چه شود، شود شکوفا، گل باغ آشنایی!؟
چه شود که التفاتی تو به خستهای نمایی!؟
شدهام اسیر عشقت، صنما! چو برّه آهو
به خدا که من نخواهم ز کمند تو رهایی
من و زورقی شکسته، تو که ناخدا و ساحل
دل ما ز خود مرنجان، که خدا کند خدایی
من و هجر و نیمه شبها، چه کنم به جز دعایت؟
که رسد به استجابت، ز صمیم دل، دعایی
همه روز من ز هجرت شده مثل شام یلدا
مه آسمان عشقم! چه شود اگر برآیی؟
#محمد_رضا_قاسمیان
#زمزمههای_دلتنگی
۱۴۰۲/۰۶/۲۱