eitaa logo
کانال ادبی از سبوی عشق سروده‌های محمد رضا قاسمیان_ بشرویه
209 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
96 ویدیو
21 فایل
#از_سبوی_عشق #اشعار #قصیده #غزل #ترکیب_بند #ترجیع_بند #قطعه #دو_بیتی #رباعی #مثنوی #سه_گانی #شعر_ولایی #شعر_مقاومت #سپید #سپکو #سروده #شاعر #محمد_رضا_قاسمیان #شهرستان_بشرویه #خراسان_جنوبی #عضو_جمعیت_شاعران_آزاد_ایران #تصاویر #کلیپ #مطالب_ارزشمند
مشاهده در ایتا
دانلود
(۲) شکر لله ز نسل سلمانیم روبه از خشم ما هراسان است شیرمردان مُلک ایرانیم ۱۴۰۲/۰۳/۱۸
(۳) به خدا رسم ما حیا باشد دلی از خود چرا برنجانیم؟ به خودی گل زدن خطا باشد ۱۴۰۲/۰۳/۱۸
(۴) بر کف ما به راه حق جان است وحدت ما مدار ایمان است دشمن از دست ما پریشان است ۱۴۰۲/۰۳/۱۸
(۵) شکر لله که ما مسلمانیم پیرو دین و اهل قرآنیم کوه صبریم و مرد میدانیم ۱۴۰۲/۰۳/۱۸
(۶) ما قمرهای نسل خورشیدیم راه ما روشن از شهیدان است اهل ایمان و اهل توحیدیم ۱۴۰۲/۰۳/۱۸
(۷) زندگی با امید شیرین است میوه‌اش معرفت بوَد دین است کار عالم جهاد تبیین است ۱۴۰۲/۰۳/۱۸
بی جلوه‌ی جمال تو عالم قشنگ نیست بی مهر تو به چهره‌ی عالم که رنگ نیست بگذار تا که سیر ببینم جمال تو تا بیش از این به دیده و دل، گَرد و زنگ نیست هرکس به پای عاشق تو سنگ می‌زند این پای لنگ را که نیازی به سنگ نیست بالای سر که دست خودم را گرفته‌ام تسلیم، را نیاز به توپ و تفنگ نیست ما عاشقان صلح و تو مصلح، سخن تمام گو با رقیب، جای جدل، جای جنگ نیست دریا دلان و شیرشکاران بیشه‌ایم از شیرمان هراس و هراس از نهنگ نیست گر امرمان کنی که سر از خصم، برکنیم آن‌جا مجال ماندن و جای درنگ نیست ۱۴۰۲/۰۳/۱۹
می‌وزی همچون نسیم عشق و توفان می‌شود ابر می‌گرید ز شوقت، فصل باران می‌شود می‌گشایی نرگس مستت، چو هنگام سحر مست بویت روز و شب، نسرین و ریحان می‌شود رقص گل‌ها با قیام تو قیامت می‌کند شاخ شمشاد قدت وقتی خرامان می‌شود در مسیر عاشقی، افتاده در کارم گره ای که هر مشکل به دستت باز و آسان می‌شود! با سرانگشتان پر مهرت اگر ننْوازی‌ام مثل تار زلف تو، قلبم پریشان می‌شود آه! ای آرام جان! کردی چه با جان و دلم؟ کز فراقت، پیکرم چون جسم بی‌جان می‌شود دردها در سینه دارم، از فراق روی تو نازنینا! با نگاهت درد، درمان می‌شود در سپهر قلب من، تابنده‌تر از ماه و مهر! کی جمال انورت ماها! نمایان می‌شود؟ ۱۴۰۲/۰۳/۱۸
چون شیشه دل از غمت ترَک خواهد خورد بر زخم دلم، بی تو نمک خواهد خورد گر حسرت دیدار تو آرَد به زبان آز دست عسس آب خنک¹ خواهد خورد ۱۴۰۲/۰۳/۱۹ ۱_ درزمان قديم که يخچال نبود، خنك‌ترين آب قنات در تهران، قناتى بود كه بعدها زندان قصر در آن ساخته و بنا شد. بعد از آن، هركس به زندان مي‌افتاد، مي‌گفتند رفته آب خنك بخوره. و اين اصطلاح بعدها شامل همه زنداني‌هايي شد كه به زندان مي‌افتادند.
در دعوت ما، چه قدر دل‌دل بکنی تا کشتی ما راهی ساحل بکنی ای کاش! تعارفت¹ بوَد از تَه دل وقتی که تعارفم به منزل بکنی ۱۴۰۲/۰۳/۱۹ ۱_ قدیما که تهرانیها با ماشین دودی می‌رفتند به زیارت حضرت شاه عبدالعظیم، پول رفت و برگشت ماشین رو باید اول می‌دادند. برای همین اهالی شهر ری که مطمئن بودند این‌ها چون پول بلیط رو قبلاً داده‌اند، حتما برمی‌گردند به خانه‌های ‌شان, الکی تعارف می‌کردند که تو رو خدا شب پیش ما بمانید!!!
با هر‌چه غمی که می‌رسد می‌جوشم من یک تنه جور¹ عشق را می‌‌نوشم هرچند غم فراق سخت است اما در راه وصال تو به جان می‌کوشم ۱۴۰۲/۰۳/۱۹ ۱_ جامهای شراب در قدیم دارای هفت خط بودند و هرکس بنا بر ظرفیتش تا یک خط خاص می‌توانست شراب بنوشد. این خطها عبارت بودند از ۱-مزور ۲-فرودینه ۳-اشک ۴-ازرق ۵-بصره ۶-بغداد ۷-جور. هرکس شراب خوار قهاری بود و می‌توانست تا خط هفتم شراب بخورد به هفت خط معروف می‌شد. بعضی مواقع شخصی برای خودنمایی تقاضای پر کردن جام تا خط هفتم می‌کرد ولی نمی‌توانست همه شراب را بنوشد. در اینجا دوستانش برای حفظ آبروی او تا خط جور، شراب او را سر می‌کشیدند و اصطلاح جور کسی را کشیدن از اینجا ضرب المثل گردید.
ای همه عالم شده پا بست تو رشته‌ی عشق همه در دست تو مست که شد نرگس شهلای تو؟ ای که بوَد دیده‌ی من مست تو آمدنت، گه‌‌گه و ماه است و سال مثل گلوله است ولی جست تو می‌روی و همره خود می‌بری این دل بیچاره‌ی پیوست تو گر تو نباشی به برم، نیستم ای که بوَد هستی‌ام از هست تو ۱۴۰۲/۰۳/۱۹
🌻 انجمن شعر امین ✳️ (شعرخوانی و نقد شعر) 🔹با حضور مهمانانی گرامی از شهرهای دیگر ♦️ چهارشنبه‌، ساعت ۱۷ ♦️مشهد، بولوار شهید مدرس، شهید مدرس ۴، پلاک ۱۰ 🔹حسینیهٔ هنر
voice.ogg
98.5K
صبح شنبه رسیده با رحمت قدر این هفته را بدان، ماهم! از تو حرکت، و از خدا برکت ۱۴۰۲/۰۳/۲۰
باید از فلک زهر چشم بگیرم تا وقتی دلم هوایی‌ات شد بالم را قیچی نکند ۱۴۰۲/۰۳/۲۰
چه فخری می‌فروشد بر ستارگان عروس آسمان ۱۴۰۲/۰۳/۲۰
در سپهر دل من، ماه رُخت جلوه‌گر است شرمسار از رخ زیبای تو قرص قمر است شوق دیدار تو دارد دل من، ای سیمرغ! در هوای تو اگر باز مرا بال و پر است پیکر سرد مرا گرمی جان بخشیدی آتش عشق تو در سینه‌ی من، شعله‌ور است هر دلی می‌نگرم، عشق تو دارد به سرش کو‌به‌کو همچو صبا در پی تو دربدر است دل غمدیده‌ی ما بی تو به جان آمده است نکند قلب تو از سینه‌ی ما بی خبر است عالمی سوخت از این ناله‌ی جانسوز بیا آه سوزان دلم، در تو چرا بی‌اثر است!؟ ۱۴۰۲/۰۳/۲۱
چه بازیگر هنرمندی است روزگار می‌گریاند، می‌خنداند پایین و بالا می‌برد دیر و زود دارد سوخت و سوز ندارد نمی‌دانی با کدام سازش برقصی ۱۴۰۲/۰۳/۲۱
پرت هوا می شود حواس کلاهم داشتنت کم نیست ✍️ 📚 ۱۴۰۲/۰۳/۲۱