#امام_حسین_امام_سجاد_حضرت_عباس_ع_ولادت
ماه عشق است ماه عشّاق است
ماه دلهای مست و مشتاق است
در میخانهٔ کرم شد باز
الدخیل این حریمِ رزاق است
ریزهخوارش فقط نه اهل زمین
جرعهنوشش تمام آفاق است
بیحساب است فضل این ساقی
شب جود و سخا و انفاق است
بین دلهای بیدلان امشب
با سر زلفِ یار میثاق است
«قبره فی قلوب من والاه»
حرمش قبلهگاه عشّاق است
ماه شعبان رسید! ماه سه ماه
کربلا میرویم! بسم الله
@hosenih
السلام ای پناه مُلک و مکان
در یدِ قدرتت عنان جهان
رفته قنداقهات به عرش خدا
تشنهٔ پایبوسیات همگان
در طوافت قیامتی شده است
میرسد هر فرشته با هیجان
پَر قنداقهٔ تو میبخشد
پر و بالی به فطرس نگران
از سرانگشت پاک مصطفوی
جرعه جرعه بنوش شیرهٔ جان
خواند جدّت «حسینُ منّی» را
«وَ أنا مِن حسین» را تو بخوان
با تو جود و شجاعت نبویست
ای شکوه حماسههای عیان
در نمازت شبیه فاطمهای
بین میدان علیست جلوهکنان
چشمهای تو مرز خوف و رجاست
قَهر و مِهر تو آتش است و امان
رحمت محض! یا ابا الأیتام!
پدری کن برای عالمیان
ای که آقایی تو بیحد است
باز ما را به کربلا برسان
شب جمعه شمیم سیب حرم
منتشر میشود کران به کران
روضههایت بهشت اهل ولاست
چشم ما چشمههای کوثر آن
«وَ مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَی»
اشکها از غمت همیشه روان
السلام ای شهید روز دهم
السلام ای امام تشنهلبان
تا ابد در فراز، پرچم توست
خون سرخت همیشه در جَرَیان
کربلای تو از ازل بودهست
مبدأ حرکت زمین و زمان
شب سوم رسیدهای، ای ماه
السلام علیکَ ثارالله
@hosenih
السلام ای نگین عرش برین
سروِ بالا بلند اُم بنین
جذبههای نگاه هاشمیات
ماه را میکشد به سوی زمین
عبد صالح! مُواسِیاً لله!
پدر فضل! روح حق و یقین!
به حضورت گشوده دست، فلک
به قدوم تو سوده عرش، جبین
وقت هوهوی ذوالفقار علیست
به روی مرکب حماسه نشین
میشود با اشارهٔ تو دو نیم
هر کسی آید از یسار و یمین
زینبت «إن یکاد» میخواند
آسمان محو هیبت تو! ببین
کاشف الکرب اهلبیت نبی!
بازوان تواند حصن حصین
ماه من! بازوی رشید تو را
که برافراشتهست بیرق دین ـ
زده بوسه علی به گریه چنان
چیده از آن حسین بوسه چنین
سائلان تو بیشمارند و ...
گوشه چشمی به ما! بس است همین
شب جود و کرامت و بذل است
شب چارم شب اباالفضل است
@hosenih
السلام ای حقیقت جاری
روح تقوا و زهد و بیداری
سید السّاجدینِ شهر رسول
عبد مسکینِ حضرت باری
روزهایت مجاهدت، ایثار
نیمهشبهات بخشش و یاری
در مناجاتت ای صحیفهٔ نور
آیه آیه زبور میباری
همه مجذوب ربّنای تواند
محوِ این سِیْر و این سبکباری
گوش کن این صدای داوود است
که به شوق تو میشود قاری
پا برهنه به حجّ که میآیی
کعبه را هم به وجد میآری
خطبههای تو تیغِ برّانند
ثانی حیدری و کرّاری
در مصاف تو سهم دشمن تو
چیست غیر از مذلّت و خواری
وارث عزت و سخای حسین
ای که بعد از عمو، علمداری
به محبان خود نظر فرما
بیشتر موقع گرفتاری
رو سیاهی من گذشت از حدّ
تو برایم مگر کنی کاری
در نماز شبت دعایم کن
تو عزیزی تو آبروداری
دلم از بند هر غم آزاد است
شافع من امام سجاد است
شاعر: #یوسف_رحیمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مدح_و_ولادت
دلی برده از دستِ ما جانِ ما را
دلی شعلهور کرده سامانِ ما را
دلی داده بر باد از روز اول
دل و دین و عقلِ پریشانِ ما را
دلی که کشیده به سوی مزارش
عنایاتِ شاهِ خراسانِ ما را
دلی که ربوده به گنبد طلایش
نجف در نجف قلب سلطانِ ما را
ببینید آن چشم و آن زلف و اَبرو
نبینید چاکِ گریبانِ ما را
که است آنکه در خون نشانده به چشمش ؟
همیشه دو چشمانِ حیرانِ ما را
دلم کرده امشب هوای نجف را
ببینم مگر کربلای نجف را
@hosenih
تویی قصهی عشقِ طولانیِ ما
تویی چتر شبهای بارانیِ ما
شده روشن این خاک ، حتی بهشت
از این ریسههای چراغانیِ ما
نوشتند روز ازل قسمتِ هم
غبارِ تو با خطِ پیشانیِ ما
رفیق قدیمی همانی که بودی
همینی تو یار دبستانیِ ما
به سجادهی سبزِ سجادِ تو شُکر
که خورده گره نسلِ ایرانیِ ما
به فطرس سپردیم ما را بِبَر تا
به دردی خورَد شغلِ دربانیِ ما
به سیلاب دادیم ما خانهی خویش
نگاهی کن آقا به دیوانهی خویش
@hosenih
اگر دل نماده است تقصیرِ ما نیست
که جز تابِ زلف تو زنجیرِ ما نیست
طبیبم نوشته حرم لازم است این
که دیوانه دربندِ تدبیرِ ما نیست
وصیت نمودیم پیشت بمیریم
مبادا بگویی که تقدیرِ ما نیست
کسی غیرِ تو راهمان که نداده
کسی جز تو در فکرِ تطهیرِ ما نیست
دو سال است گفتیم شبهای جمعه
چرا کُنجِ شش گوشه تصویرِ ما نیست
نه عرش و نه کُرسی جنان هم به قدرِ
تماشای صحنت نفسگیرِ ما نیست
من از کودکی گفتم ای جانِ عالم
عزیزم عزیزم عزیزم عزیزم
@hosenih
نشسته است عالم به حیرت لبالب
که حتی خدا هم حسینی است مذهب
نه که پیش تو ، پیش یاران یارت
همه انبیا ایستاده مؤدب
حبیب و بُریر و زُهیر و جُناده
شبیب و حَتوف و سلیمان و شوذب
سعید و جُوین و بشیر و انیس و
عباد و وهب ، عابس و جون و جُندَب
نعیم و رُمَیث و سُوَید و کِنانه
و حُر و عُبَید و ابابکر و قَعنَب
همه زیرِ دستِ امیرِ علمدار
همه تحتِ امرِ فرامینِ زینب
همه غرقِ فریاد با سر به زیری
امیری حسین و نعم الامیری
@hosenih
غمت گر نباشد که بر دل نشیند
در این سینه زهرِ هلائل نشیند
شبیه شرابِ بهشتی است وقتی
به چای عراقیِ تو هِل نشیند
اگر سنگ بارد و اگر تیغ و تیر
و گر پای ما باز در گِل نشیند
حرم میرویم و حرم میشویم
چو موجی که آخر به ساحل نشیند
"بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند"
تمام عوامل همه سر به زیرند
که تا خواهرِ تو به محمل نشیند
شب جمعه زهراست باید بمیریم
به لبها که اشعار مُقبِل نشیند
تو شاهی و باید که بالا نشینی
که باید به دامان زهرا نشینی
@hosenih
نمیشد که اینقدر عطشان نباشی
به دنبال یک جرعه باران نباشی
نمیشد که در پشت خیمه خمیده
برای رُبابت پریشان نباشی
چرا دورت از قاتلانت شلوغ است
چرا یاوری نیست بی جان نباشی
کنارِ تو زهرا نشسته عزیزم
نمیشد که اینگونه عریان نباشی
نمیشد که اینسو و آنسو نگردی
که در بازی نیزهداران نباشی
نمیشد که از روی نیزه شبانه
بهدنبالِ یک آهِ سوزان نباشی
چه میشد که زینب سرت را نمیدید
کنارِ سَرَت مادرت را نمیدید
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مدح_و_ولادت
عاشقان! سائلانه بشتابید، خانه ی مرتضاست مهمانی
سفره مرحمت شده پهن و، شده پیغمبر خدا بانی
همه از خانه ها برون آیید، خیر اینجاست جای دیگر نه
زآسمان فیض میرسد به زمین، مثل یک روز ناب بارانی
دیگر اینجا درنگ جایز نیست، ای خلیل خدا بیا اینجا؛
با عزیز دل خود اسماعیل، شده وقت نثار قربانی
@hosenih
جلوه ی نَیِّرِین آمده است، یاس زهرا، حسین آمده است
از قدوم شبیر آل عبا، باز یثرب شده چراغانی
علی و فاطمه دو تا نورند، علی و فاطمه دو تا دریا
جز حسین و حسن در این "بَحرین"، نیست لؤلؤ وَ نیست مرجانی
وقت، وقت عروج جبریل است، عرش تا فرش جاده ی معراج
میشود فرش جلوه گاه خدا، عرش گرم فرشته افشانی
یک مَلَک ذکر ربّنا دارد، یک مَلَک نغمه ی حسین حسین
بر لب بلبلان سرود سرور، کار هُدهُد شده غزلخوانی
قسمت این است فطرس بی پر، شود آزاد با نگاه حسین
تا نباشد همیشه غرق ملال، تا نباشد همیشه زندانی
چشمه ی جاری سخا و کرَم، قبله ی مروه و صفا و حرم
آخرین حلقه ی حدیث کساء، شده مصباح شام ظلمانی
چه بگویم ز پیچ گیسویش، دلبری های طاق ابرویش
جلوه میگیرد از مَهِ رویش، یوسف مه جبین کنعانی
مُصحَف روی اوست قرآنم، عشق او گشته رکن ایمانم
اوست وجه خدای سبحانم، اوست باقی و ماسوا فانی
حشمتُ الَّه ببین نگار مرا، بین محرابِ کربلا چو علی
ساربانِ فقیر را بخشد، حلقه ی خاتم سلیمانی
گو به حاتم کریم عالم اوست، گو به موسی کلیم اعظم اوست
گو به عیسی شفاست تربت او، غیر از آن نیست راه درمانی
از روایات میشود حاصل، تربت کربلای او حرز است
گر نباشد غبار کرببلا، میرود این جهان به ویرانی
@hosenih
حرمش کشتی نجات همه ست، نوح هم شد سوار کشتی او
دست خود را به دست او دادم، اندر این بحر سرد و طوفانی
چه غمی دارد این دل زارم، چونکه فردا حسین را دارم
با نگاه شفاعتش ز صراط، رد شود نوکرش به آسانی
به مشامم رسد شمیم حسین، عطر سیب ضریح شش گوشه
چه کنم با فراق ای مجنون! ای که درد فراق میدانی
شاعر: #علی_بیرقدار
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مدح_و_ولادت
.
تو آمدی که بفهمیم کارمان لنگ است
میان ما و حقیقت هزار فرسنگ است
@hosenih
به طرز پرچم بالای گنبدت گفتی
که رنگ خون خداوند سرخ پررنگ است
تو آمدی که ز صلح حسن دفاع کنی
حسین ذهن من اما همیشه در جنگ است
گلوی اصغر تو قطره قطره ثابت کرد
که باغ گل بشود غنچهای که دل، تنگ است
غلط شنید تورا گوش های کر یک عمر
وگرنه ذکر تو موسیقی اش خوش آهنگ است
چگونه بگذرد از این مسیر ،آیینه
که دامن همهی کودکان پُراز سنگ است
به مکتبی که شروعش هدایت حُر شد
کلاس غیرت عباس، آخرین زنگ است
@hosenih
به ضرس قاطع کرب و بلا جهان فهمید؛
برای شیعه حسین اسم نیست، فرهنگ است
شاعر: #مهدی_رحیمی_زمستان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مدح_و_ولادت
ای عشق آمدی و تسلای ما شدی
روح و روان و راحت جان های ما شدی
پایان ترسِ روزِ مبادای ما شدی
از عرش نور آمدی آقای ما شدی
حبل المتین اهل ولایت، خوش آمدی
سر سلسله، به خط شفاعت خوش آمدی
قلب بهشت با تو تپیدن گرفته است
فطرس دوباره بال پریدن گرفته است
جبریل وحی نوبت دیدن گرفته است
در شهر، شور عشق وزیدن گرفته است
از روشنای نام تو جنت سراج داشت
دنیا فقط به چون تو کسی احتیاج داشت
تازه شده هوای بهشت و ترنّمش
افتاده است آتش دوزخ تلاطمش
زیباست روی صورت زهرا تبسمش
حالا کسا شناخته خورشید پنجمش
بر طاق عرش نام تو در اهتزاز شد
پرونده ی شفاعت از این لحظه باز شد
@hosenih
شب بودم و به مهر تو اکنون سپیده ام
حالا که آمدی قدمت روی دیده ام
حُسن حسین بوده هر آنچه شنیده ام
عمری فقط به سمت حرم پر کشیده ام
پروانه ایم و حضرت خورشید آمده است
جان دوباره ای به مأذن امید آمده است
عاشق تر است آنکه به تو مبتلا تر است
چشمش به هر چه غیر تو بی اعتنا تر است
هر کفتری به گنبد تو باوفا تر است
در آسمان کرببلایت رها تر است
جنت زمینی است به پاسِ ضریح تو
من زنده می شوم به تماسِ ضریح تو
ای تربتت شراب ترین باده از ازل
کار دلم به دست تو افتاده از ازل
حتی خدا به نور تو دل داده از ازل
ما بوده ایم کرببلا زاده از ازل
دردی دوا نکرده کسی غیر تو ز ما
ما را دوباره پر بده در راه کربلا
بگذر ز کوچه های دلم جان من فدات
تا گل دهد کویر تنم زیر ردِّ پات
اردیبهشت می وزد از پشت پلک هات
با من چه کرده ای تو به دوری ز کربلات
این لطف توست مثل منی از تو دم زده
این شعر را نگاه تو بی شک رقم زده
چشمم ز هر کسی به ضریحت دخیل تر
نام تو هست از همه عالم جمیل تر
باران بزن به آتش نفسم، خلیل تر
دلتنگ کربلام، ز اشکم دلیل تر؟
خوشبخت آنکه پلک دلش خیس روضه هاست
چشمان او تجسم تندیس روضه هاست
@hosenih
نشنیده است جز تو کسی التماس ما
وقف تو بوده است تمام حواس ما
از تو جدا شدن شده تنها هراس ما
بوی حسین می دهد عطر لباس ما
نوکر شدم که رو نزنم من به هر کسی
غیر از تو من نگفته ام ارباب بر کسی
گهواره ات که منبر پیدای روضه شد...
لب های تشنه ات که الفبای روضه شد...
میلاد تو تولد زیبای روضه شد
چشمان خیس فاطمه امضای روضه شد
ای دانه دانه اشک غمت بی بدل ترین
حی علی العزای تو خیرالعمل ترین
ای که ذبیح کرببلایی حسین جان
جسمِ مُرَمَّلٌ البِدمایی حسین جان
زخمی سنگ و چوب و عصایی حسین جان
زیبای سر جدا ز قفایی حسین جان
ای کشته ی فتاده به هامون عزیز دل
ای صید دست و پا زده در خون عزیز دل
شاعر: #حسن_کردی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مدح_و_ولادت
زیباترین ستاره ی خلقت رسیده است
سجده کنید، روح عبادت رسیده است
نور خدا، چراغ هدایت رسیده است
باید قیام کرد، قیامت رسیده است
امشب که مست می شوم از بوی کربلا
فطرس! ببر سلام مرا سوی کربلا
تاج سر ملائکه ی آسمان حسین
تنها دلیل خلق زمین و زمان حسین
ذکر زمان سختی پیغمبران حسین
زهرا سپرده است بگوییم: جان حسین
گفتم حسین و ولوله افتاد در جهان
گفتم حسین و فاطمه با خنده گفت: جان
@hosenih
در مشکلات پشت و پناهم حسین شد
بیراهه رفته بودم و راهم حسین شد
تنها دلیل گریه و آهم حسین شد
زهرا اجازه داد که شاهم حسین شد
فهمیده ایم طبق روایات معتبر
از کشتی حسین نباشد بزرگتر
از کودکی "حسین" مسیحای زینب است
یعنی تمام لذت دنیای زینب است
غیر از حسین کیست که همتای زینب است
کنج دل حسین فقط جای زینب است
"زینب" همان که سیطره دارد به عالمین
زینب نگو، بگو همه ی هستی حسین
ما تشنه ایم تشنه ی باران کربلا
ما سائل ایم سائل سلطان کربلا
دل برده از ملائکه ایوان کربلا
دست تمام عالم و دامان کربلا
بی صبح کربلا شب عالم سحر نداشت
دنیا چه داشت؟ کرببلا را اگر نداشت
@hosenih
افلاک زیر سایه ی گنبد طلای اوست
جبریل معتکف شده کربلای اوست
دنیا و هر چه هست در آن خاک پای اوست
اصلا بهشت گوشه صحن و سرای اوست
عشق "حسین" در دل ذرات عالم است
دنیای بی حسین شبیه جهنم است
از اشک روضه، چشم مگر سیر میشود؟
بی کربلا زمانه زمین گیر میشود
خوشبخت آن که پای علم پیر میشود
عالم به آب علقمه تطهیر می شود
امشب بساط گریه برایت فراهم است
"باز این چه شورش است که در خلق عالم است"
شاعر: #احسان_نرگسی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس
برادری به زمین بود و بال و پَر میزد
برادری به سرش بود و هِی به سر میزد
برادری به زمین از لبش جگر میریخت
برادری به سرش داد از جگر میزد
چقدر چین و چروک است رویِ این صورت
کنار هلهلهها دست بر کمر میزد
دو دست در بغل و یادِ مادرش میکرد
دوباره حرف در و چوبِ شعلهور میزد
رشید بودنِ او کار دست زینب داد
گره به معجرِ طفلانِ بیخبر میزد
کشید تیر به زانو و چشمهایش ریخت
سهشعبه زخم خودش را عمیقتر میزد
کمی ز ساقهیِ هر تیر از دو سو پیداست
کسی که بغض علی داشت تا به پَر میزد
برای خاطر هشتاد و چهار خانم بود
اگر حسین نشسته به روی سر میزد
حسن لطفی
@rozeh_1
#حضرت_عباس
تا بین میدان ساقی میخانه افتاد
یادِ سهسالهدختر، آن حنانه افتاد
چشمان خود را نذر مشک آب خود کرد
سقا به فکر دادنِ بیعانه افتاد
لاحول...های خواهرش هم بیاثر شد
صد چشمِ بد بر قامت شاهانه افتاد
بال یمینش را زدند و در پی آن
دست چپش هم بعد، بیصبرانه افتاد
بر مشک تیری آمد و آهی کشید و...
یاد رباب و اصغرِ دردانه افتاد
تیری به سینه خورد و داغِ او دوتا شد
انگار یاد میخ درب خانه افتاد
ترسویِ رذلی با عمود خود رسیده
حالا که دست حضرتش از شانه افتاد
ابِن طفیل پست تنها گیرش آورد
بر جان او با نیزه بیرحمانه افتاد
آخر چگونه از روی زین بر زمین خورد؟!
وقتی بدون بال و پر پروانه افتاد
شاید همینکه بوی زهرا سویش آمد
با صورتش محض ادب رندانه افتاد
سیراب از سرچشمهی علم علی بود
کوه بصیرت... عالم فرزانه... افتاد
تا آخرین دم ساقی ما یاعلی گفت
والله، مثل مرتضی مردانه افتاد
دیگر علمداری به دور خیمهها نیست
غارت به فکر دشمن بیگانه افتاد
ای کاش روی نیزه اینها را نبیند
صد چشم بد بر عمه بیشرمانه افتاد
یا اینکه دنبال سهساله میدویدند
دنبال او کردند و آن ریحانه افتاد
محمد جواد شیرازی
@rozeh_1
#حضرت_عباس
آه ؛آبت کرد نام آب آور داشتن
چون که محکوم است هرساقی به ساغر داشتن
العطش از عمق جان نیزه ها برخاست تا
کثرت زخم تو شد منجر به کوثر داشتن
در نزاع تیر ها ؛تیر سه شعبه برد کرد
بود دعوا بر سر سهم برابر داشتن
قامتم تاشد عبا هم نیست یاری ام کند
سخت شد جسم تورا از خاک ها برداشتن
در تقلایی که چندین دفعه پایم جان دهی
باز داری آرزوی جان دیگر داشتن
دخترانم را بیا زیر پر و بالت بگیر
نعمت خوبی است جای دست ها پر برداشتن
روی نیزه در کنار محمل زینب بمان
تاکه باشد دلخوشی اش سایه ی سرداشتن
محسن حنیفی
@rozeh_1
#حضرت_عباس
نشان داد چشمانِ خود را به آب
لبِ خشک و سوزانِ خود را به آب
و نوزادِ بی جانِ خود را به آب
فرو کرد دستانِ خود را به آب
پُر از آب شد مَشکِ آب آورش
خجالت کشید از دو دستِ تَرَش
به سویِ حرم راه طفلان گرفت
که از بارشِ تیر باران گرفت
دو بازویِ او تیغِ بُران گرفت
ولی مَشک را او به دندان گرفت
نَفَس زد به تاب آمدم صبر کن
که خانم رُباب آمدم صبر کن
شد از تیرها خریدار پشت
که خَم شد به مَشک و پدیدار پشت
شده زیرِ رگبار خونبار پشت
به مقتل نوشتند شد خار پشت
ولی حیف تیری به مَشکش نشست
و تیرِ دگر قابِ چشمش شکست
چه شد حرمله روی زانو نشست
که تیرش میانِ دو اَبرو نشست
نوکِ نیزهای سمتِ پهلو نشست
عمودی به سر خورد و بر او نشست
عمو از سرِ زین زمین ریخت ریخت
سپاهی سرش از کمین ریخت ریخت
سر و وضعِ او را بِهَم ریختند
به نیزه عمو را بِهَم ریختند
به تیغی گلو را بِهَم ریختند
کشیدند و مو را بِهَم ریختند
حرامی همه پشتِ هم آمدند
پس از او ارازل حرم آمدند
پس از او دلِ زارِ خواهر شکست
یتیمی زمین خورد و از پَر شکست
و سیلی چنان خورد که سر شکست
که دندان شیریِ دختر شکست
یتیمی عمو گفت او را زدند
چه کج رویِ نیزه عمو را زدند
حسن لطفی
@rozeh_1
#حضرت_عباس
عاشقان با گریه ی نم نم صدایش می کنند
زائرانش در حرم هر دم صدایش می کنند
مرد و زن پیر و جوان امشب دخیل محضرش
با توجه عالم و ادم صدایش می کنند
او طبیب درد بی درمان خلق عالم است
دردمندان حضرت مرهم صدایش می کنند
کاشف الکرب الحسین است و گرفتاران شهر
در هجوم درد و رنج و غم صدایش می کنند
دسته دسته سینه زن هایش به روضه امدند
نه فقط ما ارمنی ها هم صدایش می کنند
ساقی بن ساقی است و در سقایت شهره است
سلسبیل و کوثر و زمزم صدایش می کنند
چون لباس رزم پوشد حیدر کرببلاست
اهل خیمه صاحب پرچم صدایش می کنند
ساکنان اسمان ها یک صدا همراه با
حیدر و پیغمبر اکرم صدایش می کنند
هم نفس با فاطمه هم ناله با ام البنین
هاجر و آسیه و مریم صدایش می کنند
در نبود او خواتین حرم آشفته اند
کودکان غرق در ماتم صدایش می کنند
در میان خیمه زینب بر روی مرکب حسین
رو به سوی علقمه با هم صدایش می کنند
با اخا ادرک اخا کرببلا آتش گرفت
خیمه گویا پیش چشم بچه ها آتش گرفت
*
چه غریبانه برادر را برادر جمع کرد
پاره پاره پاره پاره پاره پیکر جمع کرد
در نگاه سرد نخلستان به تنهایی حسین
با دلی غمدیده و با دیده ی تر جمع کرد
دست هایش یک طرف جسم شریفش یک طرف
پیکرش را عاقبت در یک محل سر جمع کرد
بازوی آزرده اش پهلوی نیزه خورده اش
هر دو را از منظر چشمان مادر جمع کرد
پیش چشم بچه های چشم بر راه عمو
خیمه ی عباس را همراه خواهر جمع کرد
حرمله از برکت چشمش هزاران نقره و...
کیسه های مملوی از درّ و گوهر جمع کرد
دست ناپاکی که سقا را به خاک و خون کشید
در غروب کربلا خلخال و معجر جمع کرد
بی عمو کلی گره خورده ست در کار رباب
مشک پاره پاره شد ای وای بیچاره رباب
علیرضا خاکساری
@rozeh_1
#حضرت_اباالفضل_العباس
#ولادت
مه شعبان شده ماهی به زمین آمده است
روز چارم پسر ام بنین آمده است
پدرش حیدر کرار زمیلادش شاد
بر بنی هاشمیان ماه ترین آمده است
نامش عباس شد ومعنی آن شیر دژم
بین شیران عرب شیرترین آمده است
جمله ذریه ی زهرا به رخش بوسه زنند
یک برادربه همه یارومعین آمده است
مادرش گفت برای همه اولاد بتول
پسرم بهر غلامی به یقین آمده است
مرتضی بوسه به دستش زد وگفتا بینم
دست او کرببلا تقش زمین آمده است
آمده تا که سپهدار حسینی بشود
آن علمدار یل لشگر دین آمده است
مادرش ام بنین درس وفایش داده
اسوه براهل وفایان زمین آمده است
آمده ساقی اطفال حسینش گردد
آب در حسرت او چله نشین آمده است
روز میلاد ابوالفضل به بین الحرمین
بهر دیدار عمو پرده نشین آمده است
کف بزن خوب طلب کن سفر کرببلا
باب حاجات همه در ثمین آمده است