#حضرت_مسلم
تن بى سر شده چون بيکس و بى يار شود
بازى دست اراذل سر بازار شود
ترسم اين است بلايى که سر من امد
بين گودال سر جسم تو تکرار شود
پوشيه ،چادر، خلخال، النگو، معجر
همه را کوفه نامرد خريدار شود
من نديدم سر خونى نشده در اين شهر
کودک و پير کسى وارد دربار شود
سنگ از بام کند کار عمود اهن
همه سرها به خدا مثل علمدار شود
سر هر کوچه کمى از بدنم ريخته است
خاک راه پسر حيدر کرار شود
سر بر نيزه و سنگ و چقدر چشم چران
دختر فاطمه بد جور گرفتار شود
سر دروازه حسين منتظرات ميمانم
تا که اى نيزه نشين لحظه ديدار شود
حنجر پاره شده ارثيه ی پهلو شد
نوک نيزه اثرش چون نوک مسمار شود
قاسم نعمتی
@rozeh_1
#حضرت_مسلم
ای داد بیداد از غریبی از اسیری..
من روی بام قصرم و تو درمسیری
منمَردم اما پیش هر نامرد رفتم
آواره شب تا صبح با پادرد رفتم
چه زود عهد خویش را با ما شکستند
یاد حسن کردم نمازم را شکستند
نان تورا خوردند و دنبال یزیدند
مثل علی من را به هرکوچه کشیدند
این زخم لب این کاسه ها اصلا بهانه ست
من تشنگی را دوست دارم عاشقانه ست!
اینها که میگفتند عبد خانه زادند..
از شیعیان مخلص ابن زیادند..
با چوب دستی زد به لبهای کبودم
اقا فقط من فکر لبهای تو بودم
اینقوم از کینه دلی لبریز دارند
در دستهاشان سنگهایی تیز دارند
دادم عقیقم را که فکر شر نباشند
تا بعد ازین دنبال انگشتر نباشند
خیلی مراقب باش این کوفه سراب است
هرکوچه اش مثل بنی هاشم عذاب است
پایین میوفتم تا که تو پایین نیوفتی!
از بام می افتم که تو از زین نیوفتی!
من شمر را دیدم که دنبال خطر بود
چشمم به آن خنجر که بسته بر کمر بود
آقا خلاصه من به جرم عشق مردم
یاد تنور افتادم اصلا نان نخوردم..
سيدپورياهاشمي
@rozeh_1
#حضرت_مسلم
فریاد من ز گوشه ی دارالاماره است
جسمم به روی خاک زمین پاره پاره است
آقا نیا که کوفه پر از چشم بی حیاست
اینجا نگاه هرزه سوی گوشواره است
پُر می شود ورودی این شهر از جفا
پیش اسیرِ خسته که بی یار و چاره است
قومی که نیست عهد و وفا در مرامشان
حرفی اگر زدند ز طعن و شراره است
باید خبر دهم به صبا تا که بشنوی:
کوفی به فکر غارت یک گاهواره است
ترسم که زینبت به اسارت رود... نیا
ترسم ز نیزه ای که به دست سواره است
عریان چو می شود بدنی، زیر مرکب است
بر روی نیزه همره تو شیرخواره است
مسلم فدای معجر و موی مخدرات
ذکرم "نیا حسین" به میخ قناره است
کار فروش تیر زیاد است بین شان
حرف کنیز و برده به اینجا هماره است
یارب نوای من برسد بر پسر عمو
شاید دگر نرسد نیزه در گلو
علی احمدیان جنت
@rozeh_1
#حضرت_مسلم
پسرفاطمه افتاده ز پا یاور تو
پیکرم باد به قربان سر و پیکر تو
با تو اینقدر بگویم که دگر کوفه میا
می زند موج؛دورویی،نشود باور تو
کوچه هایش چقَدَر مثل مدینه تنگ است
بود ذکر لب من نام خوش مادر تو
جان زینب تو میا کاش ز ره برگردی
بیم دارم به اسارت برود خواهر تو
بعد تو نیّت این کوفی بی دین این است
که بریزند به خیمه به سرِ دختر تو
مثل تسبیح که پاره شود ازهم آقا
ترسم آن است بریزد به زمین اکبر تو
قصد دارند بخندند به زانو زدنت
قصدشان است ببینند دوچشم تر تو
خولی از بهر سرت نقشه کشیده برگرد
قصد دارد که به خورجین بگذارد سر تو
محمود اسدی(شائق)
@rozeh_1
#حضرت_مسلم
کوفه شد چشم و مرا گرم تماشا شده است
یار بی یاور تو بی کس و تنها شده است
بین این شهر زبانزد شده نیرنگ میا
صحبت از غارت انگشترت آقا شده است
قدر یک دشت به همراه عبا داشته باش
سخن از ریختن یوسف لیلا شده است
من ازآن خنده ی تلخ عدویت دانستم
کز برای سر شش ماهه چه غوغا شده است
نعل تازه به سم مرکبشان می کوبند
صحبت از تنگی گودال در اینجا شده است
تا که طفل تو نرفته به کنیزی برگرد
حرف نامحرم و دردانه ی نوپا شده است
مثل آن کوچه که زهرای جوان گیر افتاد
مسلم آزرده در این کوچه چو زهرا شده است
من شنیدم که به دیوار سر فاطمه خورد
در دلم روضه ی صدیقه ی کبرا شده است
محمود اسدی
@rozeh_1
#حضرت_مسلم
شبیه ابر بهاری به ناله می بارم
صدای قافله ات را به گوش دل دارم
شنیده ام که مسیرت عوض شده داری
به سمت کرب و بلا می روی و می باری
کنار اکبر و عباس و قاسمت بودی
چقدر دل نگران محارمت بودی
به چشم می خورد از دور نیزه ها انگار
به پای زینبت افتاده لرزه ها انگار
به دشت کرب و بلا بوی سیب می پیچد
صدای ناله و آهی غریب می پیچد
حذر کن از سفر کربلا بیا برگرد
ببین سکینه و حال رقیه را برگرد
سه شعبه های مهیبی برایت آوردند
چه نیزه های عجیبی برایت آوردند
چه نقشه های پلیدی کشیده اند اینها
برای پیرهن پاره یوسف زهرا
سرت حواله ی سر نیزه ها در این صحرا
تنت به نعل ستوران مقطع الاعضاء
زدند بر تن تو با هزار و صد حربه
جدا شده سر تو با دوازده ضربه
چه شد که این همه از هم تنت گسست اینجا
چقدر روی زمین استخوان شکست اینجا
مسعود اکثیری
@rozeh_1
4_5915628468766247747.mp3
12.4M
#ایام_مسلمیه
#شهادت_حضرت_مسلم
#حسین_طاهری
.
.
تموم زندگیم مال حسینه
دلم همواره دنبال حسینه
میا کوفه الا ای زاده ی نور
که از کوفه بُوَد مردانگی دور
میا کوفه مرامی سرد دارند
به هر کوچه دوصد نامرد دارند
میا کوفه برو سوی مدینه
که اینجا پر شده از بغض و کینه
حسین جانم حسین جانم حسین جان
****
میا کوفه دلم باشد هراسان
شود گیسوی طفلانت پریشان
میا کوفه که شهر ننگ باشد
سلامش بهر مهمان سنگ باشد
میا کوفه گل پرپر ببینی
شکسته پهلوی اکبر ببینی
میا کوفه که قاسم یادگار است
در اینجا کشتنِ او افتخار است
میا کوفه علمدارت رشید است
در اینجا رزق او چشمِ دَریده است
حسین جانم حسین جانم حسین جان
****
تموم زندگیم مال حسینه
دلم همواره دنبال حسینه
اگر کشتن چرا خاکت نکردن
کفن بر جسم صدچاکت نکردن
اگر کشتن چرا آبت ندادن
تو را زآن دُر نایابت ندادن
حسین جانم حسین جانم حسین جان
#مسلمیه
#حضرت_مسلم
#شب_اول_محرم الحرام
.
.
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
.
#مسلم_بن_عقیل_ع
#شب_اول_محرم
#حضرت_مسلم
(( حضرت مسلم علیه السلام ))
اینجا کسی به جان تو جانت نمیشود
بی تاب میشوی و توانت نمیشود
توتشنه میشوی وبه جزنیزه هاحسین
چیزی نصیب لعل لبانت نمیشود
آقا به حال دخترکانت امان بده
اینجا کسی ضمان امانت نمیشود
شش ماه را میار که از سوی حرمله
سهمی به غیر زخم زبانت نمیشود
کوفه میاکه جزلب شمشیرودشنه ها
چیزی نصیب جسم جوانت نمیشود
عباس را به یورش سرنیزه ها مبر
یک تن غمین قد کمانت نمیشود
#اسلام_مولایی ✍
....................
.
#شهادت_حضرت_مسلم
رحم بر حال دل مادر غم پرور کن
سوی این شهرمیا،فکرعلی اصغر کن
کار چشمان من از گریه بسیار گذشت
تو بیا رحم به چشمان تر خواهر کن
آب شد شمع وجود من شرمنده حسین
جان مسلم تو بیا رحم به آب آور کن
سوی این شهرعلی کش به کجا میایی
لا اقل فکر جوانی علی اکبر کن
کوفیان وعده سوغات سفر میدادند
چاره ایدوست تو برغارت از معجر کن
کاش از اهل حرم صرفنظر میکردی
جای زن نیست دراین ظلم سرا باورکن
خنجرو نیزه وشمشیرمهیا شده است
رحم برقاسم و بر ساقی مه پیکرکن
#مسلمیه
#اسلام_مولایی ✍
#حضرت_مسلم
...........................................................................
.
#مسلم_بن_عقیل_ع
#شب_اول_محرم
جز گریه از این دیده بیدار نیاید
جز ناله ز نخل جگرم بار نیاید
اینجاسخن ازدست وسروتیغ وعمودست
ای کاش در این شهر علمدار نیاید
گلهای حرم راتو به همراه میاور
در کوفه به جز خوار شدن کار نیاید
از بی کسی ام هست هویدا،دراین شهر
سهمی به من زار به جز دار نیاید
ابکاش در این شهر نیفتد گذر تو
ایکاش که زینب سر بازار نیاید
کاری زمن غمزده و زارحسین جان
جز سر بنهادن سر دیوار نیاید
از غربت خود با تو بگویم،که دراینجا
از کوفه و کوفی به کسی یار نیاید
اینجا نبود جای تو برگرد،که کوفه
از بهر دل زار تو غمخوار نیاید
#اسلام_مولایی ✍
#حضرت_مسلم
...........................................................................
.@majmaozakerine
4_5764858117196088584.mp3
4.11M
.
🏴روضه ی #حضرت_مسلم بن عقیل علیه السلام
#ببین_غریب_و_بی_کسم
🏴بنداول
ببین غریب و بی کسم
تو کوچه های کوفه آقا
حرمتمو شکستن و
میگم نیا به کوفه حالا
حرف اینا دروغه و
به فکر قتل و غارتن
یه جو حیا ندارن و
اینجا همه بی غیرتن
جایی برای تو آقا (ندارن)۳
خنجر برای حنجرت (میارن)۳
سرت رو اینجا به حراج (میذارن)۳
کوفیا کور و کر شدن
از خدا بی خبر شدن
اسیر سیم و زر شدن
(کوفه میا_کوفه میا)
🏴بند دوم
تو رو قسم به مادرت
راهی رو که میایی برگرد
اینجا برای کشتنت
نقشه دارن یه عده نامرد
از بس که بی حیا شدن
تو فکر غصب معجرن
رسمشونه دخترارو
واسه کنیزی میبرن
نیا که خواهرت میره (اسارت)۳
نیا به دخترت میشه (جسارت)۳
گوشواره میره از گوشش (به غارت)۳
کوفیا کور و کر شدن
از خدا بی خبر شدن
اسیر سیم و زر شدن
(کوفه میا_کوفه میا)
📒مناسبت:شهادت حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام #روز_عرفه
🎤 حاج غلامحسین مردانی
#شب_اول_محرم
✍️کربلایی امیرحسین سلطانی
#مسلم_بن_عقیل_ع
•┈┈┈┈••✦•••✿•••✦••┈┈┈┈┈•
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#عرفه
#حضرت_مسلم
هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا
کریم شهر گدا را کشیده تا اینجا
ز بسکه دست گرفتى همین بزرگى تو
گداى بى سر و پا را کشیده تا اینجا
همینکه گفت گنهکار یا کریم العفو
دل شکسته خدا را کشیده تا اینجا
شمیم پیرهن یوسف اید از عرفات
صداى روضه شما را کشیده تا اینجا
یقین کنم که تا دسته ها به راه افتاد
نواى ما شهدا را کشیده تا اینجا
حسین گفتن ما مسلمیه هر سال
نسیم کرب و بلا را کشید تا اینجا
صداى پاى محرم به گوش مى آید
حسین قافله ها را کشیده تا اینجا
بنى گفتن یک مادرى شب جمعه
چقدر اهل بکا را کشیده تا اینجا
سخن ز موى پریشان زینب کبرى
امام صاحب عزا را کشیده تا اینجا
به یار نیزه سوارش به گریه زینب گفت
کمند زلف تو ما را کشیده تا اینجا
ز روى بام کسى ناله زد حسین ببخش
که نامه هام شما را کشیده تا اینجا
عزیز من نگرانم دلم چه بى تاب است
دگر زمانۀ آوارگى ارباب است
قاسم نعمتی
@rozeh_1
.
#امام_حسین
#طلیعه_محرم
#واحد #دهه_محرم
میرسه نسیم ماتم حسین
شب اول محرم حسین
همه جمعن پای پرچم حسین
شب اول محرمِ حسین
آوردی زیر خیمه نوکراتو
خدا ازم نگیره روضه هاتو
ممنون مادر توام دوباره
اجازه داد گریه کنم براتو
حسین جانم ....
نوکریت آبرو داد به ما حسین
بابی انت و امی یاحسین
بهتر از روضه ی توست کجاحسین
بابی انت و امی یاحسین
به غم دل من اسیره تو روضه
نوکرت ای کاش بمیره تو روضه
از مادرت شرمنده میشم آقا
اگر که گریه ام نگیره تو روضه
حسین جانم...
#عبدالزهرا
.................................
#حضرت_مسلم
#واحد
#زمزمه
پره نامرده چرا کوفه حسین
یابن فاطمه نیا کوفه حسین
نداره به ما وفا کوفه حسین
یابن فاطمه نیا کوفه حسین
دلم برات زار و حزینه امشب
غصه رو قلب من میشینه امشب
کوفه برای کشتنت مهیاست
مولای من برگرد مدینه امشب
حسین جانم...
آخرش جونم میشه فدای تو
نگرانم واسه بچه های تو
دل من شور میزنه برای تو
نگرانم واسه بچه های تو
نیا که کوفه از تو داره کینه
بیچاره میشه دخترت سکینه
کوفه نیا سخته برای رباب
شیرخواره شو رو نیزه ها ببینه
حسین جانم...
تک و تنها می کنم دعا حسین
کاشکه برگردی مدینه یاحسین
پریشونم بین کوچه ها حسین
کاشکه برگردی مدینه یاحسین
رو نیزه میگرده سرت تو کوفه
بد میگذره به دخترت تو کوفه
اینجا همه پیش سر بریده ات
سنگ میزنن به خواهرت تو کوفه
حسین جانم....
#عبدالزهرا✍
#شب_اول_محرم
...................
#ورودیه
#شب_دوم_محرم
#زمزمه
#واحد
اینجا غم به دل میشینه یاحسین
بیا برگردیم مدینه یا حسین
جان دخترت سکینه یاحسین
بیا برگردیم مدینه یاحسین
عزیز قلب مادرم برادر
میبینی زار و مضطرم برادر
من با تو اومدم ولی میترسم
که بی تو از اینجا برم برادر
حسین جانم...
اومد اینجا بوی مادرم حسین
نگرانتم برادرم حسین
ای همیشه سایه ی سرم حسین
نگرانتم برادرم حسین
تموم صحرا پره نیزه داره
دلم به شور افتاده باز دوباره
حرمله اینجاست تو بگو با رباب
اصغرو از خیمه بیرون نیاره
حسین جانم...
#عبدالزهرا
.................
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
#واحد
روشنیِ دیده ی ترِ منی
ابتا من الذی ایتمنی
نه سری مونده برات نه بدنی
ابتا من الذی ایتمنی
اشک تو از چشم ترت میریزه
خاکستر از روی سرت میریزه
فدات بشم داره رو دامن من
خونِ رگای حنجرت میریزه
اباالمظلوم...
اینجا هیچکی جوابم رو نمیده
کی رگای حنجرت رو بریده
پیشونیت شکسته رنگ پریده
کی رگای حنجرت رو بریده
دیگه نمیتونم قرار بگیرم
از کف پام باید که خار بگیرم
خیلی کتک خوردم ولی نشده که
سر تورو از نیزه دار بگیرم
اباالمظلوم...
برا من یتیمی زوده ای پدر
همه پیکرم کبوده ای پدر
مگه جرم من چی بوده ای پدر
همه پیکرم کبوده ای پدر
اینجا کتک به هر بهانه خوردم
سیلی به جای آب و دانه خوردم
شبیه مادر تو ای پدر جان
منم غلاف و تازیانه خوردم
#عبدالزهرا
مشابه سبک زیر خوانده میشود
•┈┈┈┈••✦•••✿•••✦••┈┈┈┈┈•
..
#رباعی و #دوبیتی
#حضرت_مسلم
مگر که کوفی ظالم ز من گناهی دید
که بین کوفه سفیرت چه بی پناهی دید
میا، به جان رقیه اگر بیائی تو
زبان گشودن شش ماهه رانخواهی دید
شرمندگی گرفته نفس را به سینه ام
من روضه خوان کوچه تنگ مدینه ام
کوفه میا تو را به رقیه قسم ،حسین
آخر به یاد روی کبود سکینه ام
از غربت تو سینۀ زارم شده دلتنگ
بگذر از این شهر پر از حیله ونیرنگ
هرجاسخن ازغارت وجنگ است حسین جان
ترسم که خورد بر زینب ز جفا سنگ
من رفتم و از من به تو ای شاه سلامی
بالای سر دارم و اینست پیامی
شمشیر مهیا شده بر کشتنت آقا
اینجا تو میا نیست دراین شهر مرامی
حیف است که بر پیکر تو تیر ببارد
بر پیکر نو ضربۀ شمشیر ببارد
سرنیزه شده تشنۀ خون بدن تو
حیف است که بر پیکر تو سیر ببارد
خنجر شده لب تشنۀ خشکیده گلویت
سرنیزه و شمشیر مهیاست به سویت
صد حیف نشد تا که ببوسم رخ نازت
صد حیف که سرزنیزه زند بوسه به رویت
اینجا سخن از عشق و وفانیست برگرد
درکوفه نشانی ز صفا نیست برگرد
هرجا سخن از خنجر تیز است آقا
حرفی به جز از رأس جدا نیست برگرد
کوفه هدفی جز تن صدپاره ندارد
امّید در این شهر ره چاره ندارد
اینجا سخن از بستن آب است،برگرد
توتاب عطش داری و شیرخواره ندارد
از ساغر گردون می اندوه چشیدم
خیری من از این شهر جفاپیشه ندیدم
اینجا تو میا نیزه و شمشیر مهیاست
از ضربت آنان به تن خویش،کشیدم
ازکوفه و کوفی صفتان خسته و زارم
جز ناله در این شهر طرفدار ندارم
کاری زمَن ایدوست نیاید، به جزاینکه
از بیکسی و غربت تو اشک ببارم
جا شد به تنم نیزه و شمشیر حسین جان
پر شد همۀ پیکرم از تیر حسین جان
از بام زدند بر سر سودازده ام سنگ
ازضعف شدم زار و زمینگیر حسین جان
لب،تشنه ودل،خسته ودندان شکسته
اینها همه فخر است که جانباز تو هستم
شادم که زعشق تو سرم بر سر دار است
این دار گواه است که سرباز تو هستم
اینجا کمر بر قتل تو بستند مردم
بازار شمشیر و سنان غوغاست آقا
جمعی همه خنجر به دست در انتظارند
مقصودشان رأس تو و سقاست آقا
کوفه میا که قامتت از غم کمان شود
از بهر داغ قاسم و عباس و اکبرت
با خود سه ساله را تو میاور به همرهت
ترسم که تازیانه شود سهم دخترت
در حیرتم که این همه لشگر کجا روند
دارند همه به همرهشان خنجر و سنان
تیر سه شعبه دیدم و از بغض حرمله
ترسم که اصغرت نگشاید دگر زبان
آیی اگر به کوفه میاور رقیه را
اینجا سخن زکعب نی و تازیانه هاست
با نیزه ها و خنجر و شمشیرها حسین
جسم تو و تن اکبر نشانه هاست
رحمی به حال خواهر غم پرورت نما
رحمی به حال نجمه و حال سکینه کن
این کوفه چون مدینۀ زهرا کش است وای
یادی زآتش در و مسمار و سینه کن
از بهر غربتی که تو داری حسین من
در هر گذر به یاد تو چشمم پر آب شد
تیرسه شعبه ای که بدیدم به چشم خویش
جانم پر از شراره به حال رباب شد
ای شه میا به کوفه که این قوم کینه جو
طرحی برای کشتن اکبر کشیده اند
نفرین به چشمهای حریص و پلیدشان
گویا که گوشواره و معجر ندیده اند
اینجا کمر به قتل تو بستند حسین جان
حرفی ز وفا و ز حیا نیست در اینجا
تو جای خودت ،اکبرو عباس همینطور
حتی نکنند رحم به شیرخواره ات آقا
سوگند به زهرا که همین است دعایم
ایکاش در این شهر نیفتد گذر تو
ترسم که بیائی،غم عباس ببینی
ترسم که ز داغش بشود خم کمر تو
#اسلام_مولایی
#مسلمیه
#شب_اول_محرم
......................................................................
#عرفه
#حضرت_مسلم
هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا
کریم شهر گدا را کشیده تا اینجا
ز بسکه دست گرفتى همین بزرگى تو
گداى بى سر و پا را کشیده تا اینجا
همینکه گفت گنهکار یا کریم العفو
دل شکسته خدا را کشیده تا اینجا
شمیم پیرهن یوسف اید از عرفات
صداى روضه شما را کشیده تا اینجا
یقین کنم که تا دسته ها به راه افتاد
نواى ما شهدا را کشیده تا اینجا
حسین گفتن ما مسلمیه هر سال
نسیم کرب و بلا را کشید تا اینجا
صداى پاى محرم به گوش مى آید
حسین قافله ها را کشیده تا اینجا
بنى گفتن یک مادرى شب جمعه
چقدر اهل بکا را کشیده تا اینجا
سخن ز موى پریشان زینب کبرى
امام صاحب عزا را کشیده تا اینجا
به یار نیزه سوارش به گریه زینب گفت
کمند زلف تو ما را کشیده تا اینجا
ز روى بام کسى ناله زد حسین ببخش
که نامه هام شما را کشیده تا اینجا
عزیز من نگرانم دلم چه بى تاب است
دگر زمانۀ آوارگى ارباب است
قاسم نعمتی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#حضرت_مسلم
کم کم غروب شد همه رفتند خانه ها
پشت سرم چه زود درآمد بهانه ها
کم کم غروب شد همه در کوفه جا زدند
در کوچه ها چقدر به من پشت پا زدند
تا نیمه شب چقدر قدم میزدم حسین
من ماندمو دوتا پسر کوچکم حسین
در بین یک سپاه ازین مردهای پست
یک پیرزن به بی کسیم رحم کرده است
من سنگ میخورم به گناه محبتت
این صورت شکسته بقربان صورتت
افتاده ام زمین و بیاد تن توام
من غصه دار زیر لگد بودن توام
هرچند دست بسته شدم خواهرم که نیست
هنگام دست و پا زدنم مادرم که نیست
اینها که زیر نامه ات انگشت میزنند
فردا بروی زینب تو مشت میزنند
من ذبح میشوم زنم اما اسیر نیست
در کوفه دخترم ز غم و غصه پیر نیست
تیر سه شعبه دیدم و آب از سرم گذشت
یک لحظه حال و روز رباب از سرم گذشت
در کوفه هیچ کس جگرم را زمین نزد
در پیش چشم من پسرم را زمین نزد
هرچند سخت بود خزانم حسین جان
روی عبا نرفت جوانم حسین جان
سیدپوریا هاشمی
@rozeh_1
#حضرت_مسلم
قدم به راه بیابان نزن، به کوفه نیا
بیا به کوفه ولی بیکفن به کوفه نیا
من از خیانت این شهر کوهِ تجربهام
برای تجربه اندوختن به کوفه نیا
یتیمتر نکن این طفل را و حداقل
به اتفاق یتیمِ حسن به کوفه نیا
به خاطر دل زینب کمی تامل کن
برای حرمت و تکریم زن به کوفه نیا
من از جسارت و غارت زیاد میترسم
که کوفه پر شده از راهزن، به کوفه نیا
به گوش میرسد آهنگ کودکی محزون
"بس است عمهی من را نزن"، به کوفه نیا
نشستهاند به پای شُرِیح و بعد از آن
به فکر بردن سر از بدن، به کوفه نیا
تنت به کرب و بلا و سرت... خدا داند
خلاصه هر دو به دور از وطن، به کوفه نیا
هنوز در عجبم دست من چرا نشکست؟
نوشتهام که بیا جان من به کوفه نیا
مظاهر کثیری نژاد
@rozeh_1
#حضرت_مسلم
به خون چهره دادم غسل از پا تا سر خود را
زیارت میکنم با دست بسته رهبر خود را
به یاد حنجر خونین و کام خشک مولایم
لب عطشان نهادم زیر خنجر، حنجر خود را
به هر جا پا نهادم بر رویم بستند درها را
که بر دیوارها بگذاشتم امشب سر خود را
به فرقم هر چه آتش بارد، از گل دوستتر دارم
که وقف خاک جانان کردهام خاکستر خود را
به موج تیغ دشمن دوست را کردم چنان پیدا
که گم کردم حساب زخمهای پیکر خود را
عذار نیلی از سیلی کنم تا هدیه بر زهرا
فرستادم به همراه سکینه دختر خود را
یقین دارم که مولا از برای دیدنم آید
که سوی مکّه افکندم نگاه آخر خود را
صدای نالهی زهرا به گوشم میرسد آری
که بالای سرم آورده مولا، مادر خود را
الا ای یوسف زهرا میا کوفه که میترسم
به چنگ گرگها بینی علیِّ اکبر خود را
میا از کعبه ای مولای من در این منای خون
که بینی بر فراز دست، ذبح اصغر خود را
به دار عشق (میثم) تا زبان در کام خود داری
مگوئی جز ثنای عترت پیغمبر خود را
استاد حاج غلامرضا سازگار
@rozeh_1
#حضرت_مسلم
وقتی نَفَس از سینه بالاتر نیاید
جز هِقهِق از این مردِ غمگین بر نیاید
خیلی برایِ آبرویم بد شد اینجا
آنقدر بد دیدم که در باور نیاید
در را خودم بر رویِ دشمن باز کردم
گفتم به طوعه تا که پشت در نیاید
سوگند خوردم در مدینه بعدِ زهرا
خانومِ خانه پشتِ در دیگر نیاید
دیر است اما کاش میشد تا عقیله
شهرِ تنور و خار و خاکستر نیاید
بر پُشتِ دستم میزنم دیدی چه کردم
هرکس بیاید مادرِ اصغر نیاید
ای کوفه باتو آرزویم رفت از دست
بی آبروها آبرویم رفت از دست
در کوچهها بر خاکها رویم کشیدند
در را شکستند و به پهلویم کشیدند
در پیشِ زنهاشان غرورم را شکستند
با پا زدنهاشان غرورم را شکستند
از بس که زخمم میزدند از حال رفتم
بینِ جماعت بودم و گودال رفتم
عمامهی من را که غارت کرد نامرد
با نیزهای آمد جسارت کرد نامرد
دو کودکم دیدند بر جانِ من اُفتاد
دو کودکم دیدند دندانِ من اُفتاد
طفلانِ من دیدند طفلانت نبینند
آقا جسارت را به دندانت نبینند
با سنگهای خود سرِ من را شکستند
انگشتِ بی انگشترِ من را شکستند
ای کاش میشد لحظهی آخر نیاید
یا ساربان دنبالِ انگشتر نیاید
وای از دلِ زینب چه میآید سرِ او
وقتی که انگشتر زِ دستت در نیاید
یا لااقل دنبالِ این هشتاد خانوم
نامحرمی با خیزرانِ تَر نیاید
بالا سرت وقتی که گودالت شلوغ است
هرکس بیاید کاشکی مادر نیاید
حسن لطفی
@rozeh_1
#حضرت_مسلم
یادش بخیر عطر خوشِ باغ سیبها
یادش بخیر شهرِ رسولِ نجیبها
دلتنگِ چشمهایِ قشنگِ توأم حسین
بستم دخیلِ اشک به أمن یُجیبها
کمتر کسی دلش ز غمت شور میزند
در کوفه اندکاند شبیه حبیبها
فتوا به قتل و غارتِ آل نبی دهند
بالای منبرِ پدر تو، خطیبها
مثل علی محاسنم از خون خضاب شد
در کوفه شُهرهایم به شیبالخضیبها
قتلم بهانهای شده تا متحد شوند
گودال میکَنَند برایم رقیبها
کار از هجوم نیزه و شمشیر هم گذشت
با سنگ میزنند مرا نانجیبها
با کشتنم به تجربههاشان اضافه شد
برگرد سویِ مکه امام غریبها
وحید قاسمی
@rozeh_1
#حضرت_مسلم
#شب_اول_محرم
کم کم غروب شد همه رفتند خانه ها
پشت سرم چه زود درآمد بهانه ها
کم کم غروب شد همه در کوفه جا زدند
در کوچه ها چقدر به من پشت پا زدند
تا نیمه شب چقدر قدم میزدم حسین
من ماندمو دوتا پسر کوچکم حسین
در بین یک سپاه ازین مردهای پست
یک پیرزن به بی کسیم رحم کرده است
من سنگ میخورم به گناه محبتت
این صورت شکسته بقربان صورتت
افتاده ام زمین و بیاد تن توام
من غصه دار زیر لگد بودن توام
هرچند دست بسته شدم خواهرم که نیست
هنگام دست و پا زدنم مادرم که نیست
اینها که زیر نامه ات انگشت میزنند
فردا بروی زینب تو مشت میزنند
من ذبح میشوم زنم اما اسیر نیست
در کوفه دخترم ز غم و غصه پیر نیست
تیر سه شعبه دیدم و آب از سرم گذشت
یک لحظه حال و روز رباب از سرم گذشت
در کوفه هیچ کس جگرم را زمین نزد
در پیش چشم من پسرم را زمین نزد
هرچند سخت بود خزانم حسین جان
روی عبا نرفت جوانم حسین جان
سید پوریا هاشمی
@rozeh_1
#حضرت_مسلم
#شب_اول_محرم
دیگر بریدم از دل تاریک کوفیان
از کوچه های خاکی و باریک کوفیان
جان رقیه ات نشو نزدیک کوفیان
چون می درند از بدنت پیرهن حسین
باید نظر به قامت آب آورت کنی
فکری برای تشنگی اصغرت کنی
قدری نظاره بر جگر خواهرت کنی
شاه غریب گشته و دور از وطن حسین
این جا نمک به زخم عزادار می زنند
زن را برای درهم و دینار می زنند
طفل اسیر را سر بازار می زنند
غیرت میان کوفه شده ریشه کن حسین
می ترسم این که بین بیابان رها شوی
بر خاک داغ بادیه عطشان رها شوی
غارت شوی و با تن عریان رها شوی
برگرد تا رها نشوی بی کفن حسین
ای وای اگر که اسب کسی سرنگون شود
یا از فراز نیزه سری واژگون شود
گودال قتلگاه اگر غرق خون شود
ضجه زند عقیله که خونین بدن حسین
محمدجواد شیرازی
@rozeh_1
#حضرت_مسلم
#شب_اول_محرم
هيچکس مثل من اينگونه گرفتار نشد
با شکوه امدم و بى کس و بى يار نشد
حال و روز من اواره تماشا دارد
تکيه گاهم بجز اين گوشه ديوار نشد
روزه دارم من و لب تشنه و سر گردانم
بين اين شهر کسى بانى افطار نشد
دست بر دست زنم دل نگرانم چه کنم
مثل من هيچ سفيرى خجل از يار نشد
گر زنى سينه سپر کرده برايم صد شکر
سينه اش سوخته از داغى مسمار نشد
اهل اين شهر همه سنگ زن و سر شکنند
ميهمانى سر سالم سوى دربار نشد
واى اگر که هدفى روى بلندى باشد
ديده اى نيست که با لخته خون تار نشد
به سر نيزه پريشان شده مويم اما
خواهرم در پى ام اواره بازار نشد
پيکر بى سرم از پا به سر دار زدند
اين بلا بر سر من امد و تکرار نشد
قاسم نعمتی
@rozeh_1
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
چهارپاره اوّلِ محرّم حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام
از لشکرِ کوفه نترسیدم ولی وَاللّه
از کوچه و بازارِ شهرِ کوفه میترسم
خنجر اگر کُند است آقاجان زبانْ تیز است
از طعنه و آزارِ شهرِ کوفه میترسم
بینِ امیری تا اسیری اختلافی نیست
شاهی ولی اینجا ندیدی احترامی که
اِی وای از آن جا که تنها گیر میافتی
پیش دو چشمِ مادرت در اِزدحامی که.....
تنها میانِ لشکری نامرد افتادی
این کوفه با مهمانِ خود یارب چه بد تا کرد
گفتم بیا شرمندهام از مادرِ سادات
این شهر با ناموسِ ما زینب چه بد تا کرد
از بامِ کوفه سنگها سویِ سرت آمد
پیشِ دوچشمِ خواهرت از نیزه سر افتاد
مُشت و لگد شلّاق و طعنه سیلی و دشنام
دختر زمین افتاد و در این روضه سر افتاد
حالِ ربابه زیر و رو شد تا به چشمَش دید
دشمن صِله بر حرمله با قهقهه بخشید
تا چشمِ هیزِ سرخمو سویِ گُلَت افتاد
تنها رقیّه نَه تنِ یک قافله لرزید
این کوفه دارد نقشه هایی در سرَش برگرد
شمشیر و نیزه خنجر وُ تیر وُ کمان دارد
ترسی ندارد از خدا گرگی که در چنگَش
مویِ سرِ دلدار و خلخالِ زنان دارد
شرمندهام از نامهام شاهِ کرم آری
اینجا کسی اهلِ رفاقت با ولایت نیست
ندبه نوایِ این سفیرِ دربهدر باشد
روزیِ آلُاللّه جز فیضِ شهادت نیست
#ماه_محرم #اول_محرم #غزل #روضه
#حضرت_مسلم
#حسین_ایمانی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
✅ نوحه شب اول محرم
🔻احسان پیرایی
1️⃣بند اول
اشک حسرت شده حاصل من
داغ غربت شده قاتل من
زین حکایت بسوزد دل من
واویلا، که بیعت شکستند
واویلا، که پیمان نبستند
واویلا واویلا واویلا
گر بیایی حسین اکبرت می رود
طفل شش ماهه ات از برت می رود
ثارالله ثارالله
2️⃣بند دوم
بشنو حرفم تو ای جان جانان
کن نظاره شدم دیده گریان
می کشم از دلم آه سوزان
واویلا، ز بازار کوفه
واویلا، ز اغیار کوفه
واویلا واویلا واویلا
شهر کوفه پر از ، دزد و نامحرم است
هم پر است از غم و ، هم مروت کم است
ثارالله ثارالله
#حضرت_مسلم علیه السلام
#احسان_پیرایی
.
#زمزمه #دهه_محرم
#شب_اول_محرم
#حضرت_مسلم
میا کوفه آقا که قلبم شکسته
به عشق تو کوفی دو دستم رو بسته
به دیوار غربت سرم رو میذارم
منم بی قرارو تو هستی قرارم
منی که یه مردم توو کوچه بریدم
به یاد عقیله ز دل آه کشیدم
من از کوچه گردی شدم خسته ای یار
چه حالی رو داره سکینه توو بازار
دو تا بچه هام که غریبی مو دیدن
الهی نبینن سرم رو بریدن
ولی از روی تل می بینه سه ساله
میگه با دلی که پر از درد وناله
آهای اهل کوفه نبرّید سرش رو
بذارید ببوسم یه بار حنجرش رو
میگه با دل خون نچرخون بدن رو
ببینید توو گودال، داداشش حسن رو
#محمود_اسدی_شائق✍
.........
.
#شب_دوم_محرم
#ورودیه_به_کربلاء
#زمزمه۱۲
قرار دل من، ببین بی قرارم
برای گلوته که دلشوره دارم
کجاست اینجا ای گل، که قلبم حزینه
نگو که دل من به داغت می شینه
میترسم که قلبم بشه غرق ماتم
الهی یه مو هم نشه از سرت کم
سؤالی دارم از تو ای عشق خواهر
بگو اینا نخله یا نیزه ست برادر
جواب امام
مکن بی قراری مکن گریه خواهر
هنوز که ندیدی روی نیزه ها سر
می بینی همین جا که بی سر می افتم
می بینی زیر پای لشکر می افتم
هنوز که ندیدی به خونها شناور
ندیدی سنانو،توو گودی حنجر
مشو خیره انقدر تو به سوی نیزه
تنم بالا پایین میشه روی نیزه
#محمود_اسدی
.............
.
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه_زمزمه
#زمزمه۱۲
سلام سر بریده سلام کربلایی
آخه معلومه که بابایی کجایی
کجا بودی بابا که خونیه لبهات
به من عمّه می گفت سفر رفته بابات
غریبی مو دیدن دلم رو شکستن
چقد زجر و خولی نامردند و پستن
نبودی به اشک چشام خنده کردن
نبودی به زخم پاهام خنده کردن
سرت روبرومه نمی بینم امّا
چقد دستای شامی سنگینه بابا
نمی بینه گر چه چش دختر تو
چرا که بوی دود می آد از سر تو
شنیدم تو گیر کرده بودی تو گودال
چجوری در آوردنت از توو جنجال
شنیدم که بابا جلو چشم زینب
تو جون داشتی و رفت تنت زیر مرکب
#محمود_اسدی_شائق
............
.
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_زمزمه
#زمزمه۱۲
صدای غریبیت رو تا من شنیدم
عمو جون تا اینجا رو با سر دویدم
تو رو بین لشکر غریب گیر آوردن
تنت رو با نیزه به هر سویی بردن
برای تن تو دو دستم سپر شد
یتیم حسن باز که شرمنده تر شد
من افتادم ای وای روی پیکر تو
دیدم جای نیزه ست روی حنجر تو
تک و تنها افتاد عمو بین گودال
ببین عمه جونم تنش شد لگد مال
عمومو یه عده ببین دوره کردن
چیشد که با خنده دارن بر میگردن
ببین غرق خونه، نوک پاش تا ابرو
عموم روی خاکا می غلته به پهلو
بذار که برم تا نشه زیرو رو تر
ببین نیزه میره توو جسمش فرو تر
#محمود_اسدی_شائق
..............
.
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_زمزمه
#زمزمه۱۲
پیچیده توو گوشم صدای تو قاسم
میسوزه دل من برای تو قاسم
پُره خونه چشمات پُره خاکه لبهات
بریدم که دیدم بریده ست نفسهات
دیدم یه حرومی موی تو گرفته
سم اسبا حتی بوی تو گرفته
زیر پای اسبا شدی غرق در خون
نمی آد تنت از توی خاکا بیرون
همه تیر زدن به تنت ای شهیدم
به یاد حسن افتادم تا که دیدم
شکسته شد ای وای زیر نعلا سینه
تورو دیدم امّا دلم رفت مدینه
همون جایی که در میسوخت و شرر زد
یکی با لگد هی به پهلوی در زد
دیدم که درافتاده بر جسم مادر
دیدم که همه رد شدن از روی در
#محمود_اسدی_شائق
.👇
𓄂𝐻𝑍𓆃:
🔰#حضرت_مسلم #زمزمه
مانده در سینه ام کوه دردی
شد کار میهمان کوچه گردی
دست اهل کوفه دیدم
نیزه و شمشیرو سنگ است
یابن زهرا چون مدینه
کوچه های کوفه تنگ است
🔰ای حسین جان۲
جز طوعه مردی را من ندیدم
طعنه ها از کوفیان بشنیدم
صحبت از دروازه باشد
ظلم بی اندازه باشد
ای به قربان تن تو
حرف نعل تازه باشد
🔰ای حسین جان۲
(#محمود_اسدی(شائق))
🎆#ورودیه #زمزمه
ای برادر بیا تا برگردیم
جان خواهر بیا تا برگردیم
قلبم از غصه دوتاشد
تا که بر پا خیمه ها شد
دارم انگاری می بینم
که سرت از تن جدا شد
🎆حسین جانم۲
یوسفم دل نگرانت هستم
نگران و پریشانت هستم
بیم آن دارم ببینم
غرق خون پیراهنت را
کاش بمیرم تا نبینم
زیر مرکبها تنت را
🎆حسین جانم۲
(#محمود_اسدی(شائق))
⚡️#حضرت_رقیه #زمزمه
دیدن دخترت دیر آمدی
حالا که من شدم پیر آمدی
واکنی گر بر روی من
هر دو چشم خون فشانت
جای لگدهایشان را
می دهم امشب نشانت
⚡️ای پدر جان۲
صد دفعه بین ره جان سپردم
دستم بسته بود وسیلی خوردم
دست من در سلسله بود
پای من پر آبله بود
تا خرابه جای اکبر
همسفرم حرمله بود
⚡️ای پدرجان۲
(#محمود_اسدی(شائق))
✨#طفلان_حضرت_زینب #زمزمه
دو هدیه ای گل بهرت آوردم
با دست خود هر دو را پروردم
هر دو تا گر جان ببازند
سرفراز سرفرازند
مرکبا جای تو ای کاش
بر تن این دو بتازند
✨ای برادر
تو کعبه ای من مُحرم دردم
با لاله هایم دورت می گردم
جان زهرا ده اجازه
تا روند و غم نبینند
مادر خود را میان
جمع نامحرم نبینند
✨ای برادر
(#محمود_اسدی(شائق))
▪️#حضرت_عبدالله #زمزمه
ای عمو دیدم از دور افتادی
طوری افتادی گفتم جان دادی
آمدم دیدم که قاتل
با لگد میزد به سینه
استخوانهای تنت شد
مثل بانوی مدینه
▪️ای عموجان۲
مثل اسپند بر مجمر پریدم
از حرم تا قتلگه دویدم
بر تن پاکت عموجان
هر دو دست من سپر شد
منکه افتادم کنارت
حرمله هم با خبر شد
▪️ای عموجان۲
(#محمود_اسدی(شائق))
🔳#حضرت_قاسم #زمزمه
من لاله ای از آل هاشمم
من یتیم مجتبی قاسمم
غم بوده صبرو تابم
تشنه ی یک جرعه آبم
من گُلم امّا گرفتن
با سُم مرکب گلابم
🔳ای عمو جان۲
ای عمو جان دلم بی تنگ است
نُقل دامادی من از سنگ است
یابن زهرا کن نگاهم
دیدنی شد قتلگاهم
شد ز قطره قطره خونم
لاله باران حجله گاهم
🔳ای عموجان۲
(#محمود_اسدی(شائق))
▪️#حضرت_علی_اصغر #زمزمه
تشنه جان میدهد طفل مستم
دست و پا میزند روی دستم
غربتم دیدن ندارد
غنچه ام چیدن ندارد
بس که پر خون گشته رویش
جای بوسیدن ندارد
▪️لای لای علی۲
من نفس های تو می شمارم
روی رفتن به خیمه ندارم
ای عزیز نازنینم
ای تو یار آخرینم
ترسم اینه بعد دفنت
من سرت بر نی ببینم
▪️لای لای علی۲
(#محمود_اسدی(شائق))
🔳#حضرت_علی_اکبر #زمزمه
دیده بگشا ای لاله ی خوشبو
آمد بابایت با سر زانو
پهلوی مثل گُل تو
بر نوک نیزه سپر شد
تا که دستم بر تنت خورد
پیکرت پاشیده تر شد
🔳ای اکبرم۲
لرزه افتاده بر پیکر من
شد بیابان پر از اکبر من
پاره پاره پیکرش را
می کند عمه تماشا
بین این قوم علی کُش
شد جوانم ارباً اربا
🔳ای اکبرم۲
(#محمود_اسدی(شائق))
🔲#حضرت_اباالفضل #زمزمه
بی تو دیگر پناهی ندارم
بی تو دیگر سپاهی ندارم
بی تو جان از پیکرم رفت
قوّت از چشم ترم رفت
رفتی و با رفتن تو
حرمله سوی حرم رفت
🔲من غریبم۲
راضی مشو به زینب بخندن
راضی مشو که دستش ببندن
خیزو بین چشمم پُر آب است
صحبت از شام خراب است
ای علمدار غیورم
صحبت از بزم شراب است
🔲من غریبم۲
(#محمود_اسدی(شائق))
▪️#عاشورا
▪️#امام_حسین #زمزمه
از خیمه تا گودالت دویدم
صدای مادرت را شنیدم
نیزه داران حرامی
دور جسمت حلقه بسته
گشتی از بس نیزه باران
استخوانهایت شکسته
▪️مظلوم من۲
دیدم شکسته آیینه ی تو
زانوی قاتل بر سینه ی تو
پیکرت را پیش چشمم
با نوک پا پشت و رو کرد
بی حیا با کهنه خنجر
روی رگهایت فرو کرد
▪️مظلوم من۲
(#محمود_اسدی(شائق))
🏴#شام_غریبان #زمزمه
شام غریبانت آتشم زد
پیکر عریانت آتشم زد
سر بریده از سر نی
حال ما را کن نظاره
می دود در بین صحرا
دخترت با گوش پاره
🏴مظلوم حسین۲
کاش بعد از تو من زنده نمانم
از بس غم دیدم دیگر کمانم
من خودم دیدم برادر
پیکرت در زیر پا رفت
من امانت دارم اما
دخترت در زیر پا رفت
🏴مظلوم حسین۲
(#محمود_اسدی(شائق))
🎤 سبک و شعر:
✅ نوحه سنتی حضرت مسلم
🔻 شاعر: مرحوم علیاکبر خوشدل تهرانی
1️⃣ بند اول
بین که مسلم چه عاشقانه جان میدهد
گاه قتلش ندا به کوفیان میدهد
نی گَهِ خواری است/ روز بیداری است
واحسينا وا غریبا
2️⃣ بند دوم
من فرستادهء امام آزادهام
بهر جانبازی و شهادت آمادهام
باهدف زندهام/ با شرف زندهام
واحسينا واغریبا
3️⃣ بند سوم
چون به عشق حسین درین دیار آمدم
شادم ار بر سر چوبهء دار آمدم
عاشقی این بود/ وه چه شیرین بود
واحسينا واغریبا
4️⃣ بند چهارم
شد شعار همه مدافعان حرم
به فدای سر حسین و زینب سرم
وارث حيدريم/ تابع رهبريم
واحسينا واغریبا
#علی_اکبر_خوشدل_تهرانی
#حضرت_مسلم
#نوحه_سنتی
#محرم_1401
✅ نوحه سنتی ورودیه
🔻 شاعر: مرحوم علیاکبر خوشدل تهرانی
1️⃣ بند اول
وارد کربلا شد پسر فاطمه (س)
پرچمش روی دوش افسر علقمه
با جوانان تمام/ با حریم و خیام
واشهیدا واشهیدا
2️⃣ بند دوم
گفت با همرهان که این زمین کوی ماست
آخرین مسکن و مدفن نیکوی ماست
این بود کربلا/ ارض کرب و بلا
واشهیدا واشهیدا
3️⃣ بند سوم
این زمین مقتل قاسم و اکبر بود
قتلگاه من و تو ای برادر بود
خواهد از ما فدا/ دین پاک خدا
واشهیدا واشهیدا
4️⃣ بند چهارم
کشته اینجا شود تمام انصار من
شود این جا جدا دست علمدار من
قاسم و جعفرم/ شیرخوار اصغرم
واشهیدا واشهیدا
#علی_اکبر_خوشدل_تهرانی
#ورود_به_کربلا
#نوحه_سنتی
#محرم_1401
✅ نوحه سنتی حضرت رقیه (س)
🔻 شاعر: مرحوم علیاکبر خوشدل تهرانی
1️⃣ بند اول
عمه جان! دیدهام خواب پدر این زمان
رفت و از نزد من آن که مرا بود جان
عمه مهربان/ زینب قهرمان
واغریبا واغریبا
2️⃣ بند دوم
داشتم با پدر از غم و محنت گله
دادم او را نشان پای پُر از آبله
ای که گفتی سفر/ رفته بودت پدر
واغریبا واغریبا
3️⃣ بند سوم
در ميان طبق سر پدر پيش رو
آه از آن دم که دیده آن بریده گلو
بر سر و روی باب/ بوسه زد با شتاب
واغریبا واغریبا
4️⃣ بند چهارم
ای پدر بعد تو اسیر عدوان شدم
همچو گنجی نهان به کنج ویران شدم
همرهت اى پدر/ دخترت را ببر
واغریبا واغریبا
#علی_اکبر_خوشدل_تهرانی
#حضرت_رقیه
#نوحه_سنتی
#محرم_1401
✅ نوحه سنتی فرزندان حضرت زینب (س)
🔻 شاعر: مرحوم علیاکبر خوشدل تهرانی
1️⃣ بند اول
این دوزیبا پسر که عزمشان مرکب است
دخت شیرخدا، مادرشان زینب است
هر دو را زیب تن/ کرده مادر کفن
واغریبا واغریبا
2️⃣ بند دوم
شانه مادر زده به زلف و گیسویشان
میکشد سُرمه بر نرگس جادویشان
هردو قربانیاند/ بهر حق فانیاند
واغریبا واغریبا
3️⃣ بند سوم
هر دو گرم رَجَز، گریهکنان از دوعین
که سروجان ما بود فدای حسین (ع)
او بود شاه ما/ راه او راه ما
واغریبا واغریبا
4️⃣ بند چهارم
هر دو شهزاده تا زکینه گشتند شهید
شه به بالینشان با غم و محنت رسید
زد دو گل را به بر/ به حرم رهسپر
واغریبا واغریبا
#علی_اکبر_خوشدل_تهرانی
#طفلان_حضرت_زینب
#نوحه
#محرم_1401
✅ نوحه سنتی حضرت قاسم (س)
🔻 شاعر: مرحوم علیاکبر خوشدل تهرانی
1️⃣ بند اول
دِه اجازه عمو که سوی میدان روم
چون علی اکبرت فدای قرآن شوم
هم چو اکبر مرا/ کن در این ره فدا
واشهیدا، واغریبا
2️⃣ بند دوم
دست خطّ پدر بهر تو آوردهام
بهر روزی چنین نجمه بپروردهام
عموی مهربان!/ ای مرا هم چو جان
واشهیدا واغریبا
3️⃣ بند سوم
شد به میدان و پشت اهل عدوان شکست
تا که خود سینهاش زسمّ اسبان شکست
شد چو از صدر زین/ واژگون بر زمین
واشهیدا واغریبا
4️⃣ بند چهارم
شه شدی حملهور به جانب قاتلش
تا که سازد رها زچنگ او کاکلش
دشمن بیحیا/ قاتل پرجفا
واشهیدا واغریبا
5️⃣ بند پنجم
پسر فاطمه بین دو آیینه بود
فرق آن منشق و شکستهزین سینه بود
دو گلش پرپر است/ قاسم و اکبر است
واشهیدا واغریبا
#علی_اکبر_خوشدل_تهرانی
#حضرت_قاسم
#نوحه
#محرم_1401
✅ نوحه سنتی حضرت علی اصغر (ع)
🔻 شاعر: مرحوم علیاکبر خوشدل تهرانی
1️⃣ بند اول
نالهء شه شرر زد جگر خاره مرا
در تکاپو فکند کودک گهواره را
کای پدرجان! بیا/ بَر به میدان مرا
وا غریبا وا غریبا
2️⃣ بند دوم
ناوک حرمله کو که بگویم هدف
کُند و حق دهد مرا مدال شرف
خون مدال من است/ وصف حال من است
وا غریبا وا غریبا
3️⃣ بند سوم
هدیهات خون من به آسمانها رود
بانگ مظلومیام به کهکشانها رود
خون من برفشان/ به سوی آسمان
وا غریبا وا غریبا
4️⃣ بند چهارم
چون رسی بر رباب ای پدر از من بگو
داد آبم عدو ولی ز خون گلو
فارغی ای رباب/ دیگر از شیر و آب
وا غریبا وا غریبا
5️⃣ بند پنجم
دفن کن پشت خیمه ای پدرجان! تنم
تا نیارد برون جسم مرا دشمنم
تا که برگ نهال/ نشود پایمال
وا غریبا وا غریبا
#علی_اکبر_خوشدل_تهرانی
#حضرت_علی_اصغر
#نوحه
#محرم_1401
✅ نوحه سنتی حضرت علی اکبر (ع)
🔻 شاعر: مرحوم علیاکبر خوشدل تهرانی
1️⃣ بند اول
اکبر نوجوان عازم میدان بود
در قفایش روان خسرو عطشان بود
این پدر شاه دین آن پسر ماه دین
وا غریبا
139810161743.mp3
1.11M
#زمینه
#حضرت_مسلم علیه السلام
#سبک_مسیر_عمرم_حکایت_عشق
سبک: #حمید_رمی
شعر: #عبدالله_باقری
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
مسیر عمرم حکایت عشق
میون قلبم حرارت عشق
سلام نوکر با چشمای تر
به کربلا و به حضرت عشق
عمریه دارم ازت میخونم / تا که زندگیم حسینی شه
سخته رو به راه بشم من امّا / فاطمه دعام کنه میشه
در، هوای، شب روضه ها پر میگیرم
من، برات، زیارت رو آخر میگیرم
(یا حسین ۳ جان) ۳
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
هوای کوفه سیاه و سرده
توو سینهی من یه دنیا درده
بیعت شکستن درا رو بستن
میون این شهر قحطیِ مَرده
پائیزه فصل همیشگیشون / دشمنن با تو و گلزارت
با یه شیوه میکُشه گلچینش / شیرخوار و مثل علمدارت
کاش، صدامو، صبا محضر تو بیاره
کاش، نیایی، هنوز مونده تا راه چاره
خُدعهی کوفه معروفه آقا
جان زهرا نیا کوفه آقا
(یا حسین ۳ جان) ۳
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
بالای بامِ دارالاِماره
بارون پلکام بی اختیاره
باغای میوه دروغ بود اینجا
بیشتر شبیهِ یه شوره زاره
دستای سفیرت و که بستن / مُسلمت پُر از خجالت بود
فکر و ذکر من خدا میدونه / پیش زینب و سه سالهت بود
تا، میشه زن،ها چادر اضافی بیارن
این، جماعت، برا معجرا نقشه دارن
خُدعهی کوفه معروفه آقا
جان زهرا نیا کوفه آقا
(یا حسین ۳ جان) ۳
.@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم