دار و ندارم محمد الحجیرات
عموی خوبم بی تابم بده اجازه بشم فدایی
با شهادت آمادم شجاعم از نسل حیدرم
دار و ندارم فقط تویی عمو جونم
دار و ندارم بدون تو نمی مونم
دار و ندارم میبینی وضو گرفتم از خونم
زره ندارم میجنگم با زور و بازوی مجتبایی
بهم میریزم لشکر را شبیه بابا در
یاری نداری تویی غریب و بی یاور
یاری نداری می خوام مثل علی اکبر
یاری نداری من هستم میشم برای تو پرپر
حسین حسین حسین
عموی خوبم بی تابم بده اجازه بشم فدایی
با شهادت آمادم شجاعم از نسل حیدرم
دار و ندارم فقط تویی عمو جونم
دار و ندارم بدون تو نمی مونم
دار و ندارم میبینی وضو گرفتم از خونم
زره ندارم میجنگم با زور و بازوی مجتبایی
بهم میریزم لشکر را شبیه بابا در
یاری نداری تویی غریب و بی یاور
یاری نداری می خوام مثل علی اکبر
یاری نداری من هستم میشم برای تو پرپر
حسین حسین حسین
دار و ندارم محمد الحجیرات
@Asheghane_hazrat_zeynab
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
کنار نام عمویت صدا بزن پدرت را
نفس بکش؛ برسان تا مدینه نامهبرت را
به سورهی مَدَنی دست برد پنجهی کوفی
گرفت آیه به آیه؛ بُرید موی سرت را
@hosenih
نوشت کاتبِ سرنیزه با مرکّب خونت
به روی مصحف من روضههای معتبرت را
شبیه شیشهی عطری؛ که سنگ خورده شکسته
خدا کند نبَرد باد، تا حرم خبرت را
چرا کشیده شدی آیهی مُقَطَعهی من؟!
اگر چه لشکرِ قاری ربوده بیشترت را
کشید شیرهی جان تو را تبارِ تبردار
و بعد، اسب، لگدمال کرد برگ و برت را
@hosenih
تو مثلِ حمزهای و قاتل از عشیرهی هند است
نشست و خورد تمام عصارهی جگرت را
کبوترم!؛ قفست باز شد برو به سلامت
اگر چه سنگپرانان شکستهاند پرت را
شاعر: #رضا_قاسمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
#شب_ششم
روزی ما سر هر سفره به نامِ حسن است
تا کرم بین مقیمینِ مَقام حسن است
هرکه مجنون حسین است خودش میداند
که حسینی شدهی دست امام حسن است
@hosenih
از خرابات بقیع تا به خدا راهی نیست
همت باده کشان از لب جام حسن است
در جمل بین جوانان علی کاری کرد
همه گفتند فقط سکه به نام حسن است
گفت لایومک فقط کرببلا دیده شود
همهی معجزهها پشت کلام حسن است
صلح او صلح حسین است به زهرا سوگند
کربلایی هم اگر هست قیام حسن است
حسنیهای حرم هول قیامت دارند
کربلا دید زمین زیر لگام حسن است
@hosenih
خیمهی آل حسن حلقهی انگشتر بود
مسند عمهی سادات خیام حسن است
تا سرِ ازرق شامی و یلانش را زد
قاسمش گفت که این تازه سلام حسن است
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
واحد شب ششم
نشد آخر/زره هم قد
یل نجمه/به میدون زد
جای باباش/حسن اومد
میگه نجمه/بلا دور ازت مادر
می خوام باشی/شبیه علی اکبر
جای بابات/حسن باش توی لشکر
می خونم چهار قل برات قاسمم
داری می ری مثل بابات قاسمم
بابام داده/برام نامه
ببین اشکاش/به همرامه
خون بابام/تو رگهامه
بابام گفته/باید پابه پات باشم
جای بابا/تو میدون برات باشم
فدای تو/توی کربلات باشم
عمو جون می خوام مثل اکبر شم
منم ارباربا و پر پر شم
تنت له شد/زیر نعلا
کشیدی قد/روی خاکا
شده قدت/قد سقا
روی خاکا/گل پیکرت شد آب
توی خیمه/شده مادرت بی تاب
داری میای/روی دستای ارباب
چقدر شکل اکبر شدی قاسمم
تنت میشه از هر طرف دیگه خم
#شاعر؛مهدی رحماندوست
حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام
اگر جدا شده امروز بازویم صد شکر
دگر سفید شده پیش تو رویم صد شکر
کنار پیکر تو رو به قبله می میرم
که هست رو به دو چشمان تو رویم صد شکر
زنان و دخترکان جانشان سلامت باد
لگد زدند اگر بین پهلویم صد شکر
خدا کند نَوزد باد هم به معجرها
اگر که چنگ زند شمر بر مویم صد شکر
عمو مواظب حلقوم خشکِ اصغر باش
دگر سه شعبه روانه ست به سویم صد شکر
✍منکلام:کربلایی حامد آقایی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام
پروانه شد تا شعلهور سازد پرش را
پیچید در شوق شهادت باورش را
داغ گلویش تازه شد از قحطی آب
وقتی به خنجر داد زخم حنجرش را
با رود جاری کرد در دشتی عطشناک
آن دستهای کوچک و نامآورش را
تا لحظهای دیگر عمویش زنده باشد
انداخت بر وی کودکانه پیکرش را
با کاروان بعد از غروب سرخ خورشید
بر نیزه میبردند در غربت سرش را!
✍منکلام:کربلایی حیدر منصوری
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام
آمد به میدان لشکر غم را خبر کرد
از خیمه نه از سن و سالش هم گذر کرد
آه بلندش در دل آهن اثر کرد
کوچک نخوانش این پسر کار پدر کرد
بغض جمل را بین دشمن شعله ور کرد
با نعره ی ابن الحسن عزم خطر کرد
مانند قاسم دشت را زیر و زبر کرد
سقا شد آنجا که عمویش را نظر کرد
چشم تمام خیمه را ناگاه تر کرد
آمد جلو خود را بلاگردان سر کرد
اینجای مقتل عمه اش را خون جگر کرد
ارثیه ی زهراست دستش را سپر کرد
✍منکلام:کربلایی مسعود یوسف پور
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام
دردم ز کودکی است که با روی هم چو ماه
آمد برون به یاری آن شاه بی سپاه
بی تاب چون دل از بر زینب فرار کرد
آمد چو طفل اشک روان در کنار شاه
کای عمّ تاج دار به خاک از چه خفتهای
برخیز از آفتاب بیا تا به خیمه گاه
نشنیدهای مگر سخن عمه را چو من
تنها ز خیمه آمدهای نزد این سپاه
هر کس که آب خواست دهندش به تیغ آب
باز گرد سوی خیمه و آب از کسی مخواه
میگفت و میگریست که دژخیمی از ستیز
تیغی حواله کرد به آن ماه دین پناه
آن طفل دست خویش سپر کرد پیش تیغ
دست اوفتاد از تن معصوم بی گناه
بیدست جان سپرد به دامان عم خویش
چون ماهی به لجّهی خون مانده در شناه
میداد جان به دامن شاه الغیاث گوی
میکرد شاه تشنه به حیرت بر او نگاه
✍منکلام:مرحوم استاد میرزا محمد شفیع شیرازی
متخلص به وصال شیرازی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
حضرت عبدالله الحسن علیه السلام
عبدلَله(ع) است و دارد با بندگی قراری
تا اینکه جا نمانَد از خیمه شد فراری
با جرأت و شتابان بی واهمه میاید
میزد به قلب دشمن بی صبر و بردباری
عشق عمو کشانده او را به بزم مقتل
دور از عمو همیشه میکرد بیقراری
عشق حسین(ع)بود و دردانهٔ حسن(ع) بود
زینب(س) میان خیمه مشغولِ سوگواری
سرنیزه ای سریعاً آمد به پیشوازش
مهمانِ قتلگاه است آمد برای یاری
میشد سپر برایِ جانِ عمو حسینش(ع)
دشمن از این شجاعت شد غرقِ بدبیاری
نامردِ بی شرافت از هر طرف می آمد
افتاد زیر نیزه، این طفلِ یادگاری
ناجور خورد شمشیر افتاد بر تنِ خاک
دستش قلم شد ای وای، مادر مگر نداری
در ازدحام گودال از حنجرش نفس رفت
با چکمه های شمرلعین و با ضربه های کاری
✍منکلام: مرضیه عاطفی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
حضرت عبدالله الحسن علیه السلام
هستم از راه و چاه ها آگاه
پیرو راه وال مَن والاه
بنده ای عاشقم سخن کوتاه
هست نامم همیشه عبدالله
فخر دارم کریم زاده شدم
پاسبان حریم زاده شدم
شور پرواز از ازل دارم
کفن خویش در بغل دارم
میل برچیدن هُبَل دارم
ارث از فاتح جمل دارم
عمه دستم مگیر صف شکنم
یازده ساله ام ولی حسنم
بین لشگر عمو اسیر شده
لب خشکش چنان کویر شده
بهر قتلش کسی اجیر شده
جان عمه ببین که دیر شده
من چگونه فقط نظاره کنم
بگذار عمه فکر چاره کنم
عمویم سنگ بر جبینش خورد
بر زمین چهره ی مبینش خورد
آتشی بر دل حزینش خورد
ضربه بر چشم نازنینش خورد
بنشینم که دست و پا بزند
تشنه لب، آب را صدا بزند
تا ته قتلگاه و گودالش
می روند این قبیله دنبالش
غرق خون است جسم بی حالش
نکند تا کنند پامالش
عرش حق روضه خوان و گریان شد
شمر با خنجرش نمایان شد
آه عمه دگر رهایم کن
جان فدای عمو صدایم کن
نذری شاه کربلایم کن
می روم عمه جان دعایم کن
تا شوم من هم از سپاه حسین
می روم تشنه قتلگاه حسین
عاشقی را من از پدر دارم
همچنان فاطمه جگر دارم
زرهی نیست بال و پر دارم
بازویی همچنان سپر دارم
من نمردم به او لگد بزنند
نیزه با کینه و حسد بزنند
آه از روی عرش برخیزید
نیزه داران از او بپرهیزید
دست من را به پوست آویزید
جسم و جان مرا فرو ریزید
عمویم را به خاک و خون نکشید
از تنش کهنه پیرهن نبرید
✍منکلام:کربلایی محمد جواد شیرازی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
حضرت عبدالله الحسن علیه السلام
عمه مرا رها کن
من میروم به میدان تنها مرا دعا کن
من از تبار شیرم
گاهی مرا علی و گاهی حسن صدا کن
من در طواف یارم
حاجی کربلا را قربانی منا کن
عمه خدانگهدار
در دل به یاد داغم بزم عزا بهپا کن
با یاد اصغر و من
بر سینهی عمویم ششگوشهای بنا کن
از غصه آب میشد
وقتی که دید ارباب تنها خطاب میشد
وقتش رسیده حالا
باید که بعد قاسم او انتخاب میشد
میماند اگر به خیمه
حتما که شرمگین از روی رباب میشد
خوشحال بود از این که
جزء فداییان مولا حساب میشد
از غصه کم میآورد
از جانب عمویش وقتی جواب میشد
میدید بین گودال
رو به غروب رفته خورشید بین گودال
از شدت جراحت
خون عمو حسیناش پاشید بین گودال
کار عمو تمام است
باران سنگ و نیزه بارید بین گودال
بغضش ترکترک شد
وقتی که خنجر شمر خندید بین گودال
کمکم امید میباخت
شد ناامید آنروز امّید بین گودال
آمد بهکار، دستش
مثل عموش عباس در کارزار دستش
از دست عمه پر زد
مثل کبوتری تا آغوش یار دستش
مثل عقیق سرخی
شد بر رکاب سینه حالا سوار دستش
آنقدر زخم برداشت
تا که میان گودال شد لالهزار دستش
سر روی نیزه رفتو
تن روی خاک ماند و بین غبار دستش
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab