eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
لشکری سنگ زد و تیر به ترفند آمد حرمله خیر نبینی! نفسش بند آمد شمر لبخند زد و غائله از تب افتاد خاک عالم به سرم! شاه ز مرکب افتاد لشکر کفر از این صحنه به تکبیر افتاد شاه تنها، ته گودال بلا گیر افتاد تشنگی،تشنه ی تسبیح و سجودش می کرد نیزه ای پیله به لبهای کبودش می کرد زیر سنگینی یک چکمه تقلا می کرد مجتبی زاده ای از دور تماشا می کرد سایه ی تیغ جفا، زیر گلویش که رسید یادگار حسنش داخل گودال دوید پا برهنه، جگرش را به سر دست گرفت نعره ای زد؛ مدد از ساقی سرمست گرفت بانگ برداشت، زبان ها ز سخن افتادند کینه توزان جمل یاد حسن افتادند دست خالی به هواداری عشق آمده بود با لبی تشنه به غمخواری عشق آمده بود بی سپر بود، ولی عزم یداللهی داشت بابت زخم فدک نیت خون خواهی داشت تیغ اگر داشت،چه درسی به جنم ها می داد پاسخ شبهه ی صلح پدرش را می داد لحظه ای کار قدم هاش به لرزش نکشید هیچ کس بر سر او دست نوازش نکشید در عوض،جای نوازش به غمش خندیدند به غرور پدر بی حرمش خندیدند هاتفی گفت: یتیم است،مراعات کنید! نیزه ای گفت:حسینی ست،مجازات کنید! تیغ بیرون ز غلافی به تکاپو افتاد عاقبت قرعه به افتادن بازو افتاد نوه ی فاطمه را از سر کینه کشتند! به همان شیوه ی مرسوم مدینه کشتند وحید قاسمی @rozeh_1
به روی سینه‌یِ سوزانِ عمویش اُفتاد ته گودال عمو بود به رویَش اُفتاد سینه بر سینه‌ی او داشت حرامی آمد تا جدایش بکند کار به مویَش اُفتاد او به یک دست بغل کرد عمو را  اما وایِ من زخمِ لبِ تیغ به رویَش اُفتاد خواست ایندفعه عمو نَه که بگوید بابا گذرِ تیرِ سه‌شعبه به گلویش اُفتاد بسته گویم چقدر اسب از آنجا رَد شد بسته گویم چه تَرَکها به سبویش اُفتاد حسن لطفی @rozeh_1
غرور کودکیم را به خنده پا نزدید سرش شکست! بزرگ قبیله را نزنید هزار و نهصد و پنحاه زخم خورده تنش.. بزور بر تن صدپاره نیزه جا نزنید حیا کنید غریب است نامسلمانها گرفته روی لبش ذکر ربنا نزنید نگاه خواهر آواره اش به گودال است بخاطر دل او با سر و صدا نزنید هنوز مانده کسی پیشمرگ او باشد مرا نکشته به او تیر بی هوا نزنید تمام آبرویم دستهای لاغرم است که میکنم سپر جان یار تا نزنید مقابلش به گلویم سه شعبه را بزنید مقابلم به تن زخمی اش عصا نزنید هزاربار مرا ذبح از قفا بکنید سر عزیز خدارا تورو خدا نزنید سید پوریا هاشمی @rozeh_1
شهید شد گودال و زیر نیزه تنش ناپدید شد گودال حسین سوره‌‌ی نور ز نیزه شأن نزول حدید شد گودال و جسم عبدالله مراد بود و برایش مرید شد گودال رسید حرمله و به زنده ماندن او نا امید شد گودال پس از سنان و شَبَث رسید چکمه و زخمش شدید شد گودال به تن گره خورده زره شده‌ست و به روی بدن گره خورده ببین که در گودال به بوی سیب بوی یاسمن گره خورده تمام شد دوری تن حسین به جسم حسن گره خورده که جسم عبدالله چنان کفن به تن بی کفن گره خورده به لکنت افتاده چقدر نیزه به هم در دهن گره خورده چقدر سُم ستور میان همهمه بر پیرهن گره خورده مهدی رحیمی زمستان @rozeh_1
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ *( علیه السلام )* ** ** ای اشک اول و نفس آخرم حسین ای سایه ی کرامت تو بر سرم حسین .. من باورم شده که فدای تو می شوم باور مکن که بگذرم از باورم حسین .. تا بزم روضه های مُحرم مرا ببر در من بِدم که آتشِ خاکسترم حسین دارد زبانه می کِشد این روضه از دلم گودال ، تل ، عطش ، دلِ زینب، حرم ، حسین .. *شاعر :* ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*( علیه السلام )* ** ** من یتیمم، ولی پدر دارم دست لطف عمو به سر دارم رفته میدان عمو و از دوریش دل خون و دو چشم‌تر دارم دست من را رها کن‌ای عمه به خدا نیت سفر دارم نگرانم نباش من مَردَم من کجا ترس از خطر دارم؟ در رگم خون فاتح جمل است نوه‌ی شیرم و جگر دارم می‌روم تا فدای او بشوم من برای عمو سپر دارم سمت میدان دوید، اما، آه... لشکر بی حیا و عبدالله دید در انتهای یک گودال گوییا رفته است عمو از حال آمد و بر سر عمو افتاد رجز عاشقانه‌ای سر داد این عموی من است ، بی کس نیست‌ میزنیدش ، مگر گناهش چیست؟ بُرد پیش امام دستش را تیغ یک بی مَرام دستش را... باز دستی شکست ، یاالله روضه را بُرد جای دیگر، آه ... مادری در مصاف یک نامرد دست مادر، غلاف یک نامرد *شاعر :* ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 @Asheghane_hazrat_zeynab
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ *( علیه السلام )* ** ** ای اشک اول و نفس آخرم حسین ای سایه ی کرامت تو بر سرم حسین .. من باورم شده که فدای تو می شوم باور مکن که بگذرم از باورم حسین .. تا بزم روضه های مُحرم مرا ببر در من بِدم که آتشِ خاکسترم حسین دارد زبانه می کِشد این روضه از دلم گودال ، تل ، عطش ، دلِ زینب، حرم ، حسین .. *شاعر :* ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*( علیه السلام )* ** ** من یتیمم، ولی پدر دارم دست لطف عمو به سر دارم رفته میدان عمو و از دوریش دل خون و دو چشم‌تر دارم دست من را رها کن‌ای عمه به خدا نیت سفر دارم نگرانم نباش من مَردَم من کجا ترس از خطر دارم؟ در رگم خون فاتح جمل است نوه‌ی شیرم و جگر دارم می‌روم تا فدای او بشوم من برای عمو سپر دارم سمت میدان دوید، اما، آه... لشکر بی حیا و عبدالله دید در انتهای یک گودال گوییا رفته است عمو از حال آمد و بر سر عمو افتاد رجز عاشقانه‌ای سر داد این عموی من است ، بی کس نیست‌ میزنیدش ، مگر گناهش چیست؟ بُرد پیش امام دستش را تیغ یک بی مَرام دستش را... باز دستی شکست ، یاالله روضه را بُرد جای دیگر، آه ... مادری در مصاف یک نامرد دست مادر، غلاف یک نامرد *شاعر :* ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 @Asheghane_hazrat_zeynab
این نفس ها فدای هر نفسش من بمیرم برای هر نفسش با نفس هاش خون زند بیرون از تنش روی صفحه ی هامون به کدامین گناه کشته شود؟ اینقدر بی پناه کشته شود؟ یک نفر، یک سپاه، عدالت نیست عمه بگذر ز من که مهلت نیست او که امید لحظه هایم بود هم عمو هم پدر برایم بود نفسش در تلاطم افتاده زیر شمشیر مردم افتاده زخم هایش ستاره باران است نه یکی نه دو تا هزاران است بدنش نیزه زار گردیده زیر پا چند دست چرخیده پنجه ای می رسد به گیسویش خنجری می رود به پهلویش سهمش از هر کرانه شمشیر است از زمین نیزه از هوا تیر است من یتیمم ولی جگر دارم غیرت از حضرت پدر دارم می شوم چون پسر، عمویم را پیش کش میکنم گلویم را آمدم من ولی نگو دیر است چقدر قتله گاه دلگیر است سنگ ها وحشیانه می بارند با عمویم چه دشمنی دارند؟ صبر کن مهربان که در راهم تو نباشی نفس نمی خواهم ای که دست تو بوده مأمن من دست بی تو وبال گردن من قتله گاهت شبیه کوچه و من سپرت می شوم به جای حسن قامتم مثل قاسمت گر نیست از علی اصغرت که کمتر نیست حسن کردی @rozeh_1
ابن الحسن هستم جگر دارم عمو جان پیش تو از بازو سپر دارم عمو جان با سر دویدم سمت تو تا سینه ات را از زیر پای شمر بردارم عمو جان من بی زره یاد جمل را زنده کردم مانند بابایم هنر دارم عمو جان درد یتیمی را کنارت حس نکردم پیش خودم گفتم پدر دارم عمو جان از سر گذشتن سرگذشت عاشقان است شرمنده ام پیش تو سر دارم عموجان دست بریده حاصل دست شکسته است این ارث را از پشت در دارم عمو جان تیر از تنم رد شد تنم را به تنت دوخت خیلی برایت دردسر دارم عمو جان اینجا پر از سنگ و سنان و تیر و نیزه است از تنگی جایت خبر دارم عمو جان با خنده من را بدرقه کن جای گریه حالا که من شوق سفر دارم عمو جان شعر از گروه یا مظلوم @rozeh_1
هر چند لشگری نیست من لشگر عمویم بردار خنجرت را از حنجر عمویم بر دار نیزه ات را از صورت خداوند یابن خبیثه نگذار سر به سر عمویم این سینه را پیمبر بوسیده روزگاری پاشو چرا نشستی بر پیکر عمویم بوسیدم آنقَدَر من از دست های عمه تا که شوم مشرف به محضر عمویم من هم شبیه قاسم شوق وصال دارم عبدالله حسینم من نوکر عمویم طاقت ندارم عمه، من میروم نبینم چشمی نگاه کرده به دختر عمویم ** تیری که حرمله زد از روی اسب، عمه بد دوخت پیکرم را بر پیکر عمویم در زیر پای قاتل از چند جا شکسته بال و پرم شبیه بال و پر عمویم هم جسمم ارباً اربا،هم خورده ام سه شعبه حالا شدم شبیه هر دو پسر عمویم تا دست من جدا شد ناله زدم دو دفعه آب آور عمویم... ای مادر عمویم... شعر از گروه یا مظلوم @rozeh_1
با عمو همراه شد با همین سنّش چه سربازی برای شاه شد طاقت دوری نداشت یک‌ تنه آمد حریف لشکر بدخواه شد بی زره آمد به جنگ ذکر لب هایش علی مولا ولی الله شد شد فدایی حسین آه عبدالله در یک روز پیر راه شد پیش چشمان عمو دست عبدالله مثل قامتش کوتاه شد یادگاری حسن شد کفن افتاد روی جسم شاه بی کفن بی خبر از دست رفت مثل آن مادر که قبلا پشت در از دست رفت بین آغوش عمو در‌ دل پرواز یک دم بال و پر از دست رفت خواست تا حائل شود حیف اما بر روی سینه، سپر از دست رفت کار یک خنجر نبود دست عبدالله با ضرب تبر از دست رفت حرمله آمد جلو روی پای حضرت ارباب سر از دست رفت دست از دنیا برید خوب شد رفت و تنش رخت اسارت را ندید محمود یوسفی @rozeh_1
عمه مرا رها کن من می‌روم به میدان، تنها مرا دعا کن من از تبار شیرم گاهی مرا علی و، گاهی حسن صدا کن من در طواف یارم حاجی کربلا را، قربانی منا کن عمه خدانگهدار در دل به یاد داغم، بزم عزا به‌پا کن با یاد اصغر و من بر سینه‌ی عمویم، شش‌گوشه‌ای بنا کن از غصه آب می‌شد وقتی که دید ارباب، تنها خطاب می‌شد وقتش رسیده حالا باید که بعد قاسم، او انتخاب می‌شد می‌ماند اگر به خیمه حتما که شرمگین از، روی رباب می‌شد خوشحال بود از این که جزء فداییان، مولا حساب می‌شد از غصه کم می‌آورد از جانب عمویش، وقتی جواب می‌شد می‌دید بین گودال رو به غروب رفته، خورشید بین گودال از شدت جراحت خون عمو حسین‌اش، پاشید بین گودال کار عمو تمام است باران سنگ و نیزه، بارید بین گودال بغضش ترک‌ترک شد وقتی که خنجر شمر، خندید بین گودال کم‌کم امید می‌باخت شد ناامید آن‌روز، امّید بین گودال آمد به‌کار، دستش مثل عموش عباس، در کارزار دستش از دست عمه پر زد مثل کبوتری تا، آغوش یار دستش مثل عقیق سرخی شد بر رکاب سینه، حالا سوار دستش آنقدر زخم برداشت تا که میان گودال، شد لاله‌زار دستش سر روی نیزه رفت‌و تن روی خاک ماند و بین غبار دستش... شعر از گروه ادبی یاقوت سرخ @rozeh_1
صبر کردم، کشته ها دیدم ز تو، در این زمین هیچ تاب زنده ماندن را ندارم بعد از این رفت یک یک از برم، حتی گل شش ماهه ات شد پس از اکبر، عمو عباس هم نقش زمین قاسمم رفت و نمانده یادگاری از حسن جز من و دست و سرم، یابن امیرالمومنین تا کجا بینم غریبی تو را در کارزار طاقت ماندن ندارم تا تو هستی بی معین آه ای عمه، ببین شمشیرها را گرد او زود خود را میرسانم بر عموی نازنین هیچ شمشیری نگردد مانع جنگیدنم نیزه ای، منعم نسازد، یا کمانی در کمین هیچ نیرویی به گرد پای من، نتوان رسید میرسانم خویش را تا مقتل سلطان دین ** آی فرزند زنا، داری عمویم میگشی؟! میکشی تیغ رذالت، بر امام المسلمين؟! تا که من هستم به دستم می‌شوم او را سپر چون عمو عباس دستم را دهم در راه دین ای فدای غربتت این جان ناقابل، عمو دستم افتاد و ندارم با کی از خون جبین بهترین جای جهان شد قتلگاهم، ای دریغ کیست چون من در تمسک بر تو ای حبل المتین در دل دریای خون، بوسه به دستت میزنم تا کنون قومی ندیده، دستبوسی اینچنین شد ز تیر حرمله، جسمم به جسمت دوخته خون من با خون تو آمیخت، تا خلد برین یازده سال است بابایی برایم کرده ای حق فرزندی ادا کردم، وفایم را ببین آمده بابا به دیدارم که تحسینم کند شد شهادتنامه اَم امضاء در این سرزمین تا که یا اماه گفتم، مادرم زهرا رسید الوداع ای عمه جان، روحم به کوثر شد قرین من نبینم بر تنت رخت اسیری بهتر است بعد از این گویا، حجابت می‌شود با آستین! میروی منزل به منزل، باز میگردی ولی وعده دیدار ما، اینجاست روز اربعین محمود ژولیده @rozeh_1
ا ﷽ ا🩸 مقتل علیهماالسلام 🩸 🥀 هنگامی که سپاه کوفه امام حسین علیه‌السلام را محاصره کرد، عبدالله علیه‌السلام به سوی عموی خود حرکت کرد، امام حسین علیه‌السلام از حضرت زینب سلام‌الله علیها خواست که مانع او شود اما زینب کبری سلام‌الله علیها نتوانست جلوی عبدالله را بگیرد. 🥀 عبدالله گفت: به خدا قسم از عمویم جدا نمی‌شوم و شتابان خود را به امام رساند... 🥀 بحر بن کعب تیمی ملعون با شمشیری به سمت امام حسین علیه‌السلام حمله‌ور شد، عبدالله علیه‌السلام به او گفت: وای بر تو‌ ای ناپاک زاده، آیا می‌خواهی عموی مرا بکشی؟! 🥀 بحر بن کعب با شمشیر ضربه‌ای زد، عبدالله دست خود را جلو آورد، ضربه بر دست او فرود آمد و دستش به پوست آویخته شد. 🥀 فریاد ای عمو جان از او بلند شد... 🥀 امام حسین علیه‌السلام او را در آغوش گرفت و فرمود‌: ای فرزند برادر صبر پیشه کن و این واقعه را برای خودت خیر بدان زیرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق می‌سازد. 📕 تاریخ طبری، جلد ۵، صفحات ۴۵۰ و ۴۵۱ 📕 الارشاد مفید، جلد ۲، صفحه ۱۱۱ حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen
12-mirzamohammadi-rozehshabe5(rasekhoon.net).mp3
13.55M
📝روضه‌ حضرت عبدالله بن الحسن سلام الله علیه 🎤 سلام الله علیهما حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen
روضه عبدالله بن الحسن(3).mp3
5M
📝روضه حضرت عبدالله بن الحسن سلام الله علیه 🎤 ◾️مظلومیت امام حسن مجتبی علیه السلام سلام الله علیهما حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen