eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 كارواني ز انتهاي شفق همچو خطي شكسته مي امد روزن نور بود و تا شهري به سياهي نشسته مي امد همه اماده ي پذيرايي همه سرگرم شهر ارايي در نگاه حراميان پيداست شده اين كاروان تماشايي ناقه ها بي عماري و پرده رنگ و روي تمامشان نيلي كودكان قبيله طاها پاسخ هر سؤالشان سيلي دور هر محملي كه مي امد سر بر نيزه اي هويدا بود هدف سنگ بازي مردم هم سر بر ني و هم انها بود در شلوغي سنگ اندازان گاه يك سر ز نيزه مي افتاد تا دوباره به نيزه بنشيند كس و كارش دوباره جان مي داد گوئيا عيد شهر امروز است رخت هر كس كه امده نو شد خاك عالم به سر زبانم لال زينب و كاروان او هو شد بعد يك انتظار طولاني سنگ و چوب و طناب اماده ست روي هر پشت بام مي بيني كه بساط شراب اماده ست در ميان تمام سر ها بود يك سري روي نيزه بالاتر برق چشمان غيرتي او بود حتي به نيزه زيباتر نيزه داران به فخر مي گفتند همه از قاتلين او هستند بسكه از روي نيزه مي افتاد سر او را به نيزه مي بستند نيزه داران سنگدل حتي از سر او حساب مي بردند دور از چشم زخمي عباس سر طفل رباب مي بردند نيزه داري به حالت مستي رقص پايي به نيزه اش مي داد پيش چشم رباب كودك او بار ها روي خاك مي افتاد حسن کردی امام حسین (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 لحظه های آخرش بود و به حیدر خیره شد اشک از چشمش چکید و کنج بستر خیره شد تا که عزرائیل وارد شد برای قبض روح بر علی و فاطمه با حال مضطر خیره شد خوب میدانست بعدش فتنه بر پا می شود دود و آتش را تصوّر کرد و بر «در» خیره شد دست هایش را گرفت و سخت بر سینه فشرد آیه هایی خواند و بر بازوی کوثر خیره شد روضه از عمق نگاهش داشت جریان میگرفت پلک زد با ناتوانی؛ سمتِ دیگر خیره شد آن طرف سر را به زانو داشت غمگین، مجتبی بر غمش زل زد! به اندوهِ برادر خیره شد طاقتِ بیتابی و اشک حسینش را نداشت از نفس افتاد تا چشمش به حنجر خیره شد رفت تا جایی که زینب بغض کرد از کربلا تا سرِ بازارِ شهر شام؛ بر «سر» خیره شد دل ندارم! روضه کاش اینجا به پایان می رسید وای از وقتی که بر «سر» چشم دختر خیره شد! شاعر: مرضیه عاطفی پیامبر اکرم (ص) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
نوشته اند دلم را برای خونجگری بدون گریه زمانه نمی شود سپری نیازمند تکامل به گریه محتاج است درختِ آب ندیده نمی دهد ثمری دو فیض، توشۀ راه سلوکِ عاشق هست توسّل سحری و عنایت سحری هزار نافله خواندن چه فایده دارد اگر نداشته باشد به عاشقان نظری به هر دَری که زدم باز پشت دَر ماندم بس است در زدنِ من، بس است در به دری برای بنده خریدن بیا سَرِ بازار چه خوب می شود این مرتبه مرا بخری بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری همیشه خیر قنوتِ تو می رسد به همه اگر چه نامِ مرا در نَوافِلت نَبَری خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد دعای من به خودم هم نمی کند اثری یگانه منتقمِ خونِ کربلا برگرد قسم به عَمّه یِ مظلومه ات بیا برگرد /علی اکبر لطیفیان/ 👇👇👇👇👇👇👇 @AliakbarLatifian
دخترِ گیسو بلندت را تماشا کن فقط ذکرِ مادر گفتنت را باز معنا کن فقط با همین سنِ کمم،گیسو سپیدم کرده اند قامتم را تا که دیدی دیده دریا کن فقط @hosenih رنجِ چل ساله کشیدم در سه سالِ زندگی با سرِ خونین رسیدی روضه برپا کن فقط اندکی هم گوش کن بر درددل های گلت بعد..اسبابِ سفر را هم مهیّا کن فقط ماندنم اصلاً ندارد فایده..شیب الخضیب با سفر بردن مرا هم زود احیا کن فقط درد دارم عضو عضوم را شکسته یک نفر زخم هایم را کمی بابا مداوا کن فقط @hosenih تو نبودی زجر خیلی زد به روی صورتم این گله از جانبم در پیشِ سقّا کن فقط گیسوانم سوخته پژمردگی دارم پدر.. دخترِ گیسو بلندت را تماشا کن فقط شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به غارت برده دشمن دودمانم، دیده ای یا نه؟! غروب عمر را در آسمانم دیده ای یا نه؟! همان دُ دختر شیرین زبا بان تُ تو هستم گرفته آبرویم را زبانم دیده ای یا نه؟! @hosenih پدر موی سرم شانه زدن دیگر نمی خواهد شرر را در میان گیسوانم دیده ای یا نه؟! شدم سرگرمی خندیدن طفلان این کوچه دلیل خنده های این و آنم، دیده ای یا نه؟! هر آن که رد شد از ویرانه با حیرت نشانم داد ورم کرده سر و چشم و دهانم دیده ای یا نه؟! دوتایی سنگ ها خوردیم، بابا من تو را دیدم تو هم من را، بگو تا که بدانم دیده ای یا نه؟! @hosenih بیا تا زجر خوابیده بگیرم بین آغوشت به لب آمد ز هجران تو جانم، دیده ای یا نه؟! اگر من را پذیرفتی، شهادت را نصیبم کن صلاحم را به ترکِ آشیانم دیده ای یا نه؟! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حال من خوب است بابا حال تو انگار نه بر سر من معجر است و بر سرت دستار نه @hosenih چهره‌ام قدری پریشان است قدّم خم شده اندکی رنج سفر دیدم ولی آزار نه من به دنبال تو می‌گشتم که هی گم می‌شدم در مسیرم سنگ قدری بود اما خار نه عمه بعداز تو علمدار و امیر ما شده قافله بی یار شد بی قافله‌سالار نه بعد تو هرجا به من آبی تعارف کرده‌اند شرمسار از روی سقا گفته‌ام هربار: نه @hosenih زندگی کافی‌ست باباجان مرا با خود ببر زندگی خوب است اما بعداز این دیدار نه شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وقت عبور حس خطر داشتن بد است در ازدحام درد کمر داشتن بد است  یکجور میزنند مرا پای نیزه ات.. انگار بین شام پدر داشتن بد است @hosenih وقتی زنان شهر به من حمله میکنند.. باور کن ای پدر گل سر داشتن بد است  بابا برای ما که بزرگ مدینه ایم.. با یک لباس پاره گذر داشتن بد است @hosenih دیگر به جز مدینه به شهری نمیروم اصلا به شام و کوفه سفر داشتن بد است با گریه فتح کرده ام این شهر شام‌ را اصلا که گفته دیده ی تر داشتن بد است؟ شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به عالم عشق را معنا رقیه ست و ذکر عالم بالا رقیه ست عجب شوری بپا کردی تو ای جان که تسبیح ملائک یا رقیه ست به پایت سجده باید کرد ای عشق که عشق بی زوال ما رقیه ست @hosenih قیامی در خرابه کرده بر پا بلی بنیان کن اعدا رقیه ست کسی که دین احمد را بقا داد چو زینب بعد عاشورا رقیه ست قسم بر مرتضی مانند مولا علی و عالی و اعلا رقیه ست به دریای حسین او دُرّ ناب است دُر زیبای این دریا رقیه ست رقیه دائما مسند نشین است که روی شانه ی سقا رقیه ست تمام روح و جسم و نور چشمِ علیِ اکبر لیلا رقیه ست گهی گهواره جنبان برادر گهی محو رخ بابا رقیه ست مخوان طفلش به پیران طریقت طریق و هادی و مولا رقیه ست مپندارش که او دختی سه ساله ست که آقاتر ز هر آقا رقیه ست به هنگام شفاعت روز محشر به روی زانوی زهرا رقیه ست در آن هنگامه ی محشر یقینا حساب نوکرانش با رقیه ست @hosenih کسی که از سر لطفش نموده ست به عشقش مبتلا ما را رقیه ست کسی که بهر نوکر مینماید برات کربلا امضا رقیه ست من آن مجنون صحرای دمشقم برایم تا ابد لیلا رقیه ست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سخت است مجنون دور از لیلا میوفتد دختر که باباییست بی بابا میوفتد گردن‌ نمیماند برای آن کسی که.. روی شتر با سر از آن بالا میوفتد @hosenih دعوا کن آن مرد حرامی عرب را با نیزه اش دنبال دخترها میوفتد روی خودش را می‌کند یک سمت دیگر چشم عمو به گوش‌هایم تا میوفتد یک لحظه فکرش را بکن که عمه زینب.. در بین این نامردها تنها میوفتد بابا!شده با اسب دنبال تو باشند؟ دختر که خیلی می‌دود از پا میوفتد پا میگذارد یک نفر بر چادر من روی سر خود میکشم.. اما می افتد! یکجور نیمِ صورتم سرخ و سیاه است عمه بیاد مادرش زهرا میوفتد @hosenih پیرزنی بر صورت من چنگ انداخت جای خراشش بر رخ حورا میوفتد با گریه ام بیچاره کردم شامیان را سیلاب اشکم بر همه دنیا میوفتد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ماه شبهای همه، خورشید ناپیدا حسین هرکسی تنهاست ذکرش میشود تنها حسین دستگیری میکند از عاشق بی دست و پا می نشاند نوکر آلوده را بالا حسین @hosenih بر کسی دل بسته ام که دل نبسته بر کسی از همه دل کنده ام در این جهان الاّ حسین کار من گریه است از بدو تولد تا ابد خیر دیگر که ندیدم من از این دنیا...حسین بارها گفتم نمی بخشد ولی بخشید و گفت بارآفت خورده ات را میخرد یکجا حسین سیزده نور خدا را دوست دارم مثل هم چون که میدانم در آنها هست استثنا حسین چونکه محتاج خدا بودم میان روضه ها وقت یا الله آمد بر زبانم یا حسین هم امامت، هم قیامت، هم شفاعت میکند روز محشر هم بیاید کار دارم با حسین کاف، ها، یا، عین، صاد ِسورهء مریم جدا سوره والفجر، روی نیزه شد معنا حسین @hosenih من فدای دختری که در خرابه بود و گفت: با همان لکنت به سختی چند تا بابا حسین... خورده ام از این و آن مشت و لگد حالا بگو که شدم من پیرتر یا مادرت زهرا حسین؟! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خورشيدِ من‌ آمدی شبانه قدری بغلم کن عاشقانه نشناختمت در اول‌ کار نفرین خدا به این زمانه کی زیر گلوت را عزیزم اینطور بریده ناشیانه تقصیر حرارت تنور است این سوختگی‌ زیر چانه @hosenih امروز شبیه موی تو سوخت آن موی بلند دخترانه اوضاع مناسبی ندارم چه خوب که آمدی شبانه من که همه عمر رفته بودم تنها به مجالس زنانه رفتم وسط شرابخواران کَت بسته، به زورِ تازیانه "بَر" خورده به من، چرا نبوده؟! برخوردِ کسی مودبانه من دختر شاه عالمینم دادند ولی به من‌ اعانه در راه، شتر تکان نمیخورد خوردم کتکی به این بهانه هر بار طناب را کشیدند خوردیم‌ زمین دانه دانه من‌ سیر غذا نخوردم اما خوردم‌ دل سیر تازیانه افتاد سرت ز روی شاخه افتاد سرم به روی شانه هر سنگ که بر سر تو میخورد میکرد به سمت ما کمانه @hosenih از خاطر من نمیرود... نه... آن ضربه ی چوب وحشیانه سالم لب من ، لب تو زخمی؟! واللهِ که نیست عادلانه دیگر ز سفر بدم میاید کِی می بری ام پدر به خانه دیدی که ز شب هراس دارم خورشیدِ من آمدی شبانه شعر از گروه © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا ثريا مى رود اين آه پر تأثير من مى زند آتش به دل ها گريه ی شبگير من در دل ويرانه بايد شد مقيم روضه ها جبرئيل اينجا نشسته محو در اكسير من @hosenih كربلاى شام بدجورى غرورم را شكست صف به صف بستند قامت جمله بر تحقير من زخم هاى شب پرستان داغ من را تازه كرد حرمله خسته نشد يك لحظه از تكفير من ابن ملعون سر به سر مى زد سرت را كعبِ نى خيزرانى شد لبت اى واى بر تقصير من روضه‌ی مكشوف را ديدم، زبان لكنت گرفت نيزه ها بر منبر آمد در پى تفسير من @hosenih گيسوانم شد سپيد از بس مصيبت ديده ام الحذر از انعکاس آه دامن گیر من خوانده ام امشب زيارتنامه را بالاى سر شب شبِ قدر وصال است و شب تقدير من شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
روضه‌ات را قصه‌ می‌گفتم برای دخترم گریه کردم تا سحر با های‌های دخترم گفتم از آب و غذا افتادی از روز دهم غصه خورد آنقدر، کم شد اشتهای دخترم @hosenih نیمه‌شب‌ها می‌پَرم از خواب تا ویرانه‌ات با صدای گریه‌های بی‌صدای دخترم با عروسک‌های زیرِ خیمه‌ی چادرسیاه اشک می‌ریزیم، پای روضه‌های دخترم آستین را برد بالا؛ گفت بابا گوش کن نوحه می‌خواند النگوی طلای دخترم تا زمین می‌خورد، می‌دیدم شبیه قصه‌ات اشک را در خنده‌های زخمِ پای دخترم هیچ دختربچه‌ای را زود بی‌بابا نکن گریه کردم بارها با این دعای دخترم @hosenih اشک‌هایش ریخت، روی گنبدِ نقاشی‌اش یک حرم زائر شدم در کربلای دخترم روضه‌ات جاری‌ست، در دنیای دختردارها حاجتم را داد، ممنون از خدای دخترم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
((آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا)) آمدی حالا که مویم سوخته بابا چرا کاش میشد بهتر از رأست پذیرایی کنم آمدی کنج خرابه، آمدی اینجا چرا @hosenih دستهایش سفت و محکم بود زجر نانجیب بی حیا می زد مرا پس بیشتر با پا چرا عمه جان میگفت اصغر پیش تو جا مانده است مادرش گهواره را می داد پس لالا چرا ساربان ها هر چه گفتند عمه زینب گوش کرد شمر پس هر دفعه با او میکند دعوا چرا @hosenih تا سوار گردنت باشم پدر خم می شدی رفته ای پس پیش چشمم این همه بالا چرا من که یک طفل سه ساله هستم ای بابا حسین عمه می گوید شدم چون مادرت زهرا چرا شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به امید وصال تو چه اشکی تا سحر دارم برای دیدن روی تو جانی مختصر دارم دو چشمم تار شد از بس برایت گریه ها کردم عزادار لبت هستم چه داغی بر جگر دارم @hosenih رسیدی سرزده، آبی مهیا نیست اما من... ...به پای مقدمت از چشم گریانم گهر دارم منی که می گرفتم در بغل ششماهه را، حالا... ...توانایی ندارم تا سرت از خاک بردارم پذیرایی گرمی کرده خولی از سرت بابا برای این مصیبت دائما چشمان تر دارم تو ای نیزه نشین بنشین شبی بر روی دامانم تو در آغوش راهب رفته ای بابا خبر دارم چهل منزل به روی ناقه این دل آب شد بابا من آخر کودکم کی طاقت رنج سفر دارم به آن کس که مرا زد روبه روی نیزه ات گفتم مزن ظالم یتیمم، بر دلم داغ پدر دارم پدر اهل و عیالت را به شهر شام آوردند چه تلخی های بسیاری که از هر رهگذر دارم در آن بازار بابا هر که رد می شد مرا می زد شکایت پیش تو در شام از صدها نفر دارم یکی تو سنگ می خوردی، یکی عمه، یکی هم من تو بودی بی سپر اما، من از عمه سپر دارم @hosenih من از رفتار زجر آن شب فقط آنقدر گویم که: گل یاسم که روی ساقه ام رد تبر دارم اگر دلتنگ زهرا مادرت هستی نگاهم کن که گاهی دست بر دیوار و گاهی بر کمر دارم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ما دو پیاله ایم که لبریز باده ایم این دو پیا له را به ملک هم نداده ایم تا وقت میکنیم حسینیه می رویم ما سالهاست شیعه ی گریان جاده ایم با هر سلام صبح به آقای بی کفن انگار روبروی حرم ایستاده ایم با رعیتیّ خانه ی ارباب با وفا احساس میکنیم که ارباب زاده ایم شکر خدا که نان شب ما حسین شد ممنون لطف مادر این خانواده ایم بال ملائک است که ما را میاورد یعنی سواره ایم اگر چه پیاده ایم داریم با حسین حسین پیر میشویم خوشحال از این جوانی از دست داده ایم 🖤 @ruhallahrozeh
عمری گریستی و غمت ناشنیده ماند در سینه‌ات صدایِ تو ای نورِدیده ماند هیات تمام شد همه رفتند شام قبل اما هنوز مادر قامت خمیده ماند از گریه چشم خون شد و مویت سفید شد از ناله سینه آتش و رنگت پریده ماند اینجا همه شبیه تو مشکی است رَخت ما همرنگ تو شدیم و عبایت ندیده ماند کاری برای عصر ظهورت نکرده‌ایم اینجا چقدر میوه‌ی کالِ نچیده ماند احساس ما به آمدن تو چه فایده وقتی کلام سیدِ ما ناشنیده ماند ظرفیت شنیدن یک روضه را بده عمری گذشت و مقتل آن سر بُریده ماند حق می‌دهم اگر به سر و سینه می‌زنی بر روی عمه‌های تو جایِ کشیده ماند قربان آن دو چشم که گریان زینب است ای وای از غمت شبِ طفلان زینب است حسن لطفی @deabel
دلگیرم از تمامی دنیا شتاب کن مجنونم و به خاطر لیلا شتاب کن وقتش رسیده صبح طلوعت فرارسد  پایان بده براین شب یلداشتاب کن در انتظار آمدنت روزها گذشت ای وعده ی قدیمی فردا شتاب کن ای وارث عدالت و صبر و غم علی با ذوالفقار حضرت مولا شتاب کن جانم به لب رسیدازاین روزگار پست آقا به جان حضرت زهرا شتاب کن برآن پدرکه با سر زانو رسیدو دید نقش زمین جوان خودش راشتاب کن برآن پدر که پیکر فرزند خویش را برخاک میسپرد به صحرا شتاب کن برآن تنی که زخمی تیرسه شعبه شد برآن سریکه رفت به نی ها شتاب کن برخانمی که در دم گودال میگرفت با ناله ذکر”وای حسینا” شتاب کن روضه گرفته ایم که شاید نظر کنی روضه برای حضرت سقا شتاب کن جان سه ساله دخترکی که گرفته بود بر روی دامنش سر بابا شتاب کن محمدحسن بیات لو @deabel
در عاشقی، تحمّلِ هجران به من رسید سرگشتگی به کوه و بیابان به من رسید کشتیِ دل، به نیل و فراتم به گِل نشست از دوری ات، دو دیده ی گریان به من رسید هر روز شعله های فراقِ تو گُر گرفت قلبِ کباب و سینه ی سوزان به من رسید دندان گرفته ام جگرم را که خون شده دردی که ره نداشت به درمان، به من رسید جانم اگر چه هدیه ی با ارزشی نبود شکر خدا نگاهِ سلیمان به من رسید باید فقط به سَر بزنم، چاره ای که نیست دستی که مانده دور زِ دامان، به من رسید گفتم که می رسی و دل آباد می کنی آخر چه کردم این دلِ ویران به من رسید آشفتگی به خاطر تو مَسلکِ من است من شاکرم که حالِ پریشان به من رسید قسمت شدند تا که مقاماتِ عالیه زوزه کشی به دَرگهِ سلطان به من رسید خون ها به خاک ریخت و سَرها به نیزه رفت تا اینکه ذکرِ نابِ "حسین جان" به من رسید رضا رسول زاده @deabel
آقا بگو به درد تو آیا نمی‌خوریم؟ اصلاً بگو به کار تو آقا نمی‌خوریم؟ آیا دروغ بود که با تو هزار بار ما گفته‌ایم جز غم مولا نمی‌خوریم؟ سنخیّتی کجاست میان مرام ما آیا هنوز هم به شما ما نمی‌خوریم؟ تا کی هنوز منتظر وعده‌های خویش تا کی به خُلق و خوی تَوَلّا نمی‌خوریم؟ حتی ز نفسِ خویش برائت نجسته‌ایم با این حساب ما به تبرّا نمی‌خوریم؟ روزی که تو می‌آیی و اعلام می‌کنی: ما با تو نیستیم، همه، جا نمی‌خوریم؟ انگار بسکه دل‌نگرانِ خودیم و بس غصه برای دین خدا را نمی‌خوریم؟ وقتی بدون خمس، ز هر لقمه می‌خوریم دیگر مگو که لقمه‌ی بیجا نمی‌خوریم؟ حال و هوای نیمه‌شب و گریه می‌رود وقتی که حرصِ توشه‌ی عقبا نمی‌خوریم؟ آیا ولای فاطمه ما را نداده‌اند گاهی چه می‌شود، غم زهرا نمی‌خوریم؟ غافل شدیم و حرمت خیمه شکسته شد ما ها به درد خیمه‌ی صحرا نمی‌خوریم؟ اینجا نشسته‌ایم و تمنّا کنیم که: آقا بیا، ولی به تمنا، نمی‌خوریم؟ از کشته‌های شیعه عدو پشته ساخته از چه به درد مردم دنیا نمی‌خوریم؟ این غصه نیست؟ اینکه بگوییم دم‌به‌دم ما غم به غیر ماتم عظما نمی‌خوریم؟ هرجا که هست ناله‌ی مظلوم، همرهیم جان بر کفیم و غصه‌ی تنها نمی‌خوریم؟ سوگند می‌دهیم به غم‌های کربلا آقا برس به داد تمنای کربلا محمود ژولیده @deabel
از تو يک عمر شنيديم و نديديم تو را به وصالت نرسيديم و نديديم تو را روزي ما فقرا شربت وصل تو نبود زهر هجر تو چشيديم و نديديم تو را شايد ايام کهن سالي ما جلوه کني در جواني که دويديم و نديديم تو را چه قدَر چلّه نشستيم و عزادار شديم چه قدَر شمع خريديم و نديديم تو را گاهي اندازه ي يک پرده فقط فاصله بود پرده را نيز کشيديم و نديديم تو را سعي کرديم شبي خواب ببينيم تو را سحر از خواب پريديم و نديديم تو را مدتي در پي تو رند و نظر باز شديم همه را غير تو ديديم و نديديم تو را فکر کرديم که مشکل سر دلبستگي است از همه جز تو بريديم و نديديم تو را لا اقل کاش دم خيمه ي تو جان بدهيم تا بگوييم : رسيديم و نديديم تو را کاظم بهمنی @deabel
دیده بگشا که ز دوریِ شما خسته شدم آمدم ناله کنم یار بیا خسته شدم سر به زیر آمده ام تا که بگویم به شما از گناهان زیادم بخدا خسته شدم خواستم نوکر مخلص بشوم حیف نشد دیگر از نفسم و این عُجب و ریا خسته شدم اشتباهی که ز من سر زده را باز ببخش یاری ام کن همه عمرم، همه جا، خسته شدم ای حبیبم تو فقط از دل من با خبری وا کن امشب گره ی کار مرا خسته شدم شهرمان رنگ تو را کم به خودش دیده و من دیگر از شهرم و این حال و هوا خسته شدم تا به کِی رو بزنم پیش تو و گریه کنم یک نگاهی بکن آقا به گدا خسته شدم باز هم جا نشدم بین گدایانِ حرم پس نپرسید ز حالم که چرا خسته شدم این همه سینه زدم مزد مرا هم بده و راهی ام کن حرم کرببلا خسته شدم روح الله پیدایی @deabel
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 شاميا ميگن من يتيمم بگو بابا اينجوريه؟ اين قده خم و موي سفيد همه اثرات دوريه رفتي سفر/ تو رو خدا زود بيا و منم ببر/ دارم مي ميرم ز فراق تو پدر سه سالمه تا شده قدم از كمر/ بابا لكنت گرفت زبونم// بابا عزيز جونم// واست با گريه ميخوام بخونم شاميا بدن بابا 4 عمه رو زدن بابا 4 من گرسنمه يا سر تو ميده باباجون بوي نون واسه چي لبات زخمه بابا نكنه كه خوردي خيزرون بابا زدن/ با تازيونه منو اونقده كتك/ رو صورت من شده جاي سيلي حك صدا ميزدم عمو جون بيا كمك/ اي واي لكنت گرفت زبونم// بابا عزيز جونم// واست با گريه ميخوام بخونم جون فاطمه بابا 4 من گرسنمه بابا 4 زير اون هجوم بي امون دست و پاهام كرده ورم تا نبيني زخماي منو عمه كرده چادري سرم عمو كجاست؟/ ببينه كه دشمن تو چه بي حياست/ سرِ کیه آخه به روی نیزه هاست مگه جاي دختر تو، خرابه هاست؟/ ای وای لكنت گرفت زبونم// بابا عزيز جونم// واست با گريه ميخوام بخونم كوفي پليد بابا 4 موهامو كشيد بابا 4 شاعر : امیر حسین سالاروند حضرت رقیه (س) زمینه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 مـــــدینه شهر رسالت محیط غــم ها بود بـکوچه کوچه آن ناله بود و غوغا بود حکایت از غم هجران مصطفی می کرد قـــــــیامتی که به شهر مدینه بر پا بود نَفَس نَفَس زدنش بود پیک رحــــــلت او که از وجود وی، آثار ضعف پیدا بود به خانه اشک عزا، در سقیفه طرح نفاق به خانه شور غم و در سقیفه شورا بود بناله امت اسلام، جــــــمع گـــــشته ولی مـــــــیان جمع علی بود، آنکه تنها بود تـــمام بـــر ســر یک حرف متفق گشتند کـــه آن گــرفتن حق علی و زهرا بود پیامبر اکرم (ص) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 ای مرثیه ها اشک بریزید برایش خون گریه کنید دیده ها بهر عزایش بر مرد غریبی که به خود یارندیده ای حنجره ها روضه بخوانید برایش حتما شده او محترمِ دیدهٔ زهرا هر کس که حسن گشت به لب شورونوایش مظلوم ترین زاده زهرا شده مسموم زهری که بلا گشته ولی گشته دوایش کشتند ولی دست ز کینه نکشیدند تیر است که آید عوض دستِ عطایش در لحظهٔ آخر به برادر نگهش بود چون نیست عزایی به بزرگیِ عزایش شاعر: حامد آقایی امام حسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 شبی که گم شدم و بین راه جا ماندم کشیدم آه و خدا هم رسانده بانو را به روی دامن او سیر گریه می کردم به دست خسته گرفته غبار این مو را صدای نعره ای آمد دل مرا لرزاند رسید مرد سواری گرفت گیسو را به پای جنگی خود روی بازویم می زد چنان زده که زدم قید دست و بازو را به دور دست نحیفم گرفت شلاقش کشیده دور مچم نقش یک النگو را به ابرویت قسم ای آبروی دین خدا گرفته ضربۀ او گوشه های ابرو را همین قَدَر به تو گویم که وای پهلویم به شال کهنه ای بستم تمام پهلو را تمام خواهشم این است عمه بنویسد به روی سنگ مزارم، شهید عاشورا شاعر : مجتبی شگریان همدانی حضرت رقیه (س) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 دوش گلگون سحری آمد و رفت غرق در خون قمری آمد و رفت تا کند سرکشی از دختر خود کنج ویرانه سری آمد و رفت کنج ویرانه سری غرق به خون نزد خونین جگری آمد و رفت از غم روی پدر ناله کُنان دختر نوحه گری آمد و رفت با سر آمده بر روی طبق به جگرها شرری آمد و رفت ما سفر کرده ی داغیم خدا پیش ما همسفری آمد و رفت ما که دل سوخته بودیم و خموش آتش شعله وری آمد و رفت سوی این لانه ی گردیده خراب مرغ بی بال و پری آمد و رفت تا غریبانه نمیرد ز فراق نزد دختر پدری آمد و رفت به تماشای جگر سوختگان باز هم چشم تری آمد و رفت لیلة القدر من امشب اینجاست در همین جا که سری آمد و رفت ماند در قلب حرم داغ دگر تا که خونین گهری آمد و رفت «یاسر» از داغ دلم با خبر است غصه ها را خبری آمد و رفت ** محمود تاری «یاسر» حضرت رقیه (س) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar فاطی
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 دل به یغما برود تا که خزان بنویسم مانده ام این که نهان یا که عیان بنویسم ناله ی گوشه ی ویران نگذارد ای دل بغض پنهان تو را باز نهان بنویسم مثل باران که ز ابر آید و بر گل ریزد باید از دیدن سر اشک روان بنویسم دختری ناله کُنان رأس پدر می خواهد این تمنای ورا اشک فشان بنویسم باید از جانب این دختر آشفته ز درد پای پر آبله و قد کمان بنویسم بعد روزی که به خون خفت تن گلگونی باید از رأس پدر روی سنان بنویسم پای خونین ، قد خم ، چهره نیلی ای وای بار سنگین غمش را نتوان بنویسم بغض اندوه پدر هیچ امانش ندهد هق هق ناله ی او ، ناله کُنان بنویسم در کنار سر خونین پدر می بایست فقط از دختر غمدیده فغان بنویسم مانده ام مثل همین لحظه ی «یاسر» یاران این همه داغ که دیده ست چسان بنویسم ** محمود تاری «یاسر» حضرت رقیه (س) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 به ناله ی زهرا شد - سینه ی همه پر آه شراره ی دلها شد - ماتم رسول الله ای نور تو مشکات حق - حیدر تو مصباح دین جان ما فدای غمت - یا رحمة لّلعالمین سیّدی رسول الله ** افتخار ما آقا - نوکریه دلبندت هستیم همگی خاکِ - زیر پای فرزندت فدای امامه حسن - جونه تمومه عالمه به یاد غریبی او - هر چی بخونیم باز کمه سیدّنا مولا حسن ** الهی به راه عشق - همگی فدایی شیم به مدد ثار الله - بنده ای خدایی شیم یا نبی و یا مجتبی - یا ضامن آهو رضا دلِ ما میخواد دسته جمع - به زودی بریم کربلا سیّدنا یا مظلوم ** ما نمیذاریم هرگز - رهبرمون و تنها مثل شهریاری و - احمدیِ روشن ها خوش به حالتون که شما - فدای ولایت شدین گفتین که نباید گذاشت - حرف امام و رو زمین سیدّنا یا مظلوم شاعر : امیر عباسی پیامبر اکرم (ص) شور 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 ملک الموت مزن شعله به زخم جگرم وای من گر تو مدارا نکنی با پدرم صبر کن سیر ببینم رخ بابایم را چه کنم سد نگاهم شده اشک بصرم قسمت این بود که بالای سرش بنشینم چشم بگشایم و جان دادن او را نگرم وقت جان دادن خود گفت مقدر این است دو مه و نیم دگر فاطمه را هم ببرم ای پدر مادر مظلومه من یار تو بود من پس از رفتن تو جان علی را سپرم با تن خسته و بازوی کبود از مسجد قول دادم که علی را به سوی خانه برم دست از دامن حیدر نکشم یک لحظه گر بریزند همه اهل مدینه به سرم قسمتن این بود که بعد از تو بمانم بابا تا که با دادن جان جان علی را بخرم به فدای سر یک موی علی باد پدر گر میان در و دیوار دهد جان پسرم جگرت سوخت به هربیت که گفتی(میثم) اجر این سوختنت با احد دادگرم حاج غلامرضا سازگار پیامبر اکرم (ص) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar