eitaa logo
کانال ادبی از سبوی عشق سروده‌های محمد رضا قاسمیان_ بشرویه
209 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
96 ویدیو
21 فایل
#از_سبوی_عشق #اشعار #قصیده #غزل #ترکیب_بند #ترجیع_بند #قطعه #دو_بیتی #رباعی #مثنوی #سه_گانی #شعر_ولایی #شعر_مقاومت #سپید #سپکو #سروده #شاعر #محمد_رضا_قاسمیان #شهرستان_بشرویه #خراسان_جنوبی #عضو_جمعیت_شاعران_آزاد_ایران #تصاویر #کلیپ #مطالب_ارزشمند
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰ارائه گزارش عملکرد و جلسه پرسش و پاسخ با حضور اعضای شورای اسلامی شهر شهردار و کارشناسان شهرداری بشرویه 🔸به‌ مناسبت هفته شوراها و گرامیداشت هفته شهر و شهروند در جمع شهروندان گرامی 🕌 مکان: مسجد حضرت امیرالمومنین (ع) بشرویه 💠 در این مراسم همچنین به مناسبت سالروز وفات استاد بدیع الزمان فروزانفر؛ شاعر ارجمند آقای حاج محمدرضا قاسمیان اشعاری را در نکوداشت این ادیب شهیر قرائت کردند.
. رقاصک مرموزی ست دودی که از نیستی ات بر می خیزد ✍️ 📚 ۱۴۰۲/۰۲/۱۷
تا پر و بال کاغ‌ها بر باغ سایه‌ افکنده در این حوالی پر نمی‌زند هیچ بلبلی ۱۴۰۲/۰۲/۱۸
واژه‌ها از سبوی عشق تو باده‌ی ناب می‌نوشند و قلم‌های زرین به یاد تو به رقص می‌آیند بگذار دست دلم به سلسله‌ی گیسویت دخیل بندد. ۱۴۰۲/۰۱/۲۸
تا سایه‌ی پرمهرت می‌نوازد قلبم را می‌درخشد خورشید بختم ۱۴۰۲/۰۲/۱۸
آینه را نگاه کن قلب من است که تو را در خود جای داده است ۱۴۰۲/۰۲/۱۹
باز فصلی جدید می‌آید باغ جان را نوید می‌آید عطر و بوی شهید می آید ۱۴۰۲/۰۲/۱۹
سرخ پوشیده، باز شعر سپید گل دمیده ز باغ، لاله، شهید صلواتی نثارشان بکنید ۱۴۰۲/۰۲/۱۹
voice.ogg
92.7K
عطر و بوی شهید باز فصلی جدید می‌آید باغ جان را نوید می‌آید عطر و بوی شهید می آید ۱۴۰۲/۰۲/۱۹
. در هوایت سرد و گرم عشق را چشیدن تماشایی است ✍️ 📚 ۱۴۰۲/۰۲/۱۹
وقتی بوی یاست را می شنوم دلم باغ باغ باز می‌شود ۱۴۰۲/۰۲/۱۹
در چشمان سیاهت چه شعر سپیدی است که شور شیرین به دل مجنونم می‌زند ۱۴۰۲/۰۲/۱۹
دست کدام تبر شعله‌ی فراقت را به جانم انداخت که سایه‌ از سرم برگرفته‌ای ۱۴۰۲/۰۲/۱۹
پای دلم با رشته‌‌ کوهی از موهایت دخیل عشق بسته است ۱۴۰۲/۰۲/۲۰
احساس کردم که سر بر عرش می‌سایم دیدم سر بر شانه‌ی تو دارم ۱۴۰۲/۰۲/۲۰
بگذار دست نسیم خیالم در پریشانی زلفت آرام بگیرد ۱۴۰۲/۰۲/۲۲
ای رخ زیبای تو، اختر تابان من! در شب یلدای غم، شمع شبستان من! هر دو پریشان شده، شادی و غم، توأمان زلف پریشان تو، قلب پریشان من بی گل رویت، خزان گشته گلستان عشق کی ز درآیی دگر؟ فصل بهاران من! گوش جهان کر شد از نعره‌ی شوم زغن از چه نخوانی دگر؟ بلبل بستان من! تا نکند تلخ‌تر، کام مرا روزگار لعل لبت باز کن، قند فراوان من! بی تو ببین شادی‌ام! هرچه غمی بگذرد باز غمی می نهد، سر به گریبان من حاصل این رنج‌ها، از غم هجران بوَد گنج عقیقی که شد، زینت دامان من قامت صبرم شکست از غم هجران تو مژده‌ی وصلت چه شد؟ سرو خرامان من! همچو صبا گشته‌ام بی سر و سامان تو کاش! دگر می‌شدی، سرزده مهمان من ۱۴۰۲/۰۲/۲۲
بگذار این بار تیر مژگانت قلب مرا نشانه بگیرد ناز شستت ۱۴۰۲/۰۲/۲۲
مدح تو را گفتن، فقط خواب و خیال است حتی زبان خامه در وصف تو لال است حُسن تو در قاموس‌ها هرگز نگنجد از بس که حُسنت بیکران و بی مثال است سیمرغ عشقی، دور از وهم و خیالی آری! کمالات تو در اوج کمال است همچون کویری تشنه‌ام، لعل لبانت چون چشمه‌ای پیوسته جوشان و زلال است آن سان نگارا! بسته‌ام دل را به مویت کز تو خیال دل بریدن هم محال است سخت است هجرانت برایم، نازنینا! یک لحظه دوری از توام، مانند سال است تا کی بنوشم تلخی زهر فراقت؟ کی قسمتم شیرینی و شهد وصال است؟ ۱۴۰۲/۰۲/۲۳
تا کی غریب و بی‌کس و تنها بمانم؟ چون تک درختی در دل صحرا بمانم
بگذار تا بار سفر بربندم ای دوست! دیگر نمی‌خواهم در اینجا جا بمانم
گشتی تو و گشتم من و پیدا نگشتی جانا! نمی‌خواهم که ناپیدا بمانم
ای کاش! گیری دستم امروز از سر مهر معلوم هست آیا که تا فردا بمانم؟
من با تو می‌خواهم بچرخم زیر یک چتر در کوه و دشت و در دل دریا بمانم