eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
یک اربعین برای تو حیران شدم حسین مانند گیسوی تو پریشان شدم حسین با چند قطره اشک دل من سبک نشد ابری شدم به پای تو باران شدم حسین زلفی اگر که ماند برای تو پیر شد در اول بهار زمستان شدم حسین کوفه به کوفه کوچه به کوچه گذر گذر قاری شدی مفسر قرآن شدم حسین دیدی چگونه آخر عمری دلم شکست دیدی چگونه پاره گریبان شدم حسین تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم دارم سر مزار خودم گریه می کنم ای سایه بلند سرم ای برادرم! آیینه ی ترک ترک در برابرم بالم شکسته است و پرم پر نمی زند اما هنوز مثل همیشه کبوترم من قول داده ام که بگیرم سر تو را از دست نیزه ها و برایت بیاورم حالا سری برای تو آورده ام ولی خاکستری و خاکی و ای خاک بر سرم! بگذار اول سخن و شکوه ام تو را ای ماه زینب از نگرانی درآورم هر چند کوچه کوچه تماشا شدم ولی راحت بخواب دست نخورده است معجرم تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم دارم سر مزار خودم گریه می کنم هم پیرهن که ماند برایم بدن نداشت هم که تن تو روی زمین پیرهن نداشت ای بی کفن برادرم ای بوریا نشین! این چادرم لیاقت خلعت شدن نداشت؟ آن گونه ای که من وسط خیمه سوختم پروانه هم دل و جگر سوختن نداشت گل های باغت از همه رنگی گرفته اند یعنی کسی نبود که دست بزن نداشت مردی نبود اگر یل ام البنین که بود هرگز کسی نگاه جسارت به من نداشت تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم دارم سر مزار خودم گریه می کنم هر چند در مسیر سرت ازدحام بود اما درست مثل همیشه امام بود بی تو سوار ناقه ی عریان شدم حسین! من که به روی چشم علمدار جام بود یادم نمی رود سر بالا نشین تو بازیچه ی نگاه اهالی شام بود در حرف های مرد و زن پشت بام ها چیزی اگر نبود فقط احترام بود با دست سنگ صورت تو خط خطی شده از بس که آفتاب تو نزدیک بام شد تو رفتی کنار خودم گریه می کنم دارم سر مزار خودم گریه می کنم دستی که چوب زد لب قرآنی تو را زیر سوال برد مسلمانی تو را بالای تخت رفتی و دستم نمی رسید تا که رفو کنم سر پیشانی تو را می خواستند پیش همه کوچکت کنند اما خدات خواست سلیمانی تو را ای کاش ما برادر و خواهر نمی شدیم حیران نبودم این همه حیرانی تو را این سر، شکسته هست ولی سرشکسته نیست یعنی کسی ندید پشیمانی تو را تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم دارم سر مزار خودم گریه می کنم علی اکبر لطیفیان @rozeh_1
امید دل! دل سوزان برایت آوردم خبر ز تلخی هجران برایت آوردم بر آر سر ز لحد ای گل خزان شده ام که یک بهار، گلستان برایت آوردم به داغ های دلم ای شهید، کن نظری که لاله های فراوان برایت آوردم مزن دم از عطش ای تشنه لب که آب روان ز اشک دیدۀ گریان برایت آوردم به جای مُشک که بر خاک تربتت ریزم به چهره، گرد بیابان برایت آوردم عنایتی کن و سوغاتی مرا بپذیر ز شام، موی پریشان برایت آوردم سخن ز خاطرۀ بزم شام و طشت طلا خبر از آن لب و دندان برایت آوردم به اشک خجلت و چشمان بسته ام بنگر خبر ز گوشۀ ویران برایت آوردم به زیر پیرهن خویش از کبودی تن هزار قصّۀ پنهان برایت آوردم سخن ز خاطرۀ بزم شام و طشت طلا خبر از آن لب و دندان لب و دندان برایت آوردم بیار دست و سرشک سکینه را کن پاک و راز گوشۀ زندان برایت آوردم شکست سرو قدم زیر کوه غصۀ ولی لوای فتح نمایان برایت آوردم اگر چه نامه سیاهی به نزد ما "میثم" نوید رحمت و غفران برایت آوردم استاد حاج غلامرضا سازگار @rozeh_1
یک اربعین چو کاسه ی خون هر دو دیده شد یک اربعین سرت به سر نیزه دیده شد یادم نمی رود که در اینجا چه دیده ام گلهای باغ فاطمه با خنده چیده شد ای همسفر ز رنج سفر این قدر بدان از داغ غصه های تو زینب خمیده شد ای گوشوار عرش برین،بهر گوشوار گوش تمام دخترکانت دریده شد هر وقت بین ره به زمین خورد کودکی آنجا صدای گریه ی زهرا شنیده شد سربسته گویمت که مپرس از سه ساله ات درگوشه ی خرابه یتیمت شهیده شد درچار فرسخ است اگر حد تربتت چون زیر نعل جسم تو هرسو کشیده شد یادم نمی رود که عدو کاکلت گرفت با سختی تمام سر تو بریده شد زینب کجاو کوچه وبازار برده ها رنگ از رخ تمام اسیران پریده شد محمود اسدی @rozeh_1
آورده هرم آه بلا بر سرم حسین بنشانده بر مزار تو خاکسترم حسین آهسته گویمت که علمدار نشنود کن یک نظر که خواهر بی معجرم حسین دستی برون بیار ؛ تو دستی بکش ببین مجموع خط کوفی بر پیکرم حسین از گوشوار و معجر و خلخال ها مپرس چیزی نمانده در بر اهل حرم حسین هرجا که دست صاعقه رنگ طمع گرفت کردم سپر برای تو برگ و برم حسین این رد ریسمان اسیری به دست من ارث و هویتی است که از حیدرم حسین با نوحه های حنجره زخمی ام هنوز بر سینه می زند زغمت مادرم حسین شکر خدا شکسته سرم، سرشکسته، نه!! خواهر شدم فدای سر تو سرم حسین نقش بر آب زحمت زینب شده حسین شرمنده از امانتی دخترم حسین سعید محمدی @rozeh_1
پاشو از جا ای بی سر پاشو ای پاره پیکر پاشو از جا آرومِ ، قلب خواهر غصه هات کرده نیمه جونم بی تو می میرم خوب می‌دونم داغ دوریت کرده اینجوری ، قدکمونم ای حسینم بی تو من می‌میرم بی تو من خیلی تنهام سو نمونده به چشمام بعد تو دیگه دنیا ، رو نمیخوام نیزه شد سهم جسم پاره ت شد نصیب من هم اسارت مثل تو هستیِ خواهر هم ، رفته غارت ای حسین جان بی تو من می‌میرم رو دلم پا گذاشتی منو تنها گذاشتی رفتی و خواهرت رو ، جا گذاشتی تا ابد گریون چشماتم بیقرار کرببلاتم از تو چی مونده واسم غیرِ ، درد و ماتم ای حسین جان بی تو من می‌میرم بهمن عظیمی @rozeh_1
عاقبت آمدم پس از عُمری به مزارت نه بر مزارِ خودم آمدم های های گریه کنم به دلِ خون و داغدارِ خودم چند وقتی‌است بغضِ سنگینی به گلویم نشسته ، میبینی؟ کارِ خود را فراق با من کرد کمرم را شکسته میبینی؟ شانه‌های ضعیفِ طفلانت خواهرت را کشان کشان آورد هرکه اینجا رسیده سوغاتی سر و رویی پُر از نشان آورد شرحِ این راه را یتیمانت با زبانِ اشاره می‌گویند با لبی زخم خورده ، چاک و کبود با تَنی پاره پاره می‌گویند شام با من چه کرده ، میبینی؟ رویِ پیشانی‌ام پُر از چین است بعد از این ضجه‌ای نمیشنوم گوشم از تازیانه سنگین است با اشاره رُباب می‌گوید هیچ داغی شبیه این غم نیست بِینِ گهواره نه ببین زینب کودکم بینِ قبرِ خود هم نیست از سرت بی خبر نبودم که هر شبی دست این و آن دیدم با کمی لختِ خون عقیقت را من به انگشتِ ساربان دیدم بود بر گیسوانِ تو جایِ پنجه‌ی چندتا زنا زاده زود فهمیدم از محاسنِ تو که سَرَت در تنور اُفتاده کاش میشد که بوریا بودم تا نگه دارمت همیشه تو را کاش میشد که بوسه‌ای بزنم باز حلقومِ ریش ریشِ تو را اربعینی گذشته اما باز نیزه‌هاشان هنوز در خاک است لخته خون‌های خشک بر تیر است تیغ‌های شکسته بر خاک است یاد عصری که دیدمت اینجا بعدِ غارت عجیب می‌خندند حرفِ سوغات بود و با عجله از تَنَت تکه تکه می‌کندند پای من جان نداشت تا آیند بی اثر بود هرچه کوشیدم از سرِ شیبِ تُندِ گودالت تا کنارِ تنِ تو غلطیدم سرِ عمامه و عبایت نَه بود دعوا برایِ پیرهنت دست‌هایم بُرید وقتی که تیغ‌ها را کشیدم از بدنت حسن لطفی @rozeh_1
چهل روزه تو نیستی پیش زینب چشش خونه، دلش آتیشه زینب چهل روزه سرم بی‌سایبونه سرت رو نی برام روضه می‌خونه چهل روزه عطش دارم بیادت شبیه ابر می‌بارم بیادت چهل روزه که تاج سر ندارم کنار خود علی اکبر ندارم چهل روزه تنم جانی نداره حرم دیگه نگهبانی نداره چهل روزه دلم پیش ربابه به یادت زیر نور آفتابه همین‌جا خصم بی‌بال‌وپرش کرد کمان حرمله بی‌اصغرش کرد همین‌جا از فرس افتاد جسمت همین‌جا از نفس افتاد جسمت همین‌جا از اراذل تیر خوردی عمود و نیزه و شمشیر خوردی همین‌جا پیکرت سنگ‌جفا خورد تنت از پیرمردی هم عصا خورد همین‌جا بود بد شرّی بپا شد به دست شمر جسمت جابه‌جا شد همین‌جا پنجه در گیسوت انداخت جسورانه بزاقی روت انداخت تو رو وقتی ذبیحاً بالقفا کرد سرت رو از تنت وقتی جدا کرد تنت وقتی که غارت شد سرت رفت به دست ساربان انگشترت رفت حرم تنها شد و شد وقت غارت جسارت، هی‌جسارت، هی‌جسارت هجوم از دشمن تو، زیور از من عمامه از تو بردن، معجر از من دلم خیلی برای دخترت سوخت موهای اون مثِ موی سرت سوخت سر تو توی آغوشش نمی‌رفت دیگه گوشواره تو گوشش نمی‌رفت امیر عظیمی @rozeh_1
نمیخواهم بگویم آنچه دیدم نمیخواهم بگویم ماجرا را کجا رفتم چه ها دیدم بماند نکرده هیچ کس با من مدارا به روی شانه بار غم کشیدم میان سینه ام غیر از تبت نیست همین اندازه می گویم برادر دگر این زینبت آن زینبت نیست اگر چه زنده ام-اما به سختی خودم را تا مزار تو رساندم مرا با زور از پیش تو بردند خودم ناراحتم این جا نماندم تنت روی زمین ماند و سرت هم فراز نیزه بالای سرم بود چهل روزه است روز وشب ندارم غم تو بغض و آه حنجرم بود رسیدم از سفر آن هم چگونه پر از دردم، غمینم ،نیمه جانم شکسته حرمتم در کوچه بازار شهیدِ طعنه و زخم ِ زبانم دم دروازه ها یادم نرفته سرت را نیزه دار تو تکان داد میان حلقه ی نامحرمان هم یکی با دست طفلت را نشان داد همان بهتر که سر بسته بماند مصیبت های سنگینی که دیدم اگر چه دور بودم از تو اما ولی شکر خدا پیشت رسیدم محمدحسن بیات لو @rozeh_1
نمیخواهم بگویم آنچه دیدم نمیخواهم بگویم ماجرا را کجا رفتم چه ها دیدم بماند نکرده هیچ کس با من مدارا به روی شانه بار غم کشیدم میان سینه ام غیر از تبت نیست همین اندازه می گویم برادر دگر این زینبت آن زینبت نیست اگر چه زنده ام-اما به سختی خودم را تا مزار تو رساندم مرا با زور از پیش تو بردند خودم ناراحتم این جا نماندم تنت روی زمین ماند و سرت هم فراز نیزه بالای سرم بود چهل روزه است روز وشب ندارم غم تو بغض و آه حنجرم بود رسیدم از سفر آن هم چگونه پر از دردم، غمینم ،نیمه جانم شکسته حرمتم در کوچه بازار شهیدِ طعنه و زخم ِ زبانم دم دروازه ها یادم نرفته سرت را نیزه دار تو تکان داد میان حلقه ی نامحرمان هم یکی با دست طفلت را نشان داد همان بهتر که سر بسته بماند مصیبت های سنگینی که دیدم اگر چه دور بودم از تو اما ولی شکر خدا پیشت رسیدم محمدحسن بیات لو @deabel
عاقبت آمدم پس از عُمری به مزارت نه بر مزارِ خودم آمدم های های گریه کنم به دلِ خون و داغدارِ خودم چند وقتی‌است بغضِ سنگینی به گلویم نشسته ، میبینی؟ کارِ خود را فراق با من کرد کمرم را شکسته میبینی؟ شانه‌های ضعیفِ طفلانت خواهرت را کشان کشان آورد هرکه اینجا رسیده سوغاتی سر و رویی پُر از نشان آورد شرحِ این راه را یتیمانت با زبانِ اشاره می‌گویند با لبی زخم خورده ، چاک و کبود با تَنی پاره پاره می‌گویند شام با من چه کرده ، میبینی؟ رویِ پیشانی‌ام پُر از چین است بعد از این ضجه‌ای نمیشنوم گوشم از تازیانه سنگین است با اشاره رُباب می‌گوید هیچ داغی شبیه این غم نیست بِینِ گهواره نه ببین زینب کودکم بینِ قبرِ خود هم نیست از سرت بی خبر نبودم که هر شبی دست این و آن دیدم با کمی لختِ خون عقیقت را من به انگشتِ ساربان دیدم بود بر گیسوانِ تو جایِ پنجه‌ی چندتا زنا زاده زود فهمیدم از محاسنِ تو که سَرَت در تنور اُفتاده کاش میشد که بوریا بودم تا نگه دارمت همیشه تو را کاش میشد که بوسه‌ای بزنم باز حلقومِ ریش ریشِ تو را اربعینی گذشته اما باز نیزه‌هاشان هنوز در خاک است لخته خون‌های خشک بر تیر است تیغ‌های شکسته بر خاک است یاد عصری که دیدمت اینجا بعدِ غارت عجیب می‌خندند حرفِ سوغات بود و با عجله از تَنَت تکه تکه می‌کندند پای من جان نداشت تا آیند بی اثر بود هرچه کوشیدم از سرِ شیبِ تُندِ گودالت تا کنارِ تنِ تو غلطیدم سرِ عمامه و عبایت نَه بود دعوا برایِ پیرهنت دست‌هایم بُرید وقتی که تیغ‌ها را کشیدم از بدنت حسن لطفی @deabel
یک اربعین چو کاسه ی خون هر دو دیده شد یک اربعین سرت به سر نیزه دیده شد یادم نمی رود که در اینجا چه دیده ام گلهای باغ فاطمه با خنده چیده شد ای همسفر ز رنج سفر این قدر بدان از داغ غصه های تو زینب خمیده شد ای گوشوار عرش برین،بهر گوشوار گوش تمام دخترکانت دریده شد هر وقت بین ره به زمین خورد کودکی آنجا صدای گریه ی زهرا شنیده شد سربسته گویمت که مپرس از سه ساله ات درگوشه ی خرابه یتیمت شهیده شد درچار فرسخ است اگر حد تربتت چون زیر نعل جسم تو هرسو کشیده شد یادم نمی رود که عدو کاکلت گرفت با سختی تمام سر تو بریده شد زینب کجاو کوچه وبازار برده ها رنگ از رخ تمام اسیران پریده شد محمود اسدی @deabel
آورده هرم آه بلا بر سرم حسین بنشانده بر مزار تو خاکسترم حسین آهسته گویمت که علمدار نشنود کن یک نظر که خواهر بی معجرم حسین دستی برون بیار ؛ تو دستی بکش ببین مجموع خط کوفی بر پیکرم حسین از گوشوار و معجر و خلخال ها مپرس چیزی نمانده در بر اهل حرم حسین هرجا که دست صاعقه رنگ طمع گرفت کردم سپر برای تو برگ و برم حسین این رد ریسمان اسیری به دست من ارث و هویتی است که از حیدرم حسین با نوحه های حنجره زخمی ام هنوز بر سینه می زند زغمت مادرم حسین شکر خدا شکسته سرم، سرشکسته، نه!! خواهر شدم فدای سر تو سرم حسین نقش بر آب زحمت زینب شده حسین شرمنده از امانتی دخترم حسین سعید محمدی @deabel
امید دل! دل سوزان برایت آوردم خبر ز تلخی هجران برایت آوردم بر آر سر ز لحد ای گل خزان شده ام که یک بهار، گلستان برایت آوردم به داغ های دلم ای شهید، کن نظری که لاله های فراوان برایت آوردم مزن دم از عطش ای تشنه لب که آب روان ز اشک دیدۀ گریان برایت آوردم به جای مُشک که بر خاک تربتت ریزم به چهره، گرد بیابان برایت آوردم عنایتی کن و سوغاتی مرا بپذیر ز شام، موی پریشان برایت آوردم سخن ز خاطرۀ بزم شام و طشت طلا خبر از آن لب و دندان برایت آوردم به اشک خجلت و چشمان بسته ام بنگر خبر ز گوشۀ ویران برایت آوردم به زیر پیرهن خویش از کبودی تن هزار قصّۀ پنهان برایت آوردم سخن ز خاطرۀ بزم شام و طشت طلا خبر از آن لب و دندان لب و دندان برایت آوردم بیار دست و سرشک سکینه را کن پاک و راز گوشۀ زندان برایت آوردم شکست سرو قدم زیر کوه غصۀ ولی لوای فتح نمایان برایت آوردم اگر چه نامه سیاهی به نزد ما "میثم" نوید رحمت و غفران برایت آوردم استاد حاج غلامرضا سازگار @deabel
یک اربعین برای تو حیران شدم حسین مانند گیسوی تو پریشان شدم حسین با چند قطره اشک دل من سبک نشد ابری شدم به پای تو باران شدم حسین زلفی اگر که ماند برای تو پیر شد در اول بهار زمستان شدم حسین کوفه به کوفه کوچه به کوچه گذر گذر قاری شدی مفسر قرآن شدم حسین دیدی چگونه آخر عمری دلم شکست دیدی چگونه پاره گریبان شدم حسین تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم دارم سر مزار خودم گریه می کنم ای سایه بلند سرم ای برادرم! آیینه ی ترک ترک در برابرم بالم شکسته است و پرم پر نمی زند اما هنوز مثل همیشه کبوترم من قول داده ام که بگیرم سر تو را از دست نیزه ها و برایت بیاورم حالا سری برای تو آورده ام ولی خاکستری و خاکی و ای خاک بر سرم! بگذار اول سخن و شکوه ام تو را ای ماه زینب از نگرانی درآورم هر چند کوچه کوچه تماشا شدم ولی راحت بخواب دست نخورده است معجرم تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم دارم سر مزار خودم گریه می کنم هم پیرهن که ماند برایم بدن نداشت هم که تن تو روی زمین پیرهن نداشت ای بی کفن برادرم ای بوریا نشین! این چادرم لیاقت خلعت شدن نداشت؟ آن گونه ای که من وسط خیمه سوختم پروانه هم دل و جگر سوختن نداشت گل های باغت از همه رنگی گرفته اند یعنی کسی نبود که دست بزن نداشت مردی نبود اگر یل ام البنین که بود هرگز کسی نگاه جسارت به من نداشت تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم دارم سر مزار خودم گریه می کنم هر چند در مسیر سرت ازدحام بود اما درست مثل همیشه امام بود بی تو سوار ناقه ی عریان شدم حسین! من که به روی چشم علمدار جام بود یادم نمی رود سر بالا نشین تو بازیچه ی نگاه اهالی شام بود در حرف های مرد و زن پشت بام ها چیزی اگر نبود فقط احترام بود با دست سنگ صورت تو خط خطی شده از بس که آفتاب تو نزدیک بام شد تو رفتی کنار خودم گریه می کنم دارم سر مزار خودم گریه می کنم دستی که چوب زد لب قرآنی تو را زیر سوال برد مسلمانی تو را بالای تخت رفتی و دستم نمی رسید تا که رفو کنم سر پیشانی تو را می خواستند پیش همه کوچکت کنند اما خدات خواست سلیمانی تو را ای کاش ما برادر و خواهر نمی شدیم حیران نبودم این همه حیرانی تو را این سر، شکسته هست ولی سرشکسته نیست یعنی کسی ندید پشیمانی تو را تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم دارم سر مزار خودم گریه می کنم علی اکبر لطیفیان @deabel
دلم گرفته برای غمی که میدانی برای وسعتِ آن ماتمی که میدانی دوباره آمده ام سر به زیر و شرمنده دچار حال بد و مبهمی که میدانی چقدر گریه کنم تا به من محل بدهی قبول کن! منم آن محرمی که میدانی مرا به حال خودت واگذار کن آقا دعا بکن نشوم آدمی که میدانی دوباره بغض دلم را گره زدم محکم به روی حاشیهٔ پرچمی که میدانی فراق کرب و بلا جان سپردن محض است تو را خدا برسان مرهمی که میدانی سکوتِ کنج ضریحت چه عالمی دارد مرا ببر به همان عالمی که میدانی به پای بوسیِ شش گوشه ات مرا بطلب نخواه جان بدهم از غمی که میدانی! مرضیه عاطفی @deabel
سنگ هم آتش گرفت از حال ما جامانده ها گریه باید کرد بر اقبال ما جامانده ها درد را همدرد ، جور دیگری حس می کند فطرس امروز آمده دنبال ما جامانده ها ظهر روز اربعین و یک سلام از راه دور این دگر شد عادت هر سال ما جامانده ها باز هم قربان گریه ، آن رفیق کودکی داده یاری بر زبان لال ما جامانده ها جور دیگر داد از داغ رقیه می زنند دم به دم ، این چند روز ، امثال ما جامانده ها محمدحسین رحیمیان @deabel
عالم همه یک نقطه ای از نونِ حسین(ع) است عشق است چنین جاذبه در خونِ حسین(ع) است زیباییِ احساسِ من این است که جانم آن عاشقِ‌ دیوانه و مفتونِ حسین است این دل که اسیر است و در این دام گرفتار چون آهوی سرگشته ی هامونِ حسین است بر سینه ی قبرم به خطِ خون بنگارید هان این دلِ سودا زده افسونِ حسین است عمریست دلم بارِ غم هجر کشید است اصلاً بنویسید که مجنونِ حسین است یا لیتنی کنت و مَعکم وردِ لبِ ماست عالم به ابد یکسره مدیون حسین است گر نعره ی هیهات.... کشد در برِ ذلت چون عزت و آزادگی قانونِ حسین است در ظهرِ عطش کرب و بلا و تهِ گودال این قلبِ خدا هست که محزونِ حسین است هرگز نشود مشعلِ این واقعه خاموش تا روی جهان صورتِ گلگونِ حسین است تا نبضِ جهان می زند این دایره ی عشق عالم همه یک نقطه ای از نونِ حسین(ع) است @deabel
‍ ‍ السٌلام علیکِ یا زینب کبری(س) ماجرای کربلا را باید از زینب شنید از دلِ غمدیده ی آن بانوی مکتب شنید هر چه گویند این و آن از ماجرای کربلا باید از زینب ادای حقٌ این مطلب شنید از دلِ اهلِ حرم آید خروشِ درد و آه باید از سجاد هم آن مضطرِ در تب شنید باز هم بشنو همی بی حرمتیِ اهلِ بیت از شقاوت های شمرِ پستِ لامذهب شنید از سکینه هم در آن صحرای تاریک و خموش دامنِ آتش گرفته، از سکوتِ شب شنید رأس گلگون پدر بر روی نی چون ماهِ بدر صوتِ قرآن و دعا را باید از آن لب شنید نیزه های خون چکان بود و صدای کودکان باید از آن جسم و آن تازیدنِ مرکب شنید مجلس و تختِ یزید و کوفیانِ تیره بخت خطبه های آتشین را باید از زینب شنید! @deabel
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 دردای این جسم کبودم ،دیگه داره آروم می گیره دق کرده ی هرروز وهرشب،ازداردنیا دیگه سیره هم ناله و غمخوار زینب ، شکرخدا داره می میره جامونده ازبلایم ، از بار غم خمیدم هم خواهرشهید وهم دختر شهیدم اززندگی به جزدرد،چیزی دیگه ندیدم هجده سر بریده،بر روی نیزه دیدم مظلومه ام،غریبم بنت الحسین سکینه &&&&&&&&&& در نیمه ی روزی تموم ِگلای باغ ما خزون شد بیچاره زینب عمه من،برروی تل قامت کمون شد خون ازگلوی شاه دین واشک دوچشم من روون شد من شاهد عبا و ، زخمای اکبر هستم بایاداون سه شعبه،دلخون اصغرهستم با خاطرات قاسم،صد مرتبه شکستم با روضه ی علمدار، دیگه زپا نشستم مظلومه ام،غریبم بنت الحسین،سکینه &&&&&&&&: از روی بام قوم یهودی ، قلب منو کرده نشونه برجسم من زینب سپر بود،هرجاکه خوردم تازیونه می زد عدو با کین حیدر ،با کعب نیزه بی بهونه دیدم تو کوچه شام، سبّ علی ثوابه بر ناله ی یتیمان ، رقص زنان جوابه از غُصه ی سه ساله ،قلبم هنوز کبابه جلوی چشم خیسم،دق کرده درخرابه مظلومه یاسکینه.... علی مهدوی نسب حضرت سکینه (س) نوحه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 خورشید سر زد از سحرت أیها الغریب از سمت چشم های ترت أیها الغریب تو ابر رحمتی که به هر گوشه سر زدی باران گرفت دور و برت أیها الغریب جاری ست چشمه چشمه قدمگاه تو هنوز جنت شده ست رهگذرت أیها الغریب تو آفتاب رأفتی و کوچه کوچه شهر در سایه سار بال و پرت أیها الغریب با این همه، غریبِ غریبان عالمی داغی نشسته بر جگرت أیها الغریب از کوچه های غربت شهر آمدی ولی داری عبا به روی سرت أیها الغریب آقای من! نگو که تو هم رفتنی شدی زود است حرف از سفرت أیها الغریب شکر خدا جواد تو آمد ولی هنوز بارانی است چشم ترت أیها الغریب یک عمر خواندی از غم آقای تشنه لب با اشک های شعله ورت أیها الغریب هر گوشه‌ای ز حجره که رو می ‌کنی دگر کرب و بلاست در نظرت أیها الغریب در قتلگاه، لحظه ی آخر چه می کشید جدِّ ز تو غریب‌ترت أیها الغریب چشمان اهل خیمه دگر سوی نیزه هاست ظهر قیامت است و سری روی نیزه هاست شاعر : یوسف رحیمی امام رضا (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 آسمان چشم من پر از ستاره می‌بارد از هُرمِ هَر آهم شراره مثل جدّم مجتبی ، هستم در بینِ غمها کشتة زهر جفا وای وای وای وای با قلب شکسته‌ام ، با این دلِ خسته‌ام چشم از دنیا بسته‌ام وای وای وای وای پایانِ ، غمهایم ، آمده دیگر دیگر من ، عَبا را ، می‌کِشَم بر سر مولا (۳) رضا ** از این جهانِ پُر از غم رهسپارم سر بر روی خاکِ غربت می‌گذارم من دارم چشمانِ‌تر ، بر لب‌ها خونِ جگر مانده چشمانم به در ای وایِ من مانده چشمانم به در ، میرسد از ره آخر دلدار من از سفر ای وایِ من میمانم ، در غربت ، در دیارِ طوس تا باشد ، با شیعه ، قبرِ من مأنوس مولا (۳) رضا شاعر : رحیم ابراهیمی امام رضا (ع) نوحه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 حسن کریم طاها، نور چشم کوثره وارث بی همتای ولایت حیدره هرکی نداره مِهرش،به خدا که لعینه کوری دشمناش او مُعزّالمُومنینه حسن امیر غالب به حیدره او نائب شد عزتم این که من غلاممو او صاحب حبیبی یا حسن جان.... وقتی میره به میدون استاد رزم همه ست بر روی جبین او سربند یا فاطمه ست نامش سر زبونا ،شیرین مثل عَسَله مظهر شجاعته،قهرمان جَمَله میر و سپهسالاره مثل باباش کرّاره با اخم او هر دشمن پا به فرار میزاره حبیبی یا حسن جان..... مزار خاکی او، عرش معلّای ماست حرم نداره امّا ،قبله ی ما نوکرهاست یه روز براش می سازیم گنبد و صحن و سرا حرمی بزرگتر از حرم امام رضا آقا به حقّ زهرا بقیعمو کن امضا ازاونجا کن راهی ام به جنّت کربلا حبیبی یا حسن جان..... ️عبدالمحسن امام حسن (ع) شور 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 شصت سال با دو دیده ی تر گریه کرده ام شصت سال در عزای پدر گریه کرده ام از غصه آب گشته دل داغدار من با لخته های خون جگر گریه کرده ام شصت سال نای خستهٔ جان نینوائی است هر شام تا طلوع سحر گریه کرده ام شصت سال بیقرار گلوی بریده ام تیغی که مانده پیش نظر گریه کرده ام من سینه ریش موی پریشان زینبم بر زخم سنگ و آتش سر گریه کرده ام از بانگ آب آب رباب آب گشته ام بر حنجری که گشته سپر گریه کرده ام بر حال دست و پا زدن اکبر و پدر افتادن به نعش پسر گریه کرده ام با مادران سوخته دل ناله می زنم با بلبلان سوخته پر گریه کرده ام با لای لای مادر خود خوگرفته ام باحال آن خمیده کمر گریه کرده ام با دست خسته بر سر خود می زنم ٬ بر آن نخلی که شد بریده ثمر گریه کرده ام تا آسمان تیره گرفته است ابرخون با صد ستاره بهر قمر گریه کرده ام سلام الله علیهم اجمعین ( مصطفی نظری طهرانی) حضرت سکینه (س) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 وای وای ، كسی نمی‌ باشد به یادم وای وای ، بگو كجا هستی جوادم ای پسرم بیا تماشا ببین علی موسی الرضا را من عاقبت افتادم از پا واویلتا آه و واویلا ** وای وای ، چون لاله ی خشكیده‌ام من وای وای ، از بس به خود پیچیده‌ام من بگو كجایی قرص ماهم چون مانده بر راهت نگاهم شد قصر مامون قتلگاهم واویلتا آه و واویلا ** وای وای ، پیچیـده امشب بوی زهرا وای وای ، من می‌روم به سوی زهرا بر خاك حجره در سجودم شد دیدنی شمع وجودم من زائر یاس كبودم واویلتا آه و واویلا ** وای وای ، جواد من رو سوی من كن وای وای ، بیا بیـا مرا كفن كن می‌سوزد از سر تا بپایم من كشته زهر جفایم هر لحظه یاد كربلایم واویلتا آه و واویلا شاعر : سید محسن حسینی امام رضا (ع) نوحه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 توی چشمامون - میزنه بارون دیگه زهرا ، خداحافظ ، میمیرم دل خون بعد من از این مدینه - دلِ علی شاکی میشه توی همین کوچه یه روز - چادر تو خاکی میشه دارم میرم از این دنیا - دلم میگیره ای زهرا که فاطمیه تو راهه واویلا امون امون ای دل ای دل ** میزنی پرپر - جلوی حیدر جای خونِ ، تو می مونه ، روی میخ در مجلس ختمم که میشه - میبینه با خنده دارن به جای گل درِ خونش - آتیش و هیزم میارن می مونی وقتی که تنها - میگی کجایی ای بابا بیا که محسن رو کشتن واویلا امون امون ای دل ای دل ** منم و غم ها - علی و زهرا قراره ما ، توی گودال ، عصر عاشورا به روی سینمه حسین - انگاری چشمام میبینه یکی با خنجرش میاد - به روی سینش میشینه تو قتلگاه میشه غوغا - که نیزه ها میره بالا میشه حسین من بی سر واویلا امون امون ای دل ای دل شاعر : سعید پاشازاده پیامبر اکرم (ص) زمینه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 سلام اي برتر از ايوب صبرت كه نبود سايه بان بر روي قبرت سلام اي در صبوري بي قرينه غريب دوم شهر مدينه توهستي زيب آغوش پيمبر تو هستي راكب دوش پيمبر ملك انسان فرشته پاي بستت كليد جنت و دوزخ به دستت تورا زهرا بدامان پرورانده رسول الله اوصاف تو خوانده خدا چون كرد خوبان را گزينش تو گشتي شمع بزم آفرينش تو شمعي و جهان پروانه توست تمام قلبها كاشانه توست تو زهرا و علي را نور عيني اميد زينبي عشق حسيني تو در هر حال باشي با خدايي تو در كشتي احسان ناخدايي مزارت سجده گاه آفتاب است ولي افسوس ويران و خراب است از اين غم بر دل شيعه چه داغ است كه قبرت در مدينه بي چراغ است جهاني سوزد از داغ غم تو سيه پوشيده شب در ماتم تو امام حسن (ع) نوحه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 محتاج لطفت از عدم هستم حسین جان دلبسته ی تو هر قدم هستم حسین جان من التماست می کنم با چشم گریان سینه زن پای علم هستم حسین جان حال دلم خوش نیست ای درمان دردم لنگ یک امضای کرم هستم حسین جان دریاب این دل را که افتاده به پایت دیگر به فکر یک قسم هستم حسین جان این دومین بار است جامانده ترینم محتاج آغوش حرم هستم حسین جان حال دلم زار مرا دیدی جز این نیست تسکین درد من به غیر از اربعین نیست... محمد حبیب زاده اربعین حسینی (ع) مناجات 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 نقش جلیله دخترِ ارباب سرجدا بعد از شهادت پدرش، بعد نینوا کمتر نبود از هنرِ عمه های خود با شعر، خطبه، نوحه، تباکی، بکا، دعا یعنی پس از شهادت شاه شهیدمان مرهون نوحه های سکینه ست کربلا آن بانویی که عابدۀ اهلبیت بود با سوز خویش داده چنین درسِ دین بما راه حسین، راه قیام است و راه خون باید همیشه زنده نگه داشت راه را تیغ زبان گشود، به فریادِ فاطمی گفت از هزار داغ، یکی را برای ما وقت غروب بود و أذانی نمی رسید إلاّ صدای هلهلۀ لشگر دَغا دیدم به چشم خویش در اطراف خیمه گاه در لابلای شیون و غوغای ماجرا یک دسته نیزه، رأسِ بریده کنند حمل یک فوج نیزه، معجرِ زنهای با حیا دست خودم نبود که فریاد میزدم معجر مگیر از سرِ ما، پَستِ بی حیا دیدم ز پای خواهر من زیوری ربود یک نابکار، با طمع و حرص، بی هوا در بینِ دود و آتشِ خیمه، بدست خصم دیدم چکید خون، ز همه گوشواره ها دیدم فرارِ خواهر دیگر در آن میان با دامنِ به شعله نِشسته ،سوی کجا؟ میگفت با تمام نواهای زخمی اش اینجاست موجِ خونِ خدا، موج کربلا این موجِ کربلا همه را غرق می کند مستغرق خدا چو سکینه، نه در بلا حضرت سکینه (س) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
در حسرت ای مسیحا نفس عشق، دمت را بفرست به مداوای دلم، اشک غمت را بفرست من مجازات شدم، این همه دوری بس نیست؟ رحم کن زود، جواز حرمت را بفرست غم شبیخون زده از چار طرف بر قلبم به پرستاری قلبم کرمت را بفرست به نفس تنگی ما رحم کن ای حضرت عشق بر سر شهر غبار قدمت را بفرست به کمک حالی این شانه ی زخمی صبور تکیه گاهی، پرِ شالی، علمت را بفرست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ی این روزا کارم اینه که با اشک خاطرات تو رو مرور کنم از کنار عمودِ توو عکسا بکشم آهی و عبور کنم زائرای توو جاده رو هرروز می‌بینم از توو قاب تِلْویزیون می‌زنم هی به سینه با حسرت یه چِشَم اشکه و یه چشمم خون @hosenih این سزای کدوم گناه منه؟ این روزا خیلی توو سرم جنگه اصلا امسال یجور دیگه دلم واسه‌ مشّایه تا حرم تنگه دوری از تو اَمونم‌و برده من کجا و غم فراق کجا؟ از توو خونه‌ سلام میدم اما خونه‌ی من کجا عراق کجا؟ باشه امسال کربلا نمیام ولی از این فراق می‌میرم اشتیاق تو رو چیکار کنم؟ که از این اشتیاق می‌میرم @hosenih خودمو توی جاده می‌دیدم که بازم اومدم پیاده‌روی وقتی اون زائر عراقی گفت من به یادت قدم زدم اخوی گرچه بغضی که توو گلومونه حسرت رفتنِ دوباره‌ی ماست من دلم روشنه که حاج‌قاسم اربعین نایب‌الزیاره‌ی ماست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e