چه میشود که به شب، ماه را، نشان بدهند!؟
کمی به اهل زمین، نور و کهکشان بدهند!؟
ملامتی نتوان کرد، خلق عالم را
به شوق دیدن رویت، اگر که جان بدهند
چقدر فصل خزان سهم ما زمینیهاست!
به باغ لاله کی آن جام ارغوان بدهند!؟
ز داغ هجر تو ای ماه! ناتوان شدهایم
بگو به خاطر تو بیشتر توان بدهند
کجاست کعبهی دلها، به وقت قدقامت!؟
مؤذنان همه سر نغمهی اذان بدهند
بزرگوار خدایا! بزرگواری کن
مگو هر آن که بوَد آنچه لایق، آن بدهند
به رهگذار شما، نور لالهها کم نیست
نشانتان چقدر ره، ستارگان بدهند!؟
امانتی که سپردیم ما به دست زمین
بگو امانتمان را به آسمان بدهند
بگو که پرچم این انقلاب باعظمت
به دست مهدیمان، صاحبالزّمان بدهند
به زیر پرچمتان هر که هست امروزه
به روز حشر، ز لطف تو سایبان بدهند
#محمد_رضا_قاسمیان
✅ یک نکته از هزاران
▪️تلفیق سهگانی با داستانک از آغاز جزو دغدغههای من بوده است و در این زمینه تجربههایی نیز داشتهام؛ کاری که میتواند #سهگانی_داستانک پدید آورد.
چنان که میدانیم داستانک یا داستان کوتاه کوتاه، یکی از قالبهای داستان است که با تعداد معدودی کلمه به وجود میآید و بر پایهی کشف و ضربه و غافلگیری پیش میرود و سهگانی هم باید چنین باشد.
همخوانی این دو قالب ادبی، باعث میشود تا از جهت منطقی قبول کنیم تلفیق آنها ممکن است.
برای نمونه، داستانک ششکلمهای زیر را به ارنست همینگوی نسبت میدهند:
فروشی! کفش بچه! اصلا پوشیده نشده!
و ما در سهگانی، حتی نمونهی داستانک پنجکلمهای داریم:
شب گذشت،
روز هم
برنگشت.
براینپایه، سهگانی_داستانک، تلفیق میان دو قالب ادبی سهگانی و داستانک است که هر دو از روند کشف و ضربه و غافلگیری بهره میبرند و اکنون با پرورش سهگانیپردازان قویدست، پرداختن جدیتر به آن لازم مینماید. در زیر برای نمونه، پنج سهگانی_داستانک میآید:
(۱)
نیشهای نغز می زند؛
عشق، سادگی نمیکند،
اولش به مغز میزند.
(۲)
آسمان با غرور میگردید؛
یک تن از آفتابگردانها
رفت در آسمان و شد خورشید.
(۳)
نقاش چیرهدست
پروانه آفرید؛
یک تابلو پرید!
(۴)
از یار شهید اگرچه تنها
در قاب زمانه یک نشان ماند،
ما پیر شدیم و او جوان ماند.
(۵)
با تو رسمی دیگر آوردم؛
او برایت مرد،
من برایت زندگی کردم.
#علیرضا_فولادی
🌺࿐ུ***࿐═┅─
@zirechatrambaran
╰─► @seganidastanak★═─
ای کاش که زائر حرم باشم من
در سایهی سلطان کرَم باشم من
یعنی که کنار دلبرم باشم من
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_رباعی_آئینی
من، امر به معروف کنم پیوسته
از نهی ز منکر نشوم دلخسته
آن هم به زبان و شیوهای شایسته
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_رباعی_آئینی
ای ماه! بتاب و خانه را روشن کن
از گنج ستارهها پر این دامن کن
جز دوریت آنچه خواستی با من کن
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_رباعی
مانند #زغال، عمر ما میسوزد
هر #ثانیه با #ناله و #ساز #تلخش
بی #پلک زدن چشم به ما میدوزد
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_رباعی
#شکوه نکنم ز #ساز #تلخت ای عمر!
هر #ثانیهای #پلک زدم صد #لاله
#پژمرده شد و نکرد حتی #ناله
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_رباعی
کسی بر خانهی دل، در نمیزد
در این گلشن، کلاغی پر نمیزد
اگر دلبر به قلبم، سر نمیزد
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_دوبیتی
voice.ogg
344.1K
کسی بر خانهی دل، در نمیزد
در این گلشن، کلاغی پر نمیزد
اگر دلبر به قلبم، سر نمیزد
#محمد_رضا_قاسمیان
#آوا_سرکار_خانم_المولی
#سهگانی_دوبیتی
ای دلبری که با تو ز جان آشناترم!
از هر کسی به عشق شما مبتلاترم
بیگانهام مخوان که در این شهر و این دیار
از هر که آشنای تو شد آشناترم
پای دلم به زلف تو بستم، از آن زمان
از هر رهیده از قفسی من رهاترم
چون قاصدک که میدوَد او از پی صبا
گردم پیات، اگر چه از او بیصداترم
گفتم که کیمیاست نگارم، طلای ناب
گفتا که من، طلا نه که از آن طلاترم
گفتا بخواه! هرچه که خواهی ز درگهم
گفتم ببخش! عاجزم و باحیاترم
دستم بگیر بنده نواز کریم من!
کز هرچه بینواست، از او بینواترم
#محمد_رضا_قاسمیان
#گروه_عاشقانه_شاعران
۱۴۰۳/۰۴/۳۱