#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
عبد خدا، تجسم انوار صالحین
نور مبین، تجلی مولیَ الموحدین
حبل متین، تبلور مجموع مرسلین
اهل یقین، تداومِ اخلاصِ مخلَصین
عباس، عبد صالحِ درگاه سرمدی
دیده گشود از نفحات محمدی
انسانِ کاملی که نظر کرده ی خداست
از جان گذشته ای که همه جانِ مرتضاست
ایثارگرترین گلِ گلزار مصطفاست
یعنی اَخُ المُواسیِ سالارِ کربلاست
پروردگارِ عشق و وفا و ادب رسید
ماهِ حرم، امیرِ عجم تا عرب رسید
@hosenih
فخر بشر ، معلمِ توحید عالمین
جان جهان، به حیدر کرار نور عین
پشت و پناه اهل حرم، عشق زینبین
صاحب لوای لشگر و دلداه ی حسین
مانندِ کعبه، گِردِ وجودش طواف ها
حتی به طوفِ اوست تمامِ مَطاف ها
صفین صحنه ای ز بُروز شجاعتش
از مجتباست آینه، طبعِ مِناعتش
وز سَرورش حسین، هزاران اطاعتش
اینها همه نشانه ی ایمان و طاعتش
ایمانِ محض، محضِ ابوفاضل است و بس
تقوای ناب، فیضِ ابوفاضل است و بس
رویش میان آینه ها دیدنی تر است
بویش ز عطرِ عاطفه بوئیدنی تر است
کامش ز جام زمزم، نوشیدنی تر است
دستش به دستِ فاطمه بوسیدنی تر است
بر دست های او چو علی بوسه میزند
ام البنین به گریه ی او گریه میکند
دستش بناست در رهِ جانان جدا شود
فرقش بناست از رهِ کینه دوتا شود
چشمش بناست طعمه ی تیر جفا شود
جسمش بناست غارتِ قوم دغا شود
این قامتِ رشید که سروِ صنوبر است
سردارِ کربلا و علمدار لشگر است
این قامت رشید اگر غرق خون شود
بی دست، ناگهان به زمین سرنگون شود
مشکش اگر به تیر بلا واژگون شود
شرمش ز کامِ کودکِ عطشان فزون شود
وقتی بدونِ مشک، شود نقشِ بر زمین
شرم از رباب میکُشد او را، نه تیرِ کین
جسمی که دست بر بدنش نیست، بی گمان
با صورت آمده به زمین، بینِ دشمنان
حق داشت رهبرش که بگوید ز عمقِ جان
اکنون شکسته شد کمرم ای مرا امان
از جسمت ای شهید، بجز قطعه ای نماند
زان قامت رشید، بجز قطعه ای نماند
@hosenih
ای وای اگر خبر برسد او ز پا نشست
ای وای اگر خبر برسد حرمتی شکست
ای وای اگر خبر برسد خیمه ها گسست
ای وای اگر خبر برسد وقت غارت است
کم گوی، شرحِ شرمِ غمِ بی قرینه را
ای وای اگر ز نیزه ببیند سکینه را
باور کن ای عمو که حرم خار میشود
زینب اسیر کوچه و بازار میشود
چشمانِ هیز قاتل اَبرار میشود
لفظِ کنیز بر لب اغیار میشود
ما را بسوی شام خراب آورَد یزید
ما را میان بزم شراب آورَد یزید
شاعر: #محمود_ژولیده
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح
دیده ایم ابروش را اما نگاهش را ندیدیم
مهربانی های در چشم سیاهش را ندیدیم
عمری از چشمان زیبایش نوشتیم و به مقتل
بارها لفظ «عَلی عَینی» به شاهش را ندیدیم
@hosenih
ماهِ پیشانی بلندِ قوم را دیدیم اما
جای مُهرِ مانده روی سجده گاهش را ندیدیم
دشمن از ترسش فقط در شعرها قالب تهی کرد
حیف اما دوستان در پناهش را ندیدیم
آنقدر ماندیم در تاریکی الفاظ خود که
وقت وصف روی ماهش نور ماهش را ندیدیم
ناصر و عبد و مطیع و کاشف الکرب و مواسی
این همه فرمانده ی بین سپاهش را ندیدیم
مستجار و فادی و طیّار و حامی و مؤثر
این غلاف چند وجهیِّ سلاحش را ندیدیم
از ادب در طینتش گفتیم اما در زیارت
بُعد راهِ از حرم تا بارگاهش را ندیدیم
@hosenih
تاکنار علقمه در روضه ها رفتیم اما
ردّپایش را اگر دیدیم راهش را ندیدیم
مشک آبش را همه دیدیم وقتی بر زمین ریخت
بغض معجر...آه یعنی مشک آهش را ندیدیم
شاعر: #مهدی_رحیمی_زمستان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح
هر چند که ماهیِ سیاهم
غم نیست، که در پناه ماهم
حق است که دارد این همه مست
ماهی که دل از حسین برده ست
@hosenih
بنگر قمرا ! که بیقراریم
داریم تو را و غم نداریم
ای بارگه ادب، اباالفضل!
ای ساقی تشنه لب، اباالفضل!
دنیا به سراب بسته ما را
بی دست، بگیر دست ما را
دست تو گره گشای ما شد
چون در بغل حسین وا شد
حیدر نسبی، علی تباری
تو وارث برق ذوالفقاری
سقا و برادر حسینی
دلداده و دلبر حسینی
@hosenih
ای کارگشای ارمنیها!
درگاهِ دعای ارمنیها!
ای دست گره گشا، اباالفضل!
مدیون توایم، یا اباالفضل!
شاعر: #قاسم_صرافان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مدح_و_ولادت
سلام ، ای شرفِ عرش و فرش قنداقت
خوشا به حالِ دلِ نوکران و عشاقت
خدا و خلق خدا تا همیشه مشتاقت
هزار سجده به دست خدایِ خلّاقت
که او کتابِ جمالِ تو را قلم زده است
حضورِ همچو تو را در جهان رقم زده است
پری که سوخته ، با لطف تو پریدنی است
صفِ ملائکه دور و برِ تو دیدنی است
صدای خندهء روح الامین شنیدنی است
عجیب ، بوسه ز پیشانیِ توچیدنی است
به قلبّ خستۀ ما یک تَنَفُسی بدهید
دوباره بال و پری نو به فطرسی بدهید
@hosenih
خدا به حالِ محبان تو ملاحظه کرد
خودش عدوی تو را تا ابد مواخذه کرد
دلم بهشت خدا و تو را معاوضه کرد
خودت که نه ، پرِ قنداقۀ تو معجزه کرد
حسینی ام به خدا با دعای مادر تو
هزار جان گرامی تصدُقِ سر تو
خدا به عرش خدائیش طرح نو انداخت
خدا زِ خِلقت ارباب ما شگفتی ساخت
بَرنده آنکه برایش به نوکری پرداخت
حسین را به خدا جز خدا کسی نشناخت
در این مقوله دگر حاجتِ مباحثه نیست
حسین با احدی قابل مقایسه نیست
برای قلب پیمبر سرور آوردند
برای حیدر کرار ، نور آوردند
برای فاطمه سنگ صبور آوردند
دلِ ملائکه را هم به شور آوردند
به یُمن سوم شعبان بهشت آذین شد
حسین گفتم و کامم دوباره شیرین شد
@hosenih
خودم فدای خودِ حضرت و سه تا پسرش
و مادر و پدرم نذر مادر و پدرش
چقدر عاشقِ سائل نشسته پشت درش
تمام هستیِ ما وقف حضرت قمرش
هنوز در به روی هیچ کس نبسته حسین
خدا کلید جنان را سپرده دست حسین
گلاب و گل به هوا پخش می کند زهرا
علی جدا و جدا پخش می کند زهرا
میانِ ما و شما پخش می کند زهرا
برات کرببلا پخش می کند زهرا
همین یکی دو سه شب جمع کن خیالت را
بگیر از کرمش کربلای سالت را
شاعر: #مهدی_مقیمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح
معروف به عباس و مسمّی به ابالفضل
عالم به علی نازد و مولا به ابالفضل
هر دفعه که هر مشکل و هر مسئله ای بود
بردیم پناه از همه دنیا به ابالفضل
@hosenih
بعد از "به خدا" و "به علی " بی برو برگشت
در کشور ما هست قسم ها "به ابالفضل"
صد حاجت اگر داشته هرکس طی یکسال
ده تا به "رضا" گفته نود تا به "ابالفضل"
@hosenih
القاب زيادند ، ولي عالم و آدم
گویند فقط خوش قد و بالا به ابالفضل
پرسید کسی وزن غزل چیست ? بگویید
"لا حول و لا قوة الا به ابالفضل"
شاعر: #حمیدرضا_محسنات
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
ظرف خالی دوباره پر شده است
آسمان از ستاره پر شده است
هر دو چشمِ ستاره ِبارانم
ازشعف؛ از نظاره پر شده است
همه ی شهر گوششان امشب
از اذان مناره پر شده است
برگ برگ تمام دفترم از
غزل و چارپاره پر شده است
يادت افتاده ام كه اين گونه
شعرم از استعاره پر شده است
نوبت شعر خواني من شد
سالن جشنواره پر شده است
من به نامت شروع خواهم كرد
به مقامت خضوع خواهم كرد
@hosenih
به گدایی همين كه چيره شديم
به شب آسمان كه خيره شديم
ناگهان نوری از خدا آمد
ساكن گوشه ی جزيره شديم
همه از دوری قمر بوده
اگر اينگونه تار و تيره شديم
لطف زهرا به ما رسيده كه ما
نوكر ساقی عشيره شديم
نذر بی دستی اباالفضلش
بسته ی دست دستگيره شديم
نفسی يا اگر حياتی هست
از دم توست التفاتی هست
@hosenih
آسمان زير دست دستانت
ماه و خورشيد هردو مهمانت
نه فقط شيعه،ارمنی هم شد
شامل سفره های احسانت
هركسی ميخورد گره كارش
به تو رو ميزند - به قربانت
چقدر كشته مرده داری تو
آذری ها همه ثنا خوانت
وقت رزمت پر از حماسه و شور
به به از اين خروش و طوفانت
گيسويت را به روی شانه بريز
كه شوم باز هم پريشانت
در امان نيست دشمنت هرگز
از رجزهایِ تيغِ بُرّانت
عجبی نيست از دلاوری ات
همه ی دشت گشته حيرانت
به مصاف تو هر كه می آيد
می زند جا ز ترسِ پيكانت
پدر مشك ،صاحب دريا
السلام عليك يا سقا
@hosenih
حس خوب پريدن پرها
آسمان همه كبوتر ها
اوج فهميدن من و مایی
ای تو بالاتر از فراتر ها
ای قيامت نمایی از قدّت
باعث رويش صنوبرها
حاجت پشت هر در بسته
ای كليد تمامی درها
گره كور مادرم با توست
ای مجيب تمام مضطرها
بانی سفره های نان و پنير
آش نذری دست مادرها
از تبار دلاوران عرب
از نژاد امير خيبر ها
پسر ذوالفقار صفين و
پدر رزم مالكْ اشترها
تيغ تو تا نيامده بخشيد
خاتمه بر تمامی شرها
معنی لا فتايی يا عباس
دومين مرتضایی يا عباس
@hosenih
جذبه ی دلبری تو غوغاست
فن عاشق کشی تو زیباست
نفسی هم قدم شدن با تو
آرزوی اهالی بالاست
رسم مردانگی تو مَثَل است
ادبت هم زبانزد دنیاست
مشک خالی تو جواب همه است
لب ِ خشک تو حسرت ِ دریاست
زهره ها را درید نعره ی تو
رعد و برق نگات... واویلاست
اذن میدان نداشتی ورنه
هنر تو حماسه در هیجاست
آه از آن زمان تلخی که
دید ارباب دور تو بلواست
بین یک مشت کوفی بی رحم
سر سردار لشکرش دعواست
خوش بحالت که لحظه ی آخر
سر تو روی دامن زهراست
چه بلایی سرِ سرت آمد ؟
فاطمه جای مادرت آمد
شاعر: #محمدحسن_بیات_لو
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
قبل از آنکه مدح و وصف ساقیِ لشگر کنم
باز باید مدحِ روی ساقیِ کوثر کنم
آینه در آینه شمس جمالش حیدریست
پس چه فرقی می کند گر صحبت از حیدر کنم
شد علی دست خدا عباس شد دست علی
أشجع النّاسند باید یادی از خیبر کنم
نام حیدر آمد و نام ابالفضل علی
شعر را تا می شود باید حماسی تر کنم
تا که حرف از حضرت عباس می آید وسط
جای دارد یادِ حرفِ مالک اشتر کنم
مالک اشتر کجا ، صفّین ، سردار حسین
بر خودم لرزیدم از اخم علمدار حسین
@hosenih
گفتی ای شاعر چنین است و چنان است این پسر
بیخودی زحمت نکش فوق بیان است این پسر
بحر را در کوزه جا دادن کجا ممکن شود
وسعتش بالاتر از هفت آسمان است این پسر
مو به مو در ذاتِ او حیدر تداعی می شود
بس که مصداق امیر مومنان است این پسر
هست یک دارالشفا مانند ایوان نجف
بارگاهش ملجأِ ما شیعیان است این پسر
وجهه ای ممتاز دارد مثل بابایش علی
تا ابد الگوی هر چه پهلوان است این پسر
قامت دنیا جلویش خود به خود خم می شود
در قبالِ هیبتش کوه اُحُد خم می شود
@hosenih
سر برون آورد روی شانۀ مادر ، قمر
بعد ، بر دوش برادر آمد و زد سر ، قمر
در میان خانۀ حیدر پر از خورشید بود
وقت آن شد تا بیاید بینشان دیگر قمر
هست در مخلوق و در بین تمام کائنات
سر قمر ، افسر قمر ، گوهر قمر ، محشر قمر
فاطمه مانند حیدر بر قمر لبخند زد
چه مراعات نظیری ، فاطمه ، حیدر ، قمر
مادر گیتی نیاورده دگر مانند او
فاطمه شد مادرش ، عباس شد فرزند او
@hosenih
متن آیات رُخش تفسیر قرآن می کند
طاق ابرویش جهانی را مسلمان می کند
این ابالفضل علی با یک نگاه نافذش
کار صدها میثم و مقداد و سلمان می کند
نعره اش وقت رجزهای أنا بن الحیدرش
زهره می ریزد ز دشمن کار طوفان میکند
این چه شأنی بود در او که امیرالمومنین
دست او را با تواضع بوسه باران می کند
در برِ ارباب خود صدها برابر بیشتر
کارِ هارون در برِ موسی بن عمران می کند
یک کسی که اینچنین صاحب مدارج می شود
نیست بی علت اگر باب الحوائج می شود
@hosenih
ای طبیب مرکز دارالشفای کربلا
ای مسیحای حرم ، مشکل گشای کربلا
نایب حیدر ، علمدار حسین بن علی
حضرتِ فرماندهء کُلِّ قوای کربلا
ای که تأثیرت بُود پر رنگ تا یوم الأبد
ردِّ پایت مانده باقی جای جای کربلا
گفت امیرالمومنین که ، أِنَّهُ ذُخر الحسین
نوجوان من ذخیره شد برای کربلا
تا تو سردار و سپهدار و علمداری ، نکرد
کس نگاه چپ به سمت خیمه های کربلا
ای علی را تا قیامت دست حق در آستین
هم سلام ما به تو هم مادرت ام البنین
شاعر: #مهدی_مقیمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
چه ماهِ پُر بَرَکاتی...... چه ماورایِ صفات....
چه سروقامت رعنا، چه نوری از وَجَنات....
و جبرئیل ز حیرت؛ به عَجّلو بِصلات.....
وَ عِندَهُ حَسَناتٌ...... وَ عِندَهُ بَرَکات.....
خدا سپُرد به دستش کلیدِ بابِ نجات،
جمالِ چهره یِ فرزندِ مرتضی صلوات
اَللّــهُمَّ صَــلِّ عَلــی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُــم
@hosenih
گشوده است به جنّت، خدا، عجب دربی.....
چه آفتابِ بلندی......... ز پرتویِ غربی......
چه جنگجویِ دلیری..... چه فارِسُ الحَربی.....
چه ذکرِ لعلِ حسینی.... چه کاشِفَ الکَربی.....
ببین چه آب حیاتی..... چه دجله ای..... چه فرات....
به ذکر گفتنِ در بینِ شعرها صلوات
اَللّــهُمَّ صَــلِّ عَلــی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُــم
به جانِ حضرتِ جانان، نه حضرت عبّاسی......
ز باغِ پُر گُلِ حیدر دمید عجب یاسی......
درونِ خانه ی مولا......چه شور و احساسی......
خِجِل شدند همه لاله های عباسی.......
شکوهِ قبله یِ جانی و جان ما بفدات
به تابِ گیسویِ عباسِ باوفا صلوات
اَللّــهُمَّ صَــلِّ عَلــی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُــم
اگر که حضرتِ سقّا به ما دعا نکند
سعادتِ ابدی رو به سوی ما نکند
اگر چه واقف آنم دلم وفا نکند،
من و جدایی از این بارِگَه،؟؟؟!!!! خدانکند.....
به بارگاهِ پر از شورِ کاشِفَ الکرَبات....
به تکسوارِ میادینِ جنگها صلوات
اَللّــهُمَّ صَــلِّ عَلــی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُــم
ملائک از سرِ شکرِ خدا ، وضو کردند......
دهانِ خویش معطّر به ذکر هو کردند.....
به وصفِ حضرتِ سقّا بگومگو کردند.....
چه طفل ها که ندیده عموعمو کردند.....
مرا اگر که ببخشند جمله ی سادات؛
به تشنه بودنِ سقّایِ کربلا صلوات
اَللّــهُمَّ صَــلِّ عَلــی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُــم
@hosenih
به قلبِ عالمیان خانه ای بنا کرده.....
یکی یکی ز میانِ همه سوا کرده.....
و عازمِ سفری سویِ کربلا کرده......
چقدر حاجتِ ناگفته را روا کرده......
دمیده بر سرِ دنیا چه ماهِ پُربَرَکات
نثارِ گُل پسرِ مرتضی علی صلوات
اَللّــهُمَّ صَــلِّ عَلــی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُــم
شاعر: #مهران_قربانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
رکاب معرفت را از دل دریا نگین آمد
امیرالمومنین مژده یل ام البنین آمد
@hosenih
ملا ئک صف به صف حاضر تمام انبیا ناظر
علی شد اولین زائر که ماه مه جبین آمد
پر جبریل قنداقش تمام عرش مشتاقش
وفا برگی ز اوراقش بصیرت را طنین آمد
همه کروبیان تبریک می گفتند حیدر را
علی دلگرم شد تا این نگار دلنشین آمد
رسید از راه زینب مجمر اسپند در دستش
حسین فاطمه لبخند بر لب این چنین آمد
بگو چشم حسودانش الهی کور تا محشر
بگو یک جلوه از جاری جنات برین آمد
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
الا اهل امان نامه امان مومنین آمد
وفا رسم و مرام او اباالفضل است نام او
نشد با دست خالی رد کسی که باید یقین آمد
@hosenih
چرا بر دست هایش بوسه می زد مرتضی با اشک
چرا این مصرع آخر دوباره نقطه چین آمد...
شاعر: #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
گوهر حیدر، گوهر آورده است
جلوه ی قرص قمر آورده است
روی دو دستش پسر آورده است
ام بنین شیر نر آورده است
روز علی رو و شبش موی اوست
تیغ علی ، گوشه ی ابروی اوست
هان ! ضربانش چه وزین می زند
طعنه نگاهش به نگین می زند
اخم علی ، ضربه به کین می زند
پشت فلک را به زمین می زند
مژده که آمد قمر عالمین
روی لبش ذکر امیری حسین
@hosenih
ماه کرم , در خور مدح و ثناست
درد بیارید که چشمش دواست
طفل نگو ، عاشق تیر بلاست
قامت او محشر کرب و بلاست
بر لب حور و ملک این نغمه بود
ذخر الحسین چشم به دنیا گشود
آمده ای یاوری دین کنی
هرچه حسین گفت تو تمکین کنی
سر بدهم تا که تو تمرین کنی
مرگ مرا کاش تو شیرین کنی
کاش به دریای تو پاکم کنند
زیر قدم های تو خاکم کنند
حق به دلت مُهر تولا زده
مِهر تو را نیز به دلها زده
کشتی امن تو به دریا زده
بوسه به دستان تو مولا زده
ماه عرب، ماه عجم کیست ؟ تو
وارث شمشیر دو دم کیست ؟ تو
آمدی از ایل و تباری اصیل
مست تماشای تو شد جبرییل
جان حسینی و به زینب کفیل
بر علم سرخ تو عالم دخیل
خورده گره نبض جهانم به تو
ای علم افراشته، جانم به تو
هر که از اوصاف کرم گفته است
از غم هجران حرم گفته است..
حرف مرا..چشم ترم گفته است
جای نصیحت پدرم گفته است:
بر خم زلفش تو گرفتار باش
نوکر عباس علمدار باش
روی تو از ماه نشان را گرفت
آمد و نبض ضربان را گرفت
سر غمت چیست که جان را گرفت
نام ابالفضل جهان را گرفت
اسم تو شد زینت هر منبری
حیدری و حیدری و حیدری
بودنت آرامش قلب رباب
لب به دعا باز کن ای مستجاب
خم نشو تا نهر ای عالیجناب
رو نزن ای حضرت دریا به آب
آب خودش تشنه ی لبهای توست
خاک کجا ؟ عرش خدا جای توست
@hosenih
سنسیز اولار قلب جهان تار و مار
آدین ائدر فصل خزانی بهار
قاشلاری تیغ دو دم ذوالفقار
سنسن حسین و حسنه هم جوار
کیمسه سنین تک شرف الناس اولار
قطعا حسین قارداشی عباس اولار
شرح کمالین نه بیلر ذی شعور
گر ائده عرش اوسته جمالین ظهور
عاشق اولار انس و ملک ،جن و حور
ای یوزی نور، اللری نور ،آدی نور
هانسی گروهین بلِه مولاسی وار
شیعه لرین حضرت عباسی وار
شاعر: #ناصر_دودانگه
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح
خدا بخشیده بر رویت جهانی از لطافت را
هنرمندانه طرحی نو زده، این قد و قامت را
@hosenih
الا بالا بلندِ سر به زیرِ محضر خورشید
که کامل کرده چشمانت، نشانی نجابت را
تو آن ماهی، که یک ایل عاشقانه خیره ات می شد
به رخسارت خدا گویا، تراشیده ملاحت را
کدامین واژه ات را شرح باید داد ای ساقی
ولایت یا اصالت یا شجاعت یا شرافت را؟
دعای خسته گان قوم را، آمین بگو ای مرد
که با نامت عجین کردند نام استجابت را
به قلب تشنه ام ساقی، به غیر از تو که می بخشد
چنان باران، به جای جرعه، دریای کرامت را؟
کنار نام تو آیینه بگذارند شاعر ها
به جای آنکه بنویسند اوصاف شهامت را
قیامت محشری خواهد شد از حظِ حضورت، پس
به عشق دیدنت من عاشقم، صبح قیامت را
چنان شد پیشکش پای برادر دستهای تو
که اخلاصش عوض کرده ست تعریف سخاوت را
کنار علقمه، سقا ترین تشنه، حسینت خواند
از آن خون گریه های زخم چشمانت، خجالت را
@hosenih
علم افتاد و دست خیمه از دستت جدا افتاد
و زینب دید از آن لحظه به چشمانش اسارت را
شاعر: #حسن_کردی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
نوشته ام به مقامش دلاور و دلبر
که بارور بشود نطق من از این باور
منِ کویر چه گویم که مدح حضرت آب
مقدس است چنان آیه آیهی کوثر
به واژه واژهی هر بیت میخورم سوگند
شروع منقبت اوست انتهای هنر
چنان به مدحت نامش قلم به وجد آمد
که مست واژه و احساس میشود دفتر
علی چه گفت به ام البنین؟ که میروید
به دشت دامن گلدار تو چهار پسر
@hosenih
چه کهکشان قشنگی شود به خانهی نور
سه تا ستارهی پر نور در کنار قمر
رسید قصه به آنجا که بعد چندین سال
خدا به نخل ولایت دوباره داده ثمر
زبان علم نجوم از قیاس در ماندهست
گرفت حضرت خورشید، ماه را در بر
بغل گرفت کسی را که برق چشمانش
شد از خزانهی الماس عرش زیباتر
گرفت لحظهای آیینه را مقابل خود
صدف چگونه گرفتهست در بغل گوهر
بنازمش که فقط طرح سیب لبخندش
به کام عاطفه آورد طعم قند و شکر
چه خنده ها که به روی پدر کند عباس
چه بوسه ها که به بازوی او زند حیدر
علی خودش که یدالله بود و عباسش
به روی دست خداوند بوده انگشتر
روا بود که ملائک به محضرش آیند
چنانکه حضرت جبریل نزد پیغمبر
که جبرئیل سراسیمه با وضو آمد
و ریخت در پر قنداقهی شریفش پر
میآورند که خوشبو کنند جانها را
ملائک از ختن عرش یک جهان عنبر
زمان بارش نقل و بلور و نور رسید
که اوست از همهی آسمانیان انور
به صورت ملکوتش که کاشف الکرب است
برادرانه همیشه حسین کرده نظر
همیشه نزد برادر چنان ادب میکرد
چنانکه که محضر مولای ما بُود قنبر
همان که کوه ادب بوده است سر تا پا
همان که کوه حیا بوده است پا تا سر
همان که با نگهش کیمیاگری بلد است
اگر ز روی محبت کند به خاک نظر
کسی که گرد و غبار عبا و نعلینش
گران تر است برای جهان ز قیمت زر
فقط نبود اباالفضل صاحب شمشیر
که بود حضرت علامه صاحب منبر
به نور رحمت او ارمنی مسلمان است
به دین معجزه اش نیست یک نفر کافر
چنان کریم که لایمکن الفرار از مهر
چنان رحیم که باران شود به هر آذر
دلم خوش است که در کشتی نجات حسین
به روز حشر اباالفضل میشود لنگر
بنازم آن خم ابروش را که در صفین
چگونه لرزه برانداخت بر تن اشتر
قیام کرد و قیامت شدهست بسم الله
که تیغ تیغ پسر بود و حکم حکم پدر
چنان علی که چنان درب قلعه را انداخت
نمانده است به دیوار قلعه هیچ اثر
علی عذاب برای یهود آوردهست!
خدا به جنگ یهود آمدهست یا که بشر؟
صدای اشهد ان لااله الا الله
بلند میشود از سوی مردم خیبر
پدر هرآنچه که باشد پسر همانگونه ست
همیشه ارث پدرها رسد به دست پسر
چنان حسن که جمل را ز فتنه خوابانید
چنان حسین که در کربلا کند محشر
رسید قصه به آنجا که در دل تاریخ
امامزاده شود بر امام ها یاور
چه لقمههای حرامی که چشم و گوش همه
زمان خطبهی ارباب کور بوده و کر
دوباره قصه به آیات انشقاق رسید
نشست تیر قضا بین چشمهای قدر
بعید نیست که زهرا به علقمه برسد
همان که از نفس افتاد در حوالی در
بعید نیست که او را صدا زند پسرم
بعید نیست که او را صدا زند مادر
نوشتهاند سرش رفته بود و قولش نه
گواه اوست لب تشنهی علی اصغر
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
بلند مرتبه ماهی در آن سوی دیگر
بگو که شمر چه کرده؟ چرا نفس تنگ است؟
نشسته بود بر آن سرزمین پهناور
قسم به صفحهی سرخ تمام مقتل ها
قسم به حرمت عباس و غیرت اکبر
حسین سر دهد اما به فاطمه سوگند
نمیرود ز سر دختران او معجر
صدا زند رحم الله عمی العباس
که بود کوه وفادار لحظه های خطر
به صفحه صفحهی تاریخ نام او پیداست
از اولین نفس واژه ها الی آخر
هزار سال گذشت و دخیل میبندند
به سفره های اباالفضل مردم مضطر
برای از نفس افتاده ها تنفس اوست
به هر کویر ترک خورده اوست آب آور
@hosenih
چه گویمش که کُمیتم همیشه میلنگد
که اوست حضرت آب و ز قطره ام کمتر
قسم به کاسهی آبی که دست مادرهاست
که نام اوست موثرتر از دعای سفر
همیشه زندگیام از امید لبریز است
و پر شدهست جهانم ز عشق سرتاسر
چرا که در سفر عشق بُعد منزل نیست
رسیده ام به حریمش چنان نسیم سحر
دلم به کرببلا رفت و برنخواهد گشت
نوشته ام به مقامش دلاور و دلبر
شاعر: #احمد_ایرانی_نسب
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e