eitaa logo
گنجشکهای پاییز
374 دنبال‌کننده
21 عکس
6 ویدیو
1 فایل
هر چیز که زندگی است کتابهایم:گنجشکهای پاییز_باران پس از برف_لیلی آذر_پاییز ۶۱ به روایت اقاقی وبلاگم: http://rastegaar1.blogfa.com/ شناسه‌ی من در ایتا: @azamsaadatmand
مشاهده در ایتا
دانلود
103.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لطف استاد ارجمند دکتر قربان ولیئی به غزل فاطمی "باغچه بعد از تو" @azam_saadatmand
پیراهنش پرنده شد و پر کشید و رفت این‌بار گرگ یوسف من را درید و رفت آن سرّ سر به مهر که بر دوش عرش بود پا در رکاب نیزه سرکش کشید و رفت گنجشک روی شاخه تمنای آب داشت تیری اذن الی اذنش را برید و رفت هم اشک چشمه چشمه در آن چشم خشک شد هم مشک قطره قطره به پایش چکید و رفت آتش گرفت بال فرشته از آفتاب بر تاول زمخت بیابان دوید و رفت ناباورانه جن و ملک می گریستند شیطان چگونه خون خدا را مکید و رفت؟ درد است اینکه می چکد از جان واژه ها این قصه را کدام قلم آفرید و رفت؟ کانال اشعار شاعر ارجمند جناب آقای مجید آژ https://eitaa.com/joinchat/199492609C398f9f13ad
با وجود اینکه نورش کرده روشن روز را چون شب قدر است و پنهان است نام فاطمه
سلام‌الله‌علیها این زن که می بینی نگاهی خاص دارد در چشمهایش معدن الماس دارد او عاشق شاهی است که جای زر و سیم تنها دو تا پیراهن کرباس دارد هنگام گندم آرد کردن گفتگوها، با خاطرات نیلی دستاس دارد با بچه های فاطمه چون همنشین است بر دامنش عطر گلاب و یاس دارد فانوس حاجات جهانی روشن است از لطفی که نور چشم او _عباس_دارد @azam_saadatmand
سلام‌الله‌علیها شکوه چادر سبزش میان شهر وزید شکست هیبت طوفان همین‌که او را دید به سوی آینه با رود اشک جاری شد به سرزمین خروشان نورها که رسید- نشست منتظر ماه و با سرانگشتش چهار پنجره بر غربت بقیع کشید قدم گذاشت به صحرای پشت پنجره‌ها دوباره از دل هر سنگ خون تازه تپید نشست و از لبِ خورشیدِ روی نیزه روان به‌رغم هلهله‌ها،رازهای سرخ شنید نگاه کرد به مشک و نگاه کرد به ماه به یاد تشنگی خیمه، رود رود چکید همین‌که در غم خون خدا غزل سر داد میان دشت چهار اسب‌ بی‌سوار دوید نوشت نام خودش را در آخر این بیت نه مادر پسران،مادر چهار شهید @azam_saadatmand
هدایت شده از خاطرات خاکستری
نجیبِ خوبروی روشنی محکم‌تر از الماس زنی معجون دانایی و مهر و قدرت و احساس زنی پشت و پناه و هم‌رکاب مرد مردستان در آن تاریکی نه توی نامرد علی نشناس نخست استاد رزم چارتن جنگاور میدان زن بالا بلندی لشکر شیرافکنش عباس زنی پرورده در ایل و تباری قهرمان پرور زنی آغوش باز او پناه غنچه‌های یاس زنی از کاخ‌های شام و بصره چشم پوشیده زنی ابریشمین قانع به یک پیراهن کرباس چه شاید گفت از گُردآفرین مهربانویی چه می‌فهمند از قدر زنی چون او عوام الناس چه شاید گفت؟ از آن زن که جزئی از کمالاتش نمی‌گنجد به باورها به هر اندازه یا مقیاس @khateratekhakestari
دیو است دیوی بی‌قواره با چارچشم بی‌شراره با کُنده‌ی شاخی شکسته در جنگلی بی راه چاره در شب،شبی بی روزن ماه بی برقِ حتی یک ستاره آتش ندارد در دهانش می‌گیرد از دیوان کناره از سخت‌جانی‌هاش باقی‌ست یک مشت قلب پاره‌پاره از او نمی‌ترسند مردم دیواست دیوی هیچ‌کاره پ‌ن:در درس تفکر و سبک زندگی کلاس هشتم درسی داریم به اسم "دیو و کیک" که انیمیشن جالبی دارد...از درسهای مورد علاقه‌ی من است @azam_saadatmand
هوا خوب شد خشکسالی سر آمد به صحرای سوزنده نخلِ تر آمد به گلزارها،سرخِ پر جنب و جوشی به جوبارها،آبیِ جوهر آمد پرستو پرستو پرستو پرستو بهاری به پاییز هر دفتر آمد من آورده‌ام مژده،کشتی‌نشینان! به دریای شب کوکبی دیگر آمد یتیمی که آزرده و خسته بودی! به غم‌خواری‌ات باز یک مادر آمد رسولی که دلتنگ عطر بهشتی! به‌پاخیز عطر خدا از در آمد بخوان کو به کو سوره‌ی تازه‌ات را که ای تشنگان! تشنگان! کوثر آمد @azam_saadatmand
گنجشکِ دل‌سپرده به یک ترکه‌ی انار! تا آسمانِ شاخه‌ی طوبی،بپر! نترس! @azam_saadatmand
تا کی از تزویر باشم رهنمای تا کی از پندار باشم خودپرست پردهٔ پندار می‌باید درید توبهٔ تزویر می‌باید شکست . . همچو عطار از جهت بیرون شویم بی‌جهت در رقص آییم از الست پ‌ن: در آ به حجره‌ی عطار و عشق را بو کن مگر که شربتی از دست آن شهید خوری  @azam_saadatmand