سنگ تو میزنم به سینه ولی
یک سر مو نگاه من نکنی
سیل بنیانکن است چشمهی اشک
حذر از اشک و آه من نکنی!؟
ندهم این قفس به آزادی
در حصار غمت، گرفتارم
زدهام دست خود به دامانت
حاشَ لِلَه که دست بردارم
زندگی بی تو زندگانی نیست
بی تو اندوه رو به روی من است
مثل خاری بوَد که در چشمم
استخوانی که در گلوی من است
شکر لله که من تو را دارم
شکر لله که یار من باشی
فاعلاتن مفاعلن فعلن
کاش! دائم کنار من باشی
#محمد_رضا_قاسمیان
#گروه_بداهه_سرایی_روجا
۱۴۰۲/۰۵/۲۹