ماه من! تا چهرهی ماهت هویدا میکنی
عید میگردد، به پا صد شور و غوغا میکنی
#محمد_رضا_قاسمیان
کاروان رفته ولی ای دوست! در خوابی هنوز
میدمد خورشید و تو در فکر مهتابی هنوز
خواب میبینم که دارم غرق میگردم ولی
تا بگیری دست من، بالای گردابی هنوز
از ازل عشقت خدا جا داد در جان و دلم
همچنان بر لوح قلبم ماه من! قابی هنوز
از همان روزی که عطرت، بر مشام جان رسید
همچنان ای گل! برایم خوب و جذّابی هنوز
آسمان، حتی ندارد دلبر ماهی چو تو
ای که در دریای عشقم! گوهر نابی هنوز
ابر رحمت! از سر لطف و کرَم بر من ببار
من کویر تشنهام، ای آن که تو آبی هنوز
#محمد_رضا_قاسمیان
#بداهه_سرایی_ادیبانه
۱۴۰۳/۰۳/۲۲
⚜#سهگانی⚜
خادم ملت
عاشق خدمت
مزد: شهادت
**...
#محمد_رضا_قاسمیان
╭━═━⊰🌺 ⊱━═━╮
@nemounehayesegani
╰━═━⊰🌺 ⊱━═━╯
کیستم من!؟ عاشقی از جمع یاران توام
آن که عمری دل به زلفت بسته خواهان توام
آسمان عشق دارد اخترانی ماهرو
ماه من! اما هماره مست و حیران توام
صد زلیخا با دل و جانش، خریدارت بوَد
گرچه ناچیزم، از آن جمع پریشان توام
ای طبیب دردمندان! کی به دادم میرسی!؟
من سراپا دردم و محتاج درمان توام
آه! از این پاییز هجران، کو بهاران وصال!؟
باز گرد ای گل! که چون بلبل، غزلخوان توام
#محمد_رضا_قاسمیان
#بداهه_سرایی_مکتب_خانه_عشق
۱۴۰۳/۰۳/۲۲
از خطا پاک و از گنه طاهر
صاحب علم اول و آخر
نام نیکش: محمدِ باقر(ع)
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_آیینی
گل باغ ولایتی باقر(ع)
چشم امّید ما به دست شماست
کن به ما هم عنایتی باقر(ع)
#محمد_رضا_قاسمیان
#سهگانی_آیینی
بیا عزیز دل من! برآی تاج سرم!
قدم به دیدهی من نِه؛ نمای مفتخرم
چقدر تیره بوَد، روزگار من، بیتو!
گواه خواهی اگر، خون جاری از بصرم
ببین چگونه جگر بیتو زخم کاری خورد!؟
چگونه از فراق تو خونین بوَد جگرم!؟
چقدر کوه غمت، روی شانه سنگین است!
شکست از غم دوری تو دگر کمرم
کجاست مژدهی وصلت!؟ ببین چه مشتاقم!
غم فراق تو باید که تا کجا ببرم!؟
گشودهاند قفس را ولی چه فایدهای!؟
نمانده بال برایم که تا هوا بپرم
شبم بدون تو تاریک و روز من چون شب
برآی اختر تابان! طلوع کن سحرم
#محمد_رضا_قاسمیان
#بداهه_سرایی_گلشن_شعرا
۱۴۰۳/۰۳/۲۳
من و مرغ عشق
جای خود داریم
آسمان را هم
گرفتار کرده
عشقت
#محمد_رضا_قاسمیان
#سپکو
#مثل خورشید درخشانی تو
نور علمت همه را روشن کرد
#محمد_رضا_قاسمیان
امشب هوایت کرده دل، با شوق بسیار آمدم
ای روشنی بخش دلم! در این شب تار آمدم
بس، از تظاهر خستهام، از خالی و پُر خستهام
دور از نگاه دیگران، فارغ ز انظار آمدم
گر بیوفایی کردهام، عمری جدایی کرهام
این بار با چشم و دلی، از عشق، بیدار آمدم
هرچند بس دیر آمدم، با عذر تقصیر آمدم
چون روزهداری تشنه در هنگام افطار آمدم
من غصهدارم از خودم، آوَخ! که زارم از خودم
من شرمسارم از خودم، از بس گرفتار آمدم
با بار سنگین آمدم، با قلب خونین آمدم
چون عبد مسکین آمدم، بیتوشه و زار آمدم
ای باغبان این جهان! ای تو بهار جاودان!
ای گل! دگر خوارم مکن، هر چند چون خار آمدم
ای خوب من! گر من بدم، اما مکن دیگر ردم
محبوب قلب عاشقان! با شوق دیدار آمدم
#محمد_رضا_قاسمیان
#بداهه_سرایی_گلشن_شعرا
۱۴۰۳/۰۳/۲۶