الا ای آن که در کارم، نکو نامت، سرآغاز است!
#ترنم میکنم نامت، به لبهایم، عجب ناز است
نمیدانم چه رازی هست در نام تو و یادت
که شور انگیزتر از بلبلان شهر #شیراز است
صبا وقتی که میآرد پیام #صبح از کویت
شبیه شیشهی عطری که پیوسته درش باز است
چنان بویت #دل_انگیز است و مستان را سحر خیز است
که گویی چون مسیحایی و از #عشق تو اعجاز است
#بدهکار لبت هستم، هزاران بوسه میدانی
ز اسنادی که موجود است و از چشمی که غمّاز است
برای #یادگاری کن، گلم! گاهی دلم را #شاد
که با یادت چنان بلبل به لبهای من آواز است
مرا ای #یار! یاری کن بوَد تا #فرصت دیدار
هوایت را به سر دارم، دلم را شوق پرواز است
#محمد_رضا_قاسمیان
#خالقین_شعر_سه_نقطه
#بداهه_سرایی_واژگانی
#از_سبوی_عشق
۱۴۰۲/۰۲/۰۸