eitaa logo
از گناه تا توبه🇵🇸
26.9هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
48 فایل
تو راشناخته‌ام یا اِله با توبه جدا شدم ز گنه بعدبارهاتوبه بگیردست مرا دستگیرِ تَواّبین😔 که نیست فاصله‌ای(ازگناه تاتوبه) مدیر کانال: @doryazgonah حمایت مالی از کانال هرمقدار تونستی 6063731061109873 مهدی باقریان کانال تبلیغاتمون @azgonahtatobeh1
مشاهده در ایتا
دانلود
از گناه تا توبه🇵🇸
#خواستگاری_مدیر_کانال ازگناه تاتوبه 6⃣ ✅فشارهای روحیم شدت گرفته بود شما فکر کن به یکی علاقه داشته ب
ازگناه تاتوبه 7⃣ وقتی دیدم پسره وارد شد و دیدم مثل اینکه ارتباطی بین این دوتا بوده به دختره گفتم دیگه با پسرم در ارتباطی واسم ثابت شد گفت عه شما تهمت زدین و فلان 😒 منم کم کم که می رفتیم جلو این ارتباطش رو براش ثابت می کردم یکی از زرنگیایی که من کردم این بود که پسره هرچی فحش میداد از حرفاش اسکرین(عکس) می گرفتم و نگه میداشتم و همون موقع سریع از آیدیشم عکس می گرفتم که اگر ادعا کرد این فحشای من نیست سریع آیدیشو نشون بدم در همون زمان و همون تاریخ ❌ خلاصه آقا اینو بگم پسره و دختره جفتشون فک کرده بودن مهدی باقریان رو دارن خاک مال میکنن و میتونن منو کنار بذارن و بشن پیروز میدان نامردی یا شاید بشه گفت فریب اما از اونجایی که نمیدونستن مهدی باقریان چه آدم زیرکیه😊خیلی زود رسوا شدن 👌 البته فکر نکنین سختی نکشیدما اینکه هعی دارم میگم سختی کشیدم و اشک و گریه واسه اینکه فراموش نکنین بخوای دوران به نفعت عوض بشه بایدسختی بکشی باید آقاجان تحمل کنی✅ بعضیا پیام میدن همچی ناامید و خسته اصلا یاد نگرفته با نفسش مبارزه کنه سریع خودشو ول میده و نه صبری نه هیچی هرچیم میشه میندازه گردن خدا اما از پشت پرده خبر نداره ک خدا منتظره کمکش کنه به شرطیکه به وظیفش عمل کنه ✅خلاصه از حرفای دختره و پسره عکس می گرفتم مثلا جاهایی که دختره قاطی می کرد و حرفایی ک بوی واقعیت رو میداد می ریخت بیرون سریع عکس می گرفتم😊 در کنار این جریانات سوال بود ک چطور این دوتا آشنا شدن اصلا پسره چ نسبتی داره با این دختره که متاسفانه فهمیدم مادر این دختره وقتی میرفتن روستا دخترشونو میذاشتن تو شهر و اینم در یک مغازه فک کنم لباس فروشی کار میکنه مثلا مادره میومده مشهد و دختره و تنها میذاشته جای فامیل و در مغازه و برمیگشه پسره هم کم کم میاد سمت دختره 😤😤 قابل توجه پدرو مادرایی که دخترو پسرشونو آزاد میذارن مخالف آزادی نیستما مخالف آزادی هستم که کنترل نشه 👌 منم الآن پدرم ماشین رو بهم میدن از صبح تا شب شاید ماشین دستم باشه اما کنترلمم میکنن اگرم یک وقتی بهم شک کنن خب تعقیب میکنن یا سعی میکنن با رفتارای درست بفهمن موضوع چی بوده یاکاری دیگه که هیچ اشکالیم نمی بینم در این و چقدر برعکس خوبه ک اینقدر مراقبم هستن و دلسوزن و خداروشکر ✅☝️ البته باید بگم تعقیب کردن نباید به صورتی باشه که فرزند حس بی اعتمادی از طرف پدرومادر کنه چون سبب میشه مخفی کاریاش بیشتر بشه باید خودتون زمان و مکان رو بسنجین و تصمیم درست بگیرین اما کلیت قضیه فرزندانتونو در این دوران پر از التهاب گناه و فریب کنین از کنترل آزاد شد دیگه خیلی سخت می تونین برگردونینش ✅ خب این دختره هم که گفتم جوری شده بود ک تقریبا شرمندم مادرشو آدم حساب نمیکرد 😔 خیلی بی ادب بود چون دوستای خرابی داشت و بدتر از خودش اما از باباش خوب حساب میبرد خلاصه این جریانات همینطور می گذشت و پسره هم پی گیر بود ک دیگه بهش پیام ندی و منم این شخص رو ببخشین حساب نمیکردم 😒 البته منظورم تهدیداش و نوع برخوردش بود رفته رفته تونستم عکس پسره رو گیر بیارم پسره تو زمان انتخابات طرفدار روحانی بود دختره هم مثلا شاخ بود واسه خودش و عکس طرفداری روحانی رو گذاشته بود منم برعکس زمان انتخابات تو ستاد آقای رئیسی بودم😁 و داداش این دختره رو جذب کرده بودم می بردمش ستاد و باهم تبلیغ می کردیم ✅👌 چ شبای باحالی بود و چه تهمت هایی که به این سید بزرگوار زدن نمیدونم جنگ میشه تحریم میشیم و.... که دقیقا بعد انتخابات که این فرد دوباره شد رئیس جمهورمون هم یک حمله ب مجلس رخ داد هم حمله به حرم مطهر امام خمینی ره هم چندین حمله به مرزهامون و هم تحریم ها برگشت و دوباره بدتر از قبل تحریم شدیم 😒 برجامش هم که سرش قسم میخوردن شد مایه ننگ واسه خودشون و البته عبرتی واسه ما جوونا ک بهتر بفهمیم وقتی امام فرمودن آمریکا شیطان بزرگ است ینی چی خلاصه دختره می رفت طرف روحانی من آقای رئیسی پسره هم با دوستاش اون طرفی کلا دورانی بود قضایا گذشت و همچنان در گیر و دار منم که این دوست داشتن زیادم پرده انداخته بود روی چشم و گوشم و می دیدم این دختره کلا طرز فکر و عقیدش با من فرق داره اما همچنان دلم جاش بود 😏 البته گاهی بخاطر رفتارایی میکرد علاقم زیاد میشد بهش و گاهی بدم میومد ازش دایی و زن دایی دخترم خیلی منومیخواستن وخیلی پیگیر بودن مادونفر بهم برسیم هرچی بادختره صحبت میکردن اصلاانگار ازاین گوش می رفت از گوشش دیگه خارج میشد و بازهم امان از و فامیل حسود بهتون میگم از آخر چرا اینقدر میگم حسود اصلا حرف دوستاش شده بود حجت براش و حرف پدرومادر انگار نه انگار مثل بعضی از ماها حرف پدرومادرو میذاریم دم کوزه آبشو می خوریم اما حرف دوست و فامیل جاش بالا سرمونه ☑️ eitaa.com/azgonahtatobeh