eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ اگر پنج نوبت اذانم علی است اگر خاکم و آسمانم علی است اگر قبله‌ی آستانم علی است اگر روز و شب بر زبانم علی است علی دردِ عشق است و درمان حسین علی گفت و گفتیم ای جان حسین مرا آفریدی که حیران شوم مرا چشم کردی که باران شوم مرا جذبه دادی غزل خوان شوم مرا آینه کردی ایوان شوم زدم نعره در زیرِ ایوان حسین که ای جانِ من جانم ای جان حسین @hosenih همانکه دلم شعله‌ور آفرید همانکه مرا در به در آفرید همانکه به شوقِ تو پَر آفرید به عشقت برایم جگر آفرید کسی نیست ما را به قرآن حسین خدا گفت و گفتیم ای جان حسین تو هستی محمد محمد تویی وَ حَی و علی هم به اَبجَد تویی براتِ نجف لطفِ مشهد تویی فقط آرزویِ مجدد تویی مدینه شد امشب چراغان حسین نبی گفت با تو که ای جان حسین اگر لطف زهرا مسلمان شدیم اگر ما سلیمان و سلمان شدیم اگر در حسینیه درمان شدیم اگر عاشقیم از حسن جان شدیم حسن جان نوشتیم و جانان حسین حسن گفت و گفتیم ای جان حسین نشسته است موسی عصایش دهی رسیده است یوسف که جایش دهی دویده است یحیی عطایش دهی به خاک است عیسی عبایش دهی حرم شد قُرقُ از گدایان حسین حرم پُر شد از ذکر ای جان حسین شبی که حرم مادرم رفته بود پُر از یادِ تو هر قدم رفته بود شبی که پُر آه و غم رفته بود شبی که برایم حرم رفته بود مرا نذر او کرد گریان ، حسین که قربان سَنَ طفلیم ای جان حسین اگر رود یا که کویرت شدم جوانم ولی زود پیرت شدم اگر کنج شش گوشه گیرت شدم من از نانِ بابا اسیرت شدم تو آبی تو نانی تو سامان حسین تویی برکتِ خانه ای جان حسین اگر آمدم عشق یادم دهید اگر خواستم کم ، زیادم دهید مرا منصبِ خانه زادم دهید به بادم دهید و به بادم دهید منم کاهِ ناچیز و طوفان حسین مرا می‌کُشی آخر ای جان حسین سه شب آمدم تا که چیزی بَرَم بهاری پیِ برگ ریزی بَرَم دعایی برای عزیزی بَرَم شفایی برای مریضی بَرَم سه شب آمدم زیر باران حسین که هرشب بگویم که ای جان حسین @hosenih تو بی‌انتها‌... نقطه چین میدهی که از پشتِ در بیش از این میدهی چنان میدهی و چنین میدهی که حتی به قاتل نگین میدهی نگینت چه شد ای سلیمان حسین که نالید زینب که ای جان حسین رسید و صدا زد پَرَش را مَبَر زِره را که بُردی سرش را مَبَر از انگشتش انگشترش را مَبَر براین ناقه‌ها دخترش را مَبَر صدا زد به لبهای سوزان حسین که عریان حسین و که ای جان حسین ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شراب آلوده می‌داند تَهِ پیمانه می‌چسبد خمارِ باده می‌فهمد شبِ میخانه می‌چسبد گداییِ در این خانه تشریفی به ما داده... که تنها بر لبِ ما ساغرِ شاهانه می‌چسبد حرم شد خانه‌ام وقتی ، سلامت کردم و دیدم زیارت‌هایِ ما حتی میانِ خانه می‌چسبد سرِ سال است رو بر تو زیارت‌نامه می‌خوانم زیارت‌نامه خواندن با دلِ دیوانه می‌چسبد  سلام‌الله ای دل  آتشِ صبح اَزَل آمد مبارک باد یازهرا که اَحلی مِن عسل آمد اگر شعریم اگر شوریم ؛ مُرَکب یا قلم هستیم اگر با شهریار و مُقبِلیم و مُحتشم هستیم همه از آستان آسمانی نجف داریم که هر دَم ؛ دَم به دَم با صاحبِ تیغِ دودَم هستیم دمِ ما یاعلی و بازدم‌هامان حسین است و... اسیرِ این دَم و دیوانه‌ی این بازدم هستیم  پس از یک عمر فهمیدیم این دل بارگاهِ توست در این قابی که میبینم حرم را ؛ در حرم هستیم خدا را شُکر بختِ روز و ماه و سال مایی تو همیشه تا همیشه حالِ حَوِل حالِ مایی تو تو گوشه گوشه در دل  شُعله شُعله در جگر هستی تو از پیراهنم حتی به من نزدیکتر هستی الف با میم  و با عینی و با فایی و با حایی چگونه اینهمه هستی چگونه اینقدر هستی تو با منظومه‌ی هفتاد و دو خورشیدی‌ات عمریست مدارِ چرخش دیوانه‌های دربدر هستی «اگر غم لشگر انگیزد که خونِ عاشقان ریزد» دعا هستی دوا هستی قضا هستی قَدَر هستی چنان روشن شده عالم بگو خورشید برگردد محال است از حریم تو کسی نومید برگردد نگاهی کُن به دامانت دخیلِ تو خلیل اینجاست کنارِ سجدگاهِ ما جبینِ جبرئیل اینجاست  جلال‌الله در چشمت جمال‌الله در رویت جمال اینجا جمیل اینجا جلال اینجا جلیل اینجاست نه از سینایِ موسایم  نه از اَنفاسِ عیسایم کفایت می‌کند ما را کَرَم تا که کَفیل اینجاست گِره خورده است با نامت سرِ مژگانِ ما یعنی... که آبِ سلسبیل اینجا که یک شعبه زِ نیل اینجاست خدا را شُکر قلبِ ما صدای کربلا دارد فقط حال و هوایم را هوای کربلا دارد
پا نهادی بر زمین و عرش اعظم گریه کرد آسمان لبخند زد ، بارانِ نم نم گریه کرد عطر گیسویت رسید و صبحگاهان ، تواَمان غنچه لب وا کرد با لبخند و شبنم گریه کرد جمع اضدادی و پیغمبر شب میلاد تو تا به رویت بوسه زد هم شاد شد، هم گریه کرد پیش از اینها بوده ای ورد زبانها ، جبرئیل... نام زیبای تو را آورد و آدم گریه کرد یک سر شوریده یحیی داشت، بر پایت گذاشت دم به دم با یاد تو عیسی ابن مریم گریه کرد آمدی، شد روز و ماه و سال بی تابت حسین ماه شعبان شاد شد ، ماه محرم گریه کرد
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ دلا به هوش که ماه سرور، شعبان است دل مدینه و قلب رسول شادان است علیست شاد و لب فاطمه چه خندان است ز عرش تا به مدینه فرشته باران است هر آنکه طالب جود است بگو شتاب کند بگو گدائی پور ابوتراب کند بگو بگو که شه عالمین می آید بگو برای نبی نور عین می آید الا که نور و مَهِ نیّرین می آید چقدر نام حسین، بر حسین می آید تمام جود به یک آن، به خلق نازل شد رسید و آیه ی تطهیر و نور کامل شد @hosenih گرفته جان ز بیان و زبان پیغمبر وجود اوست تماماً ز جان پیغمبر جمال و جود و سخایش، بسانِ پیغمبر نظر به چهره ی او شد، جنانِ پیغمبر شنید بوی بهشت احمد از شمیم حسین مدینه تازه شد انگار از نسیم حسین رسیده ماه، به دامان ماهِ حضرت ماه رسیده شافع کوه گناه خلق از راه بگو به فطرس غمدیده از ملال گناه: بگیرد از پرِ قنداقه ی حسین پناه اگر سیاهِ گناهی، بیا فرات اینجاست اگر که غرق گنه، کشتی نجات اینجاست کریم ابن کریم است و من گدای کریم اسیر سلسله ی رأفت و سخای کریم فقیر اویم و خاکم به زیر پای کریم همیشه پر شده دست من از عطای کریم غلامی در او افتخار اجدادم کویر بودم و کرده حسین، آبادم تمام خلق، فقیر حسن، برادر او همه غلام ابالفضل، امیر لشکر او الا که آینه ی مصطفی است، اکبر او رواکننده ی حاجات، علیِ اصغر او چه مادر و پدر و چه اصالتی دارد چه زینب و چه شکوه و جلالتی دارد سلام حضرت عطشان دشت کرببلا سلام معنی غربت، تجلی غم ها سلام سید و سالار زینب کبری سلام علت اشک همیشه ی زهرا ولادت تو هم آغوش اشک زهرا بود مصیبت تو دلیل سرشک زهرا بود @hosenih گهی به مادر خود در رحِم سخن گفتی ز غربت و عطش و خشکی دهن گفتی گهی ز روضه ی خونین یک بدن گفتی ز خاتَم و ز خیام و ز پیرهن گفتی هماره گفتی و مادر شنید و هی نالید ولی فدای دل خواهرت که غم را دید رسید وادی کرببلا پریشان شد رسید روز دهم، غصه اش فراوان شد رسید مقتل و زینب دوباره گریان شد رسید پیش تن بی سری که عریان شد ز اوج غصه ی زینب ز عرش خون بارید عقیله خم شد و رگ های حنجرت بوسید ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ دلا به هوش که ماه سرور، شعبان است دل مدینه و قلب رسول شادان است علیست شاد و لب فاطمه چه خندان است ز عرش تا به مدینه فرشته باران است هر آنکه طالب جود است بگو شتاب کند بگو گدائی پور ابوتراب کند بگو بگو که شه عالمین می آید بگو برای نبی نور عین می آید الا که نور و مَهِ نیّرین می آید چقدر نام حسین، بر حسین می آید تمام جود به یک آن، به خلق نازل شد رسید و آیه ی تطهیر و نور کامل شد @hosenih گرفته جان ز بیان و زبان پیغمبر وجود اوست تماماً ز جان پیغمبر جمال و جود و سخایش، بسانِ پیغمبر نظر به چهره ی او شد، جنانِ پیغمبر شنید بوی بهشت احمد از شمیم حسین مدینه تازه شد انگار از نسیم حسین رسیده ماه، به دامان ماهِ حضرت ماه رسیده شافع کوه گناه خلق از راه بگو به فطرس غمدیده از ملال گناه: بگیرد از پرِ قنداقه ی حسین پناه اگر سیاهِ گناهی، بیا فرات اینجاست اگر که غرق گنه، کشتی نجات اینجاست کریم ابن کریم است و من گدای کریم اسیر سلسله ی رأفت و سخای کریم فقیر اویم و خاکم به زیر پای کریم همیشه پر شده دست من از عطای کریم غلامی در او افتخار اجدادم کویر بودم و کرده حسین، آبادم تمام خلق، فقیر حسن، برادر او همه غلام ابالفضل، امیر لشکر او الا که آینه ی مصطفی است، اکبر او رواکننده ی حاجات، علیِ اصغر او چه مادر و پدر و چه اصالتی دارد چه زینب و چه شکوه و جلالتی دارد سلام حضرت عطشان دشت کرببلا سلام معنی غربت، تجلی غم ها سلام سید و سالار زینب کبری سلام علت اشک همیشه ی زهرا ولادت تو هم آغوش اشک زهرا بود مصیبت تو دلیل سرشک زهرا بود @hosenih گهی به مادر خود در رحِم سخن گفتی ز غربت و عطش و خشکی دهن گفتی گهی ز روضه ی خونین یک بدن گفتی ز خاتَم و ز خیام و ز پیرهن گفتی هماره گفتی و مادر شنید و هی نالید ولی فدای دل خواهرت که غم را دید رسید وادی کرببلا پریشان شد رسید روز دهم، غصه اش فراوان شد رسید مقتل و زینب دوباره گریان شد رسید پیش تن بی سری که عریان شد ز اوج غصه ی زینب ز عرش خون بارید عقیله خم شد و رگ های حنجرت بوسید ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ دستِ خالی را سرِ سالی به آقا بسپرش شب، شبِ قدرِ فقیران است، کوچک نشمرش هفت پشتم را نظر کردم تماماً بوده اند یک به یک عبد و غلام و یک به یک روزی خورش @hosenih مادرش حبل المتین است و هدایت می شود...‌ ‌...هرکسی کرده توسل بر نخی از چادرش خانه ای که غالبا وقف حسینیه شود بوی جنت می دهد هر قطعه و هر آجرش نسخه ی درمانی ام بوده فقط کرب و بلا چون شفا خوابیده در هر ذره و هر عنصرش @hosenih در نمک زار حرم آخر مرا پاکم کنید حاجتم بسته به دریا نیست و آبِ کُرش فاطمه جان لطف کن گستاخی من را ببخش من که می دانم نبوده شعرهایم درخورش ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ هستی اش را که خدا داد به دامان علی خنده ها کرد نبی از لبِ خندان علی @hosenih آسمان را به قدم های زمین می ریزد تا خدا می شنود ذکر حسین جانِ علی آیه ها یک به یک از وصف جمالش گویند چشم او نقطه ی با بود به قرآنِ علی شب معراجِ علی بود در آغوش زمین دست حق میوه خودش داد به دستان علی این پسر کیست که لبخندِ خدایی دارد این غزل سر مگویست به دیوانِ علی می وزد بوی خدا باز به کاشانه ی عشق... یوسف فاطمه رو کرده به کنعان علی @hosenih گوییا پرده ز رخساره ی مهتاب کشید چشم خود را که نشان داد به چشمانِ علی ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شورمیلاد مولانا اباعبدالله(ع) -(یامن یعطی الکثیر بالقلیل...) یا من یعطی الکثیر بالقلیل یحسین الدخیل یا من یعطی من سئله از دستای شما می خوام یا من یعطی من سئله باز امشب کربلا می خوام دل هامون آباده شعبانیه/ سرمسته اعیاد شعبانیه لبیک یا ثارالله / فریاد شعبانیه اربابم امام حسین اربابم یا من یعطی الکثیر بالفقیر یا نعم الامیر یا من یعطی من سئله از تو جود و کرم می خوام یا من یعطی من سئله میدونی که حرم می خوام وجد و شوری توی حالم اومد/مثل فطرس جون توو بالم اومد باز می خونن نوکرها/ ارباب عالم اومد اربابم امام حسین اربابم یا من یعطی الکثیر بالغریب یا نعم الحبیب یا من یعطی من سئله من رزق بی عدد می خوام یا من یعطی من سئله از عباست مدد می خوام تا دستاویزم این پرچم میشه/عطر تو مهمون قلبم میشه گوشه چشم عباست/ درمون دردم میشه اربابم امام حسین اربابم ...
. سبک شور امام حسین(علیه السلام) ویژه ایام تحویل سال... یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول، حالنا، الی احسن الحال حالم رو عوض کُن اربابم اربابم از عشقت بی تابم بی تابم بیا وُ دریابم دریابم تو ماه و مهتابم حسين... شاهِ کربلا مدد ای خونِ خدا مدد امپراطورِ جهان کُن بر این گدا مدد صاحبِ لوا مدد معدنِ وفا مدد هرساله بده حرم ای اوجِ سَخا مدد مدد، ارباب مدد(۴) ای که سینِ هفت سین منی سردار سين مثلِ سخاوت تو ای سالار سین مثلِ منم برای تو سرباز سالم، میشه با، نگاهِ تو آغاز آغازِ جنون و پایانی پایانی به دردِ انسانی انسانی ولیکن سلطانی سلطانی تو جان و جانانی حسين... جان و جانانِ منی توشاه و سلطانِ منی می بوسم عکس تورو وقتی تو قرآنِ منی کُلِ ایمانِ منی دردمو درمانِ منی کشتیِ نجاتِ من ناجیِ طوفانِ منی مدد، ارباب مدد(۴) سالِ من شروع میشه به نام تو سال به سال میگم منم غلام تو پایِ سفره هفت سین میخوام از خُدا باشم، حرمت، یه شبِ عاشورا عاشورا میخونم ای آقا ای آقا گداتم به مولا به مولا دخیلم به زهرا به زهرا بِبَرم کربلا حسین... بی قرارِ حرمم در اِختیارِ حرمم کاش ببینم روزی رو که در جوارِ حرمم از تبارِ حرمم گِردِ مدارِ حرمم تحويلِ سال منه وقتی کنارِ حرمم مدد، ارباب مدد(۴) 👇
بسم الله الرحمن الرحيم اگر پنج نوبت اذانم علی است اگر خاکم و آسمانم علی است اگر قبله‌ی آستانم علی است اگر روز و شب بر زبانم علی است علی دردِ عشق است و درمان حسین علی گفت و گفتیم ای جان حسین مرا آفریدی که حیران شوم مرا چشم کردی که باران شوم مرا جذبه دادی غزل خوان شوم مرا آینه کردی ایوان شوم زدم نعره در زیرِ ایوان حسین که ای جانِ من جانم ای جان حسین همانکه دلم شعله‌ور آفرید همانکه مرا در به در آفرید همانکه به شوقِ تو پَر آفرید به عشقت برایم جگر آفرید کسی نیست ما را به قرآن حسین خدا گفت و گفتیم ای جان حسین تو هستی محمد محمد تویی وَ حَی و علی هم به اَبجَد تویی براتِ نجف لطفِ مشهد تویی فقط آرزویِ مجدد تویی مدینه شد امشب چراغان حسین نبی گفت با تو که ای جان حسین اگر لطف زهرا مسلمان شدیم اگر ما سلیمان و سلمان شدیم اگر در حسینیه درمان شدیم اگر عاشقیم از حسن جان شدیم حسن جان نوشتیم و جانان حسین حسن گفت و گفتیم ای جان حسین نشسته است موسی عصایش دهی رسیده است یوسف که جایش دهی دویده است یحیی عطایش دهی به خاک است عیسی عبایش دهی حرم شد قُرقُ از گدایان حسین حرم پُر شد از ذکر ای جان حسین شبی که حرم مادرم رفته بود پُر از یادِ تو هر قدم رفته بود شبی که پُر آه و غم رفته بود شبی که برایم حرم رفته بود مرا نذر او کرد گریان ، حسین که قربان سَنَ طفلیم ای جان حسین اگر رود یا که کویرت شدم جوانم ولی زود پیرت شدم اگر کنج شش گوشه گیرت شدم من از نانِ بابا اسیرت شدم تو آبی تو نانی تو سامان حسین تویی برکتِ خانه ای جان حسین اگر آمدم عشق یادم دهید اگر خواستم کم ، زیادم دهید مرا منصبِ خانه زادم دهید به بادم دهید و به بادم دهید منم کاهِ ناچیز و طوفان حسین مرا می‌کُشی آخر ای جان حسین سه شب آمدم تا که چیزی بَرَم بهاری پیِ برگ ریزی بَرَم دعایی برای عزیزی بَرَم شفایی برای مریضی بَرَم سه شب آمدم زیر باران حسین که هرشب بگویم که ای جان حسین تو بی‌انتها‌... نقطه چین میدهی که از پشتِ در بیش از این میدهی چنان میدهی و چنین میدهی که حتی به قاتل نگین میدهی نگینت چه شد ای سلیمان حسین که نالید زینب که ای جان حسین رسید و صدا زد پَرَش را مَبَر زِره را که بُردی سرش را مَبَر از انگشتش انگشترش را مَبَر براین ناقه‌ها دخترش را مَبَر صدا زد به لبهای سوزان حسین که عریان حسین و که ای جان حسین
. سرود میلاد امام حسین(ع) سوم شعبان شده /اومده به دنیا نوه رسول خدا/عشق وجان زهرا زنور ماه رخش،مدینه شد منجلی میگن همه مقدمش،باشه مبارک علی خوش آمدی یا حسین،خوش آمدی یا حسین، خوش آمدی یا حسین، خوش آمدی یا حسین ۲ _______________ ستاره ها توآسمون/گرم رقص نورن ساکنای عرش خدا/درحال سرورند اومده قنداقه ی/حسین به عرش برین همه میگن مرحبا/به خلقتی این چنین خوش آمدی یاحسین.... _____________ اومده سوم گل/گلشن ولایت روصورت پیغمبره/خنده ی رضایت بین بنی هاشما،جشن وچراغونیه به افتخار حسین، مدینه مهمونیه خوش آمدی یاحسین... _______________ میلاد آقامون حسین /روز عشق ومستی می پیچه نوای یاحسین/تو تموم هستی خوشا به حال کسی،که این روزو کربلاست جشن تو بین الحرم،آرزوی نوکراست خوش آمدی یا حسین... شعر :اسماعیل تقواییسرود میلاد امام حسین(ع) سوم شعبان شده /اومده به دنیا نوه رسول خدا/عشق وجان زهرا زنور ماه رخش،مدینه شد منجلی میگن همه مقدمش،باشه مبارک علی خوش آمدی یا حسین،خوش آمدی یا حسین، خوش آمدی یا حسین، خوش آمدی یا حسین ۲ _______________ ستاره ها توآسمون/گرم رقص نورن ساکنای عرش خدا/درحال سرورند اومده قنداقه ی/حسین به عرش برین همه میگن مرحبا/به خلقتی این چنین خوش آمدی یاحسین.... _____________ اومده سوم گل/گلشن ولایت روصورت پیغمبره/خنده ی رضایت بین بنی هاشما،جشن وچراغونیه به افتخار حسین، مدینه مهمونیه خوش آمدی یاحسین... _______________ میلاد آقامون حسین /روز عشق ومستی می پیچه نوای یاحسین/تو تموم هستی خوشا به حال کسی،که این روزو کربلاست جشن تو بین الحرم،آرزوی نوکراست خوش آمدی یا حسین... شعر :اسماعیل تقوایی 👇
1. ابد والله.mp3
4.99M
(علیه السلام ) ابد والله ما نِنسی حسینا ابد والله ما ننسی حسینا عجب حال و هوایی عجب شور و صفایی بازم دارم میشم کربو بلایی دلم شده خدایی با این عشق ولایی قدم قدم میرم تا که ببینم دو گنبد طلایی دعام شده اجابت شدم دوباره دعوت به امید شفاعت دارم میرم زیارت تو این مسیر دارم میگم با دل شیدا ابد والله ما ننسی حسینا یه سال چشم انتظارم روزا رو میشمارم میخوام سر روی شش گوشه بذارم یه ساله بی قرارم گره خورده به کارم به عشق بوی کربلا سرم رو رو تربتت میذارم بازم جاده به جاده میام با خانواده حسین اجازه داده بیام حرم پیاده دعا کنم برا ظهور آقا ابد والله ما نِنسی حسینا خوشم یار حسینم گرفتار حسینم من عاشق علمدار حسینم عزادار حسینم خریدار حسینم میگم شکر خدا دوباره همراه با زوار حسینم صدایی میشه تکرار خود اربابه انگار که میگه بین اذکار هله بیکم یا زوار به استقبالتان آمده زهرا ابد والله ما ننسی حسینا حسینا حسینا ... 🌹السلام علیکم یا اهل بیت النبوه🌹 کانال مطالب ناب ترکی وفارسی(نوحه'روضه'. مدح و مولودی..) 🍀مداح اهل بیت کربلائی سعید سلطانی🍀 @torkiy 👈👈لینک کانال 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ دستان زهرا(س) طبق عادت هدیه آورده حیدر(ع) برایم خیر و برکت هدیه آورده آرام ِ جانم باز شد چشمش به این دنیا عاشق شدم بسکه محبت هدیه آورده @hosenih عشق دل انگیزش برای هر دو دنیایم عزّت، سرافرازی، سعادت هدیه آورده العفوهایم را شنیده سیدالأحرار امشب اگر برگِ شفاعت هدیه آورده قنداقۂ ارباب من حاجترَوایت کرد فطرس بیا بالی برایت هدیه آورده دیوانۂ شش گوشه اش کرده مرا، هر کس از کربلایش مهر تربت هدیه آورده @hosenih بوسیدش و از آستینِ کوچکش مادر... پرچم برای دورِ هیئت هدیه آورده ایکاش می دیدم که دستانش برای من از آسمان رزق شهادت هدیه آورده! ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
4_5780415639793434803.mp3
4.61M
💫💐👏💫💐👏💫💐👏💫💐👏💫💐👏💫💐👏💫💐👏💫💐👏💫💐👏💫💐👏💫💐👏💫💐👏 یار اومد یار اومد گل گلزار اومد یار اومد یار اومد علمارا رو دست بیارید که علمدار اومد یار اومد یار اومد دل دلدار اومد پسر پهلون حیدر کرار اومد پسر ۲ ای زیبای زیبای زیباها ای زیبای زیبای زیباها ای اقای اقای اقاها ماه زیبا اومده صاحب دریا اومده اون که گفت بهش پسر حضرت زهرا اومده بگو بگو بگو گمونم که بازخود مولا اومده یار اومد یار اومد ۲ گل گلزار اومد یار اومد یار اومد علما رودست بیارید که علمدار اومد یاس اومد یاس اومد یاس اومد یاس اومد عشق احساس اومد عاشقا کف بزنید حًرت عباس اومد ماه اومد ماه اومد ۲ یار دلخواه اومد ماه اومد ماه اونکه از شرمش یوسف افتاد توی چاه اومد ای زیبای زیبای زیبا ها ای اقای اقای اقاها ماه افلاک اومده سلاله پاک اومده اونکه پشت یلا رو میزنه بر خاک اومده بگو بگو بگو بگو بدونن همه یل بی باک اومده یار اومد یار اومد جان اومد جان اومد۲ روح قران اومد جان اومد جان اومد دشمنا همه بدونن تیغ بران اومد۲ مرد مرد اومد۲ شفای درد اومد مرد اومد مرد اومد او ن که دست خالی نمیگه برو برگرد اومد نور اومد نور اومد۲ سر مسطور اومد نور اومد نور اومد ذکر وا کنده هر گره کور اومد۲ ای زیبای زیبای زیباها ای اقای اقای اقاها ماه هرشب اومده ترانه لب اومده پیش سردار سپاه صاحب متصب اومده بگو بگو بهترین مدافع حالا برا زینب اومده یا ابا لفضل ابالفضل ابالفضل
سه گل روييده اندر باغ احساس گل لاله .گل سوسن. گل ياس گل اول كه ماه عالمين است عزيز فاطمه نامش حسين است گل دوم نگر غرق است در فضل يل ام البنين نامش ابوالفضل گل سوم گل ميعاد باشد امام چهارمين سجاد باشد 🌹فرا رسیدن اعياد شعبانيه,میلاد با سعادت حضرت اباعبدالله الحسین (ع)،حضرت عباس بن علی (ع)، علمدار کربلا و حضرت سیدالساجدین (ع) بر همه شیعیان مبارک باد . 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 {🌾إِِلهـِے‌بِأَمِیرِالمُؤمِنِینِ🌾} {🌸عـَجـِّلْ‌لِوَلِیِّـکـَـ‌الْفَـرَج🌸} ┏━⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @imamsajjadmosque ❖ ┗━━━─━━⊰✾✿✾⊱━┛
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ، ▶️ وصال، حسرت دیروز و همچنان من است بلای دوری از یار امتحان من است به فصل هجر بجز گریه چیست خاصیتش؟ به صورت همه چشم است و اشک‌دان من است سلام تا به کی از دور، فکر فطرس باش ملک مدام پی کار کاروان من است حواله‌ی حرمش را به این و آن دادی غمش حواله به من کن، غمش از آن من است چنان دهان به دهان شعر تازه‌ام چرخید که هرکه رفت به قربانش از دهان من است سپرده ام به کفن دستمال اشکم را به روز حشر همان برگه‌ی امان من است فقیر و عاشق و مملوک و بنده‌ی اویم مجیر و مالک و معشوق و مستعان من است مرا به مرحمت عشق با تو پیوندی‌ست خلاصه اینکه حسین تو مهربان من است
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ گناه، پشتِ گناه و گناه، پشت گناه چه توبه ای؟! که فقط هست آه، پشت گناه جوانی است زمان رسیدن به خدا جوانی ام همه اش شد تباه، پشت گناه رجب گذشت... یکی هم به داد من برسد چرا که نیست دلم رو به راه، پشت گناه رسید سوی من آقا و رفت از دستم دوباره روزی دیدار ماه، پشت گناه حکایتی است پر از دردِ خنده عاشقی ام دو چشم خیسِ نشسته به راه... پشت گناه!!! دلیل دارد اگر سر به زیر و غمگینم به پیش یار شدم رو سیاه، پشت گناه گناه هیچ کسی نیست، با خودم قهرم همیشه رفته سر من کلاه، پشت گناه چقدر گفتمت ای دل برو به کرب و بلا حرم نرفته شدی بی پناه پشت گناه
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ اگر به حال دل خسته ام توان ندهی اگر که اشک بصر را به من روان ندهی به وقت یوم حسابم، حساب من پاک است اگر که صبح قیامت به من امان ندهی هزار توبه شکستم ولی حواسم نیست برای توبه تو شاید دگر زمان ندهی بزن ولی جلوی چشم بندگانت نه مرا به خلق خودت اینچنین نشان ندهی اگر بدم تو ولی خوب باش و خوبی کن حواله ام به سر کوی این و آن ندهی زبان و غیبت و حال دعا؟ تو حق داری اگر دعای مرا ره به آسمان ندهی همیشه بند دلم را گره زدم به حسین خدا نکرده دلم را به دیگران ندهی من آخر از سرِ این اضطراب می میرم اگر دوباره حرم را به من نشان ندهی ** فدای دست کریمت نمی شد آقا جان نگین دست خودت را به ساربان ندهی؟
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ماه عشق است ماه عشاق است ماه دل هاي مست و مشتاق است درِ ميخانه‌ي کرم شد باز الدخيل، اين حریمِ رزاق است ريزه خوارش فقط نه اهل زمين جرعه نوشش تمام آفاق است بي حساب است فضل این ساقی شب جود و سخا و انفاق است بين دل هاي بيدلان امشب با سر زلف يار ميثاق است شب زلف مجعدش «والّيل» صبح چشمش به عالم اشراق است «قبره في قلوب من والاه» حرمش قبله گاه عشاق است ماه شعبان رسيد! ماه سه ماه کربلا مي رويم! بسم الله السلام اي پناه مُلک و مکان در يد قدرتت عنان جهان رفته قنداقه ات به عرش خدا تشنۀ پاي بوسي‌ات همگان در طوافت قيامتي شده است مي ‌رسد هر فرشته با هيجان پَر قنداقة تو مي‌ بخشد پر و بالي به فطرسِ نگران از سر زلف عنبر افشانت سدرة المنتهي گرفته ضمان عطر و بوي مليح پيرهنت مانده در خاطر نسيم جنان بوسه مي چيند از لب تو رسول رحمت واسعه گشوده دهان از سر انگشت پاک مصطفوي جرعه جرعه بنوش شيرۀ جان خواند جدت «حسينُ منّي» را «وَ أنا مِن حسين» را تو بخوان با تو جود و شجاعت نبوي‌ست اي شکوه حماسه هاي عيان در نمازت شبيه فاطمه اي بين ميدان علي ست جلوه کنان چشم‌هاي تو مرز خوف و رجاست قَهر و مِهر تو آتش است و امان رحمت محض! يا ابا الأيتام! پدري کن براي عالميان اي که آقائي تو بي حد است باز ما را به کربلا برسان شب جمعه شميم سيب حرم منتشر مي شود کران به کران روضه هايت بهشت اهل ولاست چشم ما چشمه هاي کوثر آن «وَ مِنَ الماءِ کُلُّ شَيءٍ حَيّ» اشک ها از غمت هميشه روان السلام اي شهيد روز دهم السلام اي امام تشنه لبان تا ابد در فراز پرچم توست خون سرخت هميشه در جَرَيان کربلاي تو از ازل بوده‌ مبدأ حرکت زمين و زمان شب سوم رسيده‌اي، اي ماه السلام عليک ثارالله السلام اي نگين عرش برين ماه بالا بلندِ ام بنين گره از گيسوان خود مگشا هر سر موي توست حبل متين جذبه هاي نگاه هاشمي ات ماه را مي کشد به سوي زمين عبد صالح! مواسي لله! پدر فضل! روح حق و يقين! به حضورت گشوده دست، فلک به قدوم تو سوده عرش، جبين وقت هوهوي ذوالفقار علي ست به روي مرکب حماسه نشين مي شود با اشارۀ‌ تو دو نيم هر کسي آيد از يسار و يمين زينبت «إن يکاد» مي خواند آسمان محو هيبت تو! ببين کاشف الکرب اهل بيت نبي! بازوان تواند حصن حصين ماه من بازوي رشيد تو را که برافراشته است بيرق دين زده بوسه علي به گريه چنان بوسه ها چيد از آن حسين چنين نقش باب الحوائجي داري به روي بازويت شبيه نگين سائلان تو بي شمارند و ... گوشه چشمي به ما! بس است همين شب جود و کرامت و بذل است شب چارم شب اباالفضل است السلام اي حقيقت جاري روح تقوا و زهد بيداري سيد السّاجدين شهر رسول عبد مسکين حضرت باري روزهايت مجاهدت، ايثار نيمه شب هات بخشش و ياري در مناجاتت ای صحيفۀ نور آيه آيه زبور مي باري همه مجذوب ربنای تواند محو این سیر و این سبکباری گوش کن اين صداي داوود است که به شوق تو مي شود قاري پا برهنه به حجّ که مي آيي کعبه را هم به وجد مي آري در شکوه و حماسه بی مثلی خطبه هایت زبانزدند آری واژه های تو تیغ برّانند ثانی حیدری و کراری شام و کوفه به لرزه افتادند سرنگون پایۀ ستمکاری در مصاف تو سهم دشمن دون چیست غیر از مذلت و خواری وارث عزت و سخای حسین ای که بعد از عمو، علمداری به محبان خود نظر فرما بیشتر موقع گرفتاری رو سياهي من گذشت از حدّ تو برايم مگر کُني کاري در نماز شبت دعايم کن تو عزيزي تو آبروداري دلم از بند هر غم آزاد است شافع من امام سجاد است شد روا حاجت همه، ما ! نه کربلا شد نصيب ما يا نه؟ رزق شش‌گوشه مي‌ دهند امشب کِي شنيده گدا ز آقا: نه کربلا رفته در شب جمعه مي شناسد مگر سر از پا؟ نه کربلا مي روي بخوان روضه روضه هاي جوان ليلا، نه زخم ها التيام پيدا کرد زخم فرق دوتاي سقا، نه التيامِ دمادمِ سيلي مي دهد فرصت تماشا؟ نه از شب خيزران مگر مانده لب و دندان براي بابا؟ نه زينب است و نوای جانکاهش ذکر أين بقية اللهش
بازی طفلان حکم دارد، تویی داوری کردن قسم دارد، تویی نبض دریا زیر انگشت تو زد آسمان هم تکیه بر پشت تو زد جز تو بعد از چهارده یکتا که شد؟ زیر این هفت آسمان دریا که شد؟ در جبل‌ها کوه رحمت کیست؟ تو توده انبوه رحمت کیست؟ تو چیستی ای داغ عرفان بر جبین در تحرک اولین کوه زمین
تویی تصویری از میقات... عبّاس سلام ای قبله یِ حاجات عبّاس سلام ای نورِ چشمِ شاهِ عالم پناهِ سیِّدالسّادات عبّاس به رویِ شانه هایت بیرقِ عشق به لبهایت دَمِ هِیهات... عبّاس مطیعِ محضِ امرِ مقتدایی وزیرِ والیِ کرب و بلایی وزیر و کاشف الکربِ الحسینی علمدارِ سپاه نَشعَتِینی تو زورِ بازویِ شاهِ وفایی تو کوهی تکیه گاهِ زینبینی تو در صفِّین مشقِ عشق کردی تو قابِ غیرتِ شیرِ حُنینی دعاگویِ تو شاهِ عالمین است حریمت بی گمان بابُ الحسین است شبیهِ علقمه غوغا به پا کن مرا با دلبرِ خود آشنا کن مرا وقفِ حسین ابنِ علی کن دلِ این نوکرت کرب و بلا کن بیا بی دست دستم را بگیر و... مرا اهلِ حضور و رَبَّنا کن بینداز آتشِ عشقت به جانم بگو در لشکرِ صاحب زمانم
روزی شعر من امشب دو برابر شده است چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است چون که بانوی کلابیه پسر آورده چشم وا کن، پدر خاک قمر آورده هر که از قافلۀ فطرسیان جا مانده نظرش خیره به گهواره سقا مانده زور بازوی تو بی حد و عدد خواهد شد بعد از این ام‌بنین، ام‌اسد خواهد شد با وجود تو زمین حیدر دیگر دارد کعبه جا دارد اگر باز ترک بردارد از در خانه او پا نکشیدم هرگز چون حسینی‌تر از عباس ندیدم هرگز ماه ذی‌الحجه که عباس به حج عازم شد همه بر کعبه ولی کعبه بر او محرم شد در طوافش سخن از عقل فراتر می‌گفت در حقیقت لک لبیک برادر می‌گفت! این اباالفضل که از قبله فراتر می‌رفت مرتضی بود که بر دوش پیمبر می‌رفت علی‌اکبر به ثنا گویی او می‌آید چقدر منبر کعبه به عمو می‌آید خطبه خواند و همه را محو صدای خود کرد در حقیقت همه را قبله‌نمای خود کرد گفت این خانه که حق آمد و ایجادش کرد مسجدی بود که بابای من آبادش کرد از در خانه او پای نکشیدم هرگز چون حسینی تر از عباس ندیدم هرگز کاشف الکرب تویی؛ خندۀ ارباب تویی پدر خاک علی و پدر آب تویی! روی چشم تو بود جای حسن جای حسین هست مابین دو ابروی تو بین‌الحرمین پیش خورشید و قمر سایۀ تو سنگین است و فقط محضر زینب سر تو پایین است ساقی ما چه شرابی چه سبویی دارد بنویسید رقیه چه عمویی دارد صحبت از مردی تو کار بنی هاشم بود نام تو در دل میدان رجز قاسم بود زور بازوی علی ریخته در بازویت ذوالفقاری نبود تیزتر از ابرویت تیغ چرخانده‌ای و پیش تو طوفان هیچ است لشگری پیشت اگر آمده میدان، هیچ است وسط جنگ زمین را به زمان دوخته‌ای فن شمشیر زنی را ز که آموخته‌ای؟! ای جوان! پیر رهت کیست از آن شاه بگو؟ أشهد أن علیاً ولی الله بگو او علمدار حسین است ببخشید مرا مدح او کار حسین است ببخشید مرا
به دوشت می کِشی "بار امانت" را تک و تنها به دامانت پناه آورده ام یا عروةَ الوثقی جهان جامِ می اش را پیش تو می آورد بالا "الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها" شگفتا! شرح و توصیف مقامت کار انسان نیست به چشمت هر کسی ایمان نیاورده مسلمان نیست به جرات می نویسم: با خدایت همنشینی تو علم بر دوشی و دست خدا در آستینی تو بنازم هیبتت را تک یل ام البنینی تو به حق فرزند بی باک امیرالمومنینی تو یقین دارم که دنیا در کف اقبال من باشد اگر مُهر تو در پرونده ی اعمال من باشد ملائک بوسه می چینند از خاک کف پایت دل از ارباب ما برده ست لبخند دل آرایت به وقت جنگ، زینب می شود محو تماشایت جهان پیش تو و تو سر به زیری پیش مولایت بدون دست، آری دستگیر عالمینی تو چه باید گفت در مدحت؟ علمدار حسینی تو شبیه کوه ها ثابت قدم می ایستی عباس هزاران سال قبل از خلق ما می زیستی عباس گرفتار کسی غیر از حسینت نیستی عباس خودت باید بیایی و بگویی کیستی عباس به درک جایگاهت هیچکس نائل نخواهد شد که دین هیچکس بی عشق تو کامل نخواهد شد دل از اهل زمین و آسمان برده ست گیسویت به میدان می روی و می شود زینب دعاگویت ولی ای کاش غرق خون نمی شد چشم و ابرویت نمی زد هیچکس در علقمه نیزه به پهلویت علی اصغر برای آب بی تاب است یا عباس ؟! تمام فکر و ذکرت قحطی آب است؛ یا عباس!
نه در توصیف شاعر‌ها، نه در آواز عشاقی تو افزون‌تر از اندیشه، فراوان‌تر از اغراقی وفاداری و شیدایی، علمداری و سقایی ندارند این صفت‌ها جز تو دیگر هیچ مصداقی به خوبی تو حتی معترف بودند بدخواهان یزید آنجا که می‌گوید «الا یا ایها الساقی» تمام کودکان معراج را توصیف می‌کردند مگر پیداست از بالای دوش تو چه آفاقی؟ چنان رفتی که حتی سایه‌ات از رفتنت جا ماند رکاب از هم گسست از بس برای مرگ مشتاقی فرار از تو فراری می‌شود در عرصۀ میدان چنان رفتی که بعد از آن بخوانندت هوالباقی بدون دست می‌آیی و از دستت گریزانند پر از زخمی هنوز اما برای جنگ قبراقی به سوی خیمه‌ها یا «عُدّتی فی شِدّتی» برگرد که تو بی‌مشک سقّایی، که تو بی‌دست رزّاقی شنیدم بغض بی‌گریه به آتش می‌کشد جان را بماند باقی روضه درون سینه‌ام باقی
پرداخت جوهر قلم عاشقان به تو وابسته است طبع همه شاعران به تو عرض نياز ميكند اى ماه شب به شب دست توسل همه آسمان به تو خورشيد عاشقت شده ، از شوق هر غروب وقت وصال ميدهد اى ماه ، جان به تو روزى سه بار اى پسر سوم على بايد سلام داد دم هر اذان به تو هم افتخار ميكند ام البنين به تو هم افتخار كرده امام زمان به تو حالا که روزگار به ناسازگارى است افتاده است شكر خدا كارمان به تو حاجت زياد و درد زياد است و غم زياد چشم اميد بسته ام عباس جان به تو لاجرعه مستها همگی یکدلندو بس مدیون چشمهای ابوفاضلندو بس آماده ام دوباره مسلمان کنى مرا با یک نظر ابوذر و سلمان کنى مرا از جلوه های ذاتی چشمت بعید نیست یعقوب و خضر و نوح و سليمان کنى مرا كشكول خالى ام دو برابر گدا شده وقتش شده عطاى دوچندان کنى مرا خرده مگیر پشت حرم زوزه میکشم قلاده بسته ام سگ دربان کنى مرا باب الحسین میشوى و بنده ميخرى آماده ام که کلب نگهبان کنى مرا دست مرا ز دست جدايت جدا نكن هرگز مباد بى سر و سامان کنى مرا وقت ورود دسته به هیات خدا کند پاى علم بگيرى و قربان کنى مرا آنانکه از سرای تو پا پس کشیده اند واللهِ ارمنی علم کش ندیده اند تو آمدى كه پاى برادر بايستى تحت لواى پرچم حيدر بايستى در طول عمر تو بخدا هيچكس نديد يكبار از حسين جلوتر بايستى بر بام كعبه ميروى و خطبه ميكنى وقتى بناست بر روى منبر بايستى حق است غبطه شهدا بر مقام تو حق است كه فقط تو فراتر بايستي زهرا به دست هاى تو سوگند ميدهد وقت شفاعت از صف محشر ، بايستى در بين معركه غضب چشم تو بس است تا يك تنه مقابل لشگر بايستى ام البنين چقدر سفارش نموده است دائم كنار محمل خواهر بايستى هستى امامزاده مأنوس اهل بيت محرم ترين محافظ ناموس اهل بيت تا بود پرچم تو حرم ماتمى نداشت تا بود شانه تو رقيه غمى نداشت تا بود قامت تو امان بود خيمه را خاتون آل فاطمه قد خمى نداشت رفتى و بعد رفتن تو هيچ دخترى در خيمه گاه روسرى محكمى نداشت بيخود نبود سنگ به پاى سكينه خورد بعد از تو خيمه ها دژ مستحكمى نداشت زينب پس از تو ناقه عريان سوار شد زينب به شام رفت ولى محرمى نداشت ارباب ما بدون علمدار مانده بود حق ميدهيم پيرهن و خاتمى نداشت از بوريا بپرس چه آمد سر حسين زخم مرمل بالدما مرهمى نداشت تو آمدى دل همه را ترجمه كنى سقا و آب و علقمه را ترجمه كنى ..
اى بسته بر زيارت قدّ تو قامت، آب شرمندهٔ محبّت تو تا قيامت، آب‏ افتاد سايه‌‏اى ز سمند تو در فرات پيچيد و رنگ باخت ز شور شهامت، آب‏ دستت به موج، داغ حباب طلب گذاشت اوج گذشت ديد و كمال كرامت، آب‏ بر دفتر زلالىِ شط خطّ «لا» نوشت لعلى كه خورده بود ز جام امامت آب‏ لب، تر نكردى از ادب اى روح تشنگى! آموخت درس عاشقى و استقامت، آب‏ ترجيع درد را، ز گريزى كه از تو داشت سر می‌‏زند هنوز به سنگ ندامت، آب‏... سوگ تو را، ز صخره چكد قطره قطره، رود زين بيشتر سزاست به اشك غرامت آب‏ از ساغر سقايت فضلت قلم چشيد گسترد تا حريم تغزّل زعامت، آب‏ زينب، حسين را به گل سرخ خون شناخت بر تربت تو بود نشان و علامت: آب! از جوهر شفاعت تيغت بعيد نيست گر بگذرد ز آتش دوزخ سلامت، آب‏ آمد به آستان تو گريان و عذرخواه با عزم پاى‌بوسى و قصد اقامت، آب‏ مى‌‏خوانمت به نام ابوالفضل و، شوق را در ديدگان منتظرم بسته قامت، آب
یا علی! این کیست می‌آید شتابان سوی تو؟ با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟ او که می‌آید تو احساس جوانی می‌کنی باز یاد رزم و شور پهلوانی می‌کنی آمده پیش تو تا مشق سپه‌داری کند تا به سبک حیدری تمرین کرّاری کند می‌زند زانو که رسمت را بیاموزد، علی! با چه شوقی بر لبانت چشم می‌دوزد، علی! مانده‌ام در بهت شاگردی که استادش تویی هم چراغ رفتن و هم نور ایجادش تویی بارها آن اسم زیبا را شنیدم من ولی چیز دیگر بود عباسی که تو گفتی علی! با صدایی مهربان گفتی: بیا عباس من! تیغ را بردار با نام خدا عباس من! نور چشمان علی! پیش پدر چرخی بزن شیرِ من! شمشیر را بالا ببر، چرخی بزن این چنین با هر دو دستت تیغ را حرکت بده دست چپ را هم به وزن تیغ خود عادت بده فکر کن هر حالتی بر جنگ حاکم می‌شود دستِ چپ، عباس من! یک وقت لازم می‌شود الامان از چشم شور و تیر پنهانی پسر! کاش می‌شد چشم‌هایت را بپوشانی پسر! بی‌نقاب ای جلوهٔ حُسن خدادادی نجنگ سعی کن تا می‌شود بی خُودِ فولادی نجنگ... تشنه‌ای، فهمیدم از آنجا که شیداتر شدی تا لبانت خشک شد عباس، زیباتر شدی...
"اَبُوالقِربَه" حضرت‌سیـــدناومولاناقمـربنی‌هاشم ابوالفـــضل‌العبـــاس(سـلام‌الله‌علیه)(صاحِب‌مَشک)بودوهمیـشه‌درآن‌حال بودکه‌بایدتشـــنگان‌راسیـــراب‌سازد علی‌الخصوص‌که‌درشبه‌جزیره‌عربستان آب‌بسیارکمیاب‌اســـت‌مقام‌سـقایـت ارزش‌والایی‌داشـــت‌لذاحضـــرتش را"ابــوالقِربه‌"میخـــواندندیعنــــی: پدرمشک،کســـی‌که‌دارنده‌مشـــک وصاحـــب‌آن‌اســـت‌وچون‌آب‌دادن وسقائی‌ملازم‌باداشتن‌مشــک‌اســت لذادرمسیرحرکت‌قافله‌حسـینی‌ازمدینه تاکَربِلاءهمیـشه‌مشـــک‌بردوش‌است وتشنگان‌راسیـراب‌میکردندوازاین‌کنیه شریف‌معلوم‌میشودحضــرتش‌ازدوران کودکی‌این‌منصــب‌پرافتخاررا داراشده وتردیدی نیــست‌که‌این‌مقــام‌شامخ ازپدران‌واجدادش‌به‌او ارث‌رســـیده‌به خصوص‌پدربزرگوارش‌سیـــدناومولانا امیرالمؤمنین(سلام‌الله‌علیه)که‌تشنگان را دهامرتبه‌ازعطـش‌هلاکت‌وتشـنگی نجات‌دادند... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ منابع: انوارالنعمانیه:ج۱،ص۳۷۰ تاریخ الخمیس:ج۲،ص۳۱۷ العباس سیدالمقرم:ص۱۴۶ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قلمو را ز طهورای بهشت آب کشید چشم انداخت به ابروی تو محراب کشید خواست تا یک اثر از چشم شما خلق کند دور خورشید مداری زد و یک قاب کشید بر بلندای قَدَر شوکت پیشانی تو یکصد و سی و سه تا جلوه­ ی مهتاب کشید مانده بود از لب مست تو چه نقشی بزند که لبت باز شد و منّت ارباب کشید خوش به حالت که از اول زده بر خال لبت نام زیبای حسین آمد و زد بال، لبت بال زد دوروبر ساحت گهواره­ ی تو روح جبریل و از برکت گهواره­ ی تو پخش می کرد خدا اشک برای عالم محشری بود شب هیئت گهواره­ ی تو اولش نور دمیدند به هر گوشه­ ی عرش بعد اعجاز شد و نوبت گهواره­ ی تو خانه­ ی حیدر کرار تماشایی شد نقل جمع همه شد صحبت گهواره­ ی تو دوره کردند تو را هرچه قمر داشت خدا تو رسیدی همه گفتند که گُل کاشت خدا هوس خوردن انگور به سر داشت علی طعمی از گونه­ ی شیرین تو برداشت علی شربتی از قدح باده­ ی چشمت نوشید ار خُمستان نگاه تو گذر داشت علی از حَرای نفست  بوی خدا می­ آید از لب جوی لبت رزق سحر داشت علی تا بغل کرد تو را زود در آغوش کشید اصلاً انگار همین یکّه پسر داشت علی اشک می­ ریخت چو می­ دید یل بدر و حنین حک شده روی دو بازوت اَنَا ذُخرُ حسین می­ دهد یک پر اشکت به دل نیل، برات لهله لعل لبت را زند انگار، فرات خلقت ماه جمال تو، نه اینکه نشود بلکه از قصد خدا آینه نگذاشت برات عین سیب اید که از بین دوتایش کردند در نگاه تو نوشتند قتیل العبرات عرش را قامت رعنات نگه داشته است پس یقیناً به حسینی تو، ستون فقرات روی قنداقه­ ی تو مشک شده نقاشی آمدی ساقی لب های برادر باشی باده از جام لب مست تو خوردن دارد حکمت کار به دست تو سپردن دارد چون مسیح است نفس های تو، صدها عیسی در مسیر قدمت حسرت مردن دارد روی دیوار به دیوار بهشت آوردند دل عشاق شماهاست که بردن دارد گفته­ ای تا بنویسند به روی علمت نفس دشمن عباس شمردن دارد شاخ شمشادی و آئینه­ ی حیدر شده­ ای اول آمدنت فاتح خیبر شده­ ای تو که هستی؟ همه بر پات سر انداخته­ اند پهلوان ها همه اینجا سپر انداخته­ اند معجزات عَلم و تیغ تو ثابت شده است که تو را پیش یلان قَدر انداخته­ اند باید از دشنه ی تو قبر خودش را بکند هر که را بی خردان با تو درانداخته­ اند مطمئناً همه جا بُرد نهایی با توست با تو هرکس که درافتاد ورانداخته­ اند دست در پنجه­ ی تقدیر تو انداخته­ ایم سرِ خود را لب شمشیر تو انداخته­ ایم در غیاب تو رقیبان قَدَت می گفتند چقدر دست تو و تیر و کمانت جفتند دشمنانت همه یا «اَینَ مَفَرّ » بر لبشان یا که از ترس تو بر روی زمین می­ افتند خشم کردی همه گفتند جهنم شده­ است یا که چشمان غضب کرده­ ات اینجا خفتند تا که ابروی تو از زیر نقابت دیدند هول کردند حریفان تو و آشفتند چشم­هایت همه را روی زمین می­ پاید بیرق خیمه­ ی ارباب به تو می­ آید آفریده دم عیسائیت اینجاها را تکیه دادند به دستان تو موسی­ ها را از رخت پرده بینداز برِ یوسف­ ها تا ببرّند همه دست و سر و پاها را آن امیری که تو را منصب سقا داده خاک بوس تو نوشته لب سقاها را شعبه­ ی علقمه­ ی تو شده سقاخانه به دعایت طلبد چشم رضا(ع) ماها را یک دل سیر زیارت به خدا می چسبد بعدِ مشهد سفر کرب و بلا می چسبد همچو سیمرغ، هما، فاخته­ ای، تاخته­ ای مشک بر شانه­ ات انداخته­ ای، تاخته­ ای تا که جان بر لب بی­ جان حرم برگردد همه­ ی هستی خود باخته­ ای، تاخته­ ای ذوب در جذبه­ ی احساس حسینت شده­ ای زرهت را به جنون آخته­ ای، تاخته­ ای کفنی را که نخ چادر زهرا دارد بر تنت کرده­ ای و تاخته­ ای، تاخته­ ای با چنین تاختنت محشر کبری کردی سفره­ ی ام ­بنین نذر تو تا برگردی تنت افتاد کنار علم دستانت مرحبا بر علمت، بر جَنم دستانت آه از آب که می­ ریخت به هر گوشه­ ی دشت آه از چشم تو و عمر کم دستانت عاقبت مزد دل سوخته ات را دادند فاطمه آمده از پاقدم دستانت دو نفر با کمر خرد و شکسته شده اند سینه زنهای تو گِرد حرم دستانت با خدا فاطمه تا آخر محشر بسته­ است در قیامت همه­ ی کار به دستِ دست است