🏴تفسیر احلی من العسل / نوحه🏴
سوی میدان رود قاسم ابن الحسن
می شود غرق خون چون گل یاسمن
شده بر پیکرش جوشن او کفن
می رود تا کند
جان فدا یا حسین
یا حسین یاحسین .....
می رود یوسفی می برد پیرهن
روح و جان حسین یادگار حسن
بی حضورش خدا گل ندارد چمن
از حرم غرق غم
شد جدا یا حسین
یا حسین یا حسین .....
می رود می برد جان ز اهل حرم
در تماشا همه با دلی غرق غم
میرسد از پی اش ناله ها دَم به دَم
داغ دیگر گرفت
نینوا یا حسین
یا حسین یا حسین .....
چون مَهی جلوه گر شد به میدان کین
دشمنی رو به رو دشمنی در کمین
ضربتی زد عدو واژگون شد ز زین
در دل خاک و خون
شد رها یا حسین
یا حسین یا حسین .....
می رسد در حرم ناله هایش ز دور
ای عمو جان بیا شده وقت حضور
مانده جسمم عمو زیر سم ستور
از ستم ها مرا
کن رها یا حسین
یا حسین یا حسین.....
**
✍محمود تاری «یاسر»
٠١ / ۵ / ١٢
کانال باب الحوائج
اشعار ناب ( مداحی،مولودی ترکی و فارسی)
لینک کانال👇
http://eitaa.com/torkiy
---•••◇🔹️💢🔹️◇•••---
@torkiy
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
___
#قاسم_بن_الحسن
آشنا بود آن صدایِ آشنایی که زدی
کربلا بیت الحسن شد با صدایی که زدی
خواهرم را بیشتر از هر کسی خوشحال کرد
بانگ إنّی قاسم بن المجتبایی که زدی
لشکری را ریختی، آخر تنت را ریختند
کار دستت داد آخر ضربه هایی که زدی
استخوان سینه ات میگفت اینجایم عمو
خوب شد پیدا شدی با دست و پایی که زدی
ذره ذره چون علیِّ اکبرم میبوسمت
این به جای بوسه هایِ بر عبایی که زدی
سیزده تا سیزده تا نیزه بیرون میکشم
در إزای سیزده جام بلایی که زدی
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
___
#قاسم_بن_الحسن
هر چه آمد به سر من به فدای سر تو
به فدای سر گیسوی علی اصغر تو
خم شدی که تا مرا تنگ در آغوش کشی
قد کشیدم که دگر خم نشود پیکر تو
نذر کردم همه دشت پر از من بشود
تا ببینی شدهام مثل علی اکبر تو
پیش پای تو به هم ریخته سر تا پایم
تا که درهم بخرد جنس مرا مادر تو
غیرتم کشت مرا تا که نبیند چشمم
به تنش رخت اسارت بکند خواهر تو
استخوانهای تنم از غم تو خرد شده
تکهتکه شدم از غصه انگشتر تو
سینهام تاب ندارد که عمو گریه کند
حق بده پا بکشم روی زمین در بر تو
ای عمو گریه مکن! آه مکش! اشک مریز
هر چه آمد به سر من به فدای سر تو
🔸شاعر:
#حسین_صیامی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
___
#قاسم_بن_الحسن
خیمه روشن شد سخن گفتی غزل یعنی همین
مرگ شیرین است پس ضرب المثل یعنی همین
قبل رفتن ساعتی ماندی در آغوش عمو
عاشقی اینگونه خوش باشد بغل یعنی همین
بعد وصلت با شتاب از خیمه بیرون آمدی
قصد میدان کرده ای، ماه عسل یعنی همین
لشکری کفتار را از روی اسب انداختی
الله الله وارث شیر جمل یعنی همین
یک به یک اولاد ازرق روی خاک افتاده اند
شیوه ی جنگیدن و طرز جدل یعنی همین
کعبه ی من در طواف تو غبار کربلاست
آه دشمن حلقه زد دورت، زحل یعنی همین
زیر پا کوبی دشمن بند بندت شد جدا
لرزه افتاده است در صحرا گسل یعنی همین
موم شد هر استخوانت زیر پای اسبها
پیکرت کش آمده قاسم عسل یعنی همین
.
🔸شاعر:
#سید_محمد_حسین_حسینی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
___
#قاسم_بن_الحسن
گرچه بر من این زره از دیگران سنگینتر است
در هوایت جان سپردن از عسل شیرینتر است
اذن میدانم بده، جان و دلم را شاد کن
خونم از خونِ علی اکبر مگر رنگینتر است؟
میسپارم جان و در آغوش بابایم روَم
نوجوانم پس بهشتم از همه آذینتر است
هر شهیدی شیشهی عطریست در صحرای عشق
کربلا اما ز عطر جانم عطرآگینتر است
تا زدم فریادِ یا عَمّاه! محکمتر زدند
کینهی بابا و جدَّم از همه دیرینتر است
کاش میشد جسم من را هم نیاری تا خیام
تا که عبدالله نبیند، از همه غمگینتر است
🔸شاعر:
#سید_مرتضی_موسوی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
دار و ندارم محمد الحجیرات
عموی خوبم بی تابم بده اجازه بشم فدایی
با شهادت آمادم شجاعم از نسل حیدرم
دار و ندارم فقط تویی عمو جونم
دار و ندارم بدون تو نمی مونم
دار و ندارم میبینی وضو گرفتم از خونم
زره ندارم میجنگم با زور و بازوی مجتبایی
بهم میریزم لشکر را شبیه بابا در
یاری نداری تویی غریب و بی یاور
یاری نداری می خوام مثل علی اکبر
یاری نداری من هستم میشم برای تو پرپر
حسین حسین حسین
عموی خوبم بی تابم بده اجازه بشم فدایی
با شهادت آمادم شجاعم از نسل حیدرم
دار و ندارم فقط تویی عمو جونم
دار و ندارم بدون تو نمی مونم
دار و ندارم میبینی وضو گرفتم از خونم
زره ندارم میجنگم با زور و بازوی مجتبایی
بهم میریزم لشکر را شبیه بابا در
یاری نداری تویی غریب و بی یاور
یاری نداری می خوام مثل علی اکبر
یاری نداری من هستم میشم برای تو پرپر
حسین حسین حسین
دار و ندارم محمد الحجیرات
@Asheghane_hazrat_zeynab
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
کنار نام عمویت صدا بزن پدرت را
نفس بکش؛ برسان تا مدینه نامهبرت را
به سورهی مَدَنی دست برد پنجهی کوفی
گرفت آیه به آیه؛ بُرید موی سرت را
@hosenih
نوشت کاتبِ سرنیزه با مرکّب خونت
به روی مصحف من روضههای معتبرت را
شبیه شیشهی عطری؛ که سنگ خورده شکسته
خدا کند نبَرد باد، تا حرم خبرت را
چرا کشیده شدی آیهی مُقَطَعهی من؟!
اگر چه لشکرِ قاری ربوده بیشترت را
کشید شیرهی جان تو را تبارِ تبردار
و بعد، اسب، لگدمال کرد برگ و برت را
@hosenih
تو مثلِ حمزهای و قاتل از عشیرهی هند است
نشست و خورد تمام عصارهی جگرت را
کبوترم!؛ قفست باز شد برو به سلامت
اگر چه سنگپرانان شکستهاند پرت را
شاعر: #رضا_قاسمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
#شب_ششم
روزی ما سر هر سفره به نامِ حسن است
تا کرم بین مقیمینِ مَقام حسن است
هرکه مجنون حسین است خودش میداند
که حسینی شدهی دست امام حسن است
@hosenih
از خرابات بقیع تا به خدا راهی نیست
همت باده کشان از لب جام حسن است
در جمل بین جوانان علی کاری کرد
همه گفتند فقط سکه به نام حسن است
گفت لایومک فقط کرببلا دیده شود
همهی معجزهها پشت کلام حسن است
صلح او صلح حسین است به زهرا سوگند
کربلایی هم اگر هست قیام حسن است
حسنیهای حرم هول قیامت دارند
کربلا دید زمین زیر لگام حسن است
@hosenih
خیمهی آل حسن حلقهی انگشتر بود
مسند عمهی سادات خیام حسن است
تا سرِ ازرق شامی و یلانش را زد
قاسمش گفت که این تازه سلام حسن است
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
واحد شب ششم
نشد آخر/زره هم قد
یل نجمه/به میدون زد
جای باباش/حسن اومد
میگه نجمه/بلا دور ازت مادر
می خوام باشی/شبیه علی اکبر
جای بابات/حسن باش توی لشکر
می خونم چهار قل برات قاسمم
داری می ری مثل بابات قاسمم
بابام داده/برام نامه
ببین اشکاش/به همرامه
خون بابام/تو رگهامه
بابام گفته/باید پابه پات باشم
جای بابا/تو میدون برات باشم
فدای تو/توی کربلات باشم
عمو جون می خوام مثل اکبر شم
منم ارباربا و پر پر شم
تنت له شد/زیر نعلا
کشیدی قد/روی خاکا
شده قدت/قد سقا
روی خاکا/گل پیکرت شد آب
توی خیمه/شده مادرت بی تاب
داری میای/روی دستای ارباب
چقدر شکل اکبر شدی قاسمم
تنت میشه از هر طرف دیگه خم
#شاعر؛مهدی رحماندوست
حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام
اگر جدا شده امروز بازویم صد شکر
دگر سفید شده پیش تو رویم صد شکر
کنار پیکر تو رو به قبله می میرم
که هست رو به دو چشمان تو رویم صد شکر
زنان و دخترکان جانشان سلامت باد
لگد زدند اگر بین پهلویم صد شکر
خدا کند نَوزد باد هم به معجرها
اگر که چنگ زند شمر بر مویم صد شکر
عمو مواظب حلقوم خشکِ اصغر باش
دگر سه شعبه روانه ست به سویم صد شکر
✍منکلام:کربلایی حامد آقایی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام
پروانه شد تا شعلهور سازد پرش را
پیچید در شوق شهادت باورش را
داغ گلویش تازه شد از قحطی آب
وقتی به خنجر داد زخم حنجرش را
با رود جاری کرد در دشتی عطشناک
آن دستهای کوچک و نامآورش را
تا لحظهای دیگر عمویش زنده باشد
انداخت بر وی کودکانه پیکرش را
با کاروان بعد از غروب سرخ خورشید
بر نیزه میبردند در غربت سرش را!
✍منکلام:کربلایی حیدر منصوری
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab