. مشکل در اینجا رفتارهای و سخنان وحدت‌ستیزانه‌ای است که عده‌ای پذیرش و سرفرود آوردن در مقابل آن را رکن اصلی تحقق وحدت شیعی تلقی می‌کنند. .......... 🔸کانال یادداشتهای : @azadpajooh
⚡️حفظ وحدت اسلام یا وحدت شیعه مهدی مسائلی ☑️ بخش دوم (⬅️بخش اول:https://eitaa.com/azadpajooh/116) 3. درست است که شیعیان می توانند در رفتارهای شخصی با یکدیگر اختلاف نظر داشته باشند و نباید کسی نظرش بر دیگری را تحمیل کند، ولی هنگامی که رفتارهای‌مان ابعاد اجتماعی و حتی بین‌المللی پیدا می‌کند و تبعات آن برای همه مسلمانان و شیعیان است، نمی‌توان آزادانه هر رفتار یا گفتاری را داشته باشیم. مثلاً هنگامی که توهین‌های مذهبی افرادی موجب فتنه‌گری و جنگ مذهبی در جهان اسلام می‌شود، نمی‌توان به عنوان آزادی بیان، به این رفتارها رخصت و آزادی داد؛ یا مثلا انجام عزاداری‌هایی همچون قمه‌زنی که موجب وهن و هتک مذهب می‌شود، منوط به تلقی یک طرف نیست تا هر شخصی خودسرانه تشخیص دهد که قمه‌زنی موجب وهن مذهب نیست و آن را انجام دهد؛ زیرا وقتی این عمل موجب وهن مذهب باشد، ضرر آن به خود شخص ختم نمی‌شود، بلکه آسیب آن بر پیکر اسلام و جامعه اسلامی وارد خواهد شد. از این جهت رهبری انقلاب در تبیین حکم ممنوعیت بیان کردند:«آنچه از قول مراجع سلف، رحمت الله علیهم، نقل شده است، بیش از این نیست که اگر این کار ضرر معتنی‌به ندارد، جایز است. آیا سبک‌کردن شیعه در افکار جهانیان ضرر معتنی‌به نیست؟ آیا مخدوش‌کردن محبت و عشق شیعیان به خاندان مظلوم پیامبر(ص) و به‌خصوص شیفتگی بی‌حد و حصر آنان به سالار شهیدان(ع) را بدجلوه‌دادن، ضرر نیست؟ کدام ضرر از این بالاتر است. اگر قمه‌زدن به‌صورت عملی انفرادی در خانه‌های دربسته انجام می‌گرفت، ضرری که ملاک حرمت است، فقط ضرر جسمی بود. وقتی این کار علی رؤس‌الاشهاد و در مقابل دوربین‌ها و چشم‌های دشمنان و بیگانگان، بلکه در مقابل چشم جوانان خودمان انجام می‌گیرد، آن‌وقت دیگر ضرری که باید معیار حرمت باشد، فقط ضرر جسمی و فردی نیست، بلکه مضرات بزرگ تبلیغی که با آبروی اسلام و شیعه سَروکار دارد نیز باید مورد توجه باشد. امروز این ضرر بسیار بزرگ و شکننده است و لذا قمه‌زدن علنی و همراه با تظاهر، حرام و ممنوع است.» به دیگر سخن اینجا اختلاف در نظر نیست، اختلاف در عمل است، از رفتاری که به شما و دیگران آسیب و ضرر می‌زند، نمی‌توان چشم‌پوشی کرد. این قضیه شیعه و سنی ندارد.‌ 4. امامان و اهل‌بیت پیامبر(ص) نه اختصاص به شیعه دارند و نه مخاطب تعالیمات و راهنمایی‌های آنها فقط شیعیان بوده‌اند. راهنمایی ائمه(ع) جزئی از مسیر هدایت الهی است که هرکس باید به قدر معرفت و منزلتش از این راهنمایی‌ها بهره‌مند شود، ولی متأسفانه افراط‌گرایان شیعه با به‌حاشیه‌راندن مباحث اصلی امامان، به ترویج و تبلیغ افکار و رفتارهای موهنی می‌پردازند که دیگران را از تعالیم اهل‌بیت(ع) روی‌گردان می‌سازد و مکتب تشیع را نیز در انزوا قرار می‌دهد. متأسفانه همواره بی‌توجهی به آثار ضدتبلیغی این جریان‌ها، بیشترین و سهمگین‌ترین ضربه‌ها را به مکتب اهل‌بیت(ع) وارد نموده و موجب فاصله‌گرفتن هرچه بیشتر عامهٔ مسلمین از معارف الهیِ اهل‌بیت شده است؛ معارفی که ائمه(ع) حتی جان مقدس خویش را فدای تبلیغ آن کرده‌اند. ازاین‌رو، گناه روش‌های ضدتبلیغی، از جنگ با امام و به‌شهادت‌رساندن ایشان نیز بزرگ‌تر دانسته شده است. چنانچه امام‌صادق(ع) در سفارش‌های خویش به محمد بن نُعْمان می‌فرمایند: «ای پسر نعمان! فاش‌کنندهٔ سرّ [ما] مثل کشنده و قاتل ما با شمشیر خودش نیست، بلکه بار گناه او سنگین‌تر است؛ بلکه گناه او سنگین‌تر است؛ بلکه گناه او سنگین‌تر است. [امام(ع) برای تأکید، این عبارت را سه بار تکرار نمودند.] ای پسر نعمان، هر کس که حدیثی ضد ما نقل کند از شمار کسانی باشد که ما را به‌عمد کشته است، نه به خطا!»(تحف العقول، ص۳۰۹) دشمنانی که جان ائمه(ع) را گرفتند، نتوانستند در اندیشه‌های ایشان خِللی وارد کنند؛ اما دوستان ناآگاه، اندیشه‌های امام را متروک و مهجور می‌کنند و با ایجاد تنفر مذهبی حجابی در برابر مسلمانان و ارشادات امامان اهل‌بیت(ع) به وجود می‌آورند. از این رو در روایات متعددی خطر و آسیب چنین افرادی از ناصبی که با شمشیر به جنگ اهل‌بیت(ع) آمده، بزرگ‌تر دانسته شده است. ( اختصاص شیخ مفید، ص۲۵۳) البته روایت بالا درباره حرف‌های حق اما نابجای دوستان است، گفتارهای باطل و خارج از ادب دینی که خسارتش بسیار بیشتر است. ............. 🔸کانال یادداشتهای : @azadpajooh
⚡️نقدی بر منطق گسترش عزاداری/ عزاداری محسنیه مناسبتی که تاریخ نیز با آن همراه نیست ✍ درباره عزاداری، منطقی در جامعه امروزی شیعه حکم‌فرما شده که می‌گوید: 1. برای فراموش نکردن هر اتفاق ناگواری باید برای آن عزاداری داشته باشیم. 2. برای تعظیم و بزرگداشت افراد باید در سال‌روز درگذشت یا شهادت آنها عزاداری کنیم. این دو گزینه در واقع برداشتی از عزاداری شهادت امام حسین(ع) و تسری آن به سایر افراد و رویدادهاست. این درحالی است که از نگاه دین استمرار و دنباله‌دار بودن عزاداری کارکردی منفی دارد و عزاداری امام حسین(ع) نیز در منظومه تعالیم دینی یک استثنا به شمار می‌آید که در بعضی از روایات به آن تصریح شده است. (رک: شیخ طوسی، الأمالی، ص ۱۶۲ و ابن قولویه قمی، کامل الزیارات، ص۱۰۰.) اما حاکم شدن منطق بالا موجب شده به جای این که «عزاداری نکردن» تخصیص بخورد، «عزاداری کردن» بدون هرگونه تخصیص و قیدی اطلاق پیدا کند و به مناسک اصلی جامعه شیعه تبدیل شود و حتی به خاطر تردیدها و اختلاف های تاریخی درباره روز شهادت اهل‌بیت(ع)، عزاداری‌های متعدد برای یک شهادت برگزار شود. حول و پیرامون روزهای شهادت نیز گسترش پیدا کنند و از یک روز به سه روز، سپس یک هفته و یک دهه تسری یابند. عمومیت دادن به استفاده تبلیغی از عزاداری برای ترویج مذهب، موجب شده که علما حتی درباره عزاداری خارج از محدوده دین نیز محافظه‌کاری کنند و انکاری بر رویه‌های نادرست در عزاداری و سوگواری‌های مردم عادی نداشته باشند تا شاید ترکش‌های آن به جان عزاداری‌های مذهبی نیفتد. گذشته از این، گسترش عزاداری بدین صورت جنجال‌های اجتماعی و مذهبی را دامن می‌زند و حتی زمینه هتک حرمت مذهب را نیز فراهم می‌کند؛ زیرا خواه یا ناخواه،‌ مناسبت‌های عزاداری به یک مناسبت اجتماعی تبدیل می‌شوند که برای پاسداشت آنها باید همه‌ی مردم حرمت آنها را نگه دارند و از شادی یا رفتارهایی که با شئون سوگواری این روزها مخالفت دارد، پرهیز کنند. اما بسیاری از مردم ظرفیت و تحمل این حجم از عزاداری‌ها را ندارند و این موضوع موجب می‌شود تا آنها خود را رویاروی عرفیات مذهبی تازه ایجاد شده ببینند و ناتوان از انکار این عرفیات بی‌اساس، تقابل با مناسک مذهبی برای آنها به وجود آید. حکایت عزاداری ایام محسنیه نیز بر همین منوال است، مناسبتی که حتی گزارش‌های تاریخی برای به وجود آمدنش در ابتدای ربیع‌الاول همراهی نمی‌کنند، ولی چون عده‌ای عزاداری و برافروختن احساس را بهترین روش تبلیغ مذهبی می‌بینند، تلاش می‌کنند در ادامه دو ماه عزاداری محرم و صفر آن را نیز به مناسبت‌های مذهبی اضافه کنند. ............ ⚡️کانال یادداشت‌های مهدی مسائلی: @azadpajooh
⚡️بررسی تاریخی و روایی روز نهم‌ربیع روز نهم‌ربیع‌الاوّل بعضی از شیعیان به روز کشته شدن خلیفهٔ دوم شهرت یافته است. دراین‌باره داستان‌ها و افسانه‌های بسیاری نیز میان آن‌ها رواج یافته که بیشتر آن‌ها را می‌توان ساخته‌وپرداختهٔ فرهنگ عوام دانست. اما با رجوع به کتاب‌های تاریخی به این مطلب می‌رسیم که تمامی آن‌ها به اتفاق اواخر ماه ذی‌الحجه را به‌عنوان ایام کشته‌شدن خلیفه دوم معرفی نموده‌اند و حتی یک کتاب را نمی‌توان یافت که مناسبت دیگری را برای این واقعه ثبت کرده باشد. افزون بر این بسیاری از بزرگان و علمای شیعه نیز هنگام بحث از کشته شدن خلیفهٔ دوم، تاریخ آن را در ماه ذی‌الحجه دانسته‌اند و حتی بعضی به نادرست بودن نسبت قتل خلیفهٔ دوم در روز نهم‌ربیع‌ تصریح کرده‌اند. شیخ مفید، (فوت: 413 ق)، ابن ادریس حلی (578ق)، سید بن طاووس (م664ق) علامهٔ حلی (۷۲۶ق) شیخ ابراهیم بن علی کفعمی ( 905ق) تعدادی از این علمای شیعه هستند. اما مستند نهم‌ربیع چیست؟ اعتقاد به کشته شدن خلیفه‌ دوم در روز نهم‌ربیع مستندی به‌جز روایتی مشهور به «رفع القلم» ندارد. این روایت به یکی از اصحاب امام هادی(ع) به نام احمد بن اسحاق نسبت داده شده است و از طریق او و از قول امام فضیلت‌هایی را برای این روز بر می‌شمرد. در ارزیابی این روایت باید گفت منبع آن کتاب‌های متاخر شیعه مربوط به قرن هشتم به بعد هستند که اتقان و اعتبار روایی ندارند. سند این روایت نیز از جهات مختلفی ضعیف و غیرقابل‌اعتماد است و افزون بر وجود راویان ناشناخته‌ای که منحصر به این روایت هستند، افتادگی تعدادی از راویان نیز بر ضعف آن می‌افزاید. اما نکته مهم این‌که طبق تحقیقات انجام شده روایت نهم‌‌ربیع برگرفته از کتاب‌های غالیان نُصیریه است که شواهدی در متن آن نیز این مطلب را تایید می‌کنند. از جهت محتوایی اشکالات بسیاری به متن این روایت مطرح شده است ولی مهم‌ترین اشکالی که به متن آن وارد است و آن‌را از درجه‌ی اعتبار ساقط می‌کند، فرازی است که به نقل از پیامبر(ص) به خدای متعال چنین نسبت می‌هد: «وَ أَمَرْتُ الْکرَامَ الْکاتِبِینَ أَنْ یرْفَعُوا الْقَلَمَ عَنِ الْخَلْقِ کلِّهِمْ ثَلَاثَةَ أَیامٍ مِنْ ذَلِک الْیوْمِ وَ لَا أَکتُبُ عَلَیهِمْ شَیئاً مِنْ خَطَایاهُمْ کرَامَةً لَک وَ لِوَصِیک‏ ؛ به فرشتگان نویسندهٔ اعمال دستور دادم به مدت سه روز قلم را از همهٔ مردم بردارند و هیچ چیزی از گناهان آنان را ننویسند، به کرامت تو و وصیت.» در این فراز از این روایت تأکید می‌شود: یک: قلم تکیف از تمام خلق، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، سه روز برداشته می‌شود. ‏ دو: هیچ کدام از گناهان و خطایای آن‌ها ثبت نمی‌شود. این جمله وسیله‌ای برای افراد لااُبالی تبدیل شده است تا حرمت بندگی خداوند را شکسته و هرآن‌چه می‌خواهند در این ایام انجام دهند. اما چه ظلم و خیانتی بالاتر از آن‌که این جملات را به بزرگانی نسبت دهیم که همواره می‌فرمودند: «لا تُنَالُ وَلَایتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَع ؛ به ولایت ما نتوان رسید جز با عمل نیک و پرهیزکاری و دوری از گناه». ............ برای دستیابی به مطالب تفصیلی‌ دراین‌باره به کتاب نهم‌ربیع جهالت‌ها خسارت‌ها مراجعه کنید 🔹خرید آنلاین کتاب: https://b2n.ir/353195 @azadpajooh
⚡️چیزی به نام لعن خصوصی نداریم/لعن یا فردی است یا عمومی  ✍  معمولا در ایام ربیع‌الاول میان شیعیانِ مذهبی بحث لعن خصوصی و عمومی(یا علنی) رونق پیدا می‌کند. در این میان سه نگاه میان شیعیان به وجود می‌آید: اول؛ بعضی بدون هیچ محدودیت و قیدی طرفدار لعن هستند و آن را مساوی تبری می‌دانند. دوم؛ بعضی با لعن آشکار و عمومی مخالف‌اند، اما لعنِ خصوصی را جایز می‌دانند. سوم؛ بعضی نیز فرقی میان لعن عمومی و خصوصی نمی‌گذارند و لعن را به هر صورتی نفی می‌کنند.  در جبهه‌بندی درون مذهبی گروه اول(یعنی کسانی که هیچ محدودیتی برای لعن قائل نیستند) به عنوان برائتی‌، و گروه دوم و سوم به عنوان وحدتی‌‌ شناخته می‌شوند. برائتی‌ها با هردو گروه وحدتی مخالف هستند و آنها را متهم به خروج از تشیع می‌کنند.  البته هجمه‌ها علیه گروه سوم(یعنی مخالفان مطلق لعن) بسیار بیشتر است و حتی گروه دوم(محدودکنندگان لعن) نیز گاهی آنها را متهم به کوتاهی در تشیع می‌کنند.  با این مقدمه، بارها از من سؤال شده است که آیا لعن خصوصی را قبول دارم یا نه؟ یا لعن خصوصی جایز است یا نه؟ پاسخ به این سوال مقدماتی را می‌طلبد که به صورت مفصل در کتاب لعن‌های نامقدس به آن پرداخته‌ام، ولی به صورت خلاصه می‌گویم: اصلا لعنی به نام لعن خصوصی وجود ندارد؛ لعن یا فردی است یا عمومی. مصادیق لعن خصوصی که درباره‌ آنها بحث و گفتگو می‌شود، همان لعن‌های عمومی هستند که مخالفِ اخلاق اسلامی، تبلیغ معارف تشیع و دستورات صریح ائمه(ع) هستند. برای روشن شدن این بحث چند نکته را بیان کنم: ۱. لعن یک نوع دعاست، البته از نوع نفرین و دعای علیه افراد. در دعا مخاطب ما خداست و باید با او سخن بگوییم. طبق روایات، مؤمن می‌تواند در مقام مناجات الهی تمام کسانی را که مُستحق نفرین الهی هستند، لعن کند؛ البته با این شرط که لعن‌شدگان استحقاق این نفرین را داشته باشند. اما اگر کسی دیگری را بدون دلیل یا ازسرِ عنادِ شخصی لعن کند، آثار لعن یا نفرین به خودش باز می‌گردد. بر این اساس، فرد می‌تواند حتی پیامبران الهی را نیز لعن کند ولی مطمئناً آثار این لعن به خود او باز می‌گردد. اما این بحث‌ها تنها مربوط به مقام مناجات است که فقط خدا مخاطب و شنونده لعن است‌. اما هنگامی که به غیر از خدا، افراد دیگری نیز شنونده‌ی لعنِ ما شوند، این لعن از حالت فردی خارج می‌شود و صورت عمومی پیدا می‌کند، و تفاوتی نمی‌کند شنونده لعن یک نفر باشد یا صد نفر. مثلاً اگر کسی به صورت فردی امام علی(ع) را لعن کند، حکمی اجتماعی برای این لعن وجود ندارد، چون او فقط خدا را مخاطب قرار داده و به صورتِ اجتماعی، توهینی به آن حضرت صورت نگرفته است، ولی اگر این لعن در جمع یک یا دو نفر بیان شود، در صورت اقامه شواهد و مدارک، حکومت اسلامی او را محاکمه می‌کند و در دادگاه متهم به دشنام‌گویی به ائمه(ع) می‌شود، هرچند او بگوید من امام علی(ع) را مستحق لعن می‌دانستم و از نظر خودم کار نادرستی انجام نداده‌ام. همین صورت درباره افراد مورد احترام اهل‌سنت نیز وجود دارد، کسی نمی‌تواند بگوید من آنها را در جمع دیگران لعن می‌کنم و توهین مذهبی انجام نداده‌ام، هرچند او کارش را اینگونه توجیه کند که من آنها را مستحق لعن می‌دانم. همچنان‌که تفاوتی نمی‌کند که لعن او در جمع یک نفر باشد یا صد نفر. ۲. تجویز لعنِ خصوصی عاملی برای تقویت و گسترش لعن عمومی است، چون کسانی که لعن خصوصی را قبول دارند معمولا به صورت محتوایی با لعن‌های عمومی مشکلی ندارند بلکه انتشار عمومی آن را فعلا به مصلحت نمی‌دانند. این افراد گاهی خودشان نیز از سر بی‌موالاتی یا غفلت، به لعن‌ عمومی دست می‌زنند.(موارد رسانه‌ای شده آن فراوان است) از این گذشته، به صورت عملی تفکیک لعنِ خصوصی از عمومی نیز امکان‌پذیر نیست، یعنی لعن هنگامی که از حالت فردی خارج شد و کسی غیر از خدا شنونده‌ی آن شد، امکان انتشار عمومی و اجتماعی را پیدا می‌کند و تبعات ایجاد توهین مذهبی برای آن محتمل است. ۳. در روایات ائمه(ع) لعنِ عمومی یا حتی خصوصی وجود ندارد و گزارش‌هایی که بعضی به آنها استناد می‌کنند(هرچند بسیاری از آنها ضعیف و نامعتبرند) همگی حکایت از لعنِ فردی دارند که مخاطب آن فقط خداست. این نشان می‌دهد موضع ائمه(ع) دراین‌باره آن‌قدر روشن بوده است که جاعلان نیز نتوانسته‌اند بگویند آنها در جمع مردم یا خواص اصحاب خویش، خلفا را لعن کرده‌ یا شیعیان را به مجلسِ خصوصیِ لعن خلفا توصیه کرده‌اند. به دیگر سخن،  بر فرض صدور لعن‌های نسبت داده شده به ائمه(ع)، این لعن‌ها هیچ‌گاه به‌قصد توهین به مقدسات اهل‌سنت و برانگیختن فضای خصومت مذهبی بین شیعه و سنی بیان نشده‌اند و فراتر از این، اصلا امکان ایجاد توهین مذهبی را نیز نداشته‌اند. درحالی‌که لعن خصوصی که هم‌اکنون مورد مباحثه شیعیان است امکان ایجاد توهین مذهبی را دارد. ..... @azadpajooh
⚡️آغاز امامت امام عصر(ع) موضوعی عرفی است/ حکم جشن آغاز امامت، مثل جشن میلاد است ✍ الاول، نخستین روز امامت امام عصر حضرت مهدی موعود(عج) است. ولی همان‌گونه که همه می‌دانیم عده‌ای برای این روز مناسبتی دیگر در نظر گرفته‌اند و به خاطر دلبستگی‌شان به آن عنوان، به هیچ وجه نمی‌پذیرند که روز نهم‌ربیع به عنوان روز آغاز امامت امام عصر(عج) نام‌گذاری شود. از این رو شبهاتی را در این زمینه مطرح می‌کنند. در ادامه به بررسی دو شبهه دراین‌باره می‌پردازیم. ✅ شبهه اول: «در سیره ائمه (ع) هرگز نداریم که توصیه به بزرگداشت آغاز امامت آنها شده باشد. جشن آغاز امامت یک بدعت است. اين روش فرزندان پادشاهان و سلاطين ظلم و جور است كه به دنبال مرگ پدر بودند تا خود به فرمانروايي برسند، در كجای تاريخ ديده ايد فرزندان ائمه از شهادت پدر بزرگوارشان خوشحالي كنند؟!» 🔺در پاسخ می‌گوییم: این شبهه مانند شبهات وهابیت برای زیر سوال بردن برنامه‌های تعظیم اهل‌بیت(ع) است. ولی بیان این شبهه از طرف این افراد با سایر رفتارهای آنها منافات دارد. زیرا اگر جشن آغاز امامت در سیره ائمه(ع) وجود ندارد، جشن میلاد ائمه(ع) هم وجود ندارد! توصیه به عزاداری برای سایر ائمه(ع) به غیر از امام حسین(ع) هم وجود ندارد! کاروان عزاداری و راهپیمایی آنها نیز در روایات نیامده است. چرا این عده جشن تولد را سیره مستکبرانه پادشاهان برای بزرگداشت خویش به حساب نمی‌آورند یا آن را برگرفته از فرهنگ غربی نمی‌دانند؟! جالب اینکه این افراد در حالی جشن آغاز امامت امام عصر(عج) را بدعت می‌دانند که با تمسک به قاعده «تعظیم شعائر الهی» و بسط مفهوم آن، بسیاری از رفتارهای موهن و خلاف شرع را به عنوان مناسک مذهبی به حساب می‌آورند. به هرحال، امروز هیچ‌کس در روز نهم‌ربیع برای شهادت امام حسن عسگری(ع) شادی نمی‌کند و گره زدن آغاز امامت در روز نهم‌ربیع با مصیبت شهادت امام حسن در هشتم‌ربیع نوعی مغالطه است. ✅شبهه دوم: آغاز امامت ولی‌عصر (عج) بلافاصله پس از شهادت امام حسن عسگری در روز هشتم‌ربیع اتفاق افتاده است نه نهم‌ربیع! 🔺در پاسخ می گوییم: اصل بزرگداشت آغاز امامت ولی‌عصر(عج)، عنوانی عرفی است و ریزبینی‌های عقلی درباره آن جایی ندارد. اگر توصیه به جشن میلاد ائمه(ع) یا آغاز امامت، مستقیماً از ناحیه شرع مقدس اسلام بیان شده بود، جای آن بود که برای تعیین آن دقت عقلی می‌کردیم. ولی هنگامی که این‌گونه بزرگداشت‌ها موضوعی عرفی و جهت احترام و یادآوری ذکر امام زمان(ع) است، باید دید عرفِ مردم چه روزی را برای آغاز رهبری و امامت قرار می‌دهد. در عرفِ اجتماعی تمام ملل، به خاطر احترام به رهبر پیشین، روز بعد از رحلت او را برای رهبر جدید جشن و بزرگداشت می‌گیرند. 🔺پس معرفی نهم‌ربیع را به عنوان سال‌روز آغاز امامت ولی عصر (عج) هیچ اشکالی ندارد، چنان‌ که عالم بزرگ شیعه سید بن طاوس با رد عنوان قتل خیلفه دوم در این روز، این احتمال را بیان می کند که شاید شادی شیعیان در روز نهم ربیع در ابتدا به خاطر همین مناسبت عظیم بوده است، ولی بعدها این شادی دست خوش انحراف شده است. وی در اقبال‌الاعمال می‌نویسد: «اکنون که زمان رحلت مولای ما امام حسن عسگری(ع)، چنان که بزرگان ذکر کردند در روز هشتم ربیع الاوّل رخ داده است، آغاز ولایت و امامت حضرت مهدی(عج) بر امّت، روز نهم ربیع الاوّل خواهد بود و شاید تعظیم این روز، روز نهم ربیع الاوّل، به لحاظ این مناسبت برتر و برای توجّه به آن مولای بزرگ و کامل باشد.»( إقبال‌، ج 3، ص113.) ................ کانال یادداشت‌های مهدی مسائلی: @azadpajooh