eitaa logo
از سبوی عشق
245 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
141 ویدیو
22 فایل
#از_سبوی_عشق #اشعار #قصیده #غزل #ترکیب_بند #ترجیع_بند #قطعه #دو_بیتی #رباعی #مثنوی #سه_گانی #شعر_ولایی #شعر_مقاومت #سپید #سپکو #سروده #شاعر #محمد_رضا_قاسمیان #شهرستان_بشرویه #خراسان_جنوبی #عضو_جمعیت_شاعران_آزاد_ایران #تصاویر #کلیپ #مطالب_ارزشمند
مشاهده در ایتا
دانلود
دل به تو بستم و در عشق تو محدود شدم قطره‌ای بودم و از شوق تو چون رود شدم بس که هر جا سخن از بخشش و از جود تو بوَد طالب خوان تو و آن کرَم و جود شدم چون که آورد نسیم سحری بوی خوشت سوختم در غم عشق تو و چون عود شدم گشتم آواره‌ چو آهوی بیابان، ز پی‌ات از غبار غم هجر تو گِل‌اندود شدم قلب من داد گواهی که به وصلت برسم طالع سعد تو را دیدم و مسعود شدم می‌پذیری تو مرا باز به سربازی خود!؟ سال‌ها منتظر مهدی موعود(عج) شدم ۱۴۰۳/۰۵/۰۹
ای اختر سپهر من! ای مهر در دلم! ای روشن از فروغ تو جان! ماه کاملم! ای همنشین دائمی فکر و جان و دل! آیینه‌ی جمال تو هر دم مقابلم بنگر که کوه خم شود از دوریت! ببین! در زیر بار هجر تو چوُن پایْ در گلم!؟ آواره‌ام به کوه و بیابان به شوق تو هر جا که هست یاد تو، آنجاست منزلم ای پادشاه حُسن! کنی کی تفقدی!؟ عمری بوَد که بر سر کوی تو سائلم آیا شود که چهره‌ی ماهت نشان دهی!؟ کی می‌شود که حل کنی از لطف، مشکلم!؟ ۱۴۰۳/۰۵/۱۶
چشمم از باده‌ی چشمان تو تا جام گرفت شهد عشق تو از آن باده‌ی گلفام گرفت تلخ و شیرین نگاهت، به هم آمیخته‌اند نرگس غمزه‌زنت، شیوه‌ی بادام گرفت قامتت بس که قیامت کند از حُسن قیام شهرتش سرو از آن قامت و اندام گرفت عطر گیسوی تو آورد، سحرگاه، نسیم کام از عطر خوشت، این دل ناکام گرفت بیت بیت غزل از عشق تو بیت‌الغزل است قلبم از هُرم نفس‌های تو الهام گرفت ۱۴۰۳/۰۵/۲۳
ای ماه! که بردی ز کفم، تاب و شکیبم ای روشنی قلب من! ای زینت و زیبم! در گلشن جانم بخرام از سر احساس بی‌خود ز خودم کن تو به بوییدن سیبم لب را بگشا، بلبل من! چهچه سر دِه من عاشق آن منبر و آن گونه خطیبم لب تشنه‌ام ای آب گوارا! تو کجایی!؟ تا کی به سرابی دل خود را بفریبم!؟ بر قلب من آتش مزن از شعله‌ی هجرت ای آن که خودت داروی دردی و طبیبم! ای دلخوشیم، وعده‌ی می‌آیم‌ات ای یار! آزرده دل از فتنه و از جور رقیبم هر گز نکشم دست ز دامان وصالت ای کاش! شود دیدن روی تو نصیبم ۱۴۰۳/۰۶/۰۶
بیا ای قدسی! که غم نابود می‌گردد چه ذوقی می‌کنم وقتی رُخت مشهود می‌گردد! بیا بگشای با لبخند دیگر غنچه‌ی لب را که هرکس عاشق آن داوود می‌گردد به آرَم اگر یک روز دامان پر از مهرت یقین دارم، نصیبم بهتر از هر سود می‌گردد اگر چه گاهی کار است می‌دانم ولی گاهی ملائک را بشر مسجود می‌گردد بیا سبقت بگیر و در خیرخواهی باش که روزی عمر بشر مسدود می‌گردد به امیدی قلب ما را گرم کن ای دوست! که از عشقت مقام محمود می‌گردد ۱۴۰۳/۰۷/۱۷
دلم هوای تو دارد، پر از بهانه‌ی توست ز هر کجا که گذر می‌کند، روانه‌ی توست بیا و دانه بیفشان، کجاست دانه و دام!؟ هنوز دیده‌ی ما سوی آب و دانه‌ی توست بیا و غنچه‌ی لب را به نغمه‌ای بگشا بخوان که گلشن جان، تشنه‌ی ترانه‌ی توست بیا که با تو بیاید نشاط و غم برود که نقل مجلس ما، نقش عاشقانه‌ی توست چنان حضور تو را حس کنم کنار خودم که لحظه لحظه‌ی عمرم، سرم به شانه‌ی توست بزن به قلّه‌ی دل، پرچم وصال و بیا تو حاکمی، تو حکیمی، زمان، زمانه‌ی توست چه می‌شود که بیایی!؟ دگر بس است فراق قدم به دیده‌ی ما نِه، که خانه، خانه‌ی توست ۱۴۰۳/۰۸/۰۸
من که مجنون گشته‌ام، لیلا برایم بهتر است کوه‌ها و دامن صحرا برایم بهتر است خسته‌ام با آنکه من از این سکوت مرگبار این سکوت از ناله و غوغا برایم بهتر است آرزو دارم ببینم قدّ سرو و روی گل گر چه خارم، سایه‌ی گل‌ها برایم بهتر است می‌کشم با جان و دل ناز تو را خورشید من! غرق در دلسردی‌ام، گرما برایم بهتر است می‌شود لطفی کنی، دستم بگیری از کرم من که افتادم چنین از پا برایم بهتر است می‌شود بینم رُخ ماهت!؟ اگر بینم تو را از همه دنیا و مافیها برایم بهتر است ۱۴۰۳/۱۰/۰۲
ای سراپا همه خوبی! همه طناز! بیا شور شیرین دلم، از تو شد آغاز، بیا ای که هر لحظه هوای تو نمودم! شده‌ای بر دلم مثل کبوتر، پر پرواز! بیا ای که یک گوشه‌ی چشمت، همه را ریخت به هم! بُرد گوی سبق از نرگس شیراز، بیا تا خزان دل من، از تو بهاران گردد ای در این گلشن جان، سرو سرافراز! بیا ای گل! از مکتب عشق تو هنرها دارم بلبل طبع مرا، قافیه پرداز! بیا ای مرا همچو نفس! بی‌تو بمیرم هر دم چون مسیحا نفست، می‌کند اعجاز! بیا آه از این دوری و این دوستی و حیرانی! با دلم، دم به دم ای یاد تو دمساز! بیا ۱۴۰۳/۱۱/۲۳
باز، چه خوب می‌رسد، نغمه‌ی عاشقانه‌ای! بر لب بلبلان بوَد، وَه که عجب ترانه‌ای! همچو بلم، فتاده دل، باز به بحر عاشقی موج به رقص آمده، باز به هر کرانه‌ای گشته زمین و آسمان، از چه دوباره مست تو!؟ بوی خوش تو می‌رسد، باز کجا روانه‌ای!؟ نیست چنان تو دلبری، از همه دلبران، سری خلق، تمام مشتری، تو گوهر یگانه‌ای خال به روی گونه‌ات، دانه بوَد و دام، زلف کرده طمع، کبوتری، باز به آب و دانه‌ای آه! چه کرده این خزان!؟ پیر شد از غمت، جوان ای تو بهار عاشقان! در دل من، جوانه‌ای ای به فدای مقدمت! جان به کفیم، در رهت کی بشویم همدمت!؟ کو خبری!؟ نشانه‌ای!؟ ۱۴۰۳/۱۱/۳۰
شراب عشق، شمایید و ما، خمار شما همیشه مست شماییم و بی‌قرار شما دلی که عشق شما را ندارد آن سنگ است نمانده هیچ دلی، کاو نشد، شکار شما هماره، سنگ شما را همه به سینه زدیم خدا کند! که نباشیم، ننگ و عار شما شبیه صاعقه، بر فرق اهرمن‌اید که سوخت، هستی دجّال، از شرار شما برای دشمن‌تان، نار و دوست را نورید چه محشری است به پا کرده نور و نار شما! شما که مایه‌ی امنیت وطن هستید که اقتدار وطن، عین اقتدار شما به پایداری‌تان، غبطه می‌خورد، هرکوه به عزم راسخ و چون کوه استوار شما خزان، مباد! به گلزارتان، نظر فکند همیشه سبز بماند، همین، بهار شما گره‌گشای تمام جهانیان شده‌اید مباد! آن که بیفتد گره به کار شما برای حضرت حق، بهترین عباد خدا زهی! سعادت آنان که هم‌قطار شما... مدال بوسه‌ی رهبر، به بازوان دارید دعای خیر ولایت، همیشه، یار شما دعای حضرت مهدی(عج) بوَد پناه شما هماره لطف خدا باد! سایه‌سار شما ۱۴۰۳/۱۲/۰۷
دریای عشق من! خشکیده این گلو از باده‌ات بده، ما را سبو سبو ای قامتت چو سرو! ای چهره‌ات چو ماه! همچون فرشته‌ها، در خَلق و خُلق و خو! رازی‌ست در دلم، تا کی نهان کنم!؟ باید بگویمت، این قصه، موبه‌مو همچون صبا، دلم، آواره گشته است می‌گردد از پی‌ات، هر لحظه کوبه‌کو ای کعبه‌ی مراد! ای قبله‌گاه عشق! هرگز نمی‌برم، نام تو بی‌وضو تیر فراق را، کرده به جای وصل صیاد دهر دون، در سینه‌ام فرو از دوریت، ببین، شد شرحه شرحه، دل این پاره‌پاره را، کی می‌کنی رفو!؟ بهتر بوَد مرا، از عمر روزگار با تو اگر شوم، یک لحظه روبرو بی‌تو ببین که شد، روزم چو شب، سیاه کی می‌رسی ز راه!؟ ای ماه من! بگو ۱۴۰۳/۱۲/۲۱
ای سراپا همه خوبی! همه‌ات ناز! بیا شور شیرین دلم، از تو شد آغاز، بیا ای که هر لحظه هوای تو نمودم! شده‌ای چون کبوتر دل ما را پر پرواز! بیا ای که یک گوشه‌ی چشمت، همه را ریخت به هم! گوی سبقت بَرَد از نرگس شیراز، بیا تا خزان دل من، از تو بهاران گردد گلشن جان مرا، سرو سرافراز! بیا ای گل! از مکتب عشق تو هنرها دارم بلبل طبع مرا، قافیه پرداز! بیا ای مرا همچو نفس! بی‌تو بمیرم هر دم چون مسیحا نفست، می‌کند اعجاز! بیا آه از این دوری و این دوستی و حیرانی! با دلم، دم به دم ای یاد تو دمساز! بیا ۱۴۰۳/۱۱/۲۳