نهم ذی الحجه
شهادت حضرت مسلم علیه السلام
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
مولای ما که اشک نگاهت مداوم است
بر قلب تو همیشه غم ِشیعه حاکم است
بنگر که ما اسیر هزاران بلا شدیم
بهر نجات شیعه ظهور تو لازم است
پایان بده به غیبت خود صاحب الزّمان
دیگر بیا که غیبت تو، درد دایم است
داری به تن، لباس عزا ای غریب عصر
در سینه ی تو داغ شرربار مسلم است
داری برای غربت او گریه می کنی
او بی پناه در وسط قوم ظالم است
نامه نوشته کوفی ملعون ولی کنون
تنها به فکر رأس حسین و غنائم است
نامه نوشته کوفی و با اهل خود حسین
سمت دیار مردم بد عهد،عازم است
حالا به روی بام به وقت شهادتش
از نامه ی نوشته به ارباب ، نادم است
گردد به روی بام، سر از پیکرش جدا
زیرا برای عشق ِبه ارباب، مجرم است
صدشکر،دخترش سر او را ندیده است
ناموس او احاطه میان ِ محارم است
انگشترش نرفته به غارت به وقت مرگ
رأسش بریده شد ولی انگشت سالم است
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
با موضوع عرفه
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
دیده روشن شده از نور دعای عرفه
دل من پر زده در اوج هوای عرفه
باز هم یوسف زهرا نشده قسمت من
دیدنت کرب وبلا بین دعای عرفه
حال، من آمده ام تا که بجویم ز تو روی
گوئیا در طلب توست گدای عرفه
آمدم عرش نه با پای خودم، از سرِ لطف
سوی خود خوانده مرا باز خدای عرفه
نوکر روسیه ام بار گناه آوردم
تا کنی پاک مرا بین صفای عرفه
تو ببخشای مرا گرچه نمکدان شکنم
من نمک خورده ام از خوان عطای عرفه
قبل رفتن به منا،مشعر و کوی عرفات
تو مُسَلّم بروی کرب وبلای عرفه
باز جدّت بشود ذاکر و تو مستمعش
بشنوی از لب او سوز صدای عرفه
داری از غربت او در دل خود شور ونوا
کاروانش شده راهی به سوی کرب وبلا
در میان کاروانش هست زینب خواهرش
هم رقیه آن سه ساله نازدانه دخترش
با خودش برداشته گل های باغش را تمام
اکبر و عباس و قاسم هست بین لشکرش
می شود سی روز دیگر،باغ گل هایش خزان
می شود در راه ِ او گل ها تماماً پرپرش
وای از آن دم که رسد بر سینه اش داغ جوان
روبه روی او شود صدپاره جسم اکبرش
می زند بوسه به دستان جدای حامی اش
می کشد تیر از درون دیده ی آب آورش
بر روی دستان او سیراب گردد ناگهان
با سه شعبه، حنجر خشک علی اصغرش
وای از آن دم که زند زینب کنار خیمه گاه
بوسه ای بر حنجر او در وداع آخرش
می رود زینب به روی تل ولی بیند که
شمر
رفته با چکمه ز کینه روی جسم اطهرش
می زند بر سینه و سر، می شود بر روی تل
محتضر از دیدن خنجر به روی حنجرش
بی کفن گردد رها در بینمقتل جسم او
می رود تا شام و کوفه روی سرنیزه سرش
روبه روی دخترش ده مرکب ده بی حیا
می رسد با نعل تازه بر ضریح پیکرش
می شود دعوا سر عمامه و پیراهنش
زیر تیر و نیزه وسنگ وعصا مدفون تنش
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#ای_پسرعمو
السلام علیک یا سفیرالحسین
یا مسلم بن عقیل علیه السلام
دیگر به سمت کوفه میا ای پسرعمو
در کوفه است قحط وفا ای پسرعمو
هر کس نوشته نامه ی دعوت برای تو
دارد خیال رأس تو را ای پسرعمو
هرکس که از محبّت تو دم زده شده
از دشمنان آل عبا ای پسر عمو
در کوچه های شهر منم غرق بی کسی
حقّم چگونه گشته ادا ای پسرعمو
یک پیرزن فقط به سفیرت پناه داد
کارم ببین رسیده کجا ای پسرعمو
مولا ببین که بر سر قتلم رقابت است
با وعده های پول و طلا ای پسر عمو
یک شهر دشمنند و منم بینشان اسیر
هستم اسیر قوم ریا ای پسرعمو
بنگر به بام ِ کینه ی دارالعماره ام
دلشوره دارم ، اشک و نوا ای پسرعمو
من هم چشیده ام عطش وقت مرگ را
تشنه لبم شبیه شما ای پسرعمو
من تشنه روی بام دهم جان،تو تشنه لب
پیش فرات ِ کرب وبلا ای پسرعمو
پیشانی ام شکسته ولی درد من شده
سرها و سنگ شام بلا ای پسر عمو
وقتی که پاره شد لب من ناله ام شده
بزم شراب و چوب جفا ای پسر عمو
رأسم اگر جدا شده با بغض دشمنم
بر آن نمانده زخم عصا ای پسرعمو
دیگر تن ِ بدون سر ِ من نمی شود
در زیر نعل تازه رها ای پسر عمو
با خون حنجری که بریده نوشته ام
دیگر به سوی کوفه میا ای پسرعمو
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#برگرد_ارباب
السلام علیک یا ابو داود
یامسلم بن عقیل علیه السلام
بنگر به حال مضطرم برگرد ارباب
به غربت و چشم ترم برگرد ارباب
جایی رسیده کار من در نیمه ی شب
یک پیرزن شد یاورم برگرد ارباب
از سنگ بغض کوفیان مانده جراحت
روی جبین اطهرم برگرد ارباب
گشته نصیب من عطش اما حسین جان
فکر لبان اصغرم برگرد ارباب
دیدم عمود آهنین در دست دشمن
فکر سر آب آورم برگرد ارباب
رأسم جدا گردد ز تن اما نباشد
اینجا کنارم خواهرم برگرد ارباب
دیگر لبان خواهرم خونی نگردد
از بوسه روی حنجرم برگرد ارباب
پامال نعل تازه ی دشمن نباشد
در بین مقتل ، پیکرم برگرد ارباب
غارت نشد عمامه و کفش و ردایم
انگشت و هم انگشترم برگرد ارباب
دیگر نگردد جابه جا منزل به منزل
بر روی سرنیزه سرم برگرد ارباب
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
🔸🔶《السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ البَاقِرِ(علیهما السلام)》🔶🔸
✅امام محمد باقر(ع) در پاسخ به سؤال فردی که از ایشان پرسید ؛ آیا شما زمان امام حسین(ع) را درک کرده اید؟ فرمود :
📋《قُتِلَ جَدِّی الْحُسَینُ(ع) وَ لِی اَرْبَعُ سِنینَ وَ اِنّی لَاَذْكُرُ مَقْتَلَهُ وَ مَا نَالَنَا فِی ذَلِكَ الْوَقْتِ》
♦️هنگامی كه جدّم امام حسین(ع) به شهادت رسید، من چهار ساله بودم و جریان شهادت آن حضرت(ع) و آنچه در آن روز بر ما گذشت همه را به یاد دارم.(۱)
وقتی به سال ۶۱ هجری اسراء کربلا را وارد مجلس یزید کردند، یزید در طی سخنانی که امام سجاد(ع) خطاب به یزید فرمود، عصبانی شد و در این هنگام یزید؛
📋《فَشَاوَرَ يَزِيدُ جُلَسَاءَه فِي أَمرِه، فَأشَارَوا بِقَتلِهِ!》
♦️در مورد امام سجاد(ع) با مشاورین خود مشورت کرد، که همگی رای بر کشتن ایشان دادند!
آنگاه امام باقر(ع) که خردسال بود، در جواب به يزيد فرمود :
📋《لَقَد أشَارَ عَليكَ هَؤُلاء بِخَلافِ مَا أشَارَ جُلَسَاءُ فِرعَونَ عَليهِ، حَيثُ شَاوَرَهُم فِي مُوسَى وَ هَارُونَ، فَانَّهُم قَالوا لَه : أرجِه و أخَاه، وَ قَد أشَارَ هَؤلاءِ عَلَيكَ بِقَتلِنا، وَ لِهَذَا سَبَبُ》
♦️اهل مجلس تو به تو اشاره اى كردند كه بر خلاف اشاره اهل مجلس فرعون بود كه درباره امر موسى و هارون با آنها مشورت كرد، زيرا كه اهل مجلس فرعون به فرعون گفتند :
موسى را با برادرش نگاه دار!
ولى اهل مجلس تو به قتل ما اشاره كردند، اين اشاره اى كه اينها كردند داراى سببى است!
یزید پرسید : به چه سبب؟
امام باقر(ع) فرمود :
📋《اِنَّ أَولئِكَ كَانُوا لَرُشدةِِ و هَؤلاء لغَيرِ رُشدةِِ!
وَ لَا يَقتُلُ الأَنبِياءَ وَ أَولادَهُم إِلّاَ أَولَادُ الأَدعِيَاء!》
♦️اهل مجلس فرعون حلال زاده بودند ولى اهل مجلس تو حلال زاده نيستند، زيرا پيغمبران و فرزندان آنان را غير از فرزندان زنا كسى نخواهد كشت!
آنگاه يزيد ساكت شد و دستور داد تا آنان را از مجلس خارج كردند.(۲)
امام باقر(ع) خود یادگار کربلا بود و حوادث کربلا و کوفه و شام را دیده بود.
تاریخ نقل می کند که ایشان به همراه فرزندشان امام صادق(ع) به سفر حج رفته بودند و این سفر هم زمان با سفر حج هشام بن عبدالملک بود.
نگاه ویژه مردم در مکه، موقعیت امام(ع) را بسیار برجسته نشان داد، به گونه ای که شخصیت هشام را تخریب نمود قرار و سبب کینه توزی هشام نسبت به امام باقر(ع) شد.
هشام پس از بازگشت به شام، نامه ای به فرماندار مدینه نوشت و از وی خواست که امام(ع) را به همراه فرزندش به شام اعزام کند.
هنگامی که حضرت(ع) به شام اعزام شد، هشام برای تحقیر امام(ع)، سه روز آنان را پشت دروازه شام نگه داشت و به حضور نطلبید.
امام صادق(ع) در این باره می فرماید :
📋《فَلَمْ يَعْرِضْ لَنَا حَتَّى انْصَرَفَ إِلَى دِمَشْقَ، وَ انْصَرَفْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ، فَلَمَّا وَرَدْنَا دِمَشْقَ حَجَبَنَا ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ، ثُمَّ أَذِنَ لَنَا فِي الْيَوْمِ الرَّابِعِ، فَدَخَلْنَا》
♦️کسی متعرض ما نشد تا اینکه به شام رسیدیم و وقتی خواستیم وارد شهر شویم، مانع شدند و این ممانعت تا سه روز طول کشید و روز چهارم به ما اذن داده شد، تا اینکه داخل شدیم.(۳)
شاید در آن لحظه خاطرات پشت دروازه شام برای امام باقر(ع) تداعی شده باشد.
چون در مقاتل هست که؛
📋《ظَلُّوا عَلَى بَابِ المَدِينةِ ثَلَاثةَ أيَّامِِ حَتَّى يُزَيِّنُوا البَلَدَ》
♦️اسرای اهل بيت(ع) را سه روز پشت دروازه شام نگه داشتند، تا شهر را تزیین کنند.(۴)
امام باقر(ع) از صحنه کربلا می فرماید :
📋《وَ كُنْتُ أَرَى، يَشُدُّ عَلَى الْمَيْمَنَةِ مَرَّةً، وَ عَلَى الْمَيْسَرَةِ مَرَّةً، وَ عَلَى الْقَلْبِ مَرَّةً، وَلَقَدْ قُتِلَ بِالسَّيْفِ وَ السِّنَانِ، وَ بِالْحِجَارَةِ وَ بِالْخَشَبِ وَ بِالْعَصَا، وَ لَقَدْ أَوْطَئُوهُ الْخَيْلَ بَعْدَ ذَلِكَ》
♦️من شاهد بودم که جد غریبم تنها مانده بود و در حین رزم، گاهی به میمنه و گاهی به میسره و گاهی به قلب دشمن می زد.
تا اینکه اورا با شمشیر و نیزه و سنگ وچوب و عصا کشتند وبر بدن او اسب تاختند.(۵)
امام باقر(ع) پیش از شهادت خود، به امام صادق(ع) وصیت کرد که بعداز شهادتش، به مدت ده سال در منی بر جدّ غریبش مرثیه و روضه بخوانند.
در روایت آمده است :
📋《یَا جَعْفَرُ! أَوْقِفْ لِی مِنْ مَالِی کَذَا وَ کَذَا لِنَوَادِبَ تَنْدُبُنِی عَشْرَ سِنِینَ بِمِنًى أَیَّامَ مِنًى》
♦️ای جعفر! از مال من فلان مبلغ را وقف کن تا نوحه سرایان ده سال در منى برایم نوحه سرائى کنند.(۶)
۱)تاریخ یعقوبى، ج۲، ص۳۲۰
۲)اثبات الوصية مسعودی، ص۱۷۱
۳)دلائل الإمامة طبری، ص۲۳۳
۴)کامل بهایی ج۲،ص۳۶۱
۵)بحارالانوار ج۴۵، ص۹۱
۶)الکافی ج۵، ص۱۱۷
حضرت امام #باقر علیه السلام
حضرت امام #حسین علیه السلام
حضرت امام #سجاد علیه السلام
فاطی عالی
تکثیر عشق 💚 👈
@shoormahshar
@yaraliagham
باهمه فرق داری هیت و بیرق داری
♩⋄♭
به گردنم حق داری حسین
♩⋄♭
دردم و کم کردی همیشه درکم کردی
♩⋄♭
همه جا کمکم کردی حسین
♩⋄♭
دلتنگ حرم هستم
♩⋄♭
من و این اشک و بیتابی
♩⋄♭
نمیاد تا قیامت هم روی دست تو آقایی
♩⋄♭
ساعت هشته قرارمون توی حرم
♩⋄♭
امام رضا با حاجت چشمای ترم
♩⋄♭
دوباره می خوام یه کربلا با مادرم
♩⋄♭
حسین وای وای حسین
♩⋄♭

شور عاشورامی چقدر خوبه آقامی
♩⋄♭
تو همونی که می خوامی
♩⋄♭
من ازت ممنونم
♩⋄♭
زیر نم نم بارونم
♩⋄♭
پای عشقت میمونم حسین
♩⋄♭
چی داری تو اسمت که منو این جوری میگیره
♩⋄♭
میرسم وقتی پابوست زمان از دست من میره
♩⋄♭
به کل عالم واجب احترام تو
♩⋄♭
خونه ی قلبم شد سندش به نام تو
♩⋄♭
جوونی من فدای پیر غلام تو
♩⋄♭
حسین وای وای حسین
♩⋄♭
⚜زمینه یا شور احساسی امام حسین ع:
#ویژه_عرفه
بند اول:
من و چقدر عوض کرده
دنیا خودم که میدونم
اگه خطا زیاد دارم
باز اومدم پشیمونم
اگه میشه منو رد نکن حسین
اگه میشه منو از خودت بدون
اگه میشه با همه بدیم آقا
پای نوکرت بمون
دور از تو می میرم حسین
پای غمت گیرم حسین
از غیر تو سیرم حسین
بند دوم:
خوشه دلم تو رو دارم
تویی که رحمتت عامه
اشکای روضه هات هر شب
روشنی بخش چشمامه
دوری می بینی با من چه کرده و
حرم تو شده خوابم این شبا
اگه میشه شب جمعه ای منو
ببرم به کربلا
دور از تو می میرم حسین
پای غمت گیرم حسین
از غیر تو سیرم حسین
#هشتم_ذی_الحجه
خروج کاروان امام حسین علیه السلام از مکه به سمت کربلا
زمزمه
یک قافله از کعبه شده راهی صحرا
از محنت آن دیده ی زهرا شده دریا
این قافله را قافله سالار حسین است
بر گونه ی عالم ز غمش اشک دو عین است
ای وای حسین جان....
🌸🌸🌸🌸🌸
در محمل این قافله آسوده رباب است
سیراب،علی اصغر او یکسره خواب است
صدشکر در این راه دگر حرمله ای نیست
از تیر سه شعبه به لب او گله ای نیست
ای وای حسین جان...
🌸🌸🌸🌸🌸
در قافله همراه پدر اکبر لیلاست
با جلوه ی چون فاطمه اش دلبر باباست
ذکر کرمش بین همه قافله جاری ست
حرفی ز عبا وتن صد پاره ی او نیست
ای وای حسین جان...
🌸🌸🌸🌸🌸
سردار سپاهش پسر اُمّ بنین است
غمخوار عقیله ز یسار و ز یمین است
شد دیده ی او نور دل و چشم سکینه
ای وای که این دیده شود بسته ز کینه
ای وای حسین جان...
🌸🌸🌸🌸🌸
زینب برود کرب وبلا بین نوامیس
ای وای شود از غم طف ،گونه ی او خیس
ای وای از آن دم که زند بوسه به حنجر
بر تل برود دق کند از ضربه ی خنجر
ای وای حسین جان...
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
#مسلم_بن_عقیل_ع
#شب_اول_محرم
#حضرت_مسلم
(( حضرت مسلم علیه السلام ))
اینجا کسی به جان تو جانت نمیشود
بی تاب میشوی و توانت نمیشود
توتشنه میشوی وبه جزنیزه هاحسین
چیزی نصیب لعل لبانت نمیشود
آقا به حال دخترکانت امان بده
اینجا کسی ضمان امانت نمیشود
شش ماه را میار که از سوی حرمله
سهمی به غیر زخم زبانت نمیشود
کوفه میاکه جزلب شمشیرودشنه ها
چیزی نصیب جسم جوانت نمیشود
عباس را به یورش سرنیزه ها مبر
یک تن غمین قد کمانت نمیشود
#اسلام_مولایی ✍
....................
.
#شهادت_حضرت_مسلم
رحم بر حال دل مادر غم پرور کن
سوی این شهرمیا،فکرعلی اصغر کن
کار چشمان من از گریه بسیار گذشت
تو بیا رحم به چشمان تر خواهر کن
آب شد شمع وجود من شرمنده حسین
جان مسلم تو بیا رحم به آب آور کن
سوی این شهرعلی کش به کجا میایی
لا اقل فکر جوانی علی اکبر کن
کوفیان وعده سوغات سفر میدادند
چاره ایدوست تو برغارت از معجر کن
کاش از اهل حرم صرفنظر میکردی
جای زن نیست دراین ظلم سرا باورکن
خنجرو نیزه وشمشیرمهیا شده است
رحم برقاسم و بر ساقی مه پیکرکن
#مسلمیه
#اسلام_مولایی ✍
#حضرت_مسلم
...........................................................................
.
#مسلم_بن_عقیل_ع
#شب_اول_محرم
جز گریه از این دیده بیدار نیاید
جز ناله ز نخل جگرم بار نیاید
اینجاسخن ازدست وسروتیغ وعمودست
ای کاش در این شهر علمدار نیاید
گلهای حرم راتو به همراه میاور
در کوفه به جز خوار شدن کار نیاید
از بی کسی ام هست هویدا،دراین شهر
سهمی به من زار به جز دار نیاید
ابکاش در این شهر نیفتد گذر تو
ایکاش که زینب سر بازار نیاید
کاری زمن غمزده و زارحسین جان
جز سر بنهادن سر دیوار نیاید
از غربت خود با تو بگویم،که دراینجا
از کوفه و کوفی به کسی یار نیاید
اینجا نبود جای تو برگرد،که کوفه
از بهر دل زار تو غمخوار نیاید
#اسلام_مولایی ✍
#حضرت_مسلم
...........................................................................
.@majmaozakerine