جان و دل را میکنم تقدیم تو ای جان و دل!
چون ندارم بهتر از این هدیهای، هستم خجل
سرنوشت من گره خورده است چون با عشق تو
بستهام با تار مویت، نازنینا! پای دل
در پناه تو من ایمن میشوم از هر بلا
گر نگیری دست من، پایم بلغزد روی گل
از شمیم عشق، جانی تازه میگیرد دلم
میکند باران لطفت، قلب ما را معتدل
گفت معشوق آی عاشق! عاشقی را پیشه کن
ای که داری دل به عشق دلبر خود مشتغل
بال بگشا، وقت پرواز است تا ققنوس عشق
تا به کی کنج قفس کز کرده باشی منفعل!؟
درس آزادی بگیر از مکتب آزادگان
قطره دریا میشود چون شد به دریا متصل
از تو میخواهد وطن مردی شجاع و پای کار
کی به کار میهن آید مرد بیحال و کسل!؟
اوج تقوا، اوج ایمان؛ اوج انسانیت است
گر نه بیتقوا و دین، شد آدمیت مضمحل
#محمد_رضا_قاسمیان
#بداهه_سرایی_شعر_سه_نقطه
۱۴۰۳/۰۳/۱۸
ای کاش! به نفع ما ورق برگردد
تا غنچهی لب به شبنمی تر گردد
پیوند دو گل، باز میسر گردد
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_داستانک
#سهگانی_رباعی
یک برکهی آب در شبی مهتابی
افتاده میان آب عکس رخ ماه
مشغول شنا دوتا دوتا مرغابی
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_داستانک
الطاف خدای حی سبحان با توست
مهرش همه جا عیان و پنهان با توست
ای روشنی خانهی قلبم! ای دوست!
آرامش دلهای پریشان با توست
#محمد_رضا_قاسمیان
#رباعی
برده از قلبم، قرارم، دلبری، فتانهای
ماهرویی دام گستر بر لبانش دانهای
سروقدی، گلرخی، هر عضو او همچون گلی
وه! چه زیبا! گل مخوانیدش، بوَد گلخانهای
چون به رنگ و بوی گل، بسیار عادت کردهام
دمبهدم گِردش بگردم، همچو یک پروانهای
عاشقم، دلدادهام، دل را به زلفش بستهام
عشق او در سینه دارم، گنج در ویرانهای
گرچه لبریز از شراب عشق اویم، تشنهام
کاش! از دستش بگیرم باز هم پیمانهای
کاش! بگذارد قدم یک روز روی دیدهام
تا کنم برپا برایش محفل شاهانهای
#محمد_رضا_قاسمیان
#بداهه_سرایی_مکتب_خانه_عشق
۱۴۰۳/۰۳/۱۹
دست روزگار
ما را
که شاخههای یک درختیم
یکی را دفتر و مداد کرد
یکی را میز و صندلی قدرت
و دیگری را چوبهی دار
امان از روزگار
#محمد_رضا_قاسمیان
#شعر_سپید
#سپکو