eitaa logo
کانال ادبی از سبوی عشق سروده‌های محمد رضا قاسمیان_ بشرویه
208 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
97 ویدیو
21 فایل
#از_سبوی_عشق #اشعار #قصیده #غزل #ترکیب_بند #ترجیع_بند #قطعه #دو_بیتی #رباعی #مثنوی #سه_گانی #شعر_ولایی #شعر_مقاومت #سپید #سپکو #سروده #شاعر #محمد_رضا_قاسمیان #شهرستان_بشرویه #خراسان_جنوبی #عضو_جمعیت_شاعران_آزاد_ایران #تصاویر #کلیپ #مطالب_ارزشمند
مشاهده در ایتا
دانلود
1_9548224921.pdf
310.3K
✳️لطفا شیوه نامه جشنواره را با دقت مطالعه نمایید. ✅لینک ثبت نام در جشنواره : 🆔 www.festivalsorood.ir 📍ما را در فضای مجازی دنبال کنید: 🆔 eitaa.com/Afarinesh_khj 🆔 @roshanakhj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حال و روزم کاش! از این بخت سرگردان بپرسی حال شب‌های مرا از اختر تابان بپرسی قاصدک دلخوش به آغوش نسیم صبح‌گاه است حال او را از چه باید حال از طوفان بپرسی!؟ زیره را گاهی به کرمان بر، مگر بهتر بدانی قدر قالیباف اگر از قالی کرمان بپرسی من که عمری جان خود را بر سر پیمان نهادم بر سر پیمانم اما باز از پیمان بپرسی!؟ حال یعقوب از فراق یوسف‌اش هرگز ندانی گرچه با سوز جگر از مردم کنعان بپرسی در فراقت سوختم عمری و کس حالم نپرسد می‌شود حال من سرگشته و حیران بپرسی!؟ من به شوق دیدنت در دیده‌ام الماس دارم درد و اندوه مرا ای کاش! از مژگان بپرسی با همین دردی که دارم از غمت، پیوسته شادم وصل تو داروی دردم! از چه از درمان بپرسی؟ ۱۴۰۲/۱۲/۱۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حال زندانی غم را باید از زندان بپرسی لذت عیش مدام از بی‌سر و سامان بپرسی بگذرد فصل خزان از راه می‌آید بهار تا کی از شهریور و از مهر و از آبان بپرسی؟ نشنوی ای کاش! هرگز ماجرای تلخ طوفان شرح حالم را اگر از لاله و ریحان بپرسی می‌شود یک روز حال شب‌نششینان غمت را جان به قربان لبت، ای غنچه‌ی خندان بپرسی!؟ می‌شود اشک خدا را دید در چشمان مردم حال و روز خلق اگر از خالق رحمان بپرسی باغ مست بوی گل را کی غم از داغ کویر است!؟ حال این گلدان خالی باید از گلدان بپرسی از بهشت اخراج گردی گر طمع ورزی به گندم مصلحت را از چه آدم باز از شیطان بپرسی!؟ ما برای حفظ ایران، جان خود بر کف نهادیم ارج ایران عزیز ای کاش! از ایران بپرسی خانه‌ی دل می‌شود آباد، آری با حضورت با نگاهی حال ما گر از دل ویران بپرسی ۱۴۰۲/۱۲/۱۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6008305505007572906 (1).m4a
3.24M
تا دلم از چهره‌اش، چون آینه، زنگار ریخت رونمای عکس دلبر، درهم و دینار ریخت بی‌خود از خود گشتم و با جان خریدارش شدم تا شراب عشق خود در جامم آن دلدار ریخت زد گره بر پای قلبم با کمند عشق خود تا به روی شانه مویش همچنان آبشار ریخت کرد در دریای دل، طوفان به پا با عشق خود آسمان دیده‌ام، در حسرتش رگبار ریخت می‌کند نامهربانی‌ها فلک با عاشقان بس که از هر سوی در دامان گل‌ها خار ریخت در شب بیماری‌ام، روزی پرستاری نکرد بس که ناکامی به کام این دل بیمار ریخت عطر نرگس می‌وزد در کوچه باغ زندگی صد شکوفه نسترن بر پهنه‌ی دیوار ریخت صبح نزدیک است باید انتظارش را کشید بوی وصلش را صبا در کوچه و بازار ریخت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Audio_693794 (1).wav
14.15M
می‌کند چشمان مستت، مست هر میخانه را می‌کند با جادویش، دیوانه‌تر دیوانه را گشته‌ای خورشید مجلس، ماه جمع عاشقان! کرده‌ای شیدای خود، شمع و گل و پروانه را قلب ما را کرده صید آن خال مشکین بر لبت بیش از این از ما مپوشان همچنان دُر دانه را گرچه لبریز از شراب ناب عشق‌ات شد دلم باز هم لبریزتر کن، همچنان پیمانه را در دلم طوفان به پا کن، باز هم با شور عشق بر سرم آوار کن، بار دگر این خانه را جان من بر لب رسید ای جان من! کی می‌رسی؟ تا ببینم سیر، روی ماه آن جانانه را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6007966632087917181.mp3
4.06M
حال و روزم کاش! از این بخت سرگردان بپرسی حال شب‌های مرا از اختر تابان بپرسی قاصدک دلخوش به آغوش نسیم صبح‌گاه است حال او را از چه باید حال از طوفان بپرسی!؟ زیره را گاهی به کرمان بر، مگر بهتر بدانی قدر قالیباف اگر از قالی کرمان بپرسی من که عمری جان خود را بر سر پیمان نهادم بر سر پیمانم اما باز از پیمان بپرسی!؟ حال یعقوب از فراق یوسف‌اش هرگز ندانی گرچه با سوز جگر از مردم کنعان بپرسی در فراقت سوختم عمری و کس حالم نپرسد می‌شود حال من سرگشته و حیران بپرسی!؟ من به شوق دیدنت در دیده‌ام الماس دارم درد و اندوه مرا ای کاش! از مژگان بپرسی با همین دردی که دارم از غمت، پیوسته شادم وصل تو داروی دردم! از چه از درمان بپرسی؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6007966632087917204.mp3
4.86M
حال زندانی غم را باید از زندان بپرسی لذت عیش مدام از بی‌سر و سامان بپرسی بگذرد فصل خزان از راه می‌آید بهار تا کی از شهریور و از مهر و از آبان بپرسی؟ نشنوی ای کاش! هرگز ماجرای تلخ طوفان شرح حالم را اگر از لاله و ریحان بپرسی می‌شود یک روز حال شب‌نششینان غمت را جان به قربان لبت، ای غنچه‌ی خندان بپرسی!؟ می‌شود اشک خدا را دید در چشمان مردم حال و روز خلق اگر از خالق رحمان بپرسی باغ مست بوی گل را کی غم از داغ کویر است!؟ حال این گلدان خالی باید از گلدان بپرسی از بهشت اخراج گردی گر طمع ورزی به گندم مصلحت را از چه آدم باز از شیطان بپرسی!؟ ما برای حفظ ایران، جان خود بر کف نهادیم ارج ایران عزیز ای کاش! از ایران بپرسی خانه‌ی دل می‌شود آباد، آری با حضورت با نگاهی حال ما گر از دل ویران بپرسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6007966632087917201.m4a
4.13M
حال زندانی غم را باید از زندان بپرسی لذت عیش مدام از بی‌سر و سامان بپرسی بگذرد فصل خزان از راه می‌آید بهار تا کی از شهریور و از مهر و از آبان بپرسی؟ نشنوی ای کاش! هرگز ماجرای تلخ طوفان شرح حالم را اگر از لاله و ریحان بپرسی می‌شود یک روز حال شب‌نششینان غمت را جان به قربان لبت، ای غنچه‌ی خندان بپرسی!؟ می‌شود اشک خدا را دید در چشمان مردم حال و روز خلق اگر از خالق رحمان بپرسی باغ مست بوی گل را کی غم از داغ کویر است!؟ حال این گلدان خالی باید از گلدان بپرسی از بهشت اخراج گردی گر طمع ورزی به گندم مصلحت را از چه آدم باز از شیطان بپرسی!؟ ما برای حفظ ایران، جان خود بر کف نهادیم ارج ایران عزیز ای کاش! از ایران بپرسی خانه‌ی دل می‌شود آباد، آری با حضورت با نگاهی حال ما گر از دل ویران بپرسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای یاد تو هر روز و شبی همسفر من! پر کرده صبا عطر تو در رهگذر من در ظلمت شب‌های فراقم، همه نوری خورشید تویی، ماه تویی در نظر من چون کوه بوَد هجر تو بر شانه، شگفتا! از بار غمت خم نشود گر کمر من تا چند بدوزم به رهت دیده؟ و تا کی الماس کند نذر رهت، چشم تر من؟ کی بگذرد این ظلمت یلدایی هجران؟ ای کاش! برآیی ز افق، ای سحر من! بر دیده‌ی من کاش! گذاری قدمت را ای فرش قدم‌های تو ای ماه! سر من ۱۴۰۲/۱۲/۱۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای دیده و دل، روز و شبت گشته ثناگو! بنگر صنما! کرده به یادت، دل من خو از باده‌ی عشقت همه دل‌ها شده لبریز! مست‌اند ز بویت همه گل‌ها، گل شب‌بو! سرو، آن قد و بالای تو را دید و خجل شد از نرگس مستت، گل نرگس شده جادو با تیر مژه صید کند آهوی دل را چشمان سیاه تو در آن سایه‌ی ابرو مانند لبت، غنچه چنین بسته نباشد چون روی گلت باز، که دید ای گل مینو!؟ بی جاست اگر سرو خطابت بکند، کس چون سرو ندارد به برش، مثل تو لیمو عطر تو صبا برد به هر برزن و کویی صد غلغله برپا شده ای ماه! در آن کو تدبیر فلک یک سرِ مویی نگشاید زآن دل که شود بسته به آن حلقه‌ی گیسو سر تا به قدم، حُسن و ملاحت، همه خوبی کی چشم فلک مثل تو بیند به ترازو!؟ بیمار توام سخت، طبیبم! به کجایی؟ عمری است زدم بر در احسان تو زانو ۱۴۰۲/۱۲/۱۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6012470231715287119.m4a
2.56M
ای یاد تو هر روز و شبی همسفر من! پر کرده صبا عطر تو در رهگذر من در ظلمت شب‌های فراقم، همه نوری خورشید تویی، ماه تویی در نظر من چون کوه بوَد هجر تو بر شانه، شگفتا! از بار غمت خم نشود گر کمر من تا چند بدوزم به رهت دیده؟ و تا کی الماس کند نذر رهت، چشم تر من؟ کی بگذرد این ظلمت یلدایی هجران؟ ای کاش! برآیی ز افق، ای سحر من! بر دیده‌ی من کاش! گذاری قدمت را ای فرش قدم‌های تو ای ماه! سر من
4_6012470231715287124.mp3
4.57M
ای دیده و دل، روز و شبت گشته ثناگو! بنگر صنما! کرده به یادت، دل من خو از باده‌ی عشقت همه دل‌ها شده لبریز! مست‌اند ز بویت همه گل‌ها، گل شب‌بو! سرو، آن قد و بالای تو را دید و خجل شد از نرگس مستت، گل نرگس شده جادو با تیر مژه صید کند آهوی دل را چشمان سیاه تو در آن سایه‌ی ابرو مانند لبت، غنچه چنین بسته نباشد چون روی گلت باز، که دید ای گل مینو!؟ بی جاست اگر سرو خطابت بکند، کس چون سرو ندارد به برش، مثل تو لیمو عطر تو صبا برد به هر برزن و کویی صد غلغله برپا شده ای ماه! در آن کو تدبیر فلک یک سرِ مویی نگشاید زآن دل که شود بسته به آن حلقه‌ی گیسو سر تا به قدم، حُسن و ملاحت، همه خوبی کی چشم فلک مثل تو بیند به ترازو!؟ بیمار توام سخت، طبیبم! به کجایی؟ عمری است زدم بر در احسان تو زانو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 شعربرگزیده بداهه گروه عاشقانه شاعران 1402/12/19 ابیات برگزیده بزم بداهه در گروه وزین عاشقانه شاعران ❇️کارشناس محترم جناب ❇️بیت مطلع 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ای فتنه‌ی چنگیزی و ای خشمِ هلاکو پس شمّه‌ای از چشمه‌ی آرامش تو کو؟ مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 ای دیده و دل روز و شبت گشته ثناگو بنگر صنما ! کرده به یادت دل من خو از باده‌ی عشقت همه دل‌ها شده لبریز مستند ز بویت همه گل‌ها ، گل شب‌بو! سرو آن قد و بالای تو را دید و خجل شد از نرگس مستت ، گل نرگس شده جادو با تیر مژه صید کند آهوی دل را چشمان سیاه تو در آن سایه‌ی ابرو مانند لبت ، غنچه چنین بسته نباشد چون روی گلت باز ، که دید ای گل مینو!؟ بیجاست اگر سرو خطابت بکند کس چون سرو ندارد به برش مثل تو لیمو عطر تو صبا برد به هر برزن و کویی صد غلغله برپا شده ای ماه ! در آن کو تدبیر فلک یک سرِ مو هم نگشاید زآن دل که شود بسته به آن حلقه‌ی گیسو سر تا به قدم، حُسن و ملاحت، همه خوبی کی چشم فلک مثل تو بیند به ترازو!؟ بیمار توام سخت، طبیبم! تو کجایی؟ عمری ست زدم بر در احسان تو زانو ✍✍✍✍✍✍✍✍✍ 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎 @BedahehayeMontakhabb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا