امشب هوایت کرده دل، با شوق بسیار آمدم
ای روشنی بخش دلم! در این شب تار آمدم
بس، از تظاهر خستهام، از خالی و پُر خستهام
دور از نگاه دیگران، فارغ ز انظار آمدم
گر بیوفایی کردهام، عمری جدایی کرهام
این بار با چشم و دلی، از عشق، بیدار آمدم
هرچند بس دیر آمدم، با عذر تقصیر آمدم
چون روزهداری تشنه در هنگام افطار آمدم
من غصهدارم از خودم، آوَخ! که زارم از خودم
من شرمسارم از خودم، از بس گرفتار آمدم
با بار سنگین آمدم، با قلب خونین آمدم
چون عبد مسکین آمدم، بیتوشه و زار آمدم
ای باغبان این جهان! ای تو بهار جاودان!
ای گل! دگر خوارم مکن، هر چند چون خار آمدم
ای خوب من! گر من بدم، اما مکن دیگر ردم
محبوب قلب عاشقان! با شوق دیدار آمدم
#محمد_رضا_قاسمیان
#بداهه_سرایی_گلشن_شعرا
۱۴۰۳/۰۳/۲۶
May 11
غوغایی است
در دل دریا
بلند است
فریادهای کمک خواهی
ماهیانی
که صید میشوند
اما ساحل نشینان آرام را
چه پروایی
تماشاگرانی
که فقط غرقاند
در غفلت و لذت
#محمد_رضا_قاسمیان
#سپید
از قلب من به قلب تو راه آفریدهاند
راهی که از مسیر نگاه آفریدهاند
زیباتر از جمال تو پیدا نمیشود
مه را شبیه روی تو ماه آفریدهاند
وصفی برای زلف تو پیدا نشد، از آن
شب را به رنگ زلف سیاه آفریدهاند
مانند گل لطیفی و مانند شبنمی
آری تو را نسیم پگاه آفریدهاند
آیینهی جمال تو را تاب آه نیست
یاللعجب! برای چه آه آفریدهاند!؟
ما را توان هجر تو دیگر نمانده است
چون کوه غم مقابل کاه آفریدهاند
بگذار تا که سر بگذارم به شانهات
آن شانه را که پشت و پناه آفریدهاند
#محمد_رضا_قاسمیان
یک کودک پر نشاط و بازیگوشم
همبازی دنیای عروسکهایم
مانده غم هر عروسکی بر دوشم
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_رباعی_کودک
این اسب پرنده گر چه چوبی باشد
همراه خودش به آسمانم ببرد
چون اسب زورو، چه اسب خوبی باشد!
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_رباعی_کودک
عید قربان شد و جانها همه قربانی توست
میزبانی کنی امروز، که مهمانی توست
هر کجا مینگرم، «نورٌ علیٰ نور» بوَد
عالمی روشن از آن چهرهی نورانی توست
روشن از نور تو شد خانهی تاریک دلم
محفلی در دلم از شوق چراغانی توست
تو قرار دل من هستی و لیلای دلم
دل آشفته که مجنون بیابانی توست
نشود لحظهای از غصه، پریشان بشوی
که پریشان دلم از فکر پریشانی توست
گلم! از پرده برون آی که مشتاق توام
سالها شد که دلم، مست غزلخوانی توست
#محمد_رضا_قاسمیان
#بداهه_زمزمههای_دلتنگی
۱۴۰۳/۰۳/۲۹
4_6021501882218845391.mp3
4.18M
آنان که عشق خویش، روان سوی جو کنند
پُر میشود ز باده، مرا هم سبو کنند!؟
آه! ای صبا! که میگذری کوبهکو، بپرس
آیا شود ز عاشق خود پرسوجو کنند!؟
مجنون شدیم و سر به بیابان و شرح آن
آیا شود به لیلی ما موبهمو کنند!؟
از ما بگو به کعبهی دلهای عاشقان
از خون به شوق روی تو تا کی وضو کنند!؟
هر دل ببین که زخمی هجران دلبر است
آیا شود که زخم دل ما رفو کنند!؟
ما عاشقان صادق و باید حسابمان
دیگر جدا ز مدّعیان دو رو کنند
آه! ای امید خسته دلان! تا کی انتظار!؟
کی میشود که با تو مرا روبهرو کنند!؟
#محمد_رضا_قاسمیان
#آوا_سرکار_خانم_پروانه