eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
5.2هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ پر از دردی و پیش من صدایت در نمی آید دلم میسوزدو کاری زدستم بر نمی آید به شب آهسته گریانی گمانت من نمیدانم شبیه شمع میسوزی ولی شب سر نمی آید @hosenih به قلبم میزند آتش به چشم خود که میبینم چنان گردیده جسمت آب در باور نمی آید قنوتت را که میبینم به یاد کوچه می افتم زتو شرمنده ام دست تو بالاتر نمی اید چرا اصرار  داری تا که برخیزی زجا‌پیشم چرا پا میشوی وقتی به همره سر نمی آید کنارسفره ایم و تو میان بستری زهرا نگاه زینبت گوید چرا مادر نمی اید @hosenih نفس بادرد میگیری ولی ارام میخندی واین لبخند آرامت به این بستر نمی اید نمیدانم حسن جانت چه زخمی بر جگر دارد از آن روزی که افتادی، پشت در نمی اید ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ فاطمه جلوه ی باقی ازل تا ابد است آی مردم! بخدای احد! او هم احد است قامت سرو خودش را به علی داد و خمید.. راز زیبایی دریا به همین جزر و مد است @hosenih از غذای حسنینش زد و بخشید به ما مادر ما به خدا مادری اش را بلد است جامه نو به تن فضه و اسما میکرد بانویی که به تنش پیرهنی از نمد است به فدک کار ندارد هدفش نام علیست نکند فکر کنی در طلب یک سند است گر علی پیکر یک عبدود انداخت به خاک پشت در فاطمه درگیر چهل عبدود است لال باد آنکه ازو شاهد حرفش را خواست آنچه صادر بشود از لب او مستند است نبی از خانه او دست به سینه‌ میرفت تو ببین خانه ی زهرا شرفش تا چه حد است @hosenih شانی از تربت ارباب فراتر دارد خاک آن چادر خاکی که به زیر لگد است بین دیوار و در خانه چه آمد به سرش.. مدد از فضه گرفت آنکه به عالم مدد است.. ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ اصلا نیازی نیست از بسترت پاشی با درد پیش پای همسرت پاشی هی گفتم از دردات هی گفتی چیزی نیست گفتی اگه گاهی می افتی چیزی نیست @hosenih تو دست به دیواری گفتی یکم خستم ديدم قنوتت رو گفتی یکم دستم این بچه ها سایه روسر میخوان زهرا تا وقت دامادی مادر میخوان زهرا از رفتن و از مرگ کمتر بگی ای کاش مادر میخواد زینب فکر عروسیش باش چشم پرآب تو نقش برآبم کرد تابوت تو اومد خونه خرابم‌ کرد دنیا عجب خاکی روی سرم ریخته هم‌موی زینب ،هم خونم بهم ریخته طفلی حسن هرشب تو خواب عزاداره هی میگه دیوارو هی میگه گوشواره سینه سپر کردی خیلی محک خوردی خانوم سر من تو خیلی کتک خوردی زینب با دلشوره هی روتو می بوسه شونه که‌میفته بازوتو می بوسه @hosenih وقتی همه خوابن فضه با دلشوره خون رو دیوارو با گریه میشوره حرف حسينت شد رفتى چرا از حال پيرهن رو كه دوختى هى گفتى از گودال... ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ هر چند گنهکار و شرمنده و گمراهیم تا فاطمه(س) را داریم محبوبۂ درگاهیم از آتش دوزخ ما داریم امان نامه از معجزۂ نام پُر برکتش آگاهیم @hosenih ایکاش دو روزی در همسایگی اش بودیم عمریست که غمگین از این حسرتِ جانکاهیم تا ذکر قنوت او از جان برسد بر گوش محتاجِ دعا بیدار؛ شب تا به سحرگاهیم ما داغِ جوان دیدیم! عمریست عزادارِ آن مادر مظلوم و عمرِ کم و کوتاهیم ای بشکند آن دستِ بیعت شکنِ ظالم بیطاقت و بیتاب از آن سیلیِ ناگاهیم @hosenih ما را غم سنگینِ «یا فضه خُذیني» کشت دلسوختۂ داغِ شش ماهۂ دلخواهیم پیراهن مشکی را با اشک به تن کردیم ما إذن عزاداری از فاطمه(س) میخواهیم! ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ آن بانویی که داشت مواسات با علی افتاده بود خسته و میگفت یاعلی افتاده بود دربِ شکسته به روی او با ناله گفت حرف دل خویش با علی @hosenih شش ماهه اَم، فدای سرت ای امام من افتاده ام به پای تو دیگر ز پا علی یا فضۀُ خُذینیِ او چون شنیده شد دیگر نگفت یاریِ زهرا بیا علی زهرا چگونه دستِ تو را بسته بنگرد با اینکه هست، دست تو دست خدا علی تا زنده ام، مقابلشان قد عَلَم کنم تنها نمیگذارمَت ای مقتدا علی یک عمر تو، سپر به پیمبر شدی، کنون زهرا شود تو را سپر هر بلا علی مُزد رسالتِ پدر این بس که اُمتَش تنها گذاشت بعدِ پیمبر تو را علی انصار با مهاجر اگر هم قسم شوند من یک تنه به عهدِ تو سازم وفا علی من دامنت رها نکنم روز بی کسی حتی اگر به شعله زنم دست و پا علی با اینکه زیر ضرب لگد پهلویم شکست هرگز نیفتد از لب من ذکرِ یاعلی @hosenih با قنفذ و مغیره بگو بازویم که هیچ جانم فدای جان تو یا مرتضی علی از کربلای کوچه دهم کوفه را نشان پیداست راه فاطمه تا کربلا علی ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم شعر از گروه "یا مظلوم" شاعران: ، ، ، ، ، ، ، ، ▶️ وا مانده زخم سینه از مسمار وامانده در حسرت بهبود زخم تو دوا مانده ما نیز بیماریم از بیماری ات بانو پس خوب شو زهرا و اینگونه شفامان ده @hosenih ای مستجاب الدعوه ام طوری دعا کردی که در دهان زینب آمینِ دعا مانده محجوب من، حرف تو را می‌خواندم از چشمت آن هم که پشت پلک مجروح تو جا مانده ما هر دوتا مشگل گشا هستیم اما تو آنقدر مجروحی که این مشگل گشا مانده حال علي بدتر نباشد بهتر از تو نيست من مانده ام با اين غرور زير پا مانده هر بار که میبینمش صدبار میمیرم حق دارم آخر روی چادر رد پا مانده @hosenih داری نفس را نیمه نیمه می‌کشی، پیداست یک استخوان دنده از باقی جدا مانده تا صبح مثل زخم تو خون گریه میکردم وا مانده زخم سینه از مسمار وامانده ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
می رود تابوتِ تو بر شانه هایِ اهل بیت بازهم محبوس شد نا و نوایِ اهل بیت می زند بر صورتش گاهی حسین گاهی حسن دردِ هجرانِ تو سخت ست از برایِ اهل بیت شوهرت در احتضار افتاده است بانویِ من می رود از دست قطعاً مرتضایِ اهل بیت بیشتر از هر کسی حالِ حسن باشد خراب خاطره دارد ز کوچه ،مجتبایِ اهل بیت گوشه ی تابوت می لرزد به رویِ شانه اش یادش افتاده گمانم از جفایِ اهل بیت این همان کوچه ست که بر تو جسارت کرده اند ؟ فاطمه! خاکی شده اینجا ردایِ اهل بیت یک دعایی کن بمیرد شوهرِ مظلوم تو با تو تا دفنم کنند آل عبایِ اهل بیت محسن راحت حق @deabel
لاله ها پژمرد و بلبل را دگر آوا نبود هیچ کس در باغ مثل باغبان تنها نبود یک مدینه دشمن و یک خانه ی بی فاطمه بانوی آن خانه کس جز زینب کبری نبود روی سیلی خورده ی زهرا شهادت می دهد از علی مظلوم تر مردی در این دنیا نبود نیست جایز خانه ی کفار را آتش زدن ای مسلمانان مسلمان بود زهرا یا نبود؟ ای جنایت کار ای بیدادگر رویت سیاه اجر و پاداش رسالت کشتن زهرا نبود مصطفی از تو مودت خواست تو سیلی زدی بی حیا سیلی زدن اجر ذوی القربی نبود ریخت دشمن بر سر زهرا ولایت را ببین بارها از پا فتاد و غافل از مولا نبود من نمی گویم چه شد گویند در چشم علی سیل دشمن بود پیدا فاطمه پیدا نبود ای مدینه آتش غیرت چرا آبت نکرد؟ جای ناموس خدا در دامن صحرا نبود آنچه بر آل علی در کربلا یکسر گذشت در سقیفه اتفاق افتاد عاشورا نبود استاد حاج غلامرضا سازگار @deabel
سراپا دردم و جان کندن دائم شده کارم نهادم چشم بر در، تا اجل آید به دیدارم  به وقت راه رفتن آنچنان لرزد قدمهایم که هم دستم، سرِ زانوست، هم محتاج دیوارم برو ای عُمر از دستم که من با مرگ، مأنوسم بیا ای مرگ، یاری کن که من از عُمر، بیزارم طرفدار علی بودم که بین آن همه دشمن نشد جز شعلهء آتش کسی آنجا طرفدارم گهی در خانه، گه بین در و دیوار، گه کوچه خدا داند چه آمد بر سرم! کشتند صدبارم گرفتم دامن مولای خود در چنگ و میگفتم بزن قنفذ که من دست از امامم برنمیدارم دلم بر همسرم می سوخت چون قنفذ مرا می زد نگاه غربت او بیشتر می داد آزارم نگفتم راز خود با هیچکس، اما خدا داند نمی آید به هم از درد، یک شب چشم بیدارم  استاد حاج غلامرضا سازگار @deabel
آن شب که دفن کرد علی بی‌صدا تو را خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را در گوش چاه، گوهر نجوا نمی‌شکست ای آشیانِ درد، علی داشت تا تو را ای مادرِ پدر، غمش از دست برده بود همراه خود نداشت اگر مصطفی تو را زین درد سوختیم که ای زُهرۀ منیر کتمان کند به خلوت شب، مرتضی تو را ناموسِ دردهای علی بودی و چو اشک پیدا نخواست غیرتِ شیر خدا تو را دفن شبانۀ تو که با خواهش تو بود فریاد روشنی‌ست ز چندین جفا تو را تا کفرِ غاصبان خلافت عَلَم شود راهی نبود بهتر از این، مرحبا تو را! یک عمر در گلوی تو بغض، استخوان شکست در سایه داشت گرچه علی چون هما تو را... خم کرد ای یگانه سپیدارِ باغِ وحی این هیجده بهارِ پر از ماجرا، تو را تحریف دین، فراق پدر، غربتِ علی انداخت این سه دردِ مجسّم ز پا تو را... دادند در بهای فدک آخر ای دریغ گلخانه‌ای به گسترۀ کربلا تو را... پهلو شکسته‌ای و علی با فرشتگان با گریه می‌برند به دارالشفا تو را دارالشفای درد جهان، خانۀ علی‌‌ست زین خانه می‌برند ندانم کجا تو را؟!... @deabel
غزل مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها دارم یقین که زندگی ام را نظر زدند داغ و فراق پرسه در این دور و بر زدند باور نمی کنم که در این رهگذار عمر یار مرا به کوچه و هر رهگذر زدند در کوچه بود قبله من رو به قبله شد دیدن نفس نفس زدنش بیشتر زدند یک دست رو به پهلو و یک دست بر کمر گاهی لگد به پهلو و گه بر کمر زدند جای سرش هنوز به دیوار کوچه است دارم خبر که یار مرا بی خبر زدند من آنچه دیده ام نشنیده است هیچ کس زهرای قد کمان مرا چهل نفر زدند افتاده با لگد در و زهرا به زیر در جای کمک تمام قدم روی در زدند شرمنده ام که خانه امنی نداشتم آتش به خانه من خونین جگر زدند           حاج سید محسن حسینی @deabel
غزل مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها طبیب درد های من میان بستر افتاده ز قران خداوند تعالی کوثر افتاده برای ماندنش امن یجیب از سوز دل خواندم ولی راه اجل امشب در این دور و بر افتاده دو چشمش گرچه خوابیده ورم هایش نخوابیده خدا را شکر روی زخم چشمش معجر افتاده سلامش می کنم من پلک برهم می زند زهرا گمانم از تکلم دختر پیغمبر افتاده به سختی دیده بگشاید ولی من را نمی بیند ز سیلی روشنایی از دو چشمان تر افتاده از آن روزی که من دیدم سرش را بسته دانستم که بر روی زمین زهرای اطهربا سر افتاده خودم دیدم چهل تن را زدن در کوچه یک زن را یقین کردم فلک فکر تقاص حیدر افتاده دو دستم بسته بود و دست او بر دامن من بود به خود گفتم به چه روزی امیر خیبر افتاده هر آنکس می رسید از راه روی در قدم می زد چو دانستند زهرای جوان پشت در افتاده به سختی آمدم سویش عبا انداختم رویش چو دیدم زیر دست و پا گل نیلوفر افتاده مرا کشتند آن روزی که زهرای مرا کشتند خودم دیدم به یک سوطفل و یک سو مادر افتاده                 حاج سید محسن حسینی @deabel
غزل مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها کاش می شد که شوم همسفر زهرایم من اگر خونجگرم خونجگر زهرایم هر که بیمار شود دور و برش جمع شوند جز اجل نیست کسی دور و بر زهرایم مژه اش باز نشد هر چه نگاهش کردم تا ابد بسته شده چشم تر زهرایم باورم نیست که من بودم و او سیلی خورد وای بر من که نبودم سپر زهرایم مدتی است که بیمار سرش را بسته نکند خورده به دیوار سر زهرایم به گمانم که لگد کار خودش را کرده به گمانم که شکسته کمر زهرایم از وجودش به جزاز پوست نمی بینم من نیست در بستر زهرا اثر زهرایم با بهم ریختنش لشکر من ریخت بهم در غم عمر کم و مختصر زهرایم    حاج سید محسن حسینی @deabel
بی‌تو چه کند مولا؟ یا فاطمة الزهرا افتاده علی از پا، یا فاطمة الزهرا وقت است که از رحمت، دستی ز علی گیری افتاده ز پا مولا، یا فاطمة الزهرا بعد از تو علی، از پای افتاد و به غم خو کرد با خانه‌نشینی‌ها، یا فاطمة الزهرا... چون محرم رازی نیست، با چاه سخن گوید تنهاست علی، تنها، یا فاطمة الزهرا... بر خرمن جان او، چون شعله شرر می‌زد می‌ریخت چو آب اسما، یا فاطمة الزهرا... هم وصف تو ناممکن، هم قدر تو نامعلوم هم قبر تو ناپیدا، یا فاطمة الزهرا @deabel
راندن درماندگان اصلا نمی آید به تو جز عطا، ای آسمان اصلا نمی آید به تو دلشکسته آمدم سویت، پناه آورده ام دل شکستن بی گمان اصلا نمی آید به تو من سرم خورده به سنگ و ناتوان برگشته ام قهر با این ناتوان اصلا نمی آید به تو حق من این است رسوایم کنی با این وجود حضرت صاحب زمان اصلا نمی آید به تو... ما عزاداران زهراییم، پس با این حساب بستن در رویمان اصلا نمی آید به تو دید، حیدر همسرش را مو پریشان، ناله زد: ای بهار من، خزان اصلا نمی آید به تو تو ستون لشکر مرد غریب یثربی فاطمه، قدِ کمان اصلا نمی آید به تو "دید زینب چوب را روی لبان یار گفت: ای برادر خیزران اصلا نمی آید به تو" محمدجواد شیرازی @deabel
تا فکر و ذکر من همه دیدار دلبر است من در میان جمع و دلم جای دیگر است من در میان جمع و دلم سمت سامراست آنجا که اشک زائرش از آب کوثر است دیری است رفته است و دگر و برنگشته است دیری است آسمان دلم بی‌کبوتر است او پیش رو نشسته و من کورم از گناه او می‌زند صدایم و ما گوش‌مان کر است آواره‌ایم در هیئات و شنیده‌ایم در روضه احتمال حضورش قوی‌تر است شاید صدای گریه‌ی آقا بلند شد چون روضه‌های مادر او گریه‌آور است در فاطمیه پهلوی او تیر می‌کشد او نیز زخمی غم دیوار و آن در است آقا سری بزن به مدینه نگاه کن کوچه بدون تو صحرای محشر است آقا بگو چگونه تحمل بیاورم؟ یک زن که در مقابل یک فوج لشکر است انگار در گلوی شما بغض می‌شود آن ریسمان که بسته به دستان حیدر است اینجا برادران همه در فکر خنجرند شکر خدا که یوسف ما بی‌برادر است گرچه پر از گناه ولی در رکاب‌تان آخر شهید می‌شوم، این حرف آخر است عباس احمدی @deabel
|⇦•حالا که می روی .. ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها _ کربلایی جواد مقدم •✾• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ حالا که می روی از پیش بچه ها ویرانه می کنی کاشانۀ مرا بی خاطراتِ تو بی آرزویِ تو درد دلامو من ، بی تو بَرم کجا ؟.. مرو زهرا .. از داغ تو خمیده قامتِ من گریونُ مضطرِ برا تو حسن دلگیرم .. من بی تو می میرم مرو زهرا .. میشه سلامِ حیدرِت بی جواب بیچاره ام من از غمت بی حساب دلگیرم .. من بی تو می میرم «مرو زهرا .. مرو زهرا .‌.» با پیکرِ نحیف پیشِ علی بمان ای آنکه از بلا قدت شده کمان شرمندگی رو از چشمایِ من ببین تو بین بستر و من هم که نیمه جان پاشو زهرا .. شونه بزن موهای زینبُ پایین نیومده چرا تبِ تو دلگیرم .. من بی تو می میرم پاشو زهرا .. سرفه نزن لبات میشه پرِ خون این التماسِ حیدرِ که بمون دلگیرم .. من بی تو می میرم «مرو زهرا .. مرو زهرا .‌.» این رنگِ صورتُ این دردِ بی حساب این اشک چشم تو میده منو عذاب انسیه ی علی آرامشم تویی تو مثل لاله ای اما شدی گلاب حالا که می روی از پیشِ بچه ها ویرانه می کنی کاشانه ی مرا بی خاطراتِ تو بی آرزوی تو درد دلامو من بی تو بَرم کجا خودم دیدم .. داری قواره می کنی پیرُهن دادی به جای کفن به زینبِ من ای جانم .. از این غم ویرانم خودم دیدم .. گریون شدی برا غمایِ حسین داری می گیری تو عزای حسین ای جانم .. از این غم ویرانم «مرو زهرا .. مرو زهرا .‌.» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ خورشید؛ دیگر میلِ تابیدن، ندارد بارانِ رحمت؛ قصدِ باریدن، ندارد @hosenih دنیا سراسر تیره گشته؛ رود دیگر انگیزه‌ای، بهرِ خروشیدن، ندارد این قدر "هوهو" می‌کند این بادِ حیران، انگار، کاری غیرِ نالیدن، ندارد ...باغِ علی، غارت شد و مردم نگفتند، یاسِ حریمِ کبریا، چیدن ندارد هیزم به دست آمد عدو... آیا نفهمید؟ بانوی هجده ساله، جنگیدن ندارد؟ خیلِ ملائک، رو به اهلِ خاک، گفتند: سیلی، به احساسِ علی، دیدن ندارد @hosenih بر زخمِ بازِ مرتضی، مابعدِ زهرا، دیگر نمک، این‌قدر، پاشیدن ندارد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ آورده هیزم کافری، لشکر کشیده آتش به درب خانه ی حیدر کشیده با ضربه ی سنگینِ پا بر پهلوی یاس زخم عمیقی میخ روی در کشیده @hosenih از شاخه ی طوبایِ باغِ آل احمد مسمارِ خانه میوه ی نوبر کشیده بر ماه رویش ضرب دست بی حیایی نقش رکاب چند انگشتر کشیده پهلو به پهلو تا شده با خون پهلو گل های سرخی بر روی بستر کشیده آید صدای استخوان از سینه هربار خود را به بستر جانب دیگر کشیده تا چشم بسته ریخته قلب حسینش گوید به خود مادر مبادا پر کشیده تا روی زردش را نبیند زینب او خوابیده بر روی سرش معجر کشیده ** شد روضه خوان کربلا این روز و شب ها آنجا که ناله روی تل خواهر کشیده @hosenih از بوسه های فاطمه دیگر نبُّرید هر بار قاتل تیغ بر حنجر کشیده آخر کلافه شد تنش را زیر و رو کرد اینبار خنجر را به پشت سر کشیده ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ بعد از سقیفه، پاک غرورم شکسته شد دستم به کوچه،پیش نگاه تو بسته شد بانوی باردار که در وا نمیکند ! بد جور استخوان جناقت شکسته شد @hosenih در انتظار غنچۀ نو رسته بودم و دیدم چگونه غنچۀ نارسته رسته شد مُردم هزار بار و خدا زنده ام گذاشت روزیکه راه کوچه به روی تو بسته شد جان علی دگر تو علی را بهم نریز قلبم از این سکوتِ پر از درد خسته شد طرز نفس نفس زدنت میکشد مرا افتادی و امامِ تو از پانشسته شد @hosenih ای روزگار، دست جفا با علی چه کرد! دیدی که جمع ما همه از هم گسسته شد دشمن چه بد به گریه‌ی من خنده می‌کند جان علی مرو که علی سرشکسته شد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ پروانه سوخت،روی زمین پیچ وتاب خورد مسمار روی بال و پرش با شتاب خورد @hosenih او بار شیشه داشت و گفتا امان دهید اما به پهلویَش لَگَدی در جواب خورد سیلی اگر چه پیش نگاه علی نَخورد بر بازویَش غَلاف ولی بی حساب خورد تنها میان شعله دِفاع از علی نَکرد زهرا تَمام عمر غمِ بوتراب خورد نامرد بود ثانی و بعد از شرارتَش با قُنفذ و مُغیره نِشَست و شَراب خورد @hosenih هر چند در سَقیفه بنایش نَهاده شد از برکه ی غدیر خُم این کینه آب خورد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ رو کرد خدا قدرت پنهانی خود را تا خلق کند حوری انسانی خود را @hosenih ابلیس بهشتی بشود گر بگذارد بر خاک قدم های تو پیشانی خود را هفتاد یهودی نه، که سلمان و ابوذر مدیون تو هستند مسلمانی خود را در بند غمت هر که اسیر است عزیز است آزاد مکن یوسف زندانی خود را چون مور اگر ریزه خور خوان تو باشیم یک روز ببینیم سلیمانی خود را ترسی ز اجل نیست به این شرط که باشیم در روضه تو لحظه پایانی خود را @hosenih محشر همه فاطمیون چشم به راهند از یاد مبر این همه قربانی خود را ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ تبدارِ خانه ام نشده کم حرارتت پایان نداشته غم و داغ و مصیبتت اینجا محارمت همه جمعند فاطمه آخر چرا نقاب زدی روی صورتت @hosenih هجده بهار دیدی و رنگ خزان شدی حوریه ی علی چه شده قد و قامتت این بچه ها به شوق نگاه تو زنده اند هستند باز تشنه ی جام محبتت یادم نرفته ضربه ی دیوار و میخ داغ یادم نرفته لحظه ی سخت اصابتت ای کاش مرده بود علی و نمی شنید تا آرزوی مرگ کنی وقت خلوتت با هر تکان، دوباره تنت تیر می کشد بهتر نشد گمان کنم اصلا جراحتت تا سرفه می کنی و رخت زرد می شود من آب می شوم به خدا از خجالتت @hosenih خورشید خانه ام نرو، وقت غروب نیست از ما نگیر فاطمه جان نور رحمتت با تو بهشت بود فقط خانه ی علی ویرانه است خانه ی بعد از شهادتت ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ آنکه تابید رخش در شب یلدای علی کیست جز فاطمه نوریّه ی شبهای علی فاطمه کیست؟همان است که دراین نه سال... هرسحر بود خودش ربی الاعلای علی همه بر پاش میوفتند پیمبرها هم.. ولی افتاد خود فاطمه بر پای علی @hosenih بارها گفت پیمبر که علی جان من است و شده فاطمه هم جان گوارای علی زن نبینش! بخدا ظرفیتش را دارد... که به میدان بزند جنگ کند جای علی هرچه گفته ست علی بود علی بود علی نیست بر لوح دلش غیر تولای علی ما گدایان علی ریزه خور فاطمه ایم جان فدای کرمت حضرت زهرای علی! @hosenih حکم لولاک خدا بود که فهماند به ما.. اوست تنها سبب خلقت دنیای علی این دو سه ماه چه آمد به سر بانو که.. بسته شد بر رخ او راه تماشای علی یک در سوخته و یک زن سیلی خورده ما بمیریم برای غم عظمای علی ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
✅از فاطمه سلام الله علیها جز شبحی نمانده بود... 📚قاضی نعمان مغربی (متوفّای 363) در کتاب «دعائم الإسلام» (جلد 1 ، صفحه 232) نقل می‌کند: 🔻 [عَنْ أبِی عَبْدِاللهِ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ الصادِقِ‌ علیه‌السّلام عَنْ ‌أبِیهِ‌ علیه‌السّلام: قالَ:] 🔹إنَّ رَسُولَ اللهِ‌ صلّی‌الله‌علیه‌وآله أسَرَّ إلی فاطِمَة‌َعلیهاالسّلام أنَّها أوْلی(أوَّلُ) مَنْ یلْحَقُ بِهِ مِنْ أهْلِ بَـیتِهِ فَلَمّا قُبِضَ وَ نالَها مِنْ الْقَوْمِ ما نالَها لَزِمَتْ الْفِراشَ وَ نَحَلَ جِسْمُها وَ ذابَ لَحْمُها وَ صارَتْ کَالْخَیالِ. 🔻[از امام جعفربن محمّد صادق از پدرش‌ علیهماالسّلام که فرمود:] 🔸رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله به فاطمه ‌علیهاالسّلام محرمانه فرمود که وی نخستین شخص از اهل بیت اوست که به ایشان می‌پیوندد. بعد، وقتی آن حضرت ‌صلّی‌الله‌علیه‌وآله رحلت فرمود و از طرف جماعت به آن بانو آن آسیب‌ها رسید، در بستر افتاد ▪️ و جسمش ضعیف گشت ▪️ و گوشت [بدن] وی آب شد (به تدریج لاغر شد) ▪️و  مانند شَبَحی گردید.😭 --‐----------------------------- 📚منابع دیگر: ▪️دانشنامه شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ، چاپ اول، 1388، 437 صفحه یا جلد اول درسنامه‌های فاطمیه ، چاپ سوم، 1393 ، ص 412پ7/266پ
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ از ابتدای هفته فقط آه می ‌کِشیم ما هر سه‌شنبه ناله ی جانکاه می کِشیم هِی جمعه روی جمعه تلنبار می شود... دردِ فراق را همه ی ماه می کِشیم @hosenih گاهی عتابِ تو به صلاحِ دوامِ ماست ما انتظار سیلیِ گَهگاه می کِشیم ما از تبِ وصال..،توان کَسب می کنیم یک کوه را به قدر پرِ کاه می کِشیم باید به زور..،گریه از این "چشم"ها گرفت با دست خویش آب از این "چاه" می کشیم شرط عروج بنده به بُغضِ پگاهِ اوست خود را به سمت اشکِ سحرگاه می کِشیم هرکس دلیل قدِّ خمم را سوال کرد گفتیم بارِ نوکری شاه می کِشیم این اعتقادِ ماست..،که دلخواه فاطمه است در روضه هرچه ناله ی دلخواه می کِشیم @hosenih آقا!قسمِ به عُمرِ کم مادرِ شما... ناز تو را در این دمِ کوتاه می کِشیم ▪️ ▪️ در کوچه گوشواره ی مادر شکسته شد... ما هرچه می کِشیم از آن راه می کشیم ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ فاطمه افتاد اما سوخت حیدر بیشتر بسته شد دست علی و سوخت مادر بیشتر هر کسی آن روز ساکت ماند، مدیون نبی است هیچ فرقی نیست در این جرم، کمتر... بیشتر... سنگدل دیوار بود و سنگدل تر میخ در سرخ شد دیوار اما سینه ی در بیشتر @hosenih هرچه زهرا می کشید ازین طرف مولای خود می کشیدند آن طرف دستان حیدر بیشتر نانجیبی دید زهرا بی خیالِ یار نیست تازیانه زد به مادر، بین معبر بیشتر در شلوغی ناگهان با ضربه ی سخت غلاف ریخت بر روی زمین، آیات کوثر بیشتر @hosenih بعد از آن چشمی دگر لبخند زهرا را ندید بین بستر، فکر رفتن بود دیگر بیشتر ارث بردند از مصیبات بتول این بچه ها یک به یک داغ و بلا دیدند، دختر بیشتر زخم های سنگ و تیغ و نیزه ها جای خودش سوخت زینب از غم کندیِ خنجر بیشتر ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
|⇦• پشت در فاطمه اش سوخت... روضه جانسوز تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها ایام فاطمیه سال ۹۸ _ حاج مجتبی رمضانی•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ "اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة،بِمُوالاتِكُمْ عَلّمَنا اللّهُ مَعالِمُ دينِنا و أصْلَحَ ما كانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيانا" دل ما را غم او بود چنین عاشق کرد اشک کافی است؟نه والله،که باید دِق کرد لایقِ وصل نبودی به عزاخانه ی او ای دل! این صاحب عزا بود تو را لایق کرد کشته ی اشک کند گریه،چه داغی است مگر که در این داغ،حسین بن علی، هِق هِق کرد پشت در فاطمه اش سوخت و لب دوخت علی می توان آه! چه با مَردمِ بی منطق کرد لال بودن سرانِ عرب آن روز ولی دفنِ نیمه شبِ زهرا همه را ناطق کرد صبحِ امروز زنی خورد زمین در کوچه خبر آمد سَرِ شب شوهرِ آن زن دِق کرد دلم با مدینه نمیشه صاف بازم زندگیمُ بهم بِباف بهت گفته بودم برو بسه تو زورت به قنفذ نمیرسه یه جوری تو رو زد که نَفَسِ مَنُ بگیره با دستی که رفته زیرِ غلاف،علی بمیره از صبرِ شوهرت،سوء استفاده کرد دیدی که نَقشَشُ آخر پیاده کرد کجا رفته بودی بدونِ من؟ شنیدم تو کوچه تو رو زدن دعا کن عزیزم برا حَسَن چه کابوسِ تلخی دیده حَسَن همش میگه مادر! تو رو زدن هیچکی نبود بگه این گُل که پَرپَرِ این زن که می زنید ناموسِ حیدرِ * امام حسن مجتبی میگه: خودم دیدم مغیره مادرم رو لگد میزنه، هر وقت مغیره رو می دید گریه می کرد...چرا گریه میکنی؟ آخه بد جور مادرم رو میزد...آخرین باری که مادرم افتاد رو زمین، آخرین لگد رو همین مغیره زد...* خاک به سَرِ من مونده زیرِ دست و پا مادرِ من زدنش جلویِ چشایِ تَرِ من *امام صادق علیه السلام فرمود: مرگِ مادرِ ما، به دلیل ضربه هایی بود که قنفذ زد..ما یه عُمری داریم میگیم: قنفذ به بازوها زد...مگه میشه به بازو بزنه و مادرِ ما بمیره؟ اما نه فقط بازو رو نزد...بازو رو زد،صورت رو زد،چشمایِ مادرِ ما خون شد...* خاک به سَرِ من مونده زیرِ دست و پا مادرِ من زدنش جلویِ چشایِ تَرِ من خاک به سَرِ من آخرش جلو چشمِ پدرِ من خورد زمین مادرِ بی سپرِ من در شکست مادر شکست جلو غریبه ها غرورم آخر شکست *یه جمله از امام حسن بگم: اگه یه روز با مادرت بری بیرون، اتفاقی برا مادرت بیوفته، یه عُمر خودت رو سرزنش میکنی...میگه: امام حسن همیشه ناراحت بود، من نتونستم به مادرم کمک کنم...* مَردکِ پَست که عُمری نمکِ حیدر خورد نعره زد بر سر مادر به غرورم بر خورد ایستادم به روی پنجه ی پا، اما حیف دست او رد شد و بر مادر خورد ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
همسايه ها ، مَردُم ، دگر راحت بخوابيد زهراي من رفته سفر راحت بخوابيد آن دختري كه باعث آزارتان بود مهمان شده نزد پدر راحت بخوابيد با دست خود هستي خود را دفن كردم شد پير خيبر بي سپر راحت بخوابيد ديگر نمي آيد صداي آه آهش از درد پهلو تا سحر راحت بخوابيد فكر خبر بوديد از بيمار بدحال جان داد زهرا بي خبر راحت بخوابيد بانوي من با سينة مجروح رفت و ... من ماندم و اين ميخِ در راحت بخوابيد حورية انسيه كه سيلي نمي خواست كشتند او را در گذر راحت بخوابيد باخنده هستيِ مرا آتش كشيدند دامان زهرا شعله ور راحت بخوابيد دل تنگم و ديدار يارم مي روم من هر نيمه شب با چشم تر راحت بخوابيد قاسم نعمتی @deabel