#امام_رضا_ع_شهادت
امان نداد مرا این غم و به جان اُفتاد
میان سینهام این دردِ بی امان اُفتاد
به راه رویِ زمین می نشینم و خیزم
نمانده چاره که آتش به استخوان اُفتاد
چنان به سینهی خود چنگ می زنم از آه
که شعله بر پر و بالِ کبوتران اُفتاد
@hosenih
کشیدهام به سرِ خود عبا و میگویم
بیا جواد که بابایت از توان اُفتاد
بیا جواد که از زخمِ زهر میپیچد
شبیه عمهاش از پا نفس زنان اُفتاد
شبیه دخترکی که پس از پدر کارش
به خارهای بیابان به خیزران اُفتاد
به رویِ ناقهی عریان نشسته،خوابیده
و غرقِ خوابِ پدر بود ناگهان اُفتاد
گرفت پهلویِ خود را میانِ شب ناگاه
نگاه او به رُخِ مادری کمان اُفتاد
دوید بر سرِ دامان نشست خوابش بُرد
که زجر آمد و چشمش به نیمهجان اُفتاد
رسید زجر دوباره عزای کوچه شد و
به هر دو گونهی زهرا ترین نشان اُفتاد
@hosenih
رسید زجر و پِیِ خود دوان دوانش بُرد
که کارِ پنجه ی زبری به گیسوان اُفتاد
به کاروان نرسیده نفس نفس می زد
به خارهای شکسته کشان کشان اُفتاد
دوباره ناله ای آمد عمو به دادم رس
دوباره رأسِ اباالفضل از سنان اُفتاد
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_شهادت
در حجره دست و پا زد و یاد غریب کرد
یاد حسین، کشته ی شیب الخضیب کرد
رویش بخاکِ حجره که افتاد ناله زد
یاد جمال خاکیِ خدالتریب کرد
@hosenih
زهرِ جفا که بر جگرش، بد اثر گذاشت
یادِ غریبیِ حسنِ بی حبیب کرد
افتاد بر زمین، ز غمِ مادرش گریست
لعنت بسی، به دومیِ نانجیب کرد
□ □ □
آقای ما، که سفره ی روضه بنام اوست
با خونِ دل روایتِ اِبنُ الشبیب کرد
فرمود: پِلکم از اثرِ گریه زخم شد
داغِ حسین، قلب مرا غم نصیب کرد
وقتی کشید پیکر خود را به گوشه ای
بهر جواد، گریه و صبر و شکیب کرد
آمد پسر ، کنار پدر ، دیده تر ، ولی
خود را برای غربتِ بابا طبیب کرد
□ □ □
این ماجرا به کرب و بلا جورِ دیگر است
بابای پیر بهر جوانش نهیب کرد
@hosenih
با ناله های یا ولدی، پیشِ پیکرش
از سوزِ داغ، شور و نوایی عجیب کرد
چون دید اشک خواهرِ مضطر در آن میان
دستی بسر گذاشت و اَمَّن یُجیب کرد
شاعر: #محمود_ژولیده
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_شهادت
بر سر کشیده است عبا حضرت رضا
بر لب گرفته ذکر و دعا حضرت رضا
آه از جگر بلند شد و مرثیه گرفت
تا سر کشید جام بلا حضرت رضا
@hosenih
دلشوره های خواهر خود را زیاد کرد
وقتی به زهر داد رضا حضرت رضا
راهی نبود تا دم خانه که بارها
افتاد بین کوچه ز پا حضرت رضا
افتاد ، گفت: یاعلی و وقت پا شدن
آورده اسم فاطمه را حضرت رضا
گونه گذاشته ست در این لحظه های سخت
بر روی خاک حجره چرا حضرت رضا ؟
@hosenih
دارد شبیه می کند اینگونه خویش را
با روضه های کرب و بلا حضرت رضا
تشنه کسی ست که دود ببیند در آسمان
تشنه حسین بوده و یا ... حضرت رضا؟
شاعر: #علیرضا_وفایی_خیال
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_شهادت
ناله ای بر لبم از فرط تقلا مانده
سوختم از عطش و چشم به دریا مانده
باز دلتنگِ جوادم که در این شهرِ غریب
به دلم حسرتِ یک گفتنِ بابا مانده
دست و پا می زنم امّا جگرم می سوزد
به لبِ سوختهام روضه ی زهرا مانده
@hosenih
جان به لب می شوم و کرب و بلا می بینم
که لب کودکی از فرط عطش وا مانده
مادرش چشم به راه است که آبش بدهند
وای از حرمله آن جا به تماشا مانده
@hosenih
شعلهور می شوم از زهر و حرم می بینم
که در آتش دو سه تا دخترِ نو پا مانده
دختری میدود و دامنِ او می سوزد
ردِّ یک پنجه ولی بر رُخ او جا مانده
این طرف غارت و سیلی نگاه بی شرم
آن طرف بر نوک نیزه سرِ سقّا مانده
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_مناجات
#امام_رضا_ع_شهادت
#برای_جامانده_ها ی #زیارت_اربعین
جنس بنجل که گفته اند منم
خوب ها را ز بد سوا کردند
تا به خود آمدیم ، فرصت رفت
ما رسیدیم ، سفره تا کردند
به مرامت قسم که بیجا نیست
انتظاری که از شما دارم
جنس بد بیخ ریش صاحب هاست
به همه گفته ام تو را دارم
@hosenih
کم مگر گریه کرده بودم که
سهمم امسال بی قراری شد
مانده از کربلا و رانده ز طوس
اشکهایم دوباره جاری شد
هر کسی از عزیز جا مانده
وضع زارش همیشه غمگین است
حرف معصومه است باور کن
روضه های فراق سنگین است
چقدر خواهری برایت کرد
آخرش تو غریب جان دادی
جای دامان خواهرت بر خاک
سر خود را تکان تکان دادی
بر سر خود عبا کشیده ای و
بین آن حجره دست و پا زده ای
جای شکرش هنوز هم باقی ست
مادرت را اگر صدا زده ای
من خبر دارم از شهیدی که
نتوانست دست و پا بزند
آخرش هم نشد که مادر را
محض یکبار هم صدا بزند
به دو علت نشد ، یکی اینکه
طفل شش ماهه را زبانی نیست
دومین علتش هم این بوده
در گلوی بریده جانی نیست
@hosenih
همه ی آرزوی مادرها
روز دامادی پسر این است
پسرش را بغل کند مادر
بسکه این اتفاق شیرین است
حیف سهم رباب از اصغر
نیمی اش پشت خیمه ها افتاد
نیمی از سهم دیگرش صدبار
بی تعادل به زیر پا افتاد
شاعر: #علیرضا_وفایی_خیال
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_شهادت
امان نداد مرا این غم و به جان اُفتاد
میان سینهام این دردِ بی امان اُفتاد
به راه رویِ زمین می نشینم و خیزم
نمانده چاره که آتش به استخوان اُفتاد
چنان به سینهی خود چنگ می زنم از آه
که شعله بر پر و بالِ کبوتران اُفتاد
کشیدهام به سرِ خود عبا و میگویم
بیا جواد که بابایت از توان اُفتاد
بیا جواد که از زخمِ زهر میپیچد
شبیه عمهاش از پا نفس زنان اُفتاد
شبیه دخترکی که پس از پدر کارش
به خارهای بیابان به خیزران اُفتاد
به رویِ ناقهی عریان نشسته،خوابیده
و غرقِ خوابِ پدر بود ناگهان اُفتاد
گرفت پهلویِ خود را میانِ شب ناگاه
نگاه او به رُخِ مادری کمان اُفتاد
دوید بر سرِ دامان نشست خوابش بُرد
که زجر آمد و چشمش به نیمهجان اُفتاد
رسید زجر دوباره عزای کوچه شد و
به هر دو گونهی زهرا ترین نشان اُفتاد
رسید زجر و پِیِ خود دوان دوانش بُرد
که کارِ پنجه ی زبری به گیسوان اُفتاد
به کاروان نرسیده نفس نفس می زد
به خارهای شکسته کشان کشان اُفتاد
دوباره ناله ای آمد عمو به دادم رس
دوباره رأسِ اباالفضل از سنان اُفتاد
شاعر: #حسن_لطفی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#امام_رضا_ع_شهادت
دل ها اگرکه زائر قبر رضا نبود
شاعر مسافر ِ حرم کربلا نبود
(اِنْ کُنتَ بٰاکیا ، فَبُکاء عَلیَ الحُسین)
این حرف اگر نبود که اهل بکا نبود
پیچیده بود دورخود از زهر و...خواهرش..
شکر خدا ، که شاهد این ماجرا نبود
آهسته داد جان به روی دامن گلش
داغ جوان ندیده و صاحب عزا نبود
عمامه اش کسی به تمسخر نمیکشید
پیراهنی که داشت به تن ، نخ نما نبود
فرق مبارکش ، هدف سنگ ها نشد
یعنی به خون، محاسن پاکش حنا نبود
هر چند بین حجره غریبانه جان سپرد
با چـکمه روی سینه ی او رد پا نبود
با آن که تشنگی جگرش را کباب کرد
قدش کنار علقمه ، اما دو تا نبود
غارت نکرد خیمه و انگشترش کسی
در زیرتیغ شمر ، ,ذبیح از قفا نبود
هر چند آن "رضاست",ولی تکه تکه است
هر چند این "حسین", ولی سرجدا نبود
زن های مشهدی ، همه تشییع آمدند
جسمش سه روز در دل صحرا رهانبود
ذی قیمتی ترین کفن ها برای اوست
شکر خدا ولی ، کفنش بوریا نبود
سهم لب حسین که شد چوب و خیزران
سهم (حدیث سلسله) چوب و عصا نبود...
چشمش اگرقصیده ی دعبل نمی گرفت
بغض ِ مقطعش ، که هجا در هجا نبود
از همت رضاست که ایران حسینیه است
اینطور اگر نبود ، که این روضه ها نبود
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#امام_رضا_ع_شهادت
زهر در جانم نشسته چشم های تار دارم
مثل مادر بیقرارم؛ دست بر دیوار دارم
من علي موسی الرضایم از علی(ع) دارم نشانه
در گلویم استخوان؛ در چشمهایم خار دارم
@hosenih
سینه ام شد شعله ور از هرم ِ زهری کینه آلود
در نفسهای نحیفم آتشی انگار دارم
با چه حالی، بی رمق؛ انداختم بر سر عبا را
تشنه ام مانند جدّم حنجری تبدار دارم
خواهرم! معصومه(س)جانِ من کجایی تا ببینی
رویِ خاکِ سردِ حجره پیکری بیمار دارم
بوسه باران میکند با گریه دستم را أباصلت
خوب شد در احتضارم لااقل یک یار دارم
دورم از فرزندم و جان میدهم در اوج غربت
سخت دلتنگم برایش! حسرت دیدار دارم
از وجودم میرود جان ذره ذره میکشم آه
بیقرارم یادِ جدّم روضهٔ بسیار دارم
@hosenih
یاد آن ساعت که قاتل با تشر؛ با خنجری کُند
آمد و بالا سرش میگفت با تو کار دارم
از نفس افتاده بود و قاتلش با صبر میگفت
بر گلوی تشنه ات نه...بر قفا اصرار دارم!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
#امام_رضا_ع_شهادت
به دست لطف تو روزی کم فراوان است
که درحریم تو "دارالکرم" فراوان است
زبان گریهی بیاختیار میگوید؛
"و یَسمَعونَ کَلامی" که غم فراوان است
به کیمیای تو هر قطره میرسد به کمال
کنار آبخوری جام جم فراوان است
قرار شد که کنار تو بشکند تبعیض
اگر که هم عرب و هم عجم فراوان است
نمونهاند سلیمان و حاتم طائی
گدا برای تو از این رقم فراوان است
قسم به جان جواد تو میدهم گرچه
برای عرض نیازم قسم فراوان است
به شعر سادهی من هم صله عنایت کن
اگر چه دور و برت محتشم فراوان است
دو دست خالی و بار گناه آوردم
به بارگاه تو آقا پناه آوردم
@hosenih
خوشا به حال هرآنکس که شد مسافر تو
که جنّ و انس و ملک بودهاند زائر تو
تمام ثروت عالم نصیب آن دل شد
که مشهدی شده و آمده مجاور تو
دل کبوتر صحن تو شاد خواهد شد
دمی که پر بزند در حریم طاهر تو
رضای توست رضای خدا امام رضا
گذشته است اگر از همه به خاطر تو
چقدر در دل خود با تو حرفها دارد
که بین قافیهها گم شدهست شاعر تو
حدیث جابر پیغمبر است مدرک ما
به کافری هرآن کس که بوده کافر تو
به لطف توست که ما گریهکن شدیم آقا
هزارشکر که شد رزق ما شعائر تو
تو مشرفی به غم کربلا، تو روضه بخوان
تو روضهخوان حسینی، بیا تو روضه بخوان
@hosenih
دلم گرفته از این روزگار یابنشبیب
چرا که رنگ خزان شد بهار یابنشبیب
به هوش باش که "ان کنت باکیا لشیء"
فقط برای حسینم ببار یابنشبیب
همان که از اثر تشنگی به چشمانش
شد آسمان و زمین چون غبار یابنشبیب
همان که آب شد از آن زمان که بر نی دید
که شد به نیزه سر شیرخوار یابنشبیب
حجاب عرش خداوند بود عمهی ما
که شد به ناقهی عریان سوار یابنشبیب
از اهلبیت اسارت نرفته بود زنی
علیالخصوص در آن گیرودار یابنشبیب
ولی بدان پسرم انتقام میگیرد
کشیدهایم اگر انتظار یابنشبیب
دعاکن این شب غمدیده را سحر برسد
زمان غیبت مهدی ما به سر برسد
شاعر: #مجتبی_خرسندی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_شهادت
شدی به زهر حرامی دچار، افتادی
به راه حجره به چشمان تار افتادی
شبیه فاطمه، بی اختیار افتادی
نوشته اند که پنجاه بار افتادی
به لب رساند مکافاتِ زهر، جانت را
عبایِ روی سرت کُشت شیعیانت را
@hosenih
دلیل و منشأ نور و وجود خورشیدی
اگرچه خاک بر اندام و جامه ات دیدی
تنت ضعیف شد از سوز زهر و لرزیدی
شبیه مارگزیده به خویش پیچیدی
به چشم خیس، دو دستت به سوی در بردی
به یاد فاطمه بودی و بد زمین خوردی
گلیمِ جمع شده، از خجالتت گریید
عبای روی سر از هتک حرمتت گریید
میان مشت تو، تسبیح تربتت گریید
دو پلک زخم و ترت، وقت غربتت گریید
نبود حجره ی دربسته، بسترت ای کاش
زمان پر زدنت بود خواهرت ای کاش
به گریه زمزمه کردی وَ إن یَکادت را
طلب نموده ای از سوی حق، مرادت را
از آستان خدا خواستی شهادت را
صدا زدی به لب تشنه ات جوادت را
به خاک حجره تنت را رسانده ای آقا
هزار شکر که تشنه نمانده ای آقا
@hosenih
هزار شکر که با شمر، رو به رو نشدی
اسیر خنجر خولی تندخو نشدی
به دست خواهرت ای شاه، جست و جو نشدی
هزار شکر که با ضربه، پشت و رو نشدی
چقدر خورد به گودی قتلگه، ضربه
حسین و خنجر کُند و دوازده ضربه
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_شهادت
عبا به روی سر خود کشید و هِی اُفتاد
همینکه زهر، جگر را درید و هِی اُفتاد
سرِ مبارک و چشمان تار و سنگِ مسیر
میانِ راه زمین را ندید و هِی اُفتاد
@hosenih
چه کرده با جگرش زهر، مادرش میدید
چگونه تا درِ حجره رسید و هِی اُفتاد
گرفته بود اباصلت از بغلهایش
نشست و پاشُد و آهی کشید و هِی اُفتاد
برای زهر نه در کوچه یادِ مادر بود
صدای نالهی زهرا شنید و هِی اُفتاد
گذاشت دست به در ، میخِ شعلهور را دید
گذاشت دست به پهلو خمید و هِی اُفتاد
رضا نبود، حسن بود و پارههای جگر
به خاک، خون زِ لبانش چکید هِی اُفتاد
به یادِ روضهی یابن الشبیب و یادِ سر و
لباس کهنه و آنکه برید و ... هِی اُفتاد
زِ خیمه تا به بلندی، زِ تل سویِ گودال
چقدر عمهی ما هِی دوید و هِی اُفتاد
@hosenih
نکرد رحم حرامی به طفلِ بی بابا
که پابرهنه دوید و بُرید و هِی اُفتاد
**
به من دهید که سر را برایتان ببَرم
شما که هِی نوکِ نیزه زدید و هِی اُفتاد
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
#امام_رضا_ع_شهادت
چه مجلس دعا روم، چه مجلس بکا روم
اگر بدون اذن صاحبم روم، خطا روم
منی که کل عزتم به دست های مهدی است
ضرورت است محضرش، بدون ادعا روم
@hosenih
تمام هستی ام تعلّقِ به اوست والسلام
مرا به دیگران حواله ام دهد، کجا روم؟
خدا کند که مثل ابتدای خلقتم فقط
محب اهل بیت باشم و به آن سرا روم
همیشه از بساط روضهخانه خیر دیده ام
ازین محیط خیمه و حسینیه چرا روم؟
دلم شکسته و دوا به درد من نمی خورد
طبیب گفته زودتر به مشهد الرضا روم
دعای من که حبس شد، به آسمان نمی رسد
مگر رضا دعا کند مرا، به کربلا روم
فدای غربتش شوم که روی خاک ناله زد:
به سوی حجره ام خدا توان بده مرا روم
@hosenih
چقدر خورده ام زمین میان راه حجره ام
به خانه با تنی که شد به درد مبتلا روم
حصیر خانه را به چشم خیس جمع می کنم
به یاد روضه ی حسین، محضر خدا روم
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e