⚡️نقدی بر منطق گسترش عزاداری/ عزاداری محسنیه مناسبتی که تاریخ نیز با آن همراه نیست
✍#مهدی_مسائلی
درباره عزاداری، منطقی در جامعه امروزی شیعه حکمفرما شده که میگوید:
1. برای فراموش نکردن هر اتفاق ناگواری باید برای آن عزاداری داشته باشیم.
2. برای تعظیم و بزرگداشت افراد باید در سالروز درگذشت یا شهادت آنها عزاداری کنیم.
این دو گزینه در واقع برداشتی از عزاداری شهادت امام حسین(ع) و تسری آن به سایر افراد و رویدادهاست. این درحالی است که از نگاه دین استمرار و دنبالهدار بودن عزاداری کارکردی منفی دارد و عزاداری امام حسین(ع) نیز در منظومه تعالیم دینی یک استثنا به شمار میآید که در بعضی از روایات به آن تصریح شده است. (رک: شیخ طوسی، الأمالی، ص ۱۶۲ و ابن قولویه قمی، کامل الزیارات، ص۱۰۰.)
اما حاکم شدن منطق بالا موجب شده به جای این که «عزاداری نکردن» تخصیص بخورد، «عزاداری کردن» بدون هرگونه تخصیص و قیدی اطلاق پیدا کند و به مناسک اصلی جامعه شیعه تبدیل شود و حتی به خاطر تردیدها و اختلاف های تاریخی درباره روز شهادت اهلبیت(ع)، عزاداریهای متعدد برای یک شهادت برگزار شود. حول و پیرامون روزهای شهادت نیز گسترش پیدا کنند و از یک روز به سه روز، سپس یک هفته و یک دهه تسری یابند.
عمومیت دادن به استفاده تبلیغی از عزاداری برای ترویج مذهب، موجب شده که علما حتی درباره عزاداری خارج از محدوده دین نیز محافظهکاری کنند و انکاری بر رویههای نادرست در عزاداری و سوگواریهای مردم عادی نداشته باشند تا شاید ترکشهای آن به جان عزاداریهای مذهبی نیفتد.
گذشته از این، گسترش عزاداری بدین صورت جنجالهای اجتماعی و مذهبی را دامن میزند و حتی زمینه هتک حرمت مذهب را نیز فراهم میکند؛ زیرا خواه یا ناخواه، مناسبتهای عزاداری به یک مناسبت اجتماعی تبدیل میشوند که برای پاسداشت آنها باید همهی مردم حرمت آنها را نگه دارند و از شادی یا رفتارهایی که با شئون سوگواری این روزها مخالفت دارد، پرهیز کنند. اما بسیاری از مردم ظرفیت و تحمل این حجم از عزاداریها را ندارند و این موضوع موجب میشود تا آنها خود را رویاروی عرفیات مذهبی تازه ایجاد شده ببینند و ناتوان از انکار این عرفیات بیاساس، تقابل با مناسک مذهبی برای آنها به وجود آید.
حکایت عزاداری ایام محسنیه نیز بر همین منوال است، مناسبتی که حتی گزارشهای تاریخی برای به وجود آمدنش در ابتدای ربیعالاول همراهی نمیکنند، ولی چون عدهای عزاداری و برافروختن احساس را بهترین روش تبلیغ مذهبی میبینند، تلاش میکنند در ادامه دو ماه عزاداری محرم و صفر آن را نیز به مناسبتهای مذهبی اضافه کنند.
............
⚡️کانال یادداشتهای مهدی مسائلی:
@azadpajooh
⚡️بررسی تاریخی و روایی روز نهمربیع
✍#مهدی_مسائلی
روز نهمربیعالاوّل بعضی از شیعیان به روز کشته شدن خلیفهٔ دوم شهرت یافته است. دراینباره داستانها و افسانههای بسیاری نیز میان آنها رواج یافته که بیشتر آنها را میتوان ساختهوپرداختهٔ فرهنگ عوام دانست.
اما با رجوع به کتابهای تاریخی به این مطلب میرسیم که تمامی آنها به اتفاق اواخر ماه ذیالحجه را بهعنوان ایام کشتهشدن خلیفه دوم معرفی نمودهاند و حتی یک کتاب را نمیتوان یافت که مناسبت دیگری را برای این واقعه ثبت کرده باشد.
افزون بر این بسیاری از بزرگان و علمای شیعه نیز هنگام بحث از کشته شدن خلیفهٔ دوم، تاریخ آن را در ماه ذیالحجه دانستهاند و حتی بعضی به نادرست بودن نسبت قتل خلیفهٔ دوم در روز نهمربیع تصریح کردهاند. شیخ مفید، (فوت: 413 ق)، ابن ادریس حلی (578ق)، سید بن طاووس (م664ق) علامهٔ حلی (۷۲۶ق) شیخ ابراهیم بن علی کفعمی ( 905ق) تعدادی از این علمای شیعه هستند.
اما مستند نهمربیع چیست؟
اعتقاد به کشته شدن خلیفه دوم در روز نهمربیع مستندی بهجز روایتی مشهور به «رفع القلم» ندارد. این روایت به یکی از اصحاب امام هادی(ع) به نام احمد بن اسحاق نسبت داده شده است و از طریق او و از قول امام فضیلتهایی را برای این روز بر میشمرد.
در ارزیابی این روایت باید گفت منبع آن کتابهای متاخر شیعه مربوط به قرن هشتم به بعد هستند که اتقان و اعتبار روایی ندارند. سند این روایت نیز از جهات مختلفی ضعیف و غیرقابلاعتماد است و افزون بر وجود راویان ناشناختهای که منحصر به این روایت هستند، افتادگی تعدادی از راویان نیز بر ضعف آن میافزاید.
اما نکته مهم اینکه طبق تحقیقات انجام شده روایت نهمربیع برگرفته از کتابهای غالیان نُصیریه است که شواهدی در متن آن نیز این مطلب را تایید میکنند.
از جهت محتوایی اشکالات بسیاری به متن این روایت مطرح شده است ولی مهمترین اشکالی که به متن آن وارد است و آنرا از درجهی اعتبار ساقط میکند، فرازی است که به نقل از پیامبر(ص) به خدای متعال چنین نسبت میهد: «وَ أَمَرْتُ الْکرَامَ الْکاتِبِینَ أَنْ یرْفَعُوا الْقَلَمَ عَنِ الْخَلْقِ کلِّهِمْ ثَلَاثَةَ أَیامٍ مِنْ ذَلِک الْیوْمِ وَ لَا أَکتُبُ عَلَیهِمْ شَیئاً مِنْ خَطَایاهُمْ کرَامَةً لَک وَ لِوَصِیک ؛ به فرشتگان نویسندهٔ اعمال دستور دادم به مدت سه روز قلم را از همهٔ مردم بردارند و هیچ چیزی از گناهان آنان را ننویسند، به کرامت تو و وصیت.»
در این فراز از این روایت تأکید میشود:
یک: قلم تکیف از تمام خلق، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، سه روز برداشته میشود.
دو: هیچ کدام از گناهان و خطایای آنها ثبت نمیشود.
این جمله وسیلهای برای افراد لااُبالی تبدیل شده است تا حرمت بندگی خداوند را شکسته و هرآنچه میخواهند در این ایام انجام دهند.
اما چه ظلم و خیانتی بالاتر از آنکه این جملات را به بزرگانی نسبت دهیم که همواره میفرمودند: «لا تُنَالُ وَلَایتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَع ؛ به ولایت ما نتوان رسید جز با عمل نیک و پرهیزکاری و دوری از گناه».
............
برای دستیابی به مطالب تفصیلی دراینباره به کتاب نهمربیع جهالتها خسارتها مراجعه کنید
🔹خرید آنلاین کتاب:
https://b2n.ir/353195
@azadpajooh
⚡️چیزی به نام لعن خصوصی نداریم/لعن یا فردی است یا عمومی
✍#مهدی_مسائلی
معمولا در ایام ربیعالاول میان شیعیانِ مذهبی بحث لعن خصوصی و عمومی(یا علنی) رونق پیدا میکند.
در این میان سه نگاه میان شیعیان به وجود میآید:
اول؛ بعضی بدون هیچ محدودیت و قیدی طرفدار لعن هستند و آن را مساوی تبری میدانند.
دوم؛ بعضی با لعن آشکار و عمومی مخالفاند، اما لعنِ خصوصی را جایز میدانند.
سوم؛ بعضی نیز فرقی میان لعن عمومی و خصوصی نمیگذارند و لعن را به هر صورتی نفی میکنند.
در جبههبندی درون مذهبی گروه اول(یعنی کسانی که هیچ محدودیتی برای لعن قائل نیستند) به عنوان برائتی، و گروه دوم و سوم به عنوان وحدتی شناخته میشوند.
برائتیها با هردو گروه وحدتی مخالف هستند و آنها را متهم به خروج از تشیع میکنند.
البته هجمهها علیه گروه سوم(یعنی مخالفان مطلق لعن) بسیار بیشتر است و حتی گروه دوم(محدودکنندگان لعن) نیز گاهی آنها را متهم به کوتاهی در تشیع میکنند.
با این مقدمه، بارها از من سؤال شده است که آیا لعن خصوصی را قبول دارم یا نه؟ یا لعن خصوصی جایز است یا نه؟
پاسخ به این سوال مقدماتی را میطلبد که به صورت مفصل در کتاب لعنهای نامقدس به آن پرداختهام، ولی به صورت خلاصه میگویم:
اصلا لعنی به نام لعن خصوصی وجود ندارد؛ لعن یا فردی است یا عمومی. مصادیق لعن خصوصی که درباره آنها بحث و گفتگو میشود، همان لعنهای عمومی هستند که مخالفِ اخلاق اسلامی، تبلیغ معارف تشیع و دستورات صریح ائمه(ع) هستند. برای روشن شدن این بحث چند نکته را بیان کنم:
۱. لعن یک نوع دعاست، البته از نوع نفرین و دعای علیه افراد.
در دعا مخاطب ما خداست و باید با او سخن بگوییم. طبق روایات، مؤمن میتواند در مقام مناجات الهی تمام کسانی را که مُستحق نفرین الهی هستند، لعن کند؛ البته با این شرط که لعنشدگان استحقاق این نفرین را داشته باشند. اما اگر کسی دیگری را بدون دلیل یا ازسرِ عنادِ شخصی لعن کند، آثار لعن یا نفرین به خودش باز میگردد. بر این اساس، فرد میتواند حتی پیامبران الهی را نیز لعن کند ولی مطمئناً آثار این لعن به خود او باز میگردد.
اما این بحثها تنها مربوط به مقام مناجات است که فقط خدا مخاطب و شنونده لعن است. اما هنگامی که به غیر از خدا، افراد دیگری نیز شنوندهی لعنِ ما شوند، این لعن از حالت فردی خارج میشود و صورت عمومی پیدا میکند، و تفاوتی نمیکند شنونده لعن یک نفر باشد یا صد نفر. مثلاً اگر کسی به صورت فردی امام علی(ع) را لعن کند، حکمی اجتماعی برای این لعن وجود ندارد، چون او فقط خدا را مخاطب قرار داده و به صورتِ اجتماعی، توهینی به آن حضرت صورت نگرفته است، ولی اگر این لعن در جمع یک یا دو نفر بیان شود، در صورت اقامه شواهد و مدارک، حکومت اسلامی او را محاکمه میکند و در دادگاه متهم به دشنامگویی به ائمه(ع) میشود، هرچند او بگوید من امام علی(ع) را مستحق لعن میدانستم و از نظر خودم کار نادرستی انجام ندادهام.
همین صورت درباره افراد مورد احترام اهلسنت نیز وجود دارد، کسی نمیتواند بگوید من آنها را در جمع دیگران لعن میکنم و توهین مذهبی انجام ندادهام، هرچند او کارش را اینگونه توجیه کند که من آنها را مستحق لعن میدانم. همچنانکه تفاوتی نمیکند که لعن او در جمع یک نفر باشد یا صد نفر.
۲. تجویز لعنِ خصوصی عاملی برای تقویت و گسترش لعن عمومی است، چون کسانی که لعن خصوصی را قبول دارند معمولا به صورت محتوایی با لعنهای عمومی مشکلی ندارند بلکه انتشار عمومی آن را فعلا به مصلحت نمیدانند. این افراد گاهی خودشان نیز از سر بیموالاتی یا غفلت، به لعن عمومی دست میزنند.(موارد رسانهای شده آن فراوان است)
از این گذشته، به صورت عملی تفکیک لعنِ خصوصی از عمومی نیز امکانپذیر نیست، یعنی لعن هنگامی که از حالت فردی خارج شد و کسی غیر از خدا شنوندهی آن شد، امکان انتشار عمومی و اجتماعی را پیدا میکند و تبعات ایجاد توهین مذهبی برای آن محتمل است.
۳. در روایات ائمه(ع) لعنِ عمومی یا حتی خصوصی وجود ندارد و گزارشهایی که بعضی به آنها استناد میکنند(هرچند بسیاری از آنها ضعیف و نامعتبرند) همگی حکایت از لعنِ فردی دارند که مخاطب آن فقط خداست. این نشان میدهد موضع ائمه(ع) دراینباره آنقدر روشن بوده است که جاعلان نیز نتوانستهاند بگویند آنها در جمع مردم یا خواص اصحاب خویش، خلفا را لعن کرده یا شیعیان را به مجلسِ خصوصیِ لعن خلفا توصیه کردهاند.
به دیگر سخن، بر فرض صدور لعنهای نسبت داده شده به ائمه(ع)، این لعنها هیچگاه بهقصد توهین به مقدسات اهلسنت و برانگیختن فضای خصومت مذهبی بین شیعه و سنی بیان نشدهاند و فراتر از این، اصلا امکان ایجاد توهین مذهبی را نیز نداشتهاند. درحالیکه لعن خصوصی که هماکنون مورد مباحثه شیعیان است امکان ایجاد توهین مذهبی را دارد.
.....
@azadpajooh
⚡️آغاز امامت امام عصر(ع) موضوعی عرفی است/ حکم جشن آغاز امامت، مثل جشن میلاد است
✍#مهدی_مسائلی
#نهم_ربیع الاول، نخستین روز امامت امام عصر حضرت مهدی موعود(عج) است. ولی همانگونه که همه میدانیم عدهای برای این روز مناسبتی دیگر در نظر گرفتهاند و به خاطر دلبستگیشان به آن عنوان، به هیچ وجه نمیپذیرند که روز نهمربیع به عنوان روز آغاز امامت امام عصر(عج) نامگذاری شود. از این رو شبهاتی را در این زمینه مطرح میکنند. در ادامه به بررسی دو شبهه دراینباره میپردازیم.
✅ شبهه اول:
«در سیره ائمه (ع) هرگز نداریم که توصیه به بزرگداشت آغاز امامت آنها شده باشد. جشن آغاز امامت یک بدعت است. اين روش فرزندان پادشاهان و سلاطين ظلم و جور است كه به دنبال مرگ پدر بودند تا خود به فرمانروايي برسند، در كجای تاريخ ديده ايد فرزندان ائمه از شهادت پدر بزرگوارشان خوشحالي كنند؟!»
🔺در پاسخ میگوییم:
این شبهه مانند شبهات وهابیت برای زیر سوال بردن برنامههای تعظیم اهلبیت(ع) است.
ولی بیان این شبهه از طرف این افراد با سایر رفتارهای آنها منافات دارد. زیرا اگر جشن آغاز امامت در سیره ائمه(ع) وجود ندارد، جشن میلاد ائمه(ع) هم وجود ندارد! توصیه به عزاداری برای سایر ائمه(ع) به غیر از امام حسین(ع) هم وجود ندارد! کاروان عزاداری و راهپیمایی آنها نیز در روایات نیامده است.
چرا این عده جشن تولد را سیره مستکبرانه پادشاهان برای بزرگداشت خویش به حساب نمیآورند یا آن را برگرفته از فرهنگ غربی نمیدانند؟!
جالب اینکه این افراد در حالی جشن آغاز امامت امام عصر(عج) را بدعت میدانند که با تمسک به قاعده «تعظیم شعائر الهی» و بسط مفهوم آن، بسیاری از رفتارهای موهن و خلاف شرع را به عنوان مناسک مذهبی به حساب میآورند.
به هرحال، امروز هیچکس در روز نهمربیع برای شهادت امام حسن عسگری(ع) شادی نمیکند و گره زدن آغاز امامت در روز نهمربیع با مصیبت شهادت امام حسن در هشتمربیع نوعی مغالطه است.
✅شبهه دوم: آغاز امامت ولیعصر (عج) بلافاصله پس از شهادت امام حسن عسگری در روز هشتمربیع اتفاق افتاده است نه نهمربیع!
🔺در پاسخ می گوییم:
اصل بزرگداشت آغاز امامت ولیعصر(عج)، عنوانی عرفی است و ریزبینیهای عقلی درباره آن جایی ندارد. اگر توصیه به جشن میلاد ائمه(ع) یا آغاز امامت، مستقیماً از ناحیه شرع مقدس اسلام بیان شده بود، جای آن بود که برای تعیین آن دقت عقلی میکردیم. ولی هنگامی که اینگونه بزرگداشتها موضوعی عرفی و جهت احترام و یادآوری ذکر امام زمان(ع) است، باید دید عرفِ مردم چه روزی را برای آغاز رهبری و امامت قرار میدهد. در عرفِ اجتماعی تمام ملل، به خاطر احترام به رهبر پیشین، روز بعد از رحلت او را برای رهبر جدید جشن و بزرگداشت میگیرند.
🔺پس معرفی نهمربیع را به عنوان سالروز آغاز امامت ولی عصر (عج) هیچ اشکالی ندارد، چنان که عالم بزرگ شیعه سید بن طاوس با رد عنوان قتل خیلفه دوم در این روز، این احتمال را بیان می کند که شاید شادی شیعیان در روز نهم ربیع در ابتدا به خاطر همین مناسبت عظیم بوده است، ولی بعدها این شادی دست خوش انحراف شده است. وی در اقبالالاعمال مینویسد:
«اکنون که زمان رحلت مولای ما امام حسن عسگری(ع)، چنان که بزرگان ذکر کردند در روز هشتم ربیع الاوّل رخ داده است، آغاز ولایت و امامت حضرت مهدی(عج) بر امّت، روز نهم ربیع الاوّل خواهد بود و شاید تعظیم این روز، روز نهم ربیع الاوّل، به لحاظ این مناسبت برتر و برای توجّه به آن مولای بزرگ و کامل باشد.»( إقبال، ج 3، ص113.)
................
کانال یادداشتهای مهدی مسائلی:
@azadpajooh
📛دفاع از تشیع با رویکرد نفرتپراکنی!
📌نقدی بر سخنان آیت الله سید علی میلانی
✍ مهدی مسائلی
🔻حضرت زهرا(س) نه تنها از مقدسات شیعه، بلکه از مقدسات تمام مسلمانان است، و اهلسنت درباره حوادث تاریخی بعد از رحلت پیامبر(ص) نگاهی همانند شیعه ندارند و معتقد به هتک حرمت ایشان توسط خلفا نیستند. اینها اختلافات تاریخی است که در این یادداشت، در پی بحث و پیگیری آنها نیستم، بلکه مقصودم نقد سخنی است که به تازگی از جناب سید علی میلانی منتشر شده است.
🔻در سوال و پاسخی که صفحه رسمی ایشان در اینستاگرام نیز آن را منتشر کرده است، اینچنین آمده است:
سوال: وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها و ظلمهای وارد به آن حضرت یادم میافته از همه سنیها بدم مییاد و حس انتقام دارم با این حس چیکار کنم؟
پاسخ آقای میلانی: «بسمه تعالی السلام علیکم، خدا را شکر کنید چنین حالتی دارید/امضای سید علی میلانی».
🔻اینکه بعضی از عوام شیعه فکر کنند که اهلسنت دشمن حضرت زهرا(ع) هستند یا آنها را شریک در هتک حرمت به ایشان قرار دهند، جای تعجب ندارد، ولی از عالمی که خود را متخصص مباحث مذهبی مینامد، چنین صحبتهایی بعید است. البته احتمالا کسانی صحبتها و عملکرد جناب سید علی میلانی را رصد میکنند، از صدور چنین سخنانی از شخص ایشان زیاد تعجب نکردند.
هواداران ایشان از وی به عنوان مدافع حریم ولایت یاد میکنند. درست است که شیعه برای دفاع از عقاید و اندیشههای مذهبیاش احتیاج به تحقیق و پژوهش دارد ولی دفاع از تشیع در گروی نفرتپراکنی و ایجاد دشمنی و بُغض بین شیعه و سنی نیست!
🔻علمای بزرگ مدافع تشیع همچون علامه امینی، علامه شرف الدین، علامه سید مرتضی عسکری و... اگرچه کتابهای فراوانی در دفاع از تشیع نگاشتند ولی هرگز بر جریان بُغض و نفرتپراکنی مذهبی سوار نشدند، و با تایید اندیشههای عوامانه، بر آتش فتنه مذهبی سوخت نریختند.
این بزرگان همواره بر وحدت اسلامی تاکید میکردند و تعدادی از آنها در عین دفاع تمام قامت از تشیع، از پیشگامان عرصه وحدت اسلامی نیز به شمار میرفتند.
🔻اما در روش و منش جناب میلانی نه تنها وحدت اسلامی ظهوری ندارد، بلکه ایشان همواره به فعالان عرصه وحدت تاختهاند و تخریب موسسات وحدتی یا فعالیتهای تقریبی همچون فقه مقارن از دغدغههای ایشان بوده است.
جالب اینکه جناب سید علی میلانی خود را در مقام جانشینی آیت الله وحید خراسانی قرار داده است، مرجع تقلیدی که با وجود رویکرد خاص مذهبیاش، لااقل در بحث تعامل شیعه و سنی، اعتقاداتِ عوامِ شیعه را نمیپذیرد و بر پیگیری سیرهی اهلبیت(ع) در تعامل با اهلسنت تاکید میکند، نمونهاش پاسخ زیر که چند سال پیش از آیت الله وحید خراسانی صادر شد:
🔻سوال: بسمه تعالی/ما جمعی هستیم ساکن در محلی که اهل سنت زندگی می کنند و آنها ما را کافر می دانند و می گویند شیعه کافر است در اینصورت آیا ما هم می توانیم با آنها معامله به مثل کنیم و همانطوری که آنها ما را کافر می دانند ما هم با آنها معامله کفار کنیم. مستدعی است وظیفه شرعی ما را در مقابل این حملات بیان کنید.
.
جواب آیت الله وحید خراسانی: بسم الله الرحمن الرحیم/هر کس شهادت به وحدانیت خداوند متعال و رسالت خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم بدهد مسلمان است، و جان و عرض و مال او مانند جان و عرض و مال کسی که پیرو مذهب جعفری است محترم است.
و وظیفه شرعی شما آن است که با گوینده شهادتین هر چند شما را کافر بداند به حسن معاشرت رفتار کنید، و اگر آنها به ناحق با شما رفتار کردند شما از صراط مستقیم حق و عدل منحرف نشوید، اگر کسی از آنها مریض شد به عیادت او بروید، و اگر از دنیا رفت به تشییع جنازه او حاضر شوید، و اگر حاجتی به شما داشت حاجت او را برآورید، و به حکم خدا تسلیم باشید که فرمود: «و لایجرمنکم شنأن قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی» و به فرمان خداوند متعال عمل کنید که فرمود:«و لا تقولوا لمن القی الیکم السلام لست مؤمنا»و السلام علیکم و رحمه الله. (منبع: سایت رسمی ایشان:http://wahidkhorasani.com/فارسی/سؤالات-شرعی/محتوا/15744_حسن-معاشرت-با-مخالفین-مذهب)
🔻🔻🔻
@azadpajooh
⚡️تحقق وحدت اسلامی در گروی تغییر رفتار، نه اعتقاد
✍مهدی مسائلی
بارها گفتهایم که وحدت اسلامی به معنای دست برداشتن از اعتقادات و باورهای شیعه نیست، و اصولا برای دستیابی به وحدت اسلامی باید بعضی از رفتارهایمان را تغییر بدهیم نه اعتقاداتمان را.
وحدتی که ما در پی آن هستیم وحدت در ذیل دین اسلام است نه در ذیل یک مذهب. برای تحقق این وحدت به جای حذف اختلافات، آنها را به رسمیت میشناسیم. اندیشه خویش را حق میدانیم ولی دیگر مسلمانان را مغرض و معاند و اهلباطل معرفی نمیکنیم.
اما عدهای چون حاضر نیستند برای تقویت اتحاد و برادری اسلامی، تغییر رفتار دهند، رفتارهایشان را با باورهای مذهبی گره میزنند و مُدارا در رفتار را به معنای مُداهنه و تسامح در اندیشههای مذهبی تفسیر میکنند.
ولی حذف توهین به معنای کنار گذاشتن اعتقادات شیعه نیست.
تفکیک میدان تبلیغ و گفتگو در درون مذهب تشیع با فضای عمومی مسلمانان، و مطرح نکردن مسائل اختلافبرانگیز در فضای عمومی مسلمانان، عدول از اندیشههای مذهبی شیعه نیست.
هرسخن وقتی و هر نکته مکانی دارند، حقایق تاریخی نباید پنهان شوند ولی هر زمان و هر مکانی، زمان و مکان مطرح کردن برداشتهای ما از تاریخ، آن هم با عنوان حقایق تاریخی نیست.
خودداری از جدال و پرهیز از هجمه و تخریب مذهب مقابل برای جذب پیروان آنها، به اعتقادات شیعه آسیب نمیزند.
مکتب تشیع از پیروان خودش چیزی را پنهان نمیکند ولی در طرح عمومی مطالب دینی و مذهبی، سیاست تبلیغی دقیقی دارد.
همه اینها را ائمه اطهار(ع) بارها از شیعیان خواستهاند.
در کتاب پیشوایان شیعه پیشگامان وحدت قسمتی از توصیههای اهلبیت(ع) را آوردهام.
............
@azadpajooh
⚡️ارزیابی دعای صنمیالقریش
✍ مهدی مسائلی
صَنمی القریش عنوان دعایی است که در سالهای اخیر عدهای تأکید ویژهای بر ترویج آن در برنامههای مذهبی دارند. اما بارها گفته شده که این دعا از وجود هرگونه سندی، حتی ضعیف، بیبهره است. افزون بر این، در منابع متقدم حدیثی شیعه نیز اثری از آن وجود ندارد و در کتابهای متأخر نقل شده است.
با این حال، بعضی بیتوجه به عدم اعتبار روایی آن، صدور این دعا را از ناحیه امام یقینی جلوه داده و با برشمردن ثوابها و کرامتهای فراوان، حتی آن را بر دیگر ادعیهی معتبر برتری میدهند.
اما از این مناقشات روایی که بگذریم بعضی با استدلال بر لعنهای موجود در این دعا، درصدد توجیه و ترویج راه و روشی هستند که در آن بیپرده و آشکارا به خلفای مورد احترام اهلسنت توهین و لعن علنی میشود. در واقع این عده میخواهند این دعا را منشوری برای توهین و لعن علنی به خلفا قرار دهند.
این در حالی است که حتی اگر این روایت را صحیح بدانیم و در صحت صدور آن از ناحیه امام تردیدی هم نکنیم، گزارشی همراه این دعا نقل شده که چنین استفادهای را رد و محکوم میکند. توضیح این که:
قدیمیترین کتابی که دعای صنمیالقریش در آن آمده، کتاب رشحالولاء فی شرحالدعاء نوشته ﺷﻴﺦ ﺍﺑﻮﺍﻟﺴﻌﺎﺩﺍﺕ ﺃﺳﻌﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻘﺎﻫﺮ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﻰ از علمای قرن هفتم است. این کتاب در واقع شرحی بر دعای صنمی القریش است.
نویسندهی این کتاب نیز اگرچه سندی برای این دعا ارائه نمیکند ولی در ابتدای نقل آن، نحوه گزارش آن از امیرالمؤمنین امام علی(ع) را اینچنین بیان میکند:
《امیرالمؤمنین علی(ع) شبی وارد مسجد شدند و گمان بردند که جز ایشان کسی در مسجد نیست. پس با صدای بلند شروع به قرائت قرآن و خواندن اذکار نمودند. تا اینکه وقت خواندن نماز وتر فرا رسید و ایشان در قنوت با صدای بلند دعای صنمی القریش را خواندند. زیرا گمان میکردند مسجد خالی است و کس دیگری در آنجا نیست. پس از تمام شدن نماز وتر، ایشان کمی نشستند و حضور انسانی را احساس کردند، پس فرمودند: آیا کسی در مسجد است؟
عبدالله بن عباس به حضرت جواب داد: بله امیرالمؤمنین، منم بندهی تو!
امام علی(ع) فرمودند: همراه تو کس دیگری نیز هست؟
ابن عباس گفت: نه، شخص سومی با ما نیست.
امام فرمود: آیا دعایی را که در نماز وتر خواندم، شنیدی؟
ابن عباس گفت: بله.
امام فرمود: آن را حفظ کردی؟
ابن عباس گفت: بله حفظش کردم.
امام فرمود: آن را محفوظ بدار که از دشوارترین اسرار است و نباید هیچکس بر آن اطلاع پیدا کند مگر خاندان و اهلبیت من، و با عهد کن که آن را بر غیر اهلش ظاهر نکنی و از بیان آن برای دیگران خودداری کنی.》(رشح الولاء، ص۵۸ و ۵۹)
حال با توجه به این گزارش، آیا تبلیغ این دعا به صورت عمومی صحیح است؟
کسانی در شبکههای ماهواره ای -همچون شبکه امام حسین علیه السلام- با آب و تاب فراوان به شرح این روایت میپردازند آیا برخلاف متن آن عمل نمیکنند؟
این دعا به صورت مخفی بوده و بر مخفی بودن آن تاکید فراوانی شده، پس چگونه عدهای آن را مستمسکی برای لعن علنی و آشکار قرار می دهند؟
اصلا با این همه تأکید امام علی(ع) چرا نویسنده کتاب شرح الولاء به شرحش پرداخته و در ترویج عمومی آن کوشیده است؟
از این گذشته چرا ابن عباس باید این دعا را برای غیر اهل بیت(ع) نقل کند؟ مگر امام از او عهد و پیمان نگرفته بود؟ گمان نمی کنم که صحابی بزرگوار امیرالمؤمنین(ع) این گونه بیمبالات باشد.
......................
@azadpajooh
⚡️ارزیابی دعای صنمیالقریش
✍ مهدی مسائلی
صَنمی القریش عنوان دعایی است که در سالهای اخیر عدهای تأکید ویژهای بر ترویج آن در برنامههای مذهبی دارند. اما بارها گفته شده که این دعا از وجود هرگونه سندی، حتی ضعیف، بیبهره است. افزون بر این، در منابع متقدم حدیثی شیعه نیز اثری از آن وجود ندارد و در کتابهای متأخر نقل شده است.
با این حال، بعضی بیتوجه به عدم اعتبار روایی آن، صدور این دعا را از ناحیه امام یقینی جلوه داده و با برشمردن ثوابها و کرامتهای فراوان، حتی آن را بر دیگر ادعیهی معتبر برتری میدهند.
اما از این مناقشات روایی که بگذریم بعضی با استدلال بر لعنهای موجود در این دعا، درصدد توجیه و ترویج راه و روشی هستند که در آن بیپرده و آشکارا به خلفای مورد احترام اهلسنت توهین و لعن علنی میشود. در واقع این عده میخواهند این دعا را منشوری برای توهین و لعن علنی به خلفا قرار دهند.
این در حالی است که حتی اگر این روایت را صحیح بدانیم و در صحت صدور آن از ناحیه امام تردیدی هم نکنیم، گزارشی همراه این دعا نقل شده که چنین استفادهای را رد و محکوم میکند. توضیح این که:
قدیمیترین کتابی که دعای صنمیالقریش در آن آمده، کتاب رشحالولاء فی شرحالدعاء نوشته ﺷﻴﺦ ﺍﺑﻮﺍﻟﺴﻌﺎﺩﺍﺕ ﺃﺳﻌﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻘﺎﻫﺮ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﻰ از علمای قرن هفتم است. این کتاب در واقع شرحی بر دعای صنمی القریش است.
نویسندهی این کتاب نیز اگرچه سندی برای این دعا ارائه نمیکند ولی در ابتدای نقل آن، نحوه گزارش آن از امیرالمؤمنین امام علی(ع) را اینچنین بیان میکند:
《امیرالمؤمنین علی(ع) شبی وارد مسجد شدند و گمان بردند که جز ایشان کسی در مسجد نیست. پس با صدای بلند شروع به قرائت قرآن و خواندن اذکار نمودند. تا اینکه وقت خواندن نماز وتر فرا رسید و ایشان در قنوت با صدای بلند دعای صنمی القریش را خواندند. زیرا گمان میکردند مسجد خالی است و کس دیگری در آنجا نیست. پس از تمام شدن نماز وتر، ایشان کمی نشستند و حضور انسانی را احساس کردند، پس فرمودند: آیا کسی در مسجد است؟
عبدالله بن عباس به حضرت جواب داد: بله امیرالمؤمنین، منم بندهی تو!
امام علی(ع) فرمودند: همراه تو کس دیگری نیز هست؟
ابن عباس گفت: نه، شخص سومی با ما نیست.
امام فرمود: آیا دعایی را که در نماز وتر خواندم، شنیدی؟
ابن عباس گفت: بله.
امام فرمود: آن را حفظ کردی؟
ابن عباس گفت: بله حفظش کردم.
امام فرمود: آن را محفوظ بدار که از دشوارترین اسرار است و نباید هیچکس بر آن اطلاع پیدا کند مگر خاندان و اهلبیت من، و با عهد کن که آن را بر غیر اهلش ظاهر نکنی و از بیان آن برای دیگران خودداری کنی.》(رشح الولاء، ص۵۸ و ۵۹)
حال با توجه به این گزارش، آیا تبلیغ این دعا به صورت عمومی صحیح است؟
کسانی در شبکههای ماهواره ای -همچون شبکه امام حسین علیه السلام- با آب و تاب فراوان به شرح این روایت میپردازند آیا برخلاف متن آن عمل نمیکنند؟
این دعا به صورت مخفی بوده و بر مخفی بودن آن تاکید فراوانی شده، پس چگونه عدهای آن را مستمسکی برای لعن علنی و آشکار قرار می دهند؟
اصلا با این همه تأکید امام علی(ع) چرا نویسنده کتاب شرح الولاء به شرحش پرداخته و در ترویج عمومی آن کوشیده است؟
از این گذشته چرا ابن عباس باید این دعا را برای غیر اهل بیت(ع) نقل کند؟ مگر امام از او عهد و پیمان نگرفته بود؟ گمان نمی کنم که صحابی بزرگوار امیرالمؤمنین(ع) این گونه بیمبالات باشد.
......................
@azadpajooh
⚡از شیعه شدن تا شیعه نمودن/بعضی از مفاسد رویکرد شیعهسازی
✍مهدی مسائلی
مسلما از دید هرکسی که به مذهبی اعتقاد و پایبندی دارد، آن مذهب بر حق است و پذیرش آن مذهب توسط سایرمسلمانان و افزون شدن پیروانش امری مطلوب است. یک شیعه نیز هیچگاه نمیگوید شیعه شدن دیگران امری ناپسند است، همانطور که یک سنی، سنی شدن شیعیان یا پذیرش مذهب فقهیاش توسط سایر مسلمانان را امری منکر نمیداند.
اما شیعه شدن یک طرف سکهی ماجراست، و شیعه نمودن روی دیگر آن.
اگرچه شیعه شدن منعی ندارد، ولی بسیاری از شیعهنمودنها و روشهایی که برای آن به کار بسته میشود، برخلاف هنجارهای اجتماعی و حتی قوانینِ تبلیغیِ تشیع است.
پیش از این بنده در یادداشتی بیان کردم که ائمهی شیعه(ع) در روایات متعددی از دعوت به تشیع منع کردهاند و آن را یک ضرر تبلیغی و اجتماعی برای تشیع و اسلام دانستهاند، چنانچه شیخ کلینی در کتاب کافی این روایات را در بابی با عنوان «بَابٌ فِي تَرْكِ دُعَاءِ النَّاس؛ باب دعوت نكردن مردم[به تشیع]» جمع کرده است.( كافی، چاپ دار الحديث، ج3، ص537)
(لینک یادداشت: http://azadpajooh.ir/668 )
دعوت به شیعهسازی اهلسنت، مفاسد اجتماعی و مذهبی بسیاری دارد که به طور خلاصه میتوان موارد زیر را بیان کرد:
۱. یک یا چند نفر را شیعه میکند اما قوم و طایفهای را نسبت به شیعه بدبین کرده و دشمنی آنها را بر میانگیزد.
۲. اهلسنت را از رویکرد مقابله با افراطگرایی دور کرده و به سمت دفاع کلی از هرچه و هرکس که خود را تسنن مینامد، وا میدارد.
۳. همهی فعالیتهای شیعیان را تحت شعاع قرار داده و محدود میکند حتی فعالیتهای غیرمذهبی شیعیان را.
۴. سنیِ طرفدار انقلاب اسلامی را منزوی میکند و انقلابیگری را نوعی تبلیغ تشیع جلوه داده و علمای اهلسنت را به سمت جدایی از انقلاب فرا میخواند.
۵. امنیت مذهبی اهلسنت را متزلزل میکند و حتی علمای اهلسنت برای دفاع در برابر شیعهسازی عدهای، به سمت حمله تبلیغی علیه تشیع متمایل میشوند.
۶. علمای سنی را از رویکرد ترویج معنویت و دینداری میان مردم، به رویکرد دفاع از تسنن و مخاصمه مذهبی با شیعه وا میدارد و جریانهای ضددینی و معنویتستیز را تقویت میکند.
۷. در رویکرد مستبصرسازی چون شیعهنمودن هدف است نه شیعه شدن، گفتمان مجادله و مناظره و حتی توهین مذهبی گسترش پیدا میکند و جای گفتگوی تقریب مذاهب اسلامی را میگیرد، گفتگویی که بهترین صورت برای تبلیغ معارف اهلبیت(ع) است.
در رویکرد شیعهسازی تلاش بر هجمه علیه مذهب اهلسنت و تخریب آن است ولی در رویکرد تقریب مذاهب اسلامی تلاش بر ترویج تعالیم تشیع و نشان دادن امتیازات علمی و عملی آن است. رویکرد اول دافعه دارد و رویکرد دوم جاذبه.
۸. ترویج شیعهسازی به گفتمان وحدت اسلامی صورتی تاکتیکی و مصلحتی میدهد و آن را به صورت ابزار گسترش تشیع جلوهگر میکند(چنانچه مهمترین شبهه وهابیت در برابر وحدت اسلامی همین موضوع است)
۹. سازماندهی تبلیغی برای جذب پیروان اهلسنت به تشیع برخلاف عدالت اجتماعی و هنجارهای زندگی مسالمتآمیز مذاهب اسلامی است، همانگونه که سازماندهی تبلیغی برای جذب پیروان تشیع به تسنن امری منکر است، چنین رفتاری نسبت به مذهب اهلسنت نیز پذیرفته نیست.
.......
نکته: اخیرا بعضی با انتشار سخنان آقای فلاح زاده در سایت مقام معظم رهبری، رویکرد تبلیغ تشیع در میان اهلسنت و شیعه سازی آنها را به رهبری نسبت میدهند. اما این موضوع در سخنان رهبری بارها رد شده است و با نصوص بیانات ایشان مخالفت دارد. رهبری در خطبه نماز جمعه رهبری، 90/11/14 فرمودند: "ایران به دنبال ایرانى کردن اعراب یا شیعى کردن سایر مسلمین نیست."
استفاده از سخنان آقای فلاح زاده برای نسبت دادن پروژه شیعهسازی اهلسنت به رهبری، صداقت ایشان را مخدوش میکند.
...........
@azadpajooh
⚡️ طب سنتی یا طب تحجر
✍مهدی مسائلی
طبی که نمیتواند نظراتش را در قالب تحقیق و پژوهش علمی ارائه کند، و برای ترویج خود از انگیزههای دینی یا توهم توطئه بهره میگیرد، طب سنتی نیست، طب تحجر است
طب سنتی باید خود را به محکِ رد و اثبات بگذارد و سنتی بودن گزارههایش را به معنای خدشهناپذیری آنها تلقی نکند.
شکی نیست که در گیاهان و مواد غیرشیمیایی خواص دارویی بسیاری وجود دارد که به کمک علم جدید باید آنها را عصارهگیری و ترکیب نمود و اثراتشان را بیشتر کرد. اما طی این مسیر لازمهاش تحقیق و پژوهش است نه ادعای همآوردی و برتری بر طب جدید.
طب بوعلی در زمان خودش نه طب سنتی بلکه طب جدید بود، بوعلی سینا برای دستیابی به پیشرفتهای پزشکیِ آینده تلاش میکرد نه برای بازگشت به طب گذشته.
طبی که مدعی است درمان همه بیماریها را هماکنون دارد، هیچگاه قدم در راه پیشرفت نمیگذارد.
به هرحال، تا وقتی که رویکرد طب سنتی از نقلگرایی صرف به عقلگرایی تغییر نکند، همین منازعه ادامه دارد.
...........
@azadpajooh
مهدی مسائلی، مطالعات و یادداشتها
⚡از شیعه شدن تا شیعه نمودن/بعضی از مفاسد رویکرد شیعهسازی ✍مهدی مسائلی مسلما از دید هرکسی که به
⚡️ پروژهی فرضی سُنیسازیِ شیعیان /شیعهسازی اهلسنت با وحدت اسلامی منافاتی ندارد البته وحدت تاکتیکی
✍ مهدی مسائلی
در یادداشت گذشتهام با استدلالهای متعدد مفاسد رویکرد شیعهسازی اهلسنت بیان کردم ولی گاهی تا خودمان را بهجای طرف مقابل نگذاریم، عیب و ایراد رفتارمان را درک نمیکنیم.
مثلا فرض کنیم گروهی از اهلسنت در داخل کشور یا یکیدیگر از کشورهای اسلامی، پیگیر سنیسازی شیعیان هستند و در عین حال، شعار وحدتاسلامی را مطرح میکنند و از برادری اسلامی سخن میگویند، چه نگاه و برخوردی نسبت به آنها و شعار برادریِ اسلامیشان خواهیم داشت؟!
از برخوردهای نهادهای امنیتی که بگذریم آیا در شهرهای مذهبی شیعه همچون قم، اصفهان، مشهد و... علما و مردم به آنها اجازه ورود به این شهرها و گفتگوی برادرانه را میدهند؟!
مراجع شیعه چند بیانیهی آتشین در محکومیت این حرکتهای توطئهآمیز صادر خواهند کرد؟!
روزنامهها و پایگاههای خبری چند مقاله و یادداشت برای روشنسازی ارتباط این افراد با وهابیت منتشر میکنند؟!
دروس حوزههای علمیه چند روز تعطیل میشود و چند تجمع اعتراضی برگزار میشود؟!
تشبیه بالا تطبیقی است برای مفاسد رویکرد شیعهسازی اهلسنت که در یادداشت پیشین به آنها اشاره کردم ولی عدهای بیتوجه به آن استدلالها همچنان سعی میکنند رهبری را مدافع و حامی پروژه شیعهسازی اهلسنت جلوه دهند و ارجاعهای دیگری از سخنان ایشان دستوپا کنند.
در واقع این عده میخواهند گفتمان وحدت اسلامی در کلام رهبری را گفتمانی تاکتیکی جلوه دهند که هدفش رفع یا دفع خسارت از شیعه است. براین اساس هرچند رهبری میگوید: "ایران به دنبال ایرانى کردن اعراب یا شیعى کردن سایر مسلمین نیست." (خطبه نماز جمعه 90/11/14) ولی این سخن از روی تقیه بوده و تاکتیکی برای دفع اعتراضات اهلسنت است.
اما این تلقی تحریفی آشکار درباره تفکرِ وحدتاسلامیِ رهبری است که هرکسی با جستجویی ساده در سخنان ایشان آنرا متوجه میشود.
رهبری به صراحت تاکتیکی بودن وحدت اسلامی را نفی کردهاند و آن مسألهای اساسی و استراتژیک میدانند که بر سایر امور مقدم است:
"هدف از این کار آن است که با شعار وحدت مسلمین، که شعار درست و ضرورییی هم است و من از قدیم این اعتقاد و تفکر را داشتم و دارم و آن را یک مسألهی استراتژیک میدانم - یک مسألهی تاکتیکی و مصلحتی هم نیست که حالا بگوییم مصلحت ما ایجاب میکند که با مسلمین غیر شیعه ارتباطات داشته باشیم - مسلمانان، بتدریج این اختلافات مذهبی و طایفهیی را کم کنند و از بین ببرند؛ چون در خدمت دشمنان است. ما با این انگیزهی صحیح، مسألهی وحدت مسلمین را در جمهوری اسلامی، یک مسألهی اساسی قرار دادهایم. امام بارها فرمودند، ارگانهای مختلف جمهوری اسلامی نیز بر این اساس برنامهریزی و طراحی و تلاش کردند و ماها هم سخنرانی کردیم."(بیانات رهبری ۱۳۶۹/۰۱/۲۶)
به هرحال، تحریف نظرات رهبری درباره وحدت اسلامی، خطرش به مراتب از سخنان کسانی به صراحت وحدت اسلامی را نفی میکنند، بیشتر است.
مسلما رویکرد شیعهسازی اهلسنت با وحدت اسلامی مصلحتی و تاکتیکی که آقایان به دنبال آن هستند، منافاتی ندارد ولی حقیقتا این رویکرد با وحدت استراتژیکی که رهبری به آن معتقد است، مخالف است و در مسیر آن سنگاندازی میکند؛ اگر چنین نیست لطفا به علمای و گروههای مذهبی اهلسنت اجازه دهید تا پروژههای سنیسازی شیعیان را پیش برند یا لااقل درباره آن سخن بگویند.
.........
@azadpajooh
⚡️تأکید بر حدیث ثقلین تأیید جدال مذهبی نیست
✍مهدی مسائلی
بعضی فکر میکنند استناد و تأکید بزرگان شیعه بر حدیث ثقلین و توصیه اهلسنت به این حدیث نبوی، توجیهی برای پروژه شیعهسازی اهلسنت و تأییدی بر جدالهای مذهبی است. در حالیکه چنین موضوعی هرگز مقصود آنها نبوده است. از حدیث ثقلین میتوان دو برداشت حداکثری و حداقلی داشت. برداشت حداکثری متعلق به شیعیان است که قائل به امامت و جانشینی امام علی و اهلبیت(ع) در همهی جهات سیاسی و علمی از پیامبر(ص) هستند. قسمتی از این برداشت در تضاد با اندیشه اهلسنت است و شیعه بدون آنکه جدال مذهبی را دامن بزند، در گفتگوهای درون مذهبی خود بر آن تأکید میکند. اما برداشت حداقلی از حدیث ثقلین، مربوط مرجعیت علمی اهلبیت(ع) در هدایت امت اسلامی است. این موضوع چیزی نیست که با اندیشههای اعتقادی اهلسنت در تضاد باشد بلکه برای دنیای کنونی اسلام نیز بسیار راهگشاست. بر این اساس، آیت الله بروجردی برای تحقق تقریب مذاهب اسلامی، سیاست تبلیغی خود در فضای عمومی مسلمانان و در تعامل با اهلسنت را بر پایهی حدیث ثقلین گذاشتند. در نگاه ایشان شیعه در عصر حاضر، باید تنها بر مرجعیّت علمی اهلبیت(ع) تأکید کند و از طرح کردن مسألهی خلافت امام علی و اهلبیت(ع) در گفتگو با اهلسنت سکوت کند. ایشان میفرمود مسئلهی خلافت سیاسی اهلبیت(ع)، فعلاً مورد ابتلای مسلمانان نیست تا درباره آن بحث کنند.(رک: آیت الله محمد واعظ زاده خراسانی، راههای تقریب مذاهب اسلامی و وحدت مسلمانان) از این گذشته تمایز مذهبی شیعه و سنی بر اختلاف نظر در این موضوع استوار است و بحث بیشتر دراینباره، اتفاق نظری را دنیای اسلام پدید نمیآورد. از این جهت ایشان در تعاملات شیعه و سنی، به جای تأکید بر حدیث غدیر، بر حدیث ثَقَلَیْن( یا به تعبیری ثِقْلَیْن) تأکید میکردند و توافق و وحدت نظر بر سر مرجعیت علمی اهلبیت(ع) را امری دستیافتنی و مسئلهای راهگشا در مسیر تقریب مذاهب اسلامی میدانستند. البته پیداست آن مـرحوم، با این طرح، نظر نداشت که اصل مسألهی خلافت ائمه (ع) را انکار نماید یـا آنرا بیارزش و غیرمهم جلوه دهد، بلکه از باب در نـظر گرفتن اولویتها و نیازهای ضروری مسلمانان در عصر حاضر، بر مرجعیت علمی ائمه به استناد «حـدیث ثـقلین» تأکید میفرمود. رهبری انقلاب آیت الله خامنهای در توضیح رویکرد مرحوم بروجردی میگوید:
«در صدر فعالیتهای مرحوم آیتالله بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) برای تقریب - آنطور که من شنیدم و تا حدودی اطلاع دارم - توجه به «حدیث ثقلین» بود که بین مذاهب مختلف اسلامی مورد اتفاق است و متواتراً آن را نقل کردهاند. به همان شکلی که شیعه آن را نقل کرده، کتب برادران اهل سنت هم پُر است؛ اگرچه به شکل دیگری هم نقل کردهاند. بههرحال، مسألهی اهلبیت و نظیر آن را که مورد قبول همهی مسلمین است و همهی مسلمین به آنان ارادت دارند و آنان را دوست میدارند و هرکدام به نحوی به آنان عقیدهی دینی دارند، محور قرار بدهند. در خود اسلام میشود مواردی را از متون اسلامی پیدا کرد که پایههای تقریب باشد.»(بیانات۱۳۷۰/۰۷/۱)
پس تأکید بر حدیث ثقلین در کلام امام خمینی و آیت الله خامنهای را نباید حمل بر بحث شیعهسازی اهلسنت نمود همچنانکه آیت الله بروجردی را نمیتوان به این عنوان متهم نمود. آیت الله سید موسی شبیری زنجانی در نگاه مرحوم بروجردی میگوید:
«هدف آقای بروجردی از تأسیس دارالتقریب در مصر، این نبود که سنیها را شيعه کند. ایشان میفرمود: ما چه شیعه باشیم، چه سنی، به حکم حدیث ثقلین مؤظفیم عملمان مطابق دستور عترت طاهره(ع) باشد. ایشان در قضیه تقریب به دنبال توجه دادن اهلسنت به مرجعیت علمی اهلبیت(ع) بود. «تقریب» هم به معنی نزدیک شدن شیعه و سنی به یکدیگر و کمکردن فاصلهها است، نه شیعه کردن سنیها؛ هرچند اگر شیعه میشدند، زهی سعادت ولی غرض این نبود. آقای بروجردی بحثهای اعتقادی را نفی نمیکرد ولی در مصر به دنبال مطرح کردن مرجعیت علمی اهل بیت(ع) بود.»(جرعهای از دریا، ج3، ص503)
............
@azadpajooh