--«((به نام خداوند شعر و ادب))»--
جلسهی هفتگی انجمن شعر و ادب
🌸 با حضور شاعران، فرهیختگان، هنرمندان، فرهنگیان، دانشآموزان و سایر برادران و خواهران علاقمند
🕓 زمان: دوشنبه ۱۴۰۲/۱۲/۱۴ ساعت ۱۶ (۴ بعد از ظهر)
🕍 مکان: ادارهی فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان بشرویه (انتهای بلوار جهاد)
📚 انجمن شعر و ادب بدیع بشرویه
📌https://eitaa.com/ershad_boshrooyeh
✅️ روابط عمومی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان بشرویه
4_5990279926698218214.m4a
2.55M
ای ماهترین ماه شب یلدایم!
در ظلمت غم ببین چه ناپیدایم!
ای صبح وصال من! طلوعت پس کو؟
فریاد از انتظار جانفرسایم
#محمد_رضا_قاسمیان
#رباعی!
من عاشق آن دسته گل رعنایم
چون آهوی سرگشته در این صحرایم
ای شیر! به هر کجا که میخواهی رو
پیوسته به دنبال سرت میآیم
#محمد_رضا_قاسمیان
#رباعی!
باز آی به لطف و مرحمت عیسایم!
تا با نفست کنی دگر احیایم
در خواب تو را دیدم و عاشق گشتم
برگرد که تعبیر شود رؤیایم
#محمد_رضا_قاسمیان
#رباعی
#آوا_سرکار_خانم_پروانه
4_5990077650918445669.m4a
3.36M
ای یار! تو دلبری و من شیدایم
ای دوست! بیا که بی تو من تنهایم
در خلوت خود اگر رهایم بکنی
چون قاصدک آواره در این صحرایم
بر گردن من کمند عشق افکندی
داغت به دلم، سلسلهات، بر پایم
در آتش هجران تو بس میسوزم
تا عرش رود نعرهی واویلایم
ای ماهتر از ماه فلک! خورشیدم!
ای دلبر بیقرین و بیهمتایم!
در بحر غمت، من از نفس افتادم
عمری است که من غرق همین دریایم
تا کی کنم از فراق تو آه و فغان!؟
ای کاش! که بشنوی دگر آوایم
#محمد_رضا_قاسمیان
#آوا_سرکار_خانم_پروانه
جز پیش خدا، پیش کسی خم نشوی
دلدادهی ابلیس، دمادم نشوی
تا هیزم آتش جهنم نشوی
#محمد_رضا_قاسمیان
#سه_گانی_رباعی
voice.ogg
436.4K
جز پیش خدا، پیش کسی خم نشوی
دلدادهی ابلیس، دمادم نشوی
تا هیزم آتش جهنم نشوی
#محمد_رضا_قاسمیان
#آوا_سرکار_خانم_المولی
#سه_گانی_رباعی
خدایا! غرق در دریای عشقام
نبینم ساحلی جز ساحل غم
خداوندا! مگر درنای عشقام
#محمد_رضا_قاسمیان
#سه_گانی_دوبیتی
تا دلم از چهرهاش، چون آینه، زنگار ریخت
رونمای عکس دلبر، درهم و دینار ریخت
بیخود از خود گشتم و با جان خریدارش شدم
تا شراب عشق خود در جامم آن دلدار ریخت
زد گره بر پای قلبم با کمند عشق خود
تا به روی شانه مویش همچنان آبشار ریخت
کرد در دریای دل، طوفان به پا با عشق خود
آسمان دیدهام، در حسرتش رگبار ریخت
میکند نامهربانیها فلک با عاشقان
بس که از هر سوی در دامان گلها خار ریخت
در شب بیماریام، روزی پرستاری نکرد
بس که ناکامی به کام این دل بیمار ریخت
عطر نرگس میوزد در کوچه باغ زندگی
صد شکوفه نسترن بر پهنهی دیوار ریخت
صبح نزدیک است باید انتظارش را کشید
بوی وصلش را صبا در کوچه و بازار ریخت
#محمد_رضا_قاسمیان
#بداهه_سرایی_مکتب_خانه_عشق
۱۴۰۲/۱۲/۱۳
میکند چشمان مستت، مست هر میخانه را
میکند با جادویش، دیوانهتر دیوانه را
گشتهای خورشید مجلس، ماه جمع عاشقان!
کردهای شیدای خود، شمع و گل و پروانه را
قلب ما را کرده صید آن خال مشکین بر لبت
بیش از این از ما مپوشان همچنان دُر دانه را
گرچه لبریز از شراب ناب عشقات شد دلم
باز هم لبریزتر کن، همچنان پیمانه را
در دلم طوفان به پا کن، باز هم با شور عشق
بر سرم آوار کن، بار دگر این خانه را
جان من بر لب رسید ای جان من! کی میرسی؟
تا ببینم سیر، روی ماه آن جانانه را
#محمد_رضا_قاسمیان
#بداهه_سرایی_مکتب_خانه_عشق
۱۴۰۲/۱۲/۱۷
1_9548224921.pdf
310.3K
✳️لطفا شیوه نامه جشنواره را با دقت مطالعه نمایید.
✅لینک ثبت نام در جشنواره :
🆔 www.festivalsorood.ir
📍ما را در فضای مجازی دنبال کنید:
🆔 eitaa.com/Afarinesh_khj
🆔 @roshanakhj
حال و روزم کاش! از این بخت سرگردان بپرسی
حال شبهای مرا از اختر تابان بپرسی
قاصدک دلخوش به آغوش نسیم صبحگاه است
حال او را از چه باید حال از طوفان بپرسی!؟
زیره را گاهی به کرمان بر، مگر بهتر بدانی
قدر قالیباف اگر از قالی کرمان بپرسی
من که عمری جان خود را بر سر پیمان نهادم
بر سر پیمانم اما باز از پیمان بپرسی!؟
حال یعقوب از فراق یوسفاش هرگز ندانی
گرچه با سوز جگر از مردم کنعان بپرسی
در فراقت سوختم عمری و کس حالم نپرسد
میشود حال من سرگشته و حیران بپرسی!؟
من به شوق دیدنت در دیدهام الماس دارم
درد و اندوه مرا ای کاش! از مژگان بپرسی
با همین دردی که دارم از غمت، پیوسته شادم
وصل تو داروی دردم! از چه از درمان بپرسی؟
#محمد_رضا_قاسمیان
#دبیران_ادبیات
۱۴۰۲/۱۲/۱۷
حال زندانی غم را باید از زندان بپرسی
لذت عیش مدام از بیسر و سامان بپرسی
بگذرد فصل خزان از راه میآید بهار
تا کی از شهریور و از مهر و از آبان بپرسی؟
نشنوی ای کاش! هرگز ماجرای تلخ طوفان
شرح حالم را اگر از لاله و ریحان بپرسی
میشود یک روز حال شبنششینان غمت را
جان به قربان لبت، ای غنچهی خندان بپرسی!؟
میشود اشک خدا را دید در چشمان مردم
حال و روز خلق اگر از خالق رحمان بپرسی
باغ مست بوی گل را کی غم از داغ کویر است!؟
حال این گلدان خالی باید از گلدان بپرسی
از بهشت اخراج گردی گر طمع ورزی به گندم
مصلحت را از چه آدم باز از شیطان بپرسی!؟
ما برای حفظ ایران، جان خود بر کف نهادیم
ارج ایران عزیز ای کاش! از ایران بپرسی
خانهی دل میشود آباد، آری با حضورت
با نگاهی حال ما گر از دل ویران بپرسی
#محمد_رضا_قاسمیان
#دبیران_ادبیات
۱۴۰۲/۱۲/۱۷
4_6008305505007572906 (1).m4a
3.24M
تا دلم از چهرهاش، چون آینه، زنگار ریخت
رونمای عکس دلبر، درهم و دینار ریخت
بیخود از خود گشتم و با جان خریدارش شدم
تا شراب عشق خود در جامم آن دلدار ریخت
زد گره بر پای قلبم با کمند عشق خود
تا به روی شانه مویش همچنان آبشار ریخت
کرد در دریای دل، طوفان به پا با عشق خود
آسمان دیدهام، در حسرتش رگبار ریخت
میکند نامهربانیها فلک با عاشقان
بس که از هر سوی در دامان گلها خار ریخت
در شب بیماریام، روزی پرستاری نکرد
بس که ناکامی به کام این دل بیمار ریخت
عطر نرگس میوزد در کوچه باغ زندگی
صد شکوفه نسترن بر پهنهی دیوار ریخت
صبح نزدیک است باید انتظارش را کشید
بوی وصلش را صبا در کوچه و بازار ریخت
#محمد_رضا_قاسمیان
#آوا_سرکار_خانم_پروانه
Audio_693794 (1).wav
14.15M
میکند چشمان مستت، مست هر میخانه را
میکند با جادویش، دیوانهتر دیوانه را
گشتهای خورشید مجلس، ماه جمع عاشقان!
کردهای شیدای خود، شمع و گل و پروانه را
قلب ما را کرده صید آن خال مشکین بر لبت
بیش از این از ما مپوشان همچنان دُر دانه را
گرچه لبریز از شراب ناب عشقات شد دلم
باز هم لبریزتر کن، همچنان پیمانه را
در دلم طوفان به پا کن، باز هم با شور عشق
بر سرم آوار کن، بار دگر این خانه را
جان من بر لب رسید ای جان من! کی میرسی؟
تا ببینم سیر، روی ماه آن جانانه را
#محمد_رضا_قاسمیان
#آوا_سرکار_خانم_پروانه
4_6007966632087917181.mp3
4.06M
حال و روزم کاش! از این بخت سرگردان بپرسی
حال شبهای مرا از اختر تابان بپرسی
قاصدک دلخوش به آغوش نسیم صبحگاه است
حال او را از چه باید حال از طوفان بپرسی!؟
زیره را گاهی به کرمان بر، مگر بهتر بدانی
قدر قالیباف اگر از قالی کرمان بپرسی
من که عمری جان خود را بر سر پیمان نهادم
بر سر پیمانم اما باز از پیمان بپرسی!؟
حال یعقوب از فراق یوسفاش هرگز ندانی
گرچه با سوز جگر از مردم کنعان بپرسی
در فراقت سوختم عمری و کس حالم نپرسد
میشود حال من سرگشته و حیران بپرسی!؟
من به شوق دیدنت در دیدهام الماس دارم
درد و اندوه مرا ای کاش! از مژگان بپرسی
با همین دردی که دارم از غمت، پیوسته شادم
وصل تو داروی دردم! از چه از درمان بپرسی؟
#محمد_رضا_قاسمیان
#آوا_سرکار_خانم_پروانه
4_6007966632087917204.mp3
4.86M
حال زندانی غم را باید از زندان بپرسی
لذت عیش مدام از بیسر و سامان بپرسی
بگذرد فصل خزان از راه میآید بهار
تا کی از شهریور و از مهر و از آبان بپرسی؟
نشنوی ای کاش! هرگز ماجرای تلخ طوفان
شرح حالم را اگر از لاله و ریحان بپرسی
میشود یک روز حال شبنششینان غمت را
جان به قربان لبت، ای غنچهی خندان بپرسی!؟
میشود اشک خدا را دید در چشمان مردم
حال و روز خلق اگر از خالق رحمان بپرسی
باغ مست بوی گل را کی غم از داغ کویر است!؟
حال این گلدان خالی باید از گلدان بپرسی
از بهشت اخراج گردی گر طمع ورزی به گندم
مصلحت را از چه آدم باز از شیطان بپرسی!؟
ما برای حفظ ایران، جان خود بر کف نهادیم
ارج ایران عزیز ای کاش! از ایران بپرسی
خانهی دل میشود آباد، آری با حضورت
با نگاهی حال ما گر از دل ویران بپرسی
#محمد_رضا_قاسمیان
#آوا_سرکار_خانم_پروانه